توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تقویم هنرمندان ایرانی
johnny
03-26-2018, 03:07 PM
سلام خدمت تمام دوستان موزیک بارانی
در این تاپیک میخواهیم سالروز و سالمرگ هنرمندان ایرانی را در طول سال یادآوری کنیم .
از تمام دوستانی که میتوانند در این زمینه کمک کنند خواهشمندم که یاری کنند .
johnny
03-26-2018, 03:41 PM
32293
اگر میشد صدا را دید،
چه گلهایی ... چه گلهایی!
که از باغِ صدای تو،
به هر آواز
میشد چید!
اولِ فروردین ماه؛ میلادِ بانو مرضیه گرامی باد
johnny
03-26-2018, 03:46 PM
نسیم فروردین
"نسیم فروردین" (به عنوان اولین ترانۀ بهاریه) شعری بود که بیژن ترقی در
سال ۱۳۳۷ روی آهنگ پرویز یاحقی سرود و به عنوان اولین ترانۀ نوروزی با
صدای بانو مرضیه از رادیو پخش شد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B1%D8%B6%DB%8C%D9%87.m p3.html)
johnny
03-26-2018, 03:48 PM
32294
دوم فروردین ماه؛ زادروز ناصر ملک مطیعی گرامی.
هنرمندی پیشکسوت و جاودانه در تاریخ سینمای ایران که محبوبیتش را تنها باید از زبان مردم شنید!
عزّت زیاد لوطی
johnny
03-26-2018, 03:51 PM
به مناسبت ۸۸ سالگی ناصر ملک مطیعی در دوم فروردین ماه!
ناصر ملکمطیعی دیپلم رشتهٔ تربیت دانشسرای عالی تهران است و قبل از آن که به سینما راه یابد، معلم ورزش دبستانهای تهران بود.
او پس از ورود به سینما و کسب محبوبیت، به فعالیت در تئاتر (از ۱۳۳۵) و دوبلهٔ فیلم(۱۳۳۸) نیز پرداخت.
فعالیت وی در سینما با بازی در صحنه کوتاهی از فیلم «واریته بهار» (پرویز خطیبی، ۱۳۲۸) آغاز شد.
بازی ملک مطیعی در دومین فیلمش («شکار خانگی» و «علی دریابیگی» ـ ۱۳۳۰) در حد بیان یک جملهٔ کوتاه در صحنهٔ یک میهمانی بود.
اما بازی ملک مطیعی در «ولگرد» (مهدی رئیس فیروز، ۱۳۳۱) او را به اوج محبوبیت رساند و برای بازی در آن نخستین دستمزد فعالیت حرفهای
خود را گرفت.
با موفقیت «ولگرد» بلافاصله در فیلمهای «گرداب» (حسن خردمند، ۱۳۳۲) ـ که نخستین فیلم رنگی سینمای ایران بود ـ و سپس در فیلم
«غفلت» (علی کسمایی، ۱۳۳۲) بازی کرد.
ملک مطیعی پس از بازی در «غفلت»، از «پارس فیلم» به «دیانا فیلم» رفت، تا در ازای بازی در دو فیلم در سال، ماهانه هزار تومان دستمزد
دریافت کند، اما پس از ایفای نقش در «چهارراه حوادث» (ساموئل خاچیکیان، ۱۳۳۳) که متفاوت از سایر نقشهای او بود، به خدمت نظام احضار
شد. او پس از بازگشت، در فیلم «اتهام» (شاپور یاسمی، ۱۳۳۵) بازی کرد. ملکمطیعی در فاصلهٔ سالهای (۴۰–۱۳۳۶) در فیلمهای:
«بازگشت به زندگی» (عطاالله زاهد، ۱۳۳۶)، «عروس فراری» (اسماعیل کوشان، ۱۳۳۷)، «طلسم شکسته» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷)،
«دشمن زن» (پرویز خطیبی، ۱۳۳۷)، «دوقلوها» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۸)، «اول هیکل» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۹)، عمو نوروز (سیامک
یاسمی، ۱۳۴۰)، آرامش قبل از طوفان (خسرو پرویزی، ۱۳۴۰)، عسل تلخ (حسین مدنی، ۱۳۴۰)، سایهٔ سرنوشت (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۰)
و آس و پاس (سیامک یاسمی، ۱۳۴۰) بازی کرد. پس از دههٔ ۴۰ شمسی،باحضور محمدعلی فردین به عنوان «جوان اول» فیلمها، به تدریج از
محبوبیت او کاسته شد.
ملکمطیعی از سال ۱۳۴۱ با پوشیدن لباس جاهلها و کلاه مخملیها، که پیش از او عباس مصدق و مجید محسنی به تن کرده بودند، در
نقشهایی ظاهر شد که فردین جز دو بار در فیلمهای: «زنها فرشتهاند» (اسماعیل پورسعید، ۱۳۴۲) و «ایوب» (فریدون ژورک، ۱۳۵۰) حاضر
به پوشیدن آن لباسها و ایفای آن نقشها نشد.
ملک مطیعی در فیلمهای: «کلاه مخملی» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۱)، «با معرفتها» (حسین مدنی، ۱۳۴۲)، «مردها و جادهها» (ناصر
ملکمطیعی، ۱۳۴۲)، «ابرام در پاریس» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۳)، «سالار مردان» (نظام فاطمی، ۱۳۴۷) و «مردان روزگار» (مازیار پرتو،
۱۳۴۸) با کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز، کلاه مخملی و دستمال ابریشم یزدی و تسبیح شاه مقصود، اگرچه
مصداق زندهای از نمونه اجتماعی سنخ «جاهل» نبود، اما مجموعهٔ اجرای نقش، بهویژه حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، تکیه کلامها و
نقلهایش، عامهٔ بینندگان را مجذوب خود کرد.
ملک مطیعی تا قبل از «قیصر» (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۸) و ایفای نقش «داش فرمان» با کلاه مخملی، در نقشهای دیگری همچون مرد
روستایی (عروس دهکده)، افسر نیروی دریایی (پاسداران دریا)، شاه عباس کبیر (حسین کرد)، رئیس دزدها (هاشم خان)، پزشک (فرار از
حقیقت) و مانند اینها نیز ظاهر میشد؛ اما پس از موفقیت فیلم «قیصر» ـ که نقش کوتاهی هم در آن داشت ـ یکسر به ایفای نقشهای کلاه
مخملی دعوت شد. «علی بی غم» (عباس کسایی، ۱۳۴۹)، «رقاصهٔ شهر» (شاپور قریب، ۱۳۴۹)، «طوقی» (علی حاتمی، ۱۳۴۹)، «مرید
حق» (نظام فاطمی، ۱۳۴۹)، «سه قاب» (زکریا هاشمی، ۱۳۵۰) و «کاکو» (شاپور قریب، ۱۳۵۰) شماری از این فیلمها است. «مرد»، «غلام
ژاندارم»، «نقره داغ»، «ابرمرد»، «قلندر»، «آقا مهدی وارد میشود»، «دشمن»، «صلات ظهر» از جمله آثار تحسینبرانگیز وی محسوب
میشود. ملک مطیعی اگرچه در فیلمهای بعدیاش کوشید تا از کاراکتر جاهلی فاصله بگیرد، اما تلاش او همواره توأم با توفیق نبود. او در فیلم
«بت» (به کارگردانی ایرج قادری، ۱۳۵۵) در نقش یک استوار ژاندارمری ظاهر شد.
ملک مطیعی، دوران پس از انقلاب را دوران سختی توصیف کردهاست. زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که به فیلم و
سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای وی مهیا نبود.
پس از مدتی، به دعوت عوامل تولید برزخیها، نقش مثبت و کوتاهی را بازی میکند. با این وجود، نام وی در زمان تیتراژ پایانی فیلم به نمایش
درنیامد و روزنامهها نیز خبری در خصوص حضور مجدد وی، منتشر نکردند که این موضوع، موجب دلسردی مفرط وی شد. وی شرح آن روزگار
خود را اینگونه توصیف میکند: «کسی از دوستان من هم نمانده بود. بهروز که به خارج رفت، فردین هم مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج
قادری هم خواست که کار کند و کار کرد؛ ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.»
johnny
03-26-2018, 03:53 PM
32295
سوم فروردین ماه؛ زادروزِ جمشید هاشم پور (جمشید آریا) هنرپیشه و سوپراستار دهه 60 و 70 سینمای ایران است.
او امروز ۷۴ ساله شد! برای او سلامتی و بهروزی را آرزومندیم.
johnny
03-26-2018, 03:56 PM
به مناسبتِ زادروز جمشیدآریا
جمشید هاشم پور سال ۱۳۲۳ در محلهٔ سلسبیل تهران به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا دیپلم ریاضی ادامه داد.
وی اولین فیلم سینمایی خود را با معرفی یکی از دوستانش به ساموئل خاچیکیان، کارگردان ایرانیِ ارمنیتبار، در سال ۱۳۴۷ و با بازی در نقش
کوتاهی در فیلم "جهنم سفید" آغاز کرد.سپس در فیلمهای "جنجال پول" ساختهٔ پرویز خطیبی و "ایوالله" به کارگردانی منوچهر نوذری،
"خوشگلترین زن عالم" (بههمراه منوچهر وثوق)، "قسمت" (کارگردان امیر شروان)، "عشقیها" (کارگردان جمشید شیبانی) بازی کرد.
آخرین فیلمش در قبل از انقلاب "خوشگل ترین زن عالم" به کارگردانی قدرتالله احسانی و بازیگری منوچهر وثوق،جمیله بود.
بعد از آن برای مدتی سینما را رها کرد تا سال ۱۳۶۱ که به دعوت مسعود کیمیایی برای بازی در فیلم "خط قرمز" دوباره به سینما بازگشت.
او ستاره سینمای ایران در دههٔ هفتاد بود.
بازی او در نقش «زینال بندری» در فیلم "تاراج" ساختهٔ ایرج قادری بود که جمشید هاشمپور (آریا) را با سرِ تراشیده میان مردم مطرح کرد؛ تا
جایی که تیپ قهرمان سرتراشیده تا سالها مخاطبان بسیاری را روانهٔ سینماها میکرد.
فیلم های بعدی او عبارتند از: "فرمان"، "بازداشتگاه"، "نقطه ضعف"، "بالاش"، "پایگاه جهنمی"، "عقاب ها"، "یوزپلنگ"، "تیغ و ابریشم"،
"عشق و مرگ"، "پرده آخر"، "تماس شیطانی"، "دادستان"، "قرق"، "مادر"، "طعمه"، "افعی"، "یاران"، "آخرین خون"، "نیش"، "پرواز از اردوگاه"،
"آخرین بندر"، "ضربه طوفان"، "یاغی"، "رنجر"، "زخمی"، "مجازات"، "گروگان"، "عقرب"، "آواز قو"، "گشت ارشاد"، "مسافر ری" و چندین فیلم
دیگر تا به امروز.
جمشید هاشمپور از معدود هنرپیشگان موفق سینمای ایران است که فعالیت تئاتری نداشت و بنا به گفته خودش در یکی از مصاحبههایش
سینما را از سینما شروع کردهاست و تنها فعالیت تئاتری وی صحنههایی از فیلم "تماس شیطانی" بود که صحنههای تئاتر را با راهنمایی مجید
مظفری اجرا کرد. وی با بازی در نقش های متفاوت تواناییهای خود را به اثبات رساندهاست. او در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در کنار بازی
در فیلمهای اکشن و حادثهای گَه گُداری بازی در نقش های دیگر را نیز امتحان کردهاست: "روز باشکوه" (کیانوش عیاری، ۱۳۶۷) - "مادر" (علی
حاتمی، ۱۳۶۸) - "پردهٔ آخر" (واروژ کریممسیحی، ۱۳۶۹) - "عشق و مرگ" (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۹) و "دلشدگان" (علی حاتمی، ۱۳۷۰).
هاشمپور پس از دریافت دیپلم افتخار از هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۷۷) برای بازی در فیلم "هیوا" (رسول ملاقلی پور) گزیدهکار شد
و سعی کرد در فیلمهای خوب و متفاوت بازی کند.
بازی بسیار خوب او در فیلمهای "آواز قو"(سعید اسدی، ۱۳۷۹)، "سفر به فردا" (محمدحسین حقیقی، ۱۳۸۰)، "قارچ سمی" (رسول ملاقلی
پور، ۱۳۸۰)، "واکنش پنجم"(تهمینه میلانی، ۱۳۸۱) نشان از رویکرد سختگیرانهٔ هاشمپور دارد.
او در این سالها یک بازی تحسینبرانگیز در فیلم "مسافر ری" (داود میر باقری، ۱۳۷۹) از خود به نمایش گذاشت.
جمشید هاشمپور در سال ۱۳۸۲ دو فیلم بر پرده سینماهای تهران داشت: "واکنش پنجم" و "سفر به فردا".
بازی خوب او در فیلم «سفر به فردا» که نامزدی بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد به دلیل اکران نامناسب و نوع فیلم
آنچنان که باید دیده نشد. نقش کوتاه او در فیلم "کیفر" بسیار گیرا و تأثیرگذار بود به گونهای که برای تیزر تبلیغاتی عکس این بازیگر بر پردههای
تبلیغات بود.
هاشمپور در سال ۱۳۸۶ از پس نقش سنگینی در فیلم "استشهادی برای خدا" بهخوبی برآمد و نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنوارهٔ فجر
شد.
وی ازدواج کرده و دارای دو فرزند دختر است.
johnny
03-26-2018, 03:59 PM
32296
۴ فروردین ماه، گرامی باد یاد و خاطره " عزت الله مقبلی "
هنرمندی که گریاند و خنداند ... یکی از اساتید همه فن حریف و بی بدیل دوبله و تئاتر ایران.
یادش گرامی .....
johnny
03-26-2018, 04:01 PM
به مناسبتِ زادروزِ عزت الله مقبلی در چهارم فروردین ماه
"عزت الله مقبلی" در سال ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد.کار هنری خود را از تئاتر شروع کرد. در سال ۱۳۳۵ به دوبله پرداخت. در دوبله
به جای "الیور هاردی"، "لویی دوفونس" و "والتر برنان" حرف میزد.
از نقشهای برجسته او در کار دوبله حرفزدن به جای "والتر هوستون" در فیلم "گنجهای سیرا مادره" است.
"عزتالله مقبلی" همچنین سال های طولانی در برنامه رادیویی "صبح جمعه با شما" هنرنمایی کرد.
"مقبلی" در ۱۳ دیماه ۱۳۶۷ در سن ۵۵ سالگی در لندن به علت بیماری قلبی درگذشت و در روز چهارشنبه ۲۰ دیماه ۱۳۶۷ پس از
انتقال به ایران، در قطعه ۱۲ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
همسر ایشان "محبوبه مقبلی" و فرزندش "مریم مقبلی" به بازیگری اشتغال دارند.
یادش گرامی
johnny
03-26-2018, 04:07 PM
32297
گوگوش و عزت الله مقبلی
نمایی از فیلم "شیطون بلا" (سال ۱۳۴۴)
نویسنده و کارگردان : نظام فاطمی
johnny
03-26-2018, 04:09 PM
32298
زنده نامان نعمت ا... گرجی و عزت ا... مقبلی
یادشان گرامی باد ......
johnny
03-26-2018, 04:11 PM
32299
مردی که هنوز به تاریخ انقضاء نرسیده است!
johnny
03-26-2018, 04:13 PM
32300
برنامه "صبح جمعه با شما" در سال ۱۳۶۳
ایستاده از راست به چپ : مرحوم منصور غزنوی، مهین فردنوا، کامران ملک مطیعی، منوچهر آذری
نشسته ار راست به چپ : رامین پورایمان و مرحوم عزت الله مقبلی
johnny
03-29-2018, 05:09 PM
32348
خسرو شکیبایی اگر هنوز با ما بود ۷۴ ساله می شد!
سلام بر او که زاده ی بهار بود و فروردین
johnny
03-29-2018, 05:13 PM
به بهانه ی زادروزِ خسرو شکیبایی
خسرو شکیبایی در ۷ فروردینماه سال ۱۳۲۳ در کرمان به دنیا آمد. در شناسنامه نامش «خسرو» است ولی خانواده و نزدیکان او را «محمود»
صدا میکردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ۱۴ ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت.
او پیش از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفههایی چون خیاطی و کانالسازی و آسانسورسازی کار میکرد.
در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به "عباس جوانمرد" ، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد.
وی فارغالتحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد، ۵ سال بعد
یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد.
"شکیبایی" فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاترآغاز کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به
"عباس جوانمرد"، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایشهایی که وی در آنها ایفای نقش نمودهاست، میتوان به
"سنگ و سرنا"، "همه پسران من"، "شب بیست و یکم" و "بیا تا گل برافشانیم" اشاره کرد.
او چندین نمایش تلویزیونی مانند "فیزیکدانها" و "هنگامه شیرین وصال" را هم در کارنامه دارد.
شکیبایی نخستین بار در سال ۱۳۵۳ در فیلم کوتاه و ۱۶ میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی "فریبرز صالح" مقابل دوربین رفت. در سال ۱۳۶۱ در
حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه "مسعود کیمیایی" قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم "خط
قرمز" (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۱) به سینما آمد و تا سال ۱۳۶۸ نقش آفرینیهایی کرد. از جمله در فیلمهای "دزد و نویسنده"،"ترن" و "رابطه
خوب" ظاهر شد. اما پس از بازی در فیلم "هامون" (داریوش مهرجویی-۱۳۶۸) بود که نام "خسرو شکیبایی" بر سر زبانها افتاد. او برای بازیش
در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
او برای بازی در فیلم "کیمیا" (احمد رضا درویش، ۱۳۷۳) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر
شد.
او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش "عادل مشرقی" فیلم "سالاد فصل"(فریدون جیرانی) گرفت.
از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم "اتوبوس شب" (کیومرث پوراحمد) بود.
"شکیبایی" آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بی خط» دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در فیلم "کیمیایی"، در فیلم "حکم" (۱۳۸۳) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزتالله انتظامی
ایفای نقش کرد.
در ۹ تیرماه ۱۳۸۷ در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت. او همچنین در
بیست و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود.
"شکیبایی" در سال ۱۳۵۴، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت "محمدرضا اصلانی"در سریال «سمک
عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریالهایی چون "لحظه"، "کوچک جنگلی"، "مدرس"، "روزی روزگاری"، "خانه سبز"، "کاکتوس"، "آواز
مه"، "تفنگ سر پر" و "در کنار هم" به ایفای نقش پرداخت.
"شکیبایی" در چند فیلم تلویزیونی هم حضور یافت. آخرین نقشآفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی "پیوند" (سعید عالمزاده) و آخرین نمایش
فیلمش، "آشیانهای برای زندگی" (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد.
شکیبایی ۵ سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.
شاخصترین اثر سینمایی که خسرو شکیبایی در آن صحبت کرد فیلم "شعله" بود که در آن به جای "پیرمرد مسلمان ده" ایفای صدا نمود.
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای "فروغ فرخزاد"، "سهراب سپهری"، "سید علی صالحی" و
"محمدرضا عبدالملکیان" را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.
"شکیبایی" در ساعت ۴ صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در سن ۶۴ سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران
درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شد. او مدتها از عارضه دیابت رنج میبرد.
روحش شاد
johnny
04-08-2018, 02:41 PM
32416
به یادِ عزیزِ مازیار ، به هنگامِ کوچِ نابهنگامَش در شانزدهمِ فروردین ماهِ ۱۳۷۶
روحش شاد و یادش گرامی
johnny
04-08-2018, 02:42 PM
به مناسبتِ بیست و یکمین سالروزِ درگذشتِ "عبدالرضا کیانی نژاد" (مازیار)
کاشف صدای " مازیار" آهنگساز بزرگ " جهانبخش پازوکی" بود. در اوایل سال ۱۳۵۴ پازوکی در سفری به شهر بابل صدای مازیار را در یکی از
برنامه های کاخ جوانان شنیده و او را ترغیب می کند تا کار خوانندگی را به صورت حرفه ای در تهران دنبال کند. مازیار در همان سال به تهران
آمده و طی مدت کوتاهی سه ترانه از ساخته های پازوکی را می خواند. این ترانه ها " آرزوی فردا" ، " عادت" و " ماهیگیر" نام دارند که ترانه
سوم بسیار محبوب می شود. جنس صدای مازیار و تحریرهای کاملا ایرانی اش بسیار هواخواه پیدا می کند به صورتی که در طول سالهای ۵۴
تا ۵۸ بیش از ۳۵ ترانه با صدای او پخش شده و بسیار مورد توجه واقع می شود. از سال ۵۶ تا انقلاب آهنگسازان دیگری مانند " صادق
نوجوکی"، " فرید زلاند" ، " محمد شمس" ، " بابک بیات" و ... نیز خواستار همکاری با او شده و ترانه هایی را در اختیار او قرار می دهند. مازیار
پس از انقلاب در ایران مانده و پس از چند سال ممنوع الکار می شود. در سال ۷۵ صدایش مجوز گرفته اما این بار اجل مهلتش نداده و در
فروردین ۷۶ اسیر ماهیگیر زمان می شود.
صدای مازیار در میان همکارانش هم هواخواهانی داشت از جمله " ستار" و " هایده" که ترانه هایی از او را بازخوانی می کنند. هایده آنقدر از
ترانه آرزوی فردا خوشش آمده که خواستار اجرای دو صدایی ترانه می شود.
johnny
04-08-2018, 02:53 PM
32418
در هجدهمین سالروزِ درگذشتِ محمد علی فردین یادَش را گرامی می داریم.
johnny
04-08-2018, 02:56 PM
به مناسبتِ هجدهمین سالروزِ درگذشتِ فردین
محمد علی فردین در ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ به دنیا آمد. پدرش کارمند اداره تسلیحات و بازیگر تئاتر بود. "فردین" دوران ابتدایی را در دبستان
"ترقی" در خیابان شهباز، و دوره متوسطه را در دبیرستان "آذر" در خیابان شاهآباد گذراند و موفق به اخذ دیپلم شد.
او در سن ۱۸ سالگی راهی سربازی شد؛ اما پیش از آن در سن شانزده سالگی، با وجود مخالفت ﻫای پدر به فوتبال، ژیمناستیک،
شنا، بدنسازی و در نهایت به کشتی پرداخت و پس از آشنایی با زنده یاد "غلامرضا تختی" زیر نظر "حبیب الله بلور" مربی به نام آن
دوران، کشتی را به صورت حرفه ای آموخت و دنبال کرد و نخستین بار در مسابقات قهرمانی کشور در رشته آزاد در سال ۱۳۳۲ در
اصفهان در وزن ششم مدال برنز گرفت و در سال ۱۳۳۳ در انتخابی تیم ملی در وزن ۷۳ کیلو برگزیده شد و راهی تیم ملی شد و در
دومین دوره مسابقات جهانی در سال ۱۹۵۴ میلادی در توکیو به همراه "محمود ملاقاسمی"، "محمد مهدی یعقوبی"، "ناصر
گیوهچی"، "توفیق جهانبخت"، "عباس زندی"، "غلامرضا تختی" و "احمد وفادار" اعضای تیمملی را تشکیل دادند و در نهایت در این
مسابقات تیم ایران دو مدال طلا در وزن های ۶۷ و ۷۹ کیلوگرم توسط مرحوم "توفیق جهانبخت" و "عباس زندی" به دست آورد؛ اما در
وزن ۷۳ کیلوگرم "محمد علی فردین" با شکست حریفانی از فیلیپین، سوئد، آرژانتین و ژاپن فینالیست شد اما در مبارزه پایانی
مغلوب حریف گرجی از شوروی سابق شد و با مدال نقره به کار خود پایان داد.
"فردین" همچنین در سال ۱۳۳۶ در مسابقات قهرمانی کشور در تهران در یک وزن پائینتر در وزن پنجم با شکست همه مدعیانش از
عنوان قهرمانی را به دست آورد. فردین در رشته فرنگی نیز تبحر داشت و در مسابقات قهرمانی کشور در سال ۱۳۳۷ (در تهران) در
وزن ششم بعد از اینکه همه حریفان خود را تا فینال شکست داد در مبارزه نهایی نیز در فینالی تکراری از سد "محمد بهادری"
گذشت و با کسب عنوان قهرمانی در صدر وزن ششمیها قرار گرفت. "محمدعلی فردین" در نهایت به دلیل آسیبدیدگی مجبور شد
با دنیای کشتی خداحافظی کند.
آنگونه که می گویند، "فردین" به صورت اتفاقی به سینما آمد. در یکی از روزهای سرد و زمستانی سال ۱۳۲۸ او برای دیدن فیلمی
وسترن به سینما می رود، اما به دلیل شلوغی سینما پشت در می ماند؛ که در این حین "اسماعیل کوشان" کارگردان تهیه کننده
سینما سر می رسد و او را به داخل سینما می برد و پس از آن است که کوشان او را به "سیامک یاسمی" کارگردان فیلم «چشمه
آب حیات» معرفی می کند؛ تا به این ترتیب او نخستین اثر سینمایی اش را بازی کند.
بازی در فیلمهای «فردا روشن است» و «فریاد نیمه شب» به کارگردانی "ساموئل خاچیکیان" نقطه عطف کارنامه هنری "فردین"
محسوب میشود، آثاری که توانستند عنوان بهترین و پرفروش ترین فیلم سال را از آن خود کنند.
اما بازی در فیلم «گنج قارون» ساخته "سیامک یاسمی" شهرت "فردین" را صد چندان کرد و تازه پس از آن بود که "فردین" به ستاره
بی رقیب سینمای ایران تبدیل شد، و در بسیاری از آثار سینمایی آن دوران بازی کرد؛ که فیلم هایی چون «ساحل انتظار»، « چرخ
فلک»، «کوچه مردها»، «راز درخت سنجد»، «باباشمل»، «غزل»، از آن جمله اند.
"فردین" پس از انقلاب بر خلاف بسیاری از هنرمندان در ایران ماند؛ اما دیگر اجازه فعالیت در سینما را نداشت و سال ها در مغازه اش
در میدان ونک تهران به فروشِ فرش مشغول شد.
بازیگر محبوب سینمای ایران بالاخره در روز پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۷۹ در سن ۶۹ سالگی بر اثر ایست قلبی در منزل شخصی اش
در تهران از دنیا رفت و صبح روز شنبه از ورزشگاه امجدیه در میان سیل هنرمندان و مردم، با جمعیتی در حدود یکصد هزار نفر، به
سمت بهشت زهرا (قطعه هنرمندان) بدرقه و به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و نامش زنده باد ......
johnny
04-08-2018, 03:03 PM
32419
زنده یادان "محمد علی فردین" و همسرش "مهری خمارلو" در شبِ سالگردِ عروسیِ شان
روحشان شاد
johnny
04-12-2018, 07:41 PM
32437
۱۹ اُمِ فروردین ماه؛ سالروزِ درگذشتِ صادق هدایت
یادش گرامی
johnny
04-12-2018, 07:42 PM
32438
بیست و یکم فروردین ماه؛ زادروز بانو هایده
یادش را گرامی می داریم.
johnny
04-12-2018, 07:44 PM
به مناسبتِ هفتاد و ششمین زادروزِ هایده در بیست و یکمِ فروردین ماه
"معصومه ددهبالا" با نام هنری "هایده" در ۲۱ فروردین ۱۳۲۱ در تهران متولد شد.
پدر وی "محمد ددهبالا" و مادرش "زینت بلغاری" بودند. هایده در ابتدا بهواسطهٔ صدای توانمند، اپرایی و آلتو اش و سپس با پالودن صدایش به
واسطهٔ دقت بیشتر، غزلسرایی و تنوع برجسته شد.
صدای هایده به لحاظ زیباشناختی با صدای آوازخوان دیگر موسیقی ایرانی، "دلکش"، که از وی قدیمیتر بود مقایسه میشد. در کنار توانایی
صوتی درخور توجه، محبوبیت هایده در میان شنوندگان ایرانی، در درجهٔ اول بهدلیل تسلط وی بر اصول بنیاد موسیقی، صدای زایا، مجموعهای
از آهنگهای ایرانی و اجرای ردیفهای آواز بودهاست. این اجراها جایگاه وی را در فهرست آوازخوانهای برجستهٔ موسیقی ایرانی در سدهٔ
بیستم میلادی تثبیت کرد. خواهر کوچکتر او، "مهستی" نیز از خوانندگان معروف ایرانی بود که حدود سه سال، پیش از "هایده" خوانندگی را
آغاز کرد.
"هایده" در سال ۱۹۷۹ به بریتانیا و کمی بعد به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. وی تا پایان عمر در لس آنجلس زندگی کرد. وی فردای
کنسرتی در شمال کالیفرنیا بر اثر حمله قلبی درگذشت و چند روز بعد در گورستان وستوود هالیوود به خاک سپرده شد.
پیش از آنکه "هایده" به جرگهٔ آوازخوانهای مشهور بپیوندد، خواهر جوانترِ او — که با نام هنری "مهستی" مشهور بود — جایگاهی در میان
خوانندگان حرفهای بهدست آورده بود. "هایده" نزد استادان موسیقی ایرانی شاگردی کرد؛ وی آموزش را با "علی تجویدی"، مربی آواز، استاد
ویلن و آهنگساز شروع کرد، "تجویدی" کسی بود که با "دلکش" نیز همکاری داشت. البته "هایده" پیش از آنکه "تجویدی" صدای وی را در
اجرایی عمومی بشنود، تبحری در موسیقی یافته بود. "تجویدی" پس از شنیدن صدای هایده بیدرنگ رجیستریهای نادر در عمق صدای آلتوی
هایده را تشخیص داد. این رجیستریها رنج میانهٔ بسیط (پردامنه) صدای "هایده" را آشکار ساخت و "تجویدی" آموزش و یاری در آموختن
مجموعهٔ موسیقی آوازی ایرانی را به "هایده" ارائه کرد. در آغاز صدای بسیط (پردامنه) و خوشمیزان "هایده"، آمیزهای از نقدهای قوی و توجه
مردمی را به دست آورد.
"هایده"، آنگونه که خود به کرات در چندین مصاحبه متذکر شدهاست، تحت تأثیر صدای پر قدرت و شیوهٔ آوازخوانی "دلکش"، خوانندهٔ صاحب
سبک و بلندآوازهٔ آن دوران، روی به عالم موسیقی آورد. وی در سال ۱۳۴۷، فعالیت حرفهای خود را با خواندن ترانه «آزاده» که اثر استادش
:علی تجویدی" بر روی آخرین سروده "رهی معیری" بود آغاز کرد.
اجرای ترانه «آزاده» با ارکستر بزرگ گلها در رادیو تهران آغاز کار "هایده" بود. وی پس از اجرای چندین اثر دیگر از "تجویدی" و دیگر آهنگسازان
بنام، از جمله "همایون خرم"، در برنامه گلها، از نخستین سالهای دهه ۱۳۵۰ به خواندن ترانههای پاپ علاقهمند شد که بیشتر از
ساختههای "فریدون خشنود"، "جهانبخش پازوکی"، "محمد حیدری" و "انوشیروان روحانی" بودند.
"هایده" در شهریور ۱۳۵۷، چند ماه پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، ایران را به مقصد بریتانیا ترک کرد. او تا پایان عمر از این رویداد به عنوان
تلخترین خاطره زندگی خود یاد میکرد.
همکاری او با آهنگساز سرشناس ایرانی "صادق نوجوکی" پس از مهاجرت به آمریکا فزونی یافت به طوریکه منجر به رقم زدن آلبومهای «بزن
تار» و «شب عشق» گردید. آلبوم «شب عشق» بهعنوان پرفروشترین آلبوم دههٔ شصت شرکت ترانه معرفی شد و همچنین از آلبوم «بزن تار»
به عنوان آلبوم سال (۱۹۹۰) یاد شد.
"هایده" به جز برنامههای معمول خود در کشورهای گوناگون، در دانشگاه یوسیالای در کالیفرنیا، و در تالارهایی با شهرت جهانی مانند رویال
آلبرت هال (به رهبری "فرنوش بهزاد") در لندن و موزیک هاله (هامبورگ) کنسرتهایی اجرا کرد.
بیشتر ترانههای هایده در سالهای پیش از انقلاب در تلویزیون ملی ایران و پس از انقلاب در تلویزیون جامجم در لس آنجلس و بخشی دیگر نیز
در تلویزیون ایرانیان وتلویزیون جنبش ملی ایران در جنوب کالیفرنیا به صورت نماهنگ (موزیک-ویدئو) درآمد.
سرانجام "هایده" در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ (برابر با ۳۰ دی ماه ۱۳۶۸) فردای اجرای کنسرت در باشگاه کازابلانکا در حومه سان فرانسیسکو،
کالیفرنیا، بر اثر سکته قلبی درگذشت. او مبتلا به فشار خون بالا و دیابت بود.
"هایده" در گورستان وستوود در لس آنجلس با حضور هزاران نفر از ایرانیان مقیم آمریکا به خاک سپرده شد.
"هما سرشار" (روزنامهنگار)، "ویگن" (خواننده) و "حسن شهباز"(مترجم و سردبیر فصلنامه رهاورد) از جمله سخنرانان در مراسم بودند.
در تهران نیز علیرغم محدودیتهای بسیار، گروهی از مردم در "مسجدالجواد" یاد او را گرامی داشتند.
ویدئوی مراسم به فاصله کوتاهی، مخفیانه در ایران پخش شد.
یادش گرامی
johnny
04-12-2018, 07:48 PM
32439
آخرین عکس زنده یاد هایده
johnny
04-16-2018, 12:19 AM
32445
محمد علی کشاورز بازیگر پیشکسوت و ارزشمندِ تئاتر ، تلویزیون و سینمای ایران ۸۸ ساله شد!
با تبریک به "پدر سالار" سینمای ایران که با نقش های ماندگارش کلی خاطره داریم.
johnny
04-16-2018, 12:22 AM
برای سالروز تولد محمد علی کشاورز در بیست و ششم فروردین ماه
"محمد علی کشاورز" در ۲۶ فروردین ۱۳۰۹ در شهر اصفهان، محلهٔ سیچان معروف به سیچون به دنیا آمد.
خاندان وی اصالتاً از گرجی تبارانی بوده که در زمان شاه عباس به ایران آمده و مسلمان شدهاند.
نام خانوادگی قبلی او "اصلانی" بودهاست.
وی یک بار ازدواج نمودهاست که در سال ۱۳۵۲ این ازدواج به جدایی انجامید و پس از آن دیگر ازدواج نکرد. نتیجه این ازدواج دختر وی به نام
"نلی" است که در بلژیک زندگی و نقاشی تدریس میکند.
وی فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است. او از فارغ التحصیلان رشته نقشهبرداری نیز میباشد و
مجریگری برخی برنامههای مربوط به نقشهبرداری در رادیو و تلویزیون به عهدهٔ ایشان بودهاست.
"کشاورز" فعالیت هنریاش را از سال ۱۳۳۹ با حضور در نمایش «ویولنساز کرهمونا» آغاز کرد و سپس با ایفای نقش در نمایشهایی همچون
«آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «بازی استریندبرگل شد.
"کشاورز" با فیلمسازان نامداری چون "فرّخ غفّاری"، "ابراهیم گلستان"، "بهرام بیضایی"، "ناصر تقوایی"، "نادر ابراهیمی"، "علی حاتمی"،
"داریوش مهرجویی" و "عباس کیارستمی" همکاری کردهاست و با بازیگرانی غیرایرانی چون "آنتونی کوئین" و "ماکس فون سیدو" همبازی
بودهاست.
در سال ۱۳۴۷ به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری قسمتهایی از سریال "خانه قمر خانم" را به عهده گرفت.
از آثار ماندگار وی میتوان به مجموعههای تلویزیونی "دایی جان ناپلئون"، "آتش بدون دود"، "هزاردستان" (در نقش شعبان استخوانی)،
"سربداران" (در نقش خواجه قشیری)، "افسانه سلطان" و "شبان" (در نقش خوابگزار اعظم)، "پدرسالار" و "گرگها" اشاره کرد.
او برای نخستین بار در سال ۱۳۴۳ با فیلم "شب قوزی"ساخته "فرخ غفاری" بازیگری سینما را نیز تجربه کرد و تاکنون در ۴۷ فیلم سینمایی
ایفای نقش کردهاست.
از جمله کارهای قابل توجه او میتوان به "رگبار"، "خشت و آینه"، "برزخیها"، "کمال الملک"، "مردی که موش شد"، "کفشهای میرزا نوروز"،
"مادر"، "جستجو در جزیره"، "ناصرالدین شاه آکتور سینما"، "دلشدگان"، "آقای بخشدار"، "زیر درختان زیتون"، "روز واقعه" و "کمیته مجازات"
اشاره کرد.
"محمد علی کشاورز" برای بازی در فیلم "مادر" ساختهٔ "علی حاتمی" نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
با آرزوی سلامتی و بهروزی برای چهرۀ ماندگار تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران
johnny
04-21-2018, 12:31 AM
32486
بیست و هشتم فروردین ماه؛ زادروزِ ایرج قادری
یادَش را گرامی می داریم.
johnny
04-21-2018, 12:33 AM
به مناسبتِ هشتاد و چهارمین زادروزِ ایرج قادری در ۲۸ فروردین ماه!
"ایرج قادری" دارای تحصیلات ناتمام در رشته داروسازی است. او سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی «پانوراما» را به همراه "موسی افشار" تاسیس
کرد. وی که اغلب به عنوان یکی از فیلمسازان سینمای پیش از انقلاب شناخته میشود، فعالیت خود در دوران پس از انقلاب با ساخت فیلم
"تاراج" (۱۳۶۳) ادامه داد. بعد از این فیلم و تا اوایل دهه ۷۰ فیلمی نساخت و با درام جنایی میخواهم زنده بمانم فیلمنامهای از "رسول
صدرعاملی" و بر اساس داستان زندگی "پدرام تجریشی" فعالیت خود را دوباره آغاز کرد.
نخستین کار سینمایی "ایرج قادری" بازی در فیلمِ "چشمه آب حیات" به سال ۱۳۳۸ و واپسین کارش کارگردانی و بازی در فیلمِ "شبکه" به
سال ۱۳۸۹ بود.
او در ۴۱ فیلم کارگردان، ۴ فیلم نویسنده، ۷۱ فیلم بازیگر، ۹ فیلم تهیهکننده و ۱ فیلم تدوینگر بود.
"ایرج قادری" در اردیبهشت ۱۳۹۱ به دلیل تشدید بیماری سرطان مثانه در بیمارستان "مهراد" بستری شد و به دلیل همین بیماری در ساعت
چهار صبح ۱۷ اردیبهشت ماه درگذشت.
خاک سپاری "ایرج قادری" در همان روز مرگ او (۱۷ اردیبهشت) و در آرامگاه بهشت سکینه در کرج برگزار شد. طبق وصیت "ایرج قادری" کلیه
هزینه مراسم و یادبود وی به مؤسسه حمایت از کودکان سرطانی اهدا گردید.
یاد و نامش گرامی
johnny
04-21-2018, 12:39 AM
32487
زنده یادان ایرج قادری و محمد علی فردین در پشت صحنه فیلم "برزخیها".
johnny
04-23-2018, 09:13 PM
32550
سالروز درگذشت محمودی خوانساری هنرمند برجسته موسیقی ایران گرامی باد.
johnny
04-23-2018, 09:15 PM
به بهانه ی سی و یکمین سالروزِ درگذشتِ محمودی خوانساری
"محمود محمودی خوانساری" در ۲۳خرداد ماه سال ۱۳۱۳ در محله "رئیسان" خوانسار به دنیا آمد.
پدرش "جمالالدین موسوی محمودی" از از روحانیون نامدار این شهر بود و تسلط نسبی "محمودی خوانساری" بر زبان عربی و تعلیمات دینی
را میتوان حاصل ۱۳ سال زندگی در کنار پدرش دانست.
پس از فوت پدر در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، به همراه داییاش به تهران آمد و در دبیرستان ادیب به تحصیل ادامه داد. هرچند در همان سالها در
تهران برای امرار معاش مجبور به کار بود، اما از آواز خواندن غافل نشد. چند سال بعد با هنرمندانی چون "ناصر مسعودی" و "قاسم جبلی"
آشنا شد. دوستی با "ناصر مسعودی" باعث آشنایی و ورود او به محافل هنری زمان شد و این امکان برای او به وجود آمد تا برای اولین بار برای
پخش صدایش به رادیوی نیروی هوایی برود. او در سال ۱۳۳۵ پس از اتمام دوره سربازی، در محفلی با "ابوالحسن صبا" آشنا شد و به پیشنهاد
او به یادگیری ردیف موسیقی ایرانی اقدام کرد.
آشنایی او با "ابوالحسن صبا" در سال ۱۳۳۵ آغاز کار هنری "محمودی خوانساری" بود که تا پایان عمرش ادامه یافت.
پس از فوت "صبا" در سال ۱۳۳۷ تهران را ترک کرد و به شیراز رفت و در آنجا با رادیو شیراز به همکاری پرداخت. او علاوه بر اجرای برنامه،
سرپرستی موسیقی اصیل این رادیو را نیز به عهده داشت. این برنامههای هنری با اقبال مردم شیراز روبرو شد و به سرعت به چهرهای
شناختهشده تبدیل شد.
"خوانساری" در سال ۱۳۳۹ به تهران برگشت و به دعوت "داوود پیرنیا"، بنیانگذار برنامه گلها، در استودیو گلهاشروع به فعالیت کرد و اولین کار
هنری خود را در برنامه برگ سبز شماره ۵۶ ضبط نمود.
"محمودی خوانساری" از سال ۱۳۴۹ در برنامه نوائی از موسیقی ملی که با سرپرستی"اسدالله ملک" و همکاری دکتر "منوچهر جهانبگلو" تهیه
میشد، همکاری کرد.
او که در سالهای ابتدایی فعالیت هنری، تنها به اجرای آواز پرداخته بود، در این برنامه به اجرای ترانه نیز پرداخت.
نوائی از موسیقی ملی به سرعت در میان هنردوستان و عاشقان موسیقی اصیل مقبولیت یافت و ترانههای ارزنده و بهیادماندنی مرغ
شباهنگ در مایه افشاری، میخانه در مایه دشتی، سکوت و مستی در سهگاه هر سه از ساختههای "اسدالله ملک" و لاله پرپر ساخته
"فرهنگ شریف"حاصل همکاری "محمودی خوانساری" با برنامه نوائی از موسیقی ملی طی این سالها میباشد.
از آن پس آثار متعدد دیگری را تحت عناوین گلهای رنگارنگ، برگ سبز، یک شاخه گل و گلهای تازه در کنار هنرمندانی چون "مرتضی
محجوبی"، "احمد عبادی"، "حبیبالله بدیعی"، "پرویز یاحقی"، "امیر ناصر افتتاح"، "جهانگیر ملک"،"همایون خرم"، "حسن کسائی"، "جلیل
شهناز"، "فرهنگ شریف"، "لطفالله مجد" و "رضا ورزنده" بهوجود آورد.
ثلث آخر زندگی وی به همکاری با "اسدالله ملک" سپری شد.
سرانجام "محمود محمودی خوانساری" در دوم اردیبهشت ۱۳۶۶ درگذشت و در قطعه ۱۰۱ ردیف ۸۵ شماره ۱۹ بهشت زهرا در تهران به خاک
سپرده شد.
یاد و نامش گرامی باد ...
johnny
04-23-2018, 09:17 PM
33115
در هفتمین سالروزِ درگذشتِ منوچهر سخائی یاد و خاطره اش را گرامی می داریم.
johnny
05-16-2018, 11:55 PM
یادی از منوچهر سخائی (۱۳۹۰-۱۳۱۴)
"منوچهر سخائی" تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران ادامه داد و از همان دوران تحصیل به مقولات هنری به ویژه موسیقی علاقه و
اشتیاق نشان داد. با این وجود وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود، برای مدتی در روزنامه کیهان مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار
پارلمانی این روزنامه فعالیت کرد. "منوچهر سخائی" در اواسط دههٔ سی به موسیقی روی آورد. گرچه در آن زمان موسیقی پاپ در ایران چندان
شناخته شده نبود، امّا سخائی با بهره از آثار موزیسینهای خارجی از همان ابتدا نسبت به این نوع موسیقی گرایش نشان داد. در اواخر دهه
۳۰ منوچهر سخائی موفق شد که با ترانهای به نام «کالسکه زرین» که به شکلی غیر حرفهای به همراه "کامبیز مژدهی" به عنوان آهنگساز و
"پرویز وکیلی" به عنوان ترانه سرا ضبط شده بود، از سد شورای سختگیر و محافظه کار موسیقی رادیو ایران در آن زمان عبور کند.
در واقع تا دههٔ سی شورای موسیقی رادیو در زمینه موسیقی پاپ بسیار سختگیر بود و چون عمدتاً موسیقیدانان سنتی در آن شورا حضور
داشتند، بندرت اجازهٔ پخش آهنگهایی غیر از موسیقی سنتی و ملی از رادیو را صادر میکردند و بنابراین خیلی به ندرت آهنگهای پاپ از رادیو
پخش میشد. طوری که مثلاً "محمد نوری" به عنوان یکی از نخستین خوانندگان پاپ ایرانی، ناچار بود که در برنامهٔ ارتش ترانههایش را اجراء
کند و در خود رادیو امکان اجرا نداشت. اما در جو پدید آمده بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با پخش ترانهٔ معروف «مرا ببوس» به خوانندگی
"حسن گل نراقی" و آهنگسازی "مجید وفادار" و شعر "حیدر رقابی" (هاله) جو دیگری در رادیو به وجود آمد و شورای سخت گیر و محافظه کار
موسیقی در رادیو، با دیدن استقبال مردم از این نوع آهنگها، رویکرد جدیدی نسبت به موسیقی پاپ پیدا کرد و تصمیم گرفت تا مجوز پخش یک
یا دو آهنگ پاپ را در هر ماه صادر کند.
از آن زمان پای خوانندگان پاپ به رادیو گشوده شد و ابتدا "محمد نوری" و بعد "ویگن" برای اجرای این ترانهها انتخاب شدند و بعدها "منوچهر
سخائی" و "عباس مهرپویا" نیز به آنها پیوسته و چهار نفر خوانندههای پاپ موزیک رادیو در آن زمان را تشکیل میدادند که هر کدام در ماه یک
برنامه اجراء میکردند.
بدین ترتیب "منوچهر سخائی" از سال ۱۳۳۷ به بعد فعالیت حرفهای خود را به عنوان خواننده در رادیو ایران آغاز کرد.
در همین سال ها "منوچهر سخائی" فعالیت خود در سینمای ایران را نیز، نخست به عنوان خواننده و سپس به عنوان بازیگر آغاز نمود. یکی از
نخستین اجراء های رسمی او، که اولین ترانهٔ او برای فیلم های فارسی نیز محسوب میشود، در فیلمی به نام «زندگی شیرین است»
(ساختهٔ "مجید محسنی"، محصول دیانا فیلم) بود که در سال ۱۳۳۵ اکران گردید. وی در سال های بعد در فیلم های دیگری همچون «دخترها
اینطور دوست دارند» (ساخته اسماعیل پورسعید ،۱۳۴۱) و «خروس جنگی» (ساخته اسماعیل پورسعید، ۱۳۴۴) ترانههایی اجراء کرد و
همچنین به عنوان بازیگر در فیلمهایی مثل «پستچی» (ساختهٔ رفیع حالتی، ۱۳۴۰)، «در انتهای ظلمت» (ساختهٔ ابوالقاسم ملکوتی) و «ببر
کوهستان» (ساختهٔ خسرو پرویزی ظاهر شد.
در مجموع دوران اوج شهرت و محبوبیت منوچهر سخائی در دهه چهل خورشیدی بود. صدای او سبک و کلاس خاص خودش را داشت و او نیز
همچون "ویگن" و "عارف" و "محمد نوری" طرفداران خاص خود را داشت.
در همین ارتباط "محمدرضا شجریان" در کارگاه آواز خود خاطرهای حکایت کردهاست که نشان از شهرت و اهمیت "سخائی" در آن سال ها دارد.
وی میگوید:
«... من در دانشسرا بودم که "منوچهر سخایی" یک ابوعطا خواند که من خیلی خوشم آمد و آن را یادگرفتم و بعدها چند بار آن را خواندم و
همیشه هم گفتهام که این را از "سخائی" یاد گرفتهام…»
"منوچهر سخائی" همچنین درسالهای فعالیت هنری اش در تلویزیون نیز شوی تلویزیونی «زنگولهها» را برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرد که
در آن به معرفی چهرههای جدید موسیقی پاپ میپرداخت.
johnny
05-16-2018, 11:57 PM
33117
پوستر رنگی منوچهر سخائی - صفحه ۷۶ - مجله "اطلاعات بانوان" - شماره ٧٠٢ - چهارشنبه ١١ آذرماه ١٣٤٩
johnny
05-17-2018, 12:19 AM
33121
خبر بسیار تلخ بود.
صبح جمعه 14 اردیبهشت ناصر چشم آذر درگذشت!
چگونه می توان باور کرد دردی چنین عظیمرا؟!...
johnny
05-17-2018, 12:20 AM
33122
پانزده اردیبهشت ماه زادروز شاه ماهی هنرِ ایران گوگوش عزیز گرامی باد .
johnny
05-17-2018, 01:33 AM
33124
18 اردیبهشت در ششمین سالروزِ درگذشتِ ایرج قادری یادَش را گرامی می داریم.
johnny
05-17-2018, 01:34 AM
33125
20 اردیبهشت در بیست و سومین سالروزِ درگذشتِ گیتی پاشائی یاد و خاطره اَش را گرامی می داریم.
johnny
05-17-2018, 01:36 AM
33126
تصویری کمتر دیده شده و کمیاب از زنده یاد گیتی پاشائی و مسعود کیمیایی
johnny
05-24-2018, 07:41 PM
33331
امروز
تولدِ
۷۸ سالگیِ
شاعرِ شمعدانی هاست
احمد رضا احمدی
زاده ی ۳۰ اُمِ اردیبهشتِ ۱۳۱۹
johnny
05-24-2018, 07:43 PM
به بهانه ی ۷۸ سالگیِ احمد رضا احمدی
"احمدرضا احمدی" در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۹ در شهر کرمان متولد شد.
پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود.
جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در
سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را دردارالفنون تهران به
پایان رساند.
در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد.
احمدی در سال ۱۳۴۳ به همراه "نادر ابراهیمی"، "اسماعیل نوری علاء"، "مهرداد صمدی"، "محمدعلی سپانلو"، "بهرام بیضایی"، "اکبر رادی"،
"جعفر کوشآبادی"، "مریم جزایری" و "جمیله دبیری" گروه طُرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره از مجلهٔ طُرفه و
تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان از فعالیتهای این گروه است.
"احمدی" در مهر ماه سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد. تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی
برای صفحه و نوار ماند و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به
ویراستاری مشغول بود.
تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای "محمدرضا شجریان"، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از "نیما یوشیج"، "احمد شاملو"،
"نادر نادرپور"، "فروغ فرخزاد"، "یدالله رؤیایی"، "نصرت رحمانی" و...)از جمله فعالیتهای وی در کانون بودهاست.
آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. از
بیست سالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "طرح" در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه
بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد.
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه "احمدرضا احمدی" برگزار شد. همان سال کانون پرورش
فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت "احمدرضا احمدی"، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد.
"احمدرضا احمدی" در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه "هانس کریستین اندرسن" شد.
"احمدرضا احمدی" در سال ۱۳۶۱ با "شهره حیدری" ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزندی به نام "ماهور" است.
johnny
05-24-2018, 07:47 PM
33332
به مناسبتِ ۴۳ سالگیِ همایون شجریان در سی و یکمِ اُردیبهشت ماه
تصویر : تکه ای برگه که استاد محمدرضا شجریان با دست خطِ خودش،
تاریخ و ساعتِ به دنیا آمدنِ فرزندش همایون را یادداشت کرده است.
johnny
05-24-2018, 07:53 PM
ناصر حجازی هنرمند بود ، هنرش زیستن در کنار مردم بود .
هنری که بسیاری از به اصطلاح هنرمندان ما ندارند .
33333
به یادِ اسطوره ی بی همتای فوتبال ایران
ناصر خان حجازی
او ۷ سال پیش در چنین روزی به دیار باقی شتافت!
بزرگمردی که یادش در خاطره های مردمان "به نیکی" زنده و جاوید خواهد ماند.
johnny
05-24-2018, 07:56 PM
33334
زنده نام ناصر حجازی در کنار عارف، ستار و علی پروین
johnny
05-30-2018, 11:25 PM
33432
به یادِ عماد رام ؛ هنرمندِ والاتبارِ موسیقیِ ایران.
او پانزده سالِ پیش در سومِ خردادماهِ ۱۳۸۲ جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدارِ معبودَش شتافت.
یاد و نامَش گرامی و جاوید
johnny
05-30-2018, 11:28 PM
به مناسبتِ پانزدهمین سالروزِ درگذشت عماد رام
" عماد رام" در اسفند ماه ۱۳۰۹ در ساری به دنیا آمد. در سال ۱۳۱۷ و در دبستان نخستین بار مجذوب صدای فلوت دسته پیشاهنگان شد و
سعی کرد تا نواختن آن را بیاموزد. در شهریور ۱۳۲۲ به تئاترهای فکاهی و پیش پرده خوانی که در آن سالها بسیار پر رونق بود، روی آورد و در
آن تئاترها علاوه بر بازی فلوت هم می نواخت.
پس از پایان تحصیلات متوسطه از سال ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ به عنوان معلم در ساری مشغول به کار شد اما دلش با موسیقی و ساز بود. سرانجام
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و خیلی زود فلوت نوازی اش مورد توجه " مهرداد پهلبد" (وزیر فرهنگ) قرار گرفت و به استخدام وزارت فرهنگ و هنر
در آمد.
نت، سازشناسی و ارکستراسیون را نزد " محمد علی خادم میثاق" و ردیف های موسیقی ایرانی را نزد " محمد ایرانی مجرد" آموخت. بعدها
به واسطه " حسین تهرانی" با " نورعلی برومند" نیز آشنا شد. پس از آن در سال ۱۳۴۵ به عنوان نوازنده فلوت در گروه سه نفره ای با " فرامرز
پایور" و " حسین تهرانی" و نیز در ارکستر بزرگ " حسن رادمرد" به همکاری پرداخت.
در دهه چهل به تدریج به آهنگسازی و خوانندگی روی آورد و در طول دو دهه حدوداً ۱۵۰ ترانه خواند. از سال ۱۳۵۰ برای چند سال سرپرست
یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر بود و در این دوران به بازنویسی برخی ترانه های محلی برای ارکستر پاپ پرداخت.
در اواخر دهه ۱۳۴۰ صدای گرفته و بم " عماد رام" و سبک خاص ترانه خوانی اش مورد توجه قرار گرفت و برخی از ترانه های او مانند " بهار غم
آلود" ، " بهار من گذشته شاید" ، " خنده و گریه" ، " تک درخت" و ... بسیار محبوب شدند. هم چنین او به تدریج ترانه هایی برای دیگر خواننده
ها مانند " خاطره پروانه" ، " الهه" ، " نادر گلچین" ، " مهستی" و دیگران ساخت که در بیشتر آنها استفاده خلاقانه ای از لحن ها و نغمه های
موسیقی ایرانی شده بود.
پس از انقلاب " عماد رام" با تاًسیس شرکت " طنین صدا" به ضبط و پخش مجموعه هایی به نام " شبانه" دست زد که این مجموعه ها در
سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ به صورت زیرزمینی منتشر می شدند. محتوای این مجموعه ها علاوه بر ترانه و دکلمه شامل گفتارهایی در حمایت از
مشی سیاسی " جبهه ملی ایران" و " دکتر سعید فاطمی" (خواهرزاده دکتر حسین فاطمی؛ وزیر نفت دولت مصدق) بود.
" تورج نگهبان" ، " مسعود امینی" ، " علیرضا میبدی" ، " علیرضا نوری زاده" ، " نوشابه امیری" و ... از دیگر همکاران " عماد" در تهیه این
مجموعه ها بودند که شاید بتوان آنها را نخستین مجموعه های شنیداری در برابر گفتمان حاکمیت تازه پس از انقلاب دانست. پخش ترانه "
ایران ایران" با صدای " مازیار" در اولین نوار " شبانه" غوغایی را در میان ایرانیان داخل و خارج از کشور برانگیخت.
" عماد رام" در سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند. پس از آزادی مدتی به قصه نویسی برای کودکان پرداخت و در سال ۱۳۶۴
اثری به نام " همتای آفتاب" را برای ارکستر بزرگ نوشت که با صدای " علیرضا افتخاری" ضبط شد.
پس از توقیف اثر " عماد رام" در سال ۱۳۶۵ به آلمان مهاجرت کرد.
" عماد" در خرداد ۱۳۸۲ درگذشت.
یاد و نامَش گرامی
johnny
05-30-2018, 11:31 PM
33433
" عماد رام" ؛ (۱۳۸۲-۱۳۰۹): آهنگساز، خواننده و نوازنده فلوت
johnny
05-30-2018, 11:34 PM
33434
زنده یادان عماد رام و پرویز یاحقی ، بانو حمیرا و زنده یاد بانو هایده
johnny
05-30-2018, 11:50 PM
33437
چهارم خردادماه؛ زادروزِ جهانبخش پازوکی نوازنده، آهنگ ساز
تنظیم کننده، و ترانه سرای گران مایه ی موسیقی ایران گرامی باد.
johnny
05-30-2018, 11:52 PM
33438
ناصر ملک مطیعی هم رفت
کاش می شد تکذیب کرد!
تلخه گفتن از رفتنِ او
اما تا همیشه در قلبِ مردمانِ این دیار خواهی درخشید
مردمی بودی و مردمی ماندی
روحَت شاد مردِ لوطی سینما
johnny
05-30-2018, 11:54 PM
به مناسبتِ درگذشتِ ناصر ملک مطیعی
ناصر ملکمطیعی دیپلم رشتهٔ تربیت بدنی دانشسرای عالی تهران را داشت و قبل از آنکه به سینما راه یابد، معلم ورزش دبستانهای تهران
بود. او پس از ورود به سینما و کسب محبوبیت، به فعالیت در تئاتر (از ۱۳۳۵) و دوبلهٔ فیلم (از ۱۳۳۸) نیز پرداخت.
فعالیت وی در سینما با بازی در صحنه کوتاهی از فیلم «واریته بهاری» (پرویز خطیبی، ۱۳۲۸) آغاز شد.
بازی ملک مطیعی در دومین فیلمش «شکار خانگی» (علی دریابیگی، ۱۳۳۰) در حد بیان یک جملهٔ کوتاه در صحنهٔ یک میهمانی بود. اما بازی
ملک مطیعی در «ولگرد» (مهدی رئیس فیروز، ۱۳۳۱) او را به اوج محبوبیت رساند و برای بازی در آن نخستین دستمزد فعالیت حرفهای خود را
گرفت. با موفقیت «ولگرد» بلافاصله در فیلمهای «گرداب» (حسن خردمند، ۱۳۳۲) ـ که نخستین فیلم رنگی سینمای ایران بود ـ و سپس در
فیلم «غفلت» (علی کسمایی، ۱۳۳۲) بازی کرد. ملک مطیعی پس از بازی در «غفلت»، از «پارس فیلم» به «دیانا فیلم» رفت، تا در ازای بازی
در دو فیلم در سال، ماهانه هزار تومان دستمزد دریافت کند، اما پس از ایفای نقش در «چهارراه حوادث» (ساموئل خاچیکیان، ۱۳۳۳) که متفاوت
از سایر نقشهای او بود، به خدمت نظام احضار شد. او پس از بازگشت، در فیلم «اتهام» (شاپور یاسمی، ۱۳۳۵) بازی کرد. ملکمطیعی در
فاصلهٔ سالهای (۴۰–۱۳۳۶) در فیلمهای: «بازگشت به زندگی» (عطاالله زاهد، ۱۳۳۶)، «عروس فراری» (اسماعیل کوشان، ۱۳۳۷)، «طلسم
شکسته» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷)، «دشمن زن» (پرویز خطیبی، ۱۳۳۷)، «دوقلوها» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۸)، «اول هیکل» (سیامک
یاسمی، ۱۳۳۹)، عمو نوروز (سیامک یاسمی، ۱۳۴۰)، آرامش قبل از طوفان (خسرو پرویزی، ۱۳۴۰)، عسل تلخ (حسین مدنی، ۱۳۴۰)، سایهٔ
سرنوشت (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۰) و آس و پاس (سیامک یاسمی، ۱۳۴۰) بازی کرد. پس از دههٔ ۴۰ شمسی، با حضور محمدعلی فردین به
عنوان «جوان اول» فیلمها، به تدریج از محبوبیت او کاسته شد.
ملکمطیعی از سال ۱۳۴۱ با پوشیدن لباس جاهلها و کلاه مخملیها، که پیش از او عباس مصدق و مجید محسنی به تن کرده بودند، در
نقشهایی ظاهر شد. ملک مطیعی در فیلمهای: «کلاه مخملی» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۱)، «با معرفتها» (حسین مدنی، ۱۳۴۲)، «مردها
و جادهها» (ناصر ملکمطیعی، ۱۳۴۲)، «ابرام در پاریس» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۳)، «سالار مردان» (نظام فاطمی، ۱۳۴۷) و «مردان روزگار»
(مازیار پرتو، ۱۳۴۸) با کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز، کلاه مخملی و دستمال ابریشم یزدی و تسبیح شاه
مقصود، اگرچه مصداق زندهای از نمونه اجتماعی سنخ «جاهل» نبود، اما مجموعهٔ اجرای نقش، بهویژه حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، تکیه
کلامها و نقلهایش، عامهٔ بینندگان را مجذوب خود کرد.
ملک مطیعی تا قبل از قیصر (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۸) و ایفای نقش «داش فرمان» با کلاه مخملی، در نقشهای دیگری همچون مرد روستایی
(عروس دهکده)، افسر نیروی دریایی (پاسداران دریا)، شاه عباس کبیر (حسین کرد)، رئیس دزدها (هاشم خان)، پزشک (فرار از حقیقت) و
مانند اینها نیز ظاهر میشد؛ اما پس از موفقیت فیلم «قیصر» ـ که نقش کوتاهی هم در آن داشت ـ یکسر به ایفای نقشهای کلاه مخملی
دعوت شد. «علی بی غم» (عباس کسایی، ۱۳۴۹)، «رقاصهٔ شهر» (شاپور قریب، ۱۳۴۹)، «طوقی» (علی حاتمی، ۱۳۴۹)، «مرید حق»
(نظام فاطمی، ۱۳۴۹)، «سه قاب» (زکریا هاشمی، ۱۳۵۰) و «کاکو» (شاپور قریب، ۱۳۵۰) شماری از این فیلمها است. «مرد»، «غلام
ژاندارم»، «نقره داغ»، «ابرمرد»، «قلندر»، «آقا مهدی وارد میشود»، «دشمن»، «صلات ظهر» از جمله آثار تحسینبرانگیز وی محسوب
میشود. ملک مطیعی اگرچه در فیلمهای بعدیاش کوشید تا از کاراکتر جاهلی فاصله بگیرد، اما تلاش او همواره توأم با توفیق نبود. او در فیلم
«بت» (به کارگردانی ایرج قادری، ۱۳۵۵) در نقش یک استوار ژاندارمری ظاهر شد.
ملک مطیعی، دوران پس از انقلاب را دوران سختی توصیف کردهاست. زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که به فیلم و
سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای وی مهیا نبود. پس از مدتی، به دعوت عوامل تولید برزخیها، نقش مثبت و کوتاهی را
بازی میکند. با این وجود، نام وی در زمان تیتراژ پایانی فیلم به نمایش درنیامد و روزنامهها نیز خبری در خصوص حضور مجدد وی، منتشر نکردند
که این موضوع، موجب دلسردی مفرط وی شد. وی شرح آن روزگار خود را اینگونه توصیف میکند: «کسی از دوستان من هم نمانده بود. بهروز
که به خارج رفت، فردین هم مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج قادری هم خواست که کار کند و کار کرد؛ ولی من از کسی تقاضای کار
نکردم و خودم را کنار کشیدم.»
ناصر ملکمطیعی در ۵ خرداد ۱۳۹۷ در ۸۸ سالگی بهعلت مشکلات تنفسی و کلیوی درگذشت.
یادش گرامی
johnny
06-05-2018, 06:13 PM
33624
"ویدا قهرمانی" صاحبِ اولین بوسهی سینمای ایران امروز ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ در سن ۸۲ سالگی در شهر لس آنجلس درگذشت.
روحش شاد
johnny
06-05-2018, 06:17 PM
به مناسبتِ درگذشتِ ویدا قهرمانی
وی در سال ۱۳۱۵ در شهر تهران متولد شد در سال ۱۳۳۳ برابر با ۱۹۵۴ میلادی فعالیت سینمائی خویش را آغاز نمود. جوانی، زیبائی و
استعداد درخور ستایش او سبب شد که بلافاصله در فیلم چهار راه حوادث به کارگردانی ساموئل خاچیکیان در نقش مقابل ناصر ملکمطیعی
که در اوج شهرت سینمائی خود بود قرار گیرد. شرکت دختری شانزده هفده ساله در فیلم فارسی اقدامی متهورانه بود که تا آن تاریخ در
سینمای نوپای آن زمان سابقه نداشت. جامعه، همانند تمام پدیدههای دیگر در ایران تحت تأثیر رابطهها و ضابطههای مرد سالاری بود و شرکت
دختری را در فیلم برنمیتافت و صلاح نمیدانست. بانوانی که در انگشت شمار فیلمهای فارسی نقشی ایفا میکردند یا به دلیل سابقه
تئاتری یا خوانندگی شناخته شده بودند یا از مرز ازدواج گذشته بودند.
ویدا قهرمانی که در خانوادهای پیشرو متولد شده و از حمایت پدری صاحب منصب و تحصیل کرده اروپا و مادری فرهنگی برخوردار بود، از پشت
میز دبیرستان به جلوی دوربین فیلمبرداری رفت.
اخراج ویدا قهرمانی از دبیرستان و محرومیت از تحصیل به «جرم» بازی در فیلم، مشت نمونهای بود از انگارههای نادرست و تهی از خردِ حاکم
در جامعه آن روز. ویدا با پایداری و ادامه راه هنریش، راهگشایی شد برای دختران جوان و با استعداد دیگر که برای رسیدن به هدفشان کوشا و
مقاوم باشند.
ویدا قهرمانی پس از بازی در فیلمهای بیاد ماندنی و تاریخ ساز صنعت سینمای ایران همچون چهارراه حوادث، طوفان در شهر ما، فریاد نیمه
شب، فردا روشن است و آتش و خاکستر در مقابل هنرپیشگان بنامی چون ناصر ملکمطیعی، حسین دانشور، آرمان هوسپیان، فردین، گرشا
رئوفی، بهروز وثوقی و … و کارگردانان معروفی همچون ساموئل خاچیکیان، آرامائیس آقامالیان، سردار ساگر،خسرو پرویزی و … و کسب تجربه،
خود اقدام به تهیه فیلمی نمود به نام «آخرین نسل خان» که برای نمایش نام آن به «عشق و انتقام» تغییر یافت و کاری بود مشترک بافردین،
داویت یقیازاریان و احسانی.
ویدا همینطور به مدت دو سال تهیهکننده و مجری برنامهای ابتکاری و بسیار موفق و پربیننده تلویزیونی به نام «جاده شانس» در اولین
ایستگاه تلویزیونی ایران «تلویزیون ثابت پاسال» بود که جاذبه آن باعث جلب پشتیبانی اقتصادی کمپانیهای خارجی مانند شرکت هواپیمائی
«لوفت هانزا» یا وسائل آرایشی «لائورا» و غیره به وسائل ارتباط جمعی ایران شد.
او همچنان مبتکر کافه نگارخانه به نام موند و دانسینگ رستورانی به نام کوچینی است که هر دو با هدف بوجود آوردن محیطی ثابت برای
نمایش استعدادهای هنری و جوان در رشتههای نقاشی، مجسمهسازی و موسیقی پایهگذاری شد و گروه جاویدان بلک کتز با فرهاد
مهراد،ابی، حسن شماعیزاده از جمله جوانانی بودند که در کانونی به نام کوچینی، هنر و خلاقیت خود را پرورش داده و به شهرت رسیدند.
ویدا برای چند سال در انگلستان به تحصیلاتش در رشته کارگردانی تلویزیون و تهیه برنامههای کودکان ادامه داد و پس از بازگشت به ایران در
«کانون پرورش فکری کودکان و نو جوانان» مربی تئاتر خلاقه کودکان و نو جوانان بود، و بالاخره در سال ۱۳۵۵ موفق به تکمیل دوره دبیرستان و
ورود بلا فاصله به دانشکده برای دوره «آموزش قبل از دبستان» شد و در سال ۱۳۵۸ با پذیرش دانشگاه برای دوره فوق لیسانس وارد آمریکا
شد، با هدف گسترش معلومات و تجربه سیستمهای مدرن آموزشی و برگشت و استفاده از آن در پیشبرد آموزش و پرورش در گوشه و کنار
ایران. که متأسفانه اقامت در آمریکا ادامه پیدا کرد.
ویدا قهرمانی عضو سندیکای هنرپیشگان آمریکاست، و در حال حاضر مشاور هنری و همکار گروه نمایشی سازمان غیرانتفاعی «ریسمان
طلائی» یا Golden Thread productions در سانفرانسیسکو است، که چندین سال است به همت ترنج یقیازاریان «دخترش» تأسیس و بطور
فعالانهای کوشش در گسترش فرهنگ ایران و خاورمیانه و شناسائی بیشتر آن به دنیای غرب از طریق تئاتر و ادبیات غنی ایران دارند و در
فستیوال سالانه «نمایشنامههای کوتاه» که شرط اصلی آن طرح مسائل خاورمیانه است، هر سال از سراسر جهان نمایشنامهها به مرکز
سازمان فرستاده میشود و از میان آن به قضاوت هیئت متخصص ده نمایشنامه انتخاب شده و پس از استخدام کارگردان و بازیگران و تیم فنی
و تمرینات مفصل در زمانی معین به روی صحنه میآید (به زبان انگلیسی)
ویدا قهرمانی علاوه بر صحنه تئاتر در فیلمهایی نیز در آمریکا شرکت داشتهاست. آخرین فیلمی که او در آن بازی کردهاست، «هزاران سال
دعاهای خوب» (۲۰۰۷) به کارگردانی وین ونگ بودهاست.
johnny
06-05-2018, 06:21 PM
33626
کافه کوچینی
خانم "ویدا قهرمانی" و همسرش "داویت یقیازیان" موسسان کلوب دنسینگ کوچینی (دهه چهل)
واقع در بلوار الیزابت تهران (بلوار کشاورز تقاطع فلسطین).
johnny
06-05-2018, 06:23 PM
33627
پرتره ای از بانو "ویدا قهرمانی"
johnny
06-05-2018, 06:24 PM
33628
پوستر فیلم "چهار راه حوادث" به کارگردانی و نویسندگی ساموئل خاچیکیان و با هنرمندی ناصر ملک مطیعی و ویدا قهرمانی
محصول سال ۱۳۳۴
johnny
06-05-2018, 06:26 PM
33629
تصویر ویدا قهرمانی بر مجله ی پُرطرفدار "سپید و سیاه"
johnny
06-05-2018, 06:27 PM
33630
ویدا قهرمانی مبتکر کافه نگارخانه و دانسینگ رستوران کوچینی در تهران که برای نمایش استعدادهای
هنری و جوان در زمینه ی موسیقی پایه گذاری شد.
johnny
06-05-2018, 06:28 PM
33631
ویدا قهرمانی "گیتار به دست" بر روی جلد یکی از مجلات رنگی دهه چهل ایران
johnny
06-05-2018, 06:29 PM
33632
ویدا قهرمانی بر روی جلد مجله "امید ایران"
johnny
06-05-2018, 06:30 PM
33633
"ویدا قهرمانی" و "گوهرخیراندیش".
ویدا قهرمانی در طول فعالیت هنری خود در ۲۶ فیلم و ۱۰ نمایش در ایران و امریکا به عنوان بازیگر حضور یافت.
johnny
06-05-2018, 06:31 PM
33634
پرتره ای دیگر از بانو ویدا قهرمانی
آغاز : ۶ خرداد ۱۳۱۵ در تهران
پایان : ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ در لس آنجلس
johnny
06-05-2018, 06:33 PM
33635
به یادِ محمود بهرامی هنرمندِ پیشکسوتِ سینما و تلویزیون ایران
که امروز چهاردهمِ خردادماه مُصادف است با میلادِ او!
یادَش گرامی
johnny
06-07-2018, 07:28 PM
33655
به رسمِ ماندگارِ همیشه مان، در زادروزِ هنرمندانِ به نام و مردمی، یاد می کنیم از جمال وفائی
خواننده و هنرپیشه سال های قبل از انقلاب ایران که امروز مُصادف است با هفتاد و هشت سالگیِ او.
johnny
06-07-2018, 07:30 PM
۱۷ خرداد زادروزِ جمال وفایی
جمال وفایی (با نام اصلی: سید جمال نجفی) در سال ۱۳۱۹ در خیابان ری تهران کوچه آصف الدوله متولد شد و دوران کودکی را زیر نظر پدرش
که از صدایی بسیار خوش برخوردار بود گذراند. پدرش به نام حجتالاسلام سید محمدعلی نجفی بود که در مجالس مذهبی به خواندن
میپرداخت.
پدر جمال اولین قارئی بود که صوت قرآن وی از رادیو پخش میشد و نامش در رادیو «نجفی کرمانشاهی» اعلام گردید. پدر جمال که غیر از
رادیو به مجالس روضه خوانی و ختم و ترحیم میرفت جمال را هم دنبال خود میبرد و رموز خواندن را به وی میآموخت و جمال هم در هر
جلسهای که شرکت میکرد و میخواند، پدرش پولی جهت تشویق به وی میداد.
وفایی در هفت سالگی به مدرسه ترقی میرود. در این مدرسه با منوچهر نوذری {هنرمند شایسته تئاتر و رادیو} که فن بیان تئاتر را تدریس
میکرد، آشنا میشود. وی که کودکی خردسال بود، به رهبری نوذری اولین پیش پرده به نام «بچههای شکمو» را در مدرسه میخواند که
فوقالعاده مورد توجه حضار قرار میگیرد و مدیر مدرسه از فردای آن روز به او تکلیف میکند که سر صف قرآن و دعا بخواند. بدین ترتیب او از
هفت سالگی خواندن را شروع میکند. وفایی پس از مدتی که با پدرش به مجالس ترحیم میرفت، یک روز پس از خواندن مرثیهای، شخصی
به نام «عبدالرحیم اعتماد مقدم» که از کارکنان جامعه باربد بود و در ان مجلس حضور داشت، صدای وی را میشنود و با پدر جمال صحبت
میکند و از وی تقاضا میکند که اجازه دهد جمال در جامعه باربد نزد اسماعیل مهرتاش که همه را به صورت رایگان تعلیم میداد، تعلیم ببیند.
او میگفت: «حیف است این صدا از فیض چنین استادی بیبهره ماند.» پدر جمال با این امر موافقت میکند و بدین طریق جمال به کلاس
اسماعیل مهرتاش راه مییابد. جمال به مدت دوازده سال هفتهای دو روز در کلاس استاد و هفتهای یک روز زیر نظر «دکتر نامدار»، استاد فن
بیان و موسیقی رفت. جمال وفایی و عبدالوهاب شهیدی از برجستهترین و قدیمیترین هنرجویان مکتب مهرتاش بودند و سالهای بعد،
هنرجویانی چون محمدرضا شجریان با الهامگیری از مکتب مهرتاش و همچنین پیروی از سبک جمال وفایی در آواز کار هنری خود را آغاز و در
نهایت با تلاش و بهرهمندی از استعداد خود، از هنرمندان صاحب مکتب موسیقی ایران گردید. اولین اجرای جمال وفایی بر میگردد به روزی که
در یکی از کلاسها مشغول تمرین بود، «مرحوم دکتر مهدی برکشلی» وارد شد و صدای وفایی را شنید. او بلافاصله از استاد مهرتاش
میخواهد که اجازه دهد وی در جشن دانشگاه تهران برنامه اجرا نماید. استاد میپذیرد و وفایی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران اولین
کنسرت خود را همراه با استادانی نظیر: فرامرز پایور، حسن کسایی، حسین تهرانی، اجمد عبادی و اصغر بهاری اجرا کرد و پس از چندی در
سالن هنرهای زیبای کشور، همراه با کمانچه اصغر بهاری قطعهای در افشاری اجرا نمود که از رادیو و تلویزیون پخش و موجب شهرت وی
گردید. در سال ۱۳۴۵، رسماً به رادیو دعوت شد و با آقایان عباس شاپوری، حبیب اله بدیعی، منصور صارمی، اسداله ملک، فرهنگ شریف،
عباس زندی و مرحوم افتتاح همکاری خود را آغاز کرد. در برنامه گلها اعم از گلهای رنگارنگ، برگ سبز، شاخه گل شرکت نمود و بیشتر
آهنگهای مهدی خالقی را که برایش میساخت، اجراء مینمود که بهترین آنها از نظر خود وفایی «جمال کعبه» نام دارد که روز عید قربان از
رادیو پخش شد. وفایی پس از مدتی، با شرکت در برنامهٔ «سازهای ملی» به رهبری آقایان مهدی فلاح و حسینعلی مفتاح و به سرپرستی
ضیاء مختاری به مدت ۵ سال کار خود را ادامه داد. آهنگهای ارکستر «سازهای ملی» را آقایان اکبر محسنی، ابراهیم خان منصوری و عبداله
جهان پناه میساختند و برنامههای مختلفی نیز همراه با آقایان منصور صارمی، اسداله ملک، جواد لشگری، بزرگ لشگری، حسین صمدی و
معارفی اجرا نمود. دو برادر دیگر جمال وفایی، به نامهای کمال وفایی (خواننده موسیقی مردمی) و عباس وفایی (با اسم هنری وفا، در سبک
پاپ) در دهه ۵۰در زمینه خوانندگی فعالیت میکردند. جمال وفایی خواننده گلهای رنگارنگ و برگ سبز دارای آواز بسیار زیبا و قابل توجهی بود.
وی در بسیاری از برنامههای مذهبی (مخصوصاً در ماه رمضان) همراه با سید جواد ذبیحی آوازهای در رادیو ایران اجراء میکرد. تقلید صدای
هنرمندان توسط جمال وفایی یکی از بیرقیبترین تقلید صداها بود. او همچون دیگر خوانندگان معروف پایش به سینما کشیده شد و در چندین
فیلم بازی کرده و ترانه خواندهاست.
او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و آلبومهای «طوطی» و «ستاره سهیل» و خواب (مشترکاً با عطا) را به بازار عرضه کردهاست. جمال
وفایی چندی پیش به ایران بازگشت و در تهران ماندگار شد. وی هم اکنون گهگاهی در مجالس خصوصی میخواند. جمال به همراه دو برادر
خود کمال وفایی و عباس (وفا) در دهه ۱۳۵۰ بسیار معروف شدند و در چندین فیلم بازی کردند.
johnny
06-07-2018, 07:59 PM
33656
تصویری دیدنی از وفا ، رامش ، عارف و جمال وفایی هنرمندان فراموش نشدنی دهه ی پنجاه ایران.
johnny
06-09-2018, 10:37 PM
33665
ویکتوریا (هنرپیشه قدیمی) در عینِ بی خبریِ اهالیِ سینمای ایران روزِ چهاردهمِ خردادماه
در سنِ ۸۱ سالگی درگذشته است. یادش را گرامی می داریم.
johnny
06-09-2018, 10:39 PM
33666
به یادِ طوفان که با خدای آسمان هایَش آسمانی شد!
شش سال از درگذشتِ او می گذرد و جایش همچنان خالی ست.
یادَش را گرامی می داریم.
johnny
06-09-2018, 10:46 PM
به مناسبتِ ششمین سالروزِ درگذشتِ "طوفان"
طوفان هل عطایی در ۲۵ آذر ۱۳۲۵ در شهر آستارا متولد شد.
در نوجوانی به همراه برادرش مهرداد گروه دنجرز را تشکیل دادند که طوفان رهبر گروه بود.
بعد از آن طوفان با ناصر چشم آذر گروهی دیگر تشکیل داد و با آهنگ خدای آسمون ها معروف شد.
طوفان در آن سالها با خوانندگانی مانند گوگوش و ابی و چند خواننده دیگر همکاری کرده بود. او از آهنگسازانی بود که در سالهای ۱۳۵۵ و
۱۳۵۶ به خوانندگی پرداخت و مورد توجه قرار گرفت ولی دوران فعالیت وی با انقلاب همزمان شد و نتوانست آن طور که میخواست مشهور
شود.
طوفان طی سال های ۱۳۵۳ تا ۵۷ در گروه ناصر چشم آذربود او با همکاری چشم آذر جردن (آمریکایی تبار) و فرامرز پارسی سه آلبوم را طی
این سالهای منتشر کردند :
خواب تو (۱۳۵۳)
خدای آسمون ها (۱۳۵۵)
عطش(۱۳۵۶)
طوفان چند سال پس از انقلاب، مانند خیلی از خوانندهها به آمریکا رفت و فعالیت هنریاش را آنجا از سر گرفت.
او در این سالها هم در زمینه نوازندگی و هم در زمینه آهنگسازی و خوانندگی فعالیت میکرد و از خود شش آلبوم بر جا گذاشت.
آلبومهای او شامل :
سارا(۱۳۷۱)
یک عشق (۱۳۷۵)
پاییز تهران (۱۳۷۸)
بله بله(۱۳۷۹)
با همیم(۱۳۸۱)
و آخرین آلبوم او تانگو (۱۳۸۵) بودند.
در سال ۱۳۹۰ طوفان به سرطان ریه مبتلا شد. از سال ۱۳۹۰ هنرمندان سعی میکردند با کمک هایشان در مداوا او کمک کنند.
اندی خواننده ایرانی در فیلم مراسم خاکسپاری او گفت: «سالی که متوجه شدیم طوفان عزیز مریض شده است دنیای موسیقی پاپ از این رو
به اون رو شد و از آن موقع همهی ما در تلاش بودیم تا او خوب شود. اما نشد.»
طوفان در ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ بر اثر شرایط وخیم بیماری سرطان ریه در سن ۶۶ سالگی در بیمارستان مرکز پزشکی سدار-سینایی لس آنجلس
درگذشت.
پیکر او روز بعد در گورستان وست وود در کنار همکاران قدیمی او ویگن و جهان (خواننده) توسط هنرمندانی که در مراسم او شرکت کرده بودند
به خاک سپرده شد.
از طوفان دو فرزند به نام های رامین و یاشار باقی مانده است.
یادش گرامی
johnny
06-12-2018, 01:35 AM
33684
بیست و یکم خردادماه؛ در دومین سالروزِ درگذشتِ حبیب یادَش را گرامی می داریم.
johnny
06-12-2018, 01:38 AM
به مناسبت دومین سالروزِ درگذشتِ حبیب محبیان
" حبیب محبیان" در سال ۱۳۲۶ در شمیرانات تهران متولد شد و یکی دیگر از خوانندگانی بود که در جمع ترانه خوانان دهه پنجاه لحن و صدا و
سبک ویژه خود را داشت. او نیز مانند " هوشمند عقیلی" و " سیمین غانم" اصول مقدماتی موسیقی و سلفژ را نزد اساتیدی چون " مرتضی
حنانه" آموخت.
شاید مناسب ترین لقب برای حبیب در میان ترانه خوانان دهه ۵۰ خورشیدی، خواننده « خاص» باشد. حبیب هیچگاه با ترانه سرایان پیشروی
این دهه همکاری نکرد و به ندرت آهنگی از دیگران خواند هر چند اکثر ترانه هایش را « اریک آرکانت» ِفرانسوی تنظیم کرد. تقریبا هیچ برنامه یا
حتی عکس گروهی با همکارانش نداشت. گیتار دوازده سیمی می نواخت و حتی چهره و شمایلش هم چندان متعارف نبود ! با این حال
ویژگی هایی داشت که موجب شد به یکی از صداهای « خاص» در موزیک پاپ ایران بدل شود. ویژگی هایی که سبب شد تا شنوندگان
آثارش به دو دسته تقسیم شوند، یا او را بسیار دوست داشتند و یا شمایل، صدا، لحن و اجرایش را به تمسخر می گرفتند.
" حبیب" در سال ۱۳۵۴ ترانه های " شهلا" و " نگاهم" را در زمانی که در ارومیه ساکن بود در رادیو تلویزیون این شهر اجراء کرد و استقبال مردم
موجب شد تا به تهران بازگشته و کار خوانندگی را با انگیزه بیشتری دنبال کند.
" حبیب" با ارائه مجموعه ترانه هایی در سال ۱۳۵۶ آغاز قدرتمندی در ترانه داشت و طی مدت کوتاهی هوادارانی خاص خود پیدا کرد. " مرد
تنهای شب" ، " شهلا" و " مادر" ترانه هایی از او بودند که هواخواهان بسیاری پیدا کردند. ترانه هایی که به گفته خود او مرثیه هایی در سوگ
از دست دادن همسر و مادرش بودند.
" حبیب" در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ بسیار پر کار بود و در فاصله سال ۵۶ تا ۵۹ بیشتر از سی ترانه خواند و چندین بار هم در برنامه های
تلویزیونی مانند " شوی رنگارنگ" یا " شوی پارک جمشیدیه" (بهار ۵۷) ظاهر شد.
به لحاظ سبک و سیاق ملودی های " حبیب" که توسط خود او ساخته می شدند کمتر رنگ و بوی ایرانی داشته و بیشتر به فضای موسیقی
راک دهه ۱۹۷۰ شبیه بودند هر چند در برخی از ترانه های قدیمی اش مانند " نماز شام غریبان" نوعی لحن ایرانی وجود دارد.
" حبیب" در اولین سال های بعد انقلاب با ارائه کاست" جنبش" - که در آن ترانه هایی برای تمام چهره های محبوب آن سالها از "صمد
بهرنگی" و " خسرو گلسرخی" تا امام حسین ! خوانده بود - تلاش کرد تا با نظام تازه کنار آید. اما این تلاش افاقه نکرد تا او به رغم میل باطنی
اش در سال ۱۳۶۰ به کوچ اجباری تن دهد.
باقی قصه را هم که حتما می دانید !
یادش گرامی
johnny
06-12-2018, 01:43 AM
33686
بیست و یکمِ خردادماه؛ جشنِ میلادِ ۷۳ سالگیِ سیاوش قمیشی
مردِ بارانیِ موسیقی ایران مُبارک
johnny
06-17-2018, 11:53 PM
33759
بیست سوم خرداد ماه زادروز بابک بیات بزرگمردی از تبارِ موسیقی
با آثاری جاودانه در خاطراتِ تک تکِ ما یادَش را گرامی و روشن می داریم .
میلادَت مُبارک مردِ بزرگِ خاطره ساز ...
johnny
06-17-2018, 11:55 PM
33760
" بابک بیات" در کنار پسرش " مانی"
مرگ " مانی" در سالهای کودکی تاثیری همیشگی و بی پایان بر ملودی های او داشت.
johnny
06-18-2018, 12:01 AM
33762
بیست و سوم خردادماه زادروزِ گیتی پاشایی
یاد و نامَش را گرامی می داریم.
johnny
06-18-2018, 12:03 AM
33763
زنده یاد گیتی پاشایی به همراه فرزندش پولاد کیمیایی
johnny
06-18-2018, 12:04 AM
33764
بیست و پنجمِ خردادماه زادروزِ زویا زاکاریان یکی از چهار ضلعِ ترانه سُرایی ایران گرامی و روشن باد.
johnny
06-18-2018, 12:08 AM
به مناسبتِ ۶۸ سالگی زویا زاکاریان
زویا در ۲۵ خرداد ۱۳۲۹ در محلهٔ پل چوبی تهران در خانوادهای از ارامنهٔ آذربایجان شوروی به دنیا آمد.
پدر و برادرش هر دو نوازنده بودند و مادرش خواننده گروه کُر بود.
پس از اخذ دیپلم، به دانشگاه پهلوی شیراز رفت تا پزشکی بخواند، اما پس از یک سال برای تحصیل در رشتههای هنری به تهران بازگشت.
پس از بازگشت از شیراز در دانشگاه هنرهای دراماتیک تهران شروع به تحصیل کرد.
نخستین ترانهٔ اجراءشدهاش "قُمری" نام داشت که با آهنگسازی فرید زلاند، تنظیم اریک آرکانت (Eric Arconte) و اجرای لیلا فروهر در سال
۱۳۵۴ منتشر شد.
از زویا در پیش از انقلاب ۱۵ ترانه توسط گوگوش، مارتیک، ابی، شماعیزاده و لیلا فروهر اجراء و منتشر شده است.
وی در سال ۱۳۶۳ ایران را ترک کرد و به آلمان رفت و پس از دو سال، در سال ۱۳۶۵ به آمریکا مهاجرت کرد. در تمام این سالها چند نمایشنامه
نوشته و برای آوازخوانان بسیاری ترانه سرودهاست.
ترانههای شبزده، گهواره، فصل تازه، نامه، دست من نیست، کیوکیو! بنگبنگ! و …، در زمرهٔ شاخصترین آثار او هستند. در ضمن وی همسر
اول "رضا ژیان" (بازیگر) بود.
او در دوران ترانهسرایی با خوانندگانی مثل عارف، داریوش، ابی، مهرداد آسمانی، لیلا فروهر، سیاوش قمیشی، مارتیک، حسن شماعیزاده،
معین، نوشآفرین، گوگوش، داوود بهبودی، شهرزاد سپانلو، شهرام صولتی، گروه سیلوئت (شهرزاد، مهرانا، شراره)، گروه «شی باهی»،سپیده
و هنرمندان بی شمار دیگری همکاری داشته است.
زویا زاکاریان زمانی که در ایران زندگی میکرد، نویسندهٔ مجموعهٔ تلویزیونی «مثلآباد» بود که از موفقترین مجموعههای تلویزیونی آن زمان
به شمار میآمد. این مجموعه بسیاری از ضربالمثلهای ایرانی را به شکل داستانی بازتاب میداد.
لازم است ذکر شود که این مجموعهٔ تلویزیونی در سالهای بعد نیز برای بار دوم و سوم بازپخش شد.
زاکاریان به جز ترانهسرایی، در زمینه نمایشنامهنویسی نیز دارای آثاری متعددی است. خود او دربارهٔ نمایشنامههایش میگوید: «در آمریکا ۶
نمایشنامه نوشتهام که یکی از آنها به نام قصههای آقا جمال، محبوبیت بسیاری پیدا کرد و ۹ ماه روی صحنه بود.»
درسال ۱۳۸۱، دکتر ماندانا زندیان، که خود اکنون در آمریکا اقامت دارد، به جمعآوری و تنظیم ترانههای زویا زاکاریان پرداخت و گزیدهای از آن آثار
را با نظارت شاعر در مجموعهای به نام «طلوع از مغرب» در ایران منتشر کرد.
johnny
06-18-2018, 12:11 AM
33765
بیست و پنجم خردادماه زادروزِ رضا بیک ایمانوردی مرد هزار چهره سینمای ایران
یاد و نامَش را گرامی می داریم.
johnny
06-18-2018, 12:20 AM
مختصری از زندگینامه ی "مرد هزار چهره ی سینما" رضا بیک ایمانوردی
رضا ایمانوردی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۵ در تهران متولد شد، پدرش "اصلان ایمانوردی" از مهاجران باکو و مادرش اهل شاهین تپه قزوین بود. وی بعد
از طی دوران نوجوانی به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به استخدام سفارت آمریکا درآمد.
وی فعالیت هنری را سال ۱۳۳۷ با بازی در تروپ تئاتر «اُسکار» آغاز کرد. در سال ۱۳۴۰ بر حسب اتفاق و به دنبال برخوردی که تصادفاً با
"ساموئل خاچیکیان" در خیابان داشت، "خاچیکیان" اندام ورزیده و چهره سینمایی او را مناسب برای ایفای نقشهای عامه پسند تشخیص داد
و از ایمانوردی دعوت به عمل آورد تا در استودیو آژیر فیلم حضور پیدا کند.
او در این استودیو در اولین نقش زندگی سینمایی خود رُل کوتاهی در فیلم "فریاد نیمه شب" بازی کرد، که همین نقش چند دقیقهای باعث
شد تا این کارگردان بزرگ در فیلمهای بعدی خود مانند "یک قدم تا مرگ"، "دلهره"، "ضربت"، "سرسام" و … جهت بازی از او دعوت به عمل
بیاورد.
بعد از ورود به صحنه سینما با اجرای نقشهای مختلف در فیلمهای اکشن و کُمدی با نام هنری "بیک ایمانوردی" در بیش از صدها فیلم
سینمایی، به عنوان یکی از پُرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی به محبوبیت ویژهای در بین مردم دست یافت و به
واسطه توانایی که او در ایفای نقشهای مختلف سینمایی داشت، لقب "مرد هزار چهره سینما" را کسب کرد. او در طول فعالیت هنریش با
بازیگران سرشناسی از جمله "ناصر ملک مطیعی"، "بهروز وثوقی"، "محمد علی فردین"، "ایرج قادری"، "داریوش اسدزاده"،"فروزان"، "آذر
شیوا"، "آرمان" و "جهانگیر فروهر" به نقش آفرینی پرداخته است.
"بیک ایمانوردی" در فیلمهای کُمدی با الهام از (نقش ستوان کلمبو با بازی پیتر فالک) به همراه گویشی شیرین با دوبله "منوچهر اسماعیلی"
ظاهر میشد که این فیلمها در بین عامه مردم با استقبال زیادی همراه بود.
او در سال ۱۳۵۵ استودیو «"آربی فیلم" RB مخفف (رضا بیک)» را در خیابان نادری بنا نهاد، که در آن اقدام به تهیه فیلمهای ایرانی و نیز خرید و
دوبله فیلمهای خارجی مینمود.
بیک در سال ۱۳۴۷ طی پیشنهاد یک فیلمساز ایتالیایی برای بازیگری به آن کشور سفر کرد و در فیلم "صندلی الکتریکی" در نقش اول بازی
کرد، همچنین "بیک" در سینمای ترکیه چهرهای شناخته شده بود و به عنوان بازیگر در چندین فیلم ترکی شرکت داشت.
فیلم "فاتحین صحرا" به کارگردانی "محمد زرین دست" چندین بار با نام "Treasure of the Lost Desert" در بسیاری از کشورها به نمایش
درآمد.
بیک ایمانوردی در جوانی از قهرمانان ورزش کشتی کج ایران بود و حرفه اصلی که در سینما بسیار به او کمک کرد تا به شهرت برسد، کشتی
کج بود.
بیک در باشگاههای ستاره، نادر و کیان تهران ضمن تمرین، گاهی سمت مربی را نیز بر عهده داشت. بعدها او تعدادی از شاگردان ورزشی خود
را جهت پیشبرد فن بدلکاری وارد سینمای ایران کرد.
"بیک" پدیدآورنده هنر بدلکاری و ژانر اکشن در سینمای ایران بود، وی با مهارتش در فنون رزمی، زد و خورد رایج در فیلمهای آن زمان را به
صورت فنی درآورد و در طول فعالیتش تا حدودی زیادی بدلکاری را در سینمای ایران گسترش داد. در زمان فیلمبرداری فیلم "صندلی الکتریکی"
در ایتالیا هنرمندان معروفی چون "سیلوا کوشینا" ملکه زیبایی ایتالیا و "لورنس هاروی" هنرپیشه نامدار آمریکایی غالباً در محل لوکیشن این
فیلم حضور پیدا میکردند تا چگونگی بازی "بیک ایمانوردی" در سکانسهای خطرناک توسط خودش را (که اصولاً توسط بدلکار بازی میشد)
مشاهده نمایند.
او اکثر صحنههای خطرناک فیلمهای خود را بدون استفاده از بدل شخصاً بازی کرد.
بیک ایمانوردی در اوج محبوبیت و شهرت بعد از انقلاب ایران همانند دیگر هنرمندان سرشناس آن زمان، بارها به دادگاه انقلاب فراخوانده شد و
در نهایت بعد از اخذ تعهد که فعالیت هنری در ایران انجام ندهد، رسماً از کار منع شد که او را مجبور به ترک وطن کرد و به همراه خانواده به
آلمان و بعد به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد.
سرانجام "رضا بیک ایمانوردی" بعد از یکسال مبارزه با بیماری سرطان ریه، ساعت ۱۲:۴۸ بامداد روز ۲۲ شهریور ۱۳۸۲ در بیمارستان شهر
فینیکس ایالت آریزونا در ایالات متحده آمریکا در سن ۶۷ سالگی درگذشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد
johnny
06-21-2018, 05:28 PM
33864
و خدا صدا را آفرید... ابی جان ۶۹ اُمین بهارِ زندگی اَت مبارک!
۲۹ خردادماه زادروزِ "آقای صدا"
johnny
06-21-2018, 05:30 PM
مروری کوتاه بر زندگینامه ی ابراهیم حامدی در قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به مُناسبتِ ۶۹ سالگی اَش در ۲۹ خردادماه.
ابی در ۲۹ خرداد ۱۳۲۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش خیاط بوده و مادرش خانهدار.
او دوران کودکی خود را در محلۀ میدان فوزیۀ تهران (میدان امام حسین فعلی) در خیابان شهرستانی سپری کرد و دارای چهار خواهر و یک
برادر بود.
او در دوران نوجوانی با خواندن قرآن در صفهای مدرسه به استعداد خود در خواندن پی میبرد. خود وی در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش
که خوانندگی را چگونه آغاز کرد میگوید: «از زمان چهار پنج سالگی، رادیو به ایران آمده بود ولی ما آنقدر بودجه نداشتیم که یک رادیو بخریم.
ضمن اینکه هنوز برق هم به همه جا نیامده بود.
به موسیقی گوش میکردم و آن را دوست داشتم. تفریح من در خانه خواندن بود، ضمن اینکه بارها هم گفتهام که از کلاس سوم دبستان در
مدرسه صبحها سر صف، قرآن با قرائت اجرا میکردم. خب این هم برای خودش یک نوع خوانندگی است. در سن ده یازده سالگی، رادیو و
خوانندگانی بودند و مرتب فکر و ذکر من به غیر از مسئلهٔ درس خواندن، خوانندگی بود. در خانه برای همکلاسیهایم و همینطور برای
بچهمحلها میخواندم».
ابتدا در یک گروه دوستانه به نام "سان بویز" و سپس در باشگاهها و کاخهای جوانان به صورت رسمی شروع به خواندن میکند.
در گروه سان بویز، ابتدا به تقلید از آهنگهای ایتالیایی، بخصوص ترانههای "آلبانو کاریسی" خواننده و بازیگر بنام ایتالیایی میپردازد و سپس به
اجرای ترانههایی از خوانندگان مطرح آن دوران مانند "جیم موریسون"، "اریک بوردون"، "تام جونز" و "پپینو دی کاپری" رو میآورد.
او اولین بار در کاخ جوانان جنوبی به روی صحنه میرود. تجربهٔ اولین اجرای رسمی ابی از زبان خودش شنیدنی است. آنطور که وی در
مصاحبهای نقل کرده است در اولین اجرا از فرط استرس، نیمی از بدنش کاملاً بیحس شده و اصطلاحاً به خواب میرود. او این واقعه را جزو
خاطرات تلخ اما فراموشنشدنی خود ذکر کرده است.
ابی در همان دوران با "شهبال" و "شهرام شبپره" آشنا میشود. "شهبال شبپره" صدای او را در سان بویز میشنود و به وی پیشنهاد کار
در گروه "بلک کتز" را میدهد. او در کنار "فرهاد مهراد" خوانندهٔ پاپ ایرانی، مدت دو سال با گروه "بلک کتز" همکاری میکند و مدت زیادی در
کابارهٔ کوچینی به روی صحنه میرود. سپس از این گروه جدا میشود و به همکاری با آهنگسازان و ترانهسرایان مطرح آن دوران میپردازد.
ابی از دوران همکاری با "فرهاد" در گروه "بلک کتز"، به عنوان دورهٔ آموزشی خود یاد میکند و خود را وامدار "فرهاد" میداند.
در آن زمان که ابی وارد عرصهٔ موسیقی میشود، خوانندگان اندکی در ایران در زمینهٔ موسیقی پاپ فعالیت داشتهاند که از آن جمله میتوان به
"ویگن"، "عارف" و "منوچهر سخایی" اشاره کرد.
دیری نمیگذرد که "ابی" نیز نخستین ترانهٔ مستقل خود را با نام «عطش» عرضه میکند که برای فیلمی به همین عنوان ساخته میشود.
دومین ترانهٔ وی «چرا چرا» نام دارد با شعری از "مسعود هوشمند" و "آهنگی" از "حسین واثقی".
اما سومین ترانهٔ "ابی" که به گفتهٔ خودش باعث معروفیت وی میشود ترانهای است به نام «شب» با شعر "اردلان سرفراز" و آهنگ "منصور
ایراننژاد" و تنظیم "محمد شمس" که برای اولین بار در شوی معروف میخک نقرهای از "فریدون فرخزاد" پخش میشود.
ابی از همان اوان خوانندگی، در حرفهٔ خود از الگوبرداری و تقلیدهای کلیشهای برحذر بوده و حتی خوانندگان جوان همدورهٔ خود را که به
کپیبرداری و تقلید از آثار یکدیگر میپرداختند به شدت تخطئه میکرده است. در همین دوران است که با شرکت در «جشنوارهٔ بینالمللی آواز
ترکیه» توانست نگاههای داخل و خارج را به سمت خود معطوف کند.
صدای ابی از همان دوران ابتدای نشو و نمایش، محل بحث و نظر رسانهها بوده است. چنانکه مجله جوانان در شمارهٔ سال دهم خود، مطلبی
را تحت عنوان «صدای ابی رانندگان را دچار هیستریک سرعت میکند» منتشر میکند و در آن به طرح این مسئله میپردازد که صدای "ابی"
به علت قدرت و انرژی فوقالعادهٔ آن که بیشتر جنبهٔ حماسی دارد، رانندگان را هنگام رانندگی دچار هیستریک و حرکات تند و خشن میکند.
او در سال ۱۳۵۳ با "فیروزه مقدادی" ازدواج کرده و از وی صاحب سه دختر به نامهای "عسل"، "سایه" و "خاتون" است که برای هر سۀ آنها
یک ترانه خوانده است.
ابی دو سال قبل از وقوع انقلاب در ایران، برای اجرای کنسرت به آمریکا میرود و با شروع انقلاب، ناگزیر در آنجا ماندگار میشود.
ابی در دو فیلم در نقش بازیگر حضور داشته است. یکی فیلم "بوی گندم"، محصول سال ۱۳۵۶ به کارگردانی "محمد دلجو" و "امیر مجاهد"، و
دیگری فیلم "ناخدا با خدا"، محصول سال ۱۳۵۲ به کارگردانی "نصرتالله وحدت".
johnny
06-24-2018, 11:46 PM
33918
اول تیرماه زادروزِ مازیار گرامی باد!
johnny
06-24-2018, 11:49 PM
به مناسبتِ میلادِ "مازیار"
مازیار در تاریخ ۱ تیر ۱۳۳۱ به نام اصلی «عبدالرضا کیانینژاد» در بابل زاده شد.
مازیار در نوجوانی استعداد شگرف خود در خوانندگی را نشان داد و در اردوهای دانشآموزی رامسر، به نوعی استعدادش در سطحی گسترده
به نمایش گذاشته شد.
در نیمهٔ دوم دهه ۱۳۴۰ مازیار یک دانش آموز دبیرستانی بود که به دوستانش گفته بود: «شک نکنید من یک روز خواننده معروفی خواهم شد.»
و بعدها وی در یکی از مسابقات هنری دانشآموزان که به داوری "محمد نوری" برگزار شده بود، توانسته بود رتبهٔ اول را در بین دانشآموزان
سراسر ایران کسب کند.
وی برای ادامهٔ فعالیت در سن شانزده سالگی به تهران رفت تا بتواند کار در فضاهای حرفهای را تجربه کند.
"جهانبخش پازوکی" که تصادفاً در یکی از اجراهای او حضور داشت و با شنیدن صدای "مازیار" به وی پیشنهاد همکاری داد. اسم هنری "مازیار"
را نیز همین آهنگساز برای او انتخاب کردهاست. حاصل این همکاری ترانههایی مثل «ماهیگیر» و «کبوتر» بود که این ترانهها از محبوبیت
برخوردار بودند. بدین ترتیب برای وی زمینهٔ همکاری با استادان آهنگساز آن دوران همچون "بابک بیات"، "محمد شمس"، "عماد رام"، "ناصر
چشم آذر"، "تورج شعبانخانی"، "آرش سزاوار"، "عباس تجویدی" و سایرین فراهم گردید.
نخستین آهنگ "مازیار" با نام «آرزوهای فردا» در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. آخرین آهنگ او پیش از انقلاب «ایران ایران» بود که در سال ۱۳۵۷
منتشر شد.
وی تا سال ۱۳۵۷ به عنوان یک خوانندهٔ مطرح فعالیت داشت؛ و در سال ۱۳۵۸ از فعالیت وی کاسته شد. از سال ۱۳۵۹ بدون دلیل مشخصی
کاملاً به حاشیه رفت؛ و حتی ترانهای به نام «شهید» که پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران با آهنگسازی "بابک بیات" برای شهیدان ایران خوانده بود
نیز برگ برندهٔ وی نشد.
وی با وجود فراهم بودن شرایط برای اقامت در خارج از ایران، مایل به مهاجرت نبود. وی معتقد بود که تمام ترانههایی را که قبل از انقلاب ۱۳۵۷
در ایران اجرا کرده ارزشمند و قابل دفاع هستند، لذا لزومی بر ترک کشور نمیدید.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در دههٔ ۱۳۷۰ و حدود سالهای ۱۳۷۳ آلبوم «گل گندم» وی انتشار یافت و در همان سال توقیف شد. گفته میشود
پخش این آلبوم اتفاق ناگواری برای "مازیار" بود و "مازیار" نفع مادی از انتشار این آلبوم نبرده است.
مازیار در سالهای پایانی عمر خود چهار آهنگ را بهطور آزمایشی ضبط کرده بود. این آهنگها با آهنگسازی "عباس تجویدی" بود و در
استودیوی شخصی ضبط شده بود که بعدها با کمک تجویدی و خانواده وی توسط ناشرین داخلی به بازار آمد.
همسر مازیار "افسانه سهایی" است که در سال ۱۳۵۷ با "مازیار" آشنا شده بود. "مازیار" شناختی از "افسانه" نداشت اما "افسانه" از طریق
رادیو و تلویزیون آثار او را شنیده و دیده بود و "مازیار" خوانندهٔ مورد علاقه اش بود.
دختر بزرگ "مازیار" با نام "غزل کیانی نژاد" که آهنگساز، ترانه سرا و خواننده است. وی چند کنسرت برای بانوان اجراء نموده است و بههمراه
مادر، خواهرش ترانه که او هم اهل موسیقی است، و "سعید عزیزی" همسر "غزل" که آهنگساز است، شرکت پژواک هنر شرق را
میگردانند.
مازیار در سحرگاه ۱۶ فروردین سال ۱۳۷۶ در اوایل میانسالی زمانی که دو ماه و نیم مانده بود تا ۴۵ ساله شود،بر اثر سکتهٔ قلبی و مغزی در
گذشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد ...
johnny
07-02-2018, 09:36 PM
34026
در یازدهمین سالروزِ درگذشتِ بانو مهستی یادَش را گرامی می داریم.
johnny
07-02-2018, 09:38 PM
به مناسبتِ یازدهمین سالروزِ درگذشتِ بانو مهستی
"افتخار ددهبالا" با نام هنری "مهستی" در ۲۵ آبان ۱۳۲۵ در تهران- خیابان ایران (خیابان عین الدوله) زاده شد.
"پرویز یاحقی" استعداد خوانندگی او را در نوجوانی کشف کرد. "پرویز یاحقی" صدای او را در یکی از مجلسها بهطور اتفاقی میشنود و بسیار
به صدایش علاقهمند میشود و وی را به خوانندگی و موسیقی تشویق میکند.
"هایده" از "مهستی" بزرگتر بود اما "مهستی" زودتر از خواهر خود پا در وادی هنر گذاشت. وی نام هنری خود را از "مهستی گنجوی" شاعر
ایرانی برگرفت.
شروع کار مهستی در سن ۱۷ سالگی در برنامه گل ها برنامه شماره ۴۲۰ و با خواندن ترانهای به نام «آن که دلم را برده خدایا» ساختهٔ "بیژن
ترقی" در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی بود اما پس از طی زمان و همراه با گرایش عمومی برای موسیقی پاپ به خصوص در دوران پس از
انقلاب ۱۳۵۷ ایران آهنگهایی نیز در این سبک اجراء نمود. نخستین کار وی در این زمینه ترانه «بچه نشو ای دل» ساختهٔ "جهانبخش پازوکی"
بود.
در ابتدا خانواده وی نسبت به آواز خوانی او اظهار بیمیلی میکردند چراکه در آن دوران خوانندگی برای یک زن مناسب تلقی نمیشد.
قبل از انقلاب همسر اول "مهستی" پس از مدتی زندگی با او عاشق "فیروزه" خواننده کوچه بازاری و از "مهستی" جدا و با فیروزه "ازدواج"
کرد. "مهستی" علاقه زیادی به همسرش داشت و با این اتفاق بسیار غمگین شد ترانههای «بیا خونه»، «بازیچه» و سرانجام «دلقک» خطاب
به "کورس ناظمیان" توسط "مهستی" خوانده شد ولی پس از مدتی با همسر دومش ازدواج کرد.
مهستی دو بار ازدواج کرد و سرانجام هر دو ازدواج طلاق بود. از ازدواج اول با "کورس ناظمیان" صاحب دختری به نام "سحر" است. ازدواج دوم
او با "بهرام سنندجی" صاحب کارخانهٔ کفش بود.
"مهستی" از تنها دختر خود دو نوه دختری به نامهای "ناتاشا" و "ناتالی" داشت.
مهستی با تعداد بسیاری از آهنگسازان ایرانی در سبکهای گوناگون، از "پرویز یاحقی" و "علی تجویدی" و "اسدالله ملک" گرفته تا "انوشیروان
روحانی"، "صادق نوجوکی"، "محمد حیدری"، "منوچهر چشمآذر" و "مهرداد آسمانی" و با ترانهسرایانی چون "بیژن ترقی"، "تورج نگهبان"، "لیلا
کسری" (هدیه)، "هما میرافشار"، "همایون هشیارنژاد"، "ژاکلین" و "اردلان سرفراز" همکاری داشت.
بیشتر کارهای او (در حدود ۶۰ اثر) از "جهانبخش پازوکی" است.
در سال ۲۰۰۵ میلادی، آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه از وی برای بیش از ۴۰ سال فعالیت در زمینه موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر
به عمل آورد و به وی نشان "شیر طلایی" اهدا گردید. همچنین در بررسی قدرت تحریر و آواز صدا در سطح جهانی که در سال ۱۹۹۱
"مهستی" نفر هشتم در جهان شد.
از او با احتساب گلهای رنگارنگ حدود چهل آلبوم برجای ماندهاست. مردمی بودن و شرکت در بسیاری از کارهای عامالمنفعه و همچنین
برخورد صمیمانه وی با مردم در کنسرت ها باعث علاقه زیاد مردم به وی بود که باعث شد نسل هایی که بعد از مرگ وی به دنیا آمده بودند تا
به امروز ترانههای او را به خوبی بشناسند و از آنها استقبال کنند.
"مهستی" تا حدود چهار سال بیماری خود را از اطلاع عموم مردم پنهان نگاه داشت اگرچه تحت شیمی درمانی خفیف قرار گرفته بود. پزشکان
به او هشدار داده بودند که در صورت مداوا با دوز بالاتر که مورد نیاز شرایط اوست، امکان ایجاد مشکل در صدایش وجود خواهد داشت. با این
وجود در نوروز ۱۳۸۶ بعد از چندین روز اجرای برنامه در کنسرتی که به همراه "ستار" و "گلپا" قرار بود در دبی انجام دهد به علت ظهور مجدد
علایم بیماری و وخامت حال عمومی از اجرای کنسرت بازماند و فوری به لس آنجلس بازگشت و در برنامه تلویزیونی در مصاحبه با "نادره سالار
پور"، به همراه دختر برادر خود و پزشک خانوادگی شرکت کرد و اعلام کرد که به بیماری سرطان مبتلا است و باید پرتو درمانی شود. به همین
دلیل پس از انجام مداوا به همراه دخترش به شمال کالیفرنیا رفت و در مجهزترین بیمارستان "سانتا روزا" که متعلق به همسر سحر بود بستری
گردید.
مهستی پس از انتشار آلبوم موفق «از خدا خواسته» در حالی که مشغول تهیه آلبومی دیگر با همکاری "شادمهر عقیلی" بود، پس از چهار
سال بیماری سرطان روده بزرگ در "سنتا روزای کالیفرنیای شمالی" در ساعت ۷:۵۲ صبح ۴ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی در سن ۶۰ سالگی
درگذشت.
پیکر وی پس از انتقال از شمال کالیفرنیا، در ساعت ۱۲:۳۰ روز جمعه ۸ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی در گورستان "وستوود" درلس آنجلس در کنار مزار
خواهرش "هایده" و مادرشان به خاک سپرده شد. هزاران نفر از جمله هنرمندان برجسته ایرانی مقیم خارج از کشور و "جمشید دلشاد"
نخستین شهردار ایرانی در ایالت کالیفرنیا در مراسم خاکسپاری وی شرکت کردند.
به گفته دولت فدرال آمریکا بعد از "مرلین مونرو" و "مایکل جکسون" تشیع جنازه وی سومین مراسم استثنایی ایالات متحده بود که منجر به
تعطیلی کامل یکساعته خیابانهای لس آنجلس گردید.
روحش شاد
johnny
07-02-2018, 09:39 PM
34027
امروز میلادِ "کورس سرهنگ زاده" خواننده قدیمی و پیشکسوت موسیقی اصیل ایرانی ست.
میلاد ۸۱ سالگی اش را گرامی می داریم.
johnny
07-02-2018, 09:41 PM
به بهانه ی زادروز کورس سرهنگ زاده
"کوروس سرهنگ زاده" در سال ۱۳۱۶ در پاریز سیرجان متولد شد .
والدین و جد او اهل شهرستان بـم هستند و او را نیز باید اصالتاً اهل خطه هنرپرور بم دانست.
تحصیلات ابتدایى خود را در سیرجان و بم به پایان برد و براى ادامه تحصیل به كرمان آمد . ششم ادبى دوره دبیرستان را در کرمان شروع کرد و
تحصیلات خود را در تهران به پایان برد.
در تهران وارد كار در حوزه مطبوعات شد و سردبیرى كیهان كودكان به وى محول شد، پس از هشت سال وارد كار دولتى شد و در اداره آمار
عمومى مشغول انجام وظیفه گردید و آخرین پست اداری اش مدیر كلی تداركات سازمان نقشه بردارى كشور بود.
او کار هنری خود را در اوایل دهه ۱۳۴۰ شروع کرد، و با بازخوانی ترانه های همشهری خود زنده یاد "داریوش رفیعی" و همچنین ادامه سبک
رفیعی به شهرت رسید.
از ترانه های معروف او می توان به «به سوی تو» ، «آسمون» ، «شبگرد» ، «زنگ کاروان» برای فیلم لیلی و مجنون و ... نام برد. که البته ترانه
" به سوی تو " بازخوانی اثری از کارهای "رفیعی" و چون اجرای "داریوش رفیعی" مدت ها در دسترس نبود و این ترانه در دهه ۱۳۵۰ با صدای
"کوروس" به بازار آمد بیشتر این ترانه با صدای "کوروس سرهنگ زاده" شناخته می شود.
"كورس سرهنگ زاده" بنا به تشویق همكاران مطبوعاتى خود به رادیو رفت و اولین آهنگى را كه اجرا كرد، آهنگى بود به نام «غریبى» یا
«شروه» كه یک نوع دشتستانى بوده و در بسیارى از گوشه و كنار كشور معمول می باشد . این آهنگ را كه مایه اى محلى كرمانى دارد در ۶
سالگی در كرمان اجراء و سال ها پس از آن بار دیگر آن را روى سن دانشكده كشاورزى كرج بازخوانی كرد.
به هر حال پس از خواندن و اجراى این آهنگ بود كه مدیران وقت رادیو از وى خواستند كه همكارى خود را با این دستگاه ادامه دهد و چون
سبک و سیاق خوانندگى وى بسیار شبیه به "داریوش رفیعى" بود و مدیران وقت موسیقی رادیو بسیار علاقه مند به حفظ این سبک از ترانه
خوانی بودند.
از آن پس همكارى " کورس" با هنرمندانى مانند : "عبدالله جهان پناه" ، "نصرالله زرین پنجه" ، "حیدر اسماعیلى" و "عباس خوشدل" آغاز شد و
او ضمن اجراى خوانندگى، ردیف ها و گوشه های آوازی را نیز به مرور نزد "عبدالله جهان پناه" و "نصرالله زرین پنجه" فراگرفت.
از دیگر فعالیت های او تهیه و تنظیم چند آهنگ محلى و اجرای آنها در چند برنامه «گل هاى صحرائى» بود که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
اکثر ترانه های او از ساخته های "حبیب الله بدیعی" آهنگساز و سلیست ارزشمند رادیو بود که این همکاری ۱۳ سال ادامه یافت و به خلق
ترانه های زیبای بسیاری انجامید.
اولین ترانه "بدیعی" برای "کوروس" که بسیار بر سر زبان ها افتاد ترانه «شبگرد»
بود که در سال ۱۳۳۸ از رادیو پخش شد.
از دیگر ترانه های موفق او : «دل اى دل» بود كه در نمایشنامه پرطرفدار «شهر قصه» ساخته "بیژن مفید" اجراء شد.
آنچه درباره صدای "كورس سرهنگ زاده" گفتنی است سوز صدا و تحریر های حزین و خشك خاص صدای اوست كه جلوه ای دیگر به آثار او داده
است. ترانه های " کورس" در تمام دهه ۱۳۴۰ و ابتدای دهه ۱۳۵۰ طرفداران بسیاری داشت.
او هم اکنون در (مهرشهر) کرج ساکن است.
johnny
07-02-2018, 09:51 PM
34029
بیوگرافی " کورس سرهنگ زاده" به قلم خودش
johnny
07-19-2018, 05:32 PM
34270
بیست و چهارم تیرماه؛ زادروزِ اردلان سرفراز خالقِ روشن ترین ترانه های ناب گرامی باد!
johnny
07-19-2018, 05:35 PM
به مناسبتِ شصت و هشتمین زادروزِ اردلان سرفراز (شاعر و ترانه سرای موج نوین ایران)
"اردلان سرفراز" در ٢۴ تیرماه سال ۱۳۲۹ در شهر داراب (واقع در استان فارس) متولد شد.
"اردلان" فرزندِ اول یک خانواده ی هفت نفره بود و در خانواده ای پرورش یافت که با شعر و شاعری هم غریبه نبودند. مادر "اردلان" هم در شعر
و شاعری دستی داشت.
"اردلان سرافراز" نوشتن را با تشویق مادرش آغاز کرد و اولین بار در سال اول دبیرستان با تشویق استادش به صورت جدی شعر سرود.
استاد "عبدالرحیم معزی" هم استاد دیگر او بود که در شعر سرودن "اردلان سرافراز" نقش چشمگیری داشت.
"اردلان سرافراز" بعد از گرفتن دیپلم متوسطه، در رشته روان شناسی و علوم تربیتی مدرسه عالی پارس پذیرفته شد و به تهران آمد و در
همین دانشکده فارغ التحصیل شد.
"اردلان سرافراز" به دلیل بیماری پدرش و داشتن سه برادر و خواهر کوچکتر از خودش به پیشنهاد پسرعموی مادرش (حسین سرفراز، شاعر و
روزنامهنگار معروف آن زمان) در حین تحصیل برای گذران زندگی با رادیو ایران و ارکستر جوانان کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز کرد و پس از
یک سال به دلایلی رادیو ایران را ترک کرد.
پس از ترک رادیو "سرفراز" ترانه سرودن را به شکل حرفهای آغاز کرد و با ترانه ی «شب»، هم او هم "ابی" خواننده ی ترانه به شهرت رسیدند.
در سال ۱۳۵۱ هنگامی که "اردلان" در اردوی سربازی حین تحصیل به سرمی برد پدرش(سالار تمام قصّه ها و شعرهایش) بی آن که زمانه
فرصتی برای آخرین بدرود بگذارد، بر اثر بیماری سیروز کبدی از خاک به افلاک پَر می کشد و اردلان تنها ۲۴ ساعت دیر می رسد، زمانی که پدر
به خاک سپرده شده است و حسرت آخرین وداع، بغضی می شود که هنوز راه گلوی او را بسته است. او ناچار شد به زادگاه خود بازگردد آن
هم برای سوگواری در غم پدر در راه همین سفر به زادگاه بود که ترانه ی «جاده» خلق شد. ترانه ای که به خوبی حال او را در آن لحظه توصیف
می کند.
همچنین ترانه های «دستای تو» و «چشم من» نیز حاصل همان سفر است و اندوه بی پایان او برای از دست دادن پدر.
با مرگ پدر، دنیای شاعرانه ی "اردلان سرافراز" سخت طوفانی می شود، چنان که از او شاعری دیگر می سازد.
او با اشعار «جادّه» ، «دستای تو» ، «چشم من» ، «دو پنجره» ، «اون منم» ، «گنجشکای خونه» ، «دو راهی» ، «کویر» و.... قصّه رنج ها و
اندوه بزرگش را برای مردمش روایت می کند. او حتی امروز نیز صادقانه و بی هیچ آرایه و پیرایه ای ، راوی رنج های خویش است.
او ترانه ی «غریب آشنا» را در ستایشِ عشقِ پاکِ مادرش به پدرش سروده بود که همیشه بی صبرانه منتظر بازگشت همسر به خانه بود.
"اردلان سرافراز" چند سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در سال ۱۳۶۲، ایران را به مقصد آلمان ترک کرد.
هنگام ترک ایران به آشنایان دارابی خود اعلام کرد که من فقط برای سرفرازی ایران از اینجا میروم.
در آلمان مدتی در یک شرکت قاب سازی مشغول به کار شد تا این که با شنیدن صدای "نصرالله معین" شوق ترانه خواندن را در وی دوباره بیدار
کرد.
او در طول زندگی در کشورهای مختلفی همچون آلمان،اتریش، یونان، ترکیه، ایتالیا، آمریکا و… روزگار گذراندهاست و تأثیر حضور در این کشورها
و رنج ناشی از غربت در بسیاری از اشعار وی مشهود است.
او با خوانندگانی نظیر: "داریوش"، "ابی"، "ستار"، "هایده"، "معین" و "گوگوش" بیشترین همکاری را داشتهاست.
از جمله خوانندگان دیگری که همکاری های انگشت شماری با "اردلان سرفراز" داشتهاند میتوان از "عارف"، "فرهاد مهراد"،
"مهستی"،"مازیار"، "لیلا فروهر"، "سیاوش قمیشی"، "شاهرخ"، و "شکیلا" یاد کرد.
در میان آهنگسازان نیز او با "فرید زلاند"، "سیاوش قمیشی"، "واروژان"، "بابک افشار"، "تورج شعبان خانی"، "محمد حیدری"، "منوچهر چشم
آذر"، "حسن شماعی زاده" و "فریبرز لاچینی" همکاری داشت.
لازم است ذکر شود که مدتی پیش دو کتاب شامل گزیدهای از ترانههای وی به نامهای «از ریشه تا همیشه» و «سال صفر» چاپ و منتشر
شد. این کتاب از این نظر حائز اهمیت است که بسیاری از ترانههای با رویکرد سیاسی اردلان در آنها آمدهاست.
"اردلان سرافراز" اکنون در فرانکفورت آلمان زندگی می کند.
مثلث طلائی "اردلان سرفراز" ، "فرید زلاند" و "داریوش اقبالی" یادآور خاطرات بسیاری است.
برای ایشان آرزوی بهروزی و سلامتی داریم.
johnny
07-19-2018, 05:41 PM
34272
بیست و ششمِ تیرماه؛ میلادِ مارتیک را گرامی می داریم.
او امروز ۶۹ ساله شد!
johnny
07-19-2018, 05:42 PM
تولد یک صدا : مارتیک
"مارتیک" در ابتدای دههٔ ۱۳۵۰ یکی از نوازندگان ثابت گیتار در ارکستر " گوگوش" به شمار می آمد. از اواخر سال ۵۴ به عنوان آهنگساز و خواننده
فعالیت خود را آغاز کرد و در مدتی کوتاه در هر دو زمینه به موفقیت های بسیاری دست یافت. شروع آهنگسازی و خوانندگی او دو ترانه " شاعر"
و " آدم و حوا" بودند که اجرای دوصدایی آنها با گوگوش در شوی " پنجره ها" بسیار مورد توجه قرار گرفت.
سبک آهنگسازی مارتیک در پیش از انقلاب ملهم از " راک کلاسیک" و " R&B" (ریتم اند بلوز) بود که البته تا حدودی برای شنونده عام سنگین
محسوب می شد. متاًسفانه همین علت بود که پس از انقلاب مارتیک را به سوی خواندن ترانه های " سبک" سوق داد.
ترانهٔ معروف دیگری که نام او را در بدو امر بر سر زبان ها انداخت ، ترانه ای بود که او برای یکی از معروفترین آهنگسازان موزیک پاپ ایران -
شماعی زاده - ساخت: چلچله. ترانه ای که با تنظیم یک موزیسین مشهور ایتالیایی- " ردی بوبیو" - پخش شد و بسیار گل کرد. مارتیک در دو
سال منتهی به انقلاب حدوداً ۲۰ ترانه خواند.
johnny
07-20-2018, 07:09 PM
34288
هميشه مردی در گلویش گريه می کرد و زنی در چشمانش به گلدانها آب می داد.
خسرو شکیبایی : ۷ فروردین ۱۳۲۳_ ۲۸ تیر ۱۳۸۷
دهمین سالگردِ رفتنش سبزِ سبز
johnny
07-20-2018, 07:16 PM
به مناسبتِ دهمین سالروزِ درگذشتِ خسرو شکیبایی در بیست و هشتمِ تیر ماه ۱۳۸۷
"خسرو شکیبایی" در ۷ فروردینماه سال ۱۳۲۳ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در شناسنامه نامش "خسرو" است ولی خانواده و نزدیکان
او را "محمود" صدا میکردند.
پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ۱۴ ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت.
او پیش از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفههایی چون خیاطی و کانالسازی و آسانسورسازی کار میکرد.
در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به "عباس جوانمرد"، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد.
وی فارغالتحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد، ۵ سال بعد
یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد.
"شکیبایی" فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد. از جمله نمایشهایی که وی در آنها ایفای نقش نمودهاست، میتوان
به «سنگ و سرنا»، «همه پسران من»، «شب بیست و یکم» و «بیا تا گل برافشانیم» اشاره کرد.
او چندین نمایش تلویزیونی مانند «فیزیکدانها» و «هنگامه شیرین وصال» را هم در کارنامه دارد.
"شکیبایی" نخستین بار در سال ۱۳۵۳ در فیلم کوتاه و ۱۶ میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی "فریبرز صالح" مقابل دوربین رفت.
در سال ۱۳۶۱ در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه "مسعود کیمیایی" قرار گرفت و با بازی در نقش
کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۱) به سینما آمد و تا سال ۱۳۶۸ نقش آفرینیهایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده،
ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما پس از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-۱۳۶۸) بود که نام "خسرو شکیبایی" بر سر زبانها افتاد. او
برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش، ۱۳۷۳) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر
شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش "عادل مشرقی" فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات
"شکیبایی" هم دیپلم افتخار برای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای
تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بی خط» دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (۱۳۸۳) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزتالله انتظامی
ایفای نقش کرد.
شکیبایی در سال ۱۳۵۴، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت "محمدرضا اصلانی" در سریال «سمک عیار»
ایفای نقش کرد و پس از آن در سریالهایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پُر و در
کنار هم به ایفای نقش پرداخت.
شکیبایی ۵ سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.
شاخصترین اثر سینمایی که خسرو شکیبایی در آن صحبت کرد فیلم شعله بود که در آن به جای پیرمرد مسلمان ده ایفای صدا نمود.
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای "فروغ فرخزاد"، "سهراب سپهری"، "سید علی صالحی" و
"محمدرضا عبدالملکیان" را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.
"شکیبایی" در ساعت ۴ صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در سن ۶۴ سالگی در اثر عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و
در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شد.
روحش شاد یادش گرامی
johnny
08-03-2018, 11:03 PM
34489
مردِ همیشه خندان موسیقیِ ایران یکم مرداد ماه ۷۹ ساله شد؛
با آرزوی بهروزی و سلامتی روزافزون برای استاد انوشیروان روحانی
johnny
08-03-2018, 11:05 PM
34490
یادِ شاعرِ بزرگِ "انسان" و "آزادی" گرامی
دومِ مرداد ماه ۱۳۹۷؛ هجدهمین سالروزِ درگذشتِ احمد شاملو
johnny
08-03-2018, 11:09 PM
34491
ششم اَمُردادماه؛ سالروزِ تولدِ شهیار قنبری گرامی
johnny
08-03-2018, 11:13 PM
زندگی نامه شهیار قنبری از زبان خودش
با سبزترین آبی ترین درودها…
در تهران به دنیا آمدم.
هزار سال زیسته ام امّا همچنان هفده ساله ام.
حرف که نه، زندگی ام شعر است و واژه بازی؛ از پانزده سالگی.
در دهه شصت میلادی به بریتانیای نه چندان کبیر می روم.
اوج ترانه ی بیدار را شهادت می دهم.
همه را می بینم ویاد می گیرم.
سال۱۹۶۵ است. نوجوانی من در موسیقی پاپ گره می خورد.
سال۱۹۶۸. سال اعتراض به جنگ ویتنام. در تظاهرات بزرگ لندن شرکت می کنم.
همه را می بینم. همه را می خوانم. همه را می شنوم.
دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت.
به ایران بر می گردم و درنشریه های هفتگی می نویسم.
برای رادیو تهران، صبح های جمعه برنامه هایی به نام «آوای موسیقی» می سازم. در تلویزیون، گوینده و ترانه نویس برنامه «زنگوله ها» می
شوم.
جایی برای کشف استعدادها. صداهای نو.
در هجده سالگی با «ستاره آی ستاره» و «دیگه اشکم واسه من ناز می کنه» به ردای ترانه می رسم.
ترانه، شناسنامه ی من می شود.
نوزده سالگی من، ترانه ی «قصه دو ماهی» است.
سرآغاز ترانه نوین ایران زمین.
و از آن پس: اگه بمونی… قصه بره و گرگ… حرف… نفس… هجرت… جمعه… مرد تنها… هفته ی خاکستری… کودکانه… آوار… نجواها… بوی
خوب گندم… نفرین نامه… همیشه غایب… نیاز… سقوط… وچند صد ترانه!
در بیست و پنج سالگی فیلم سینمایی «شام آخر» را با بازی «پرویز فنی زاده» می نویسم و کارگردانی می کنم. پیش از آن هم در فیلم«خانه
خراب» کار نصرت کریمی بازی کردم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام «پاییز، ایستگاه آخر» برای تلویزیون ساختم که هرگز پخش نشد.
در کنار سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، ید الله رویایی، و عماد خراسانی؛ عضو شورای ترانه های روز رادیو ایران شدم.
پیش از ترک وطن، یک مجموعه شعر خوانی به نام «یک دهان آواز سرخ» منتشر کردم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام «پیشمرگانه» یا «اگر همه شاعر بودند» با صدای خودم در تهران ضبط کردم و در پاریس به بازار فرستادم.
در این سالها دو کتاب منتشر کردم:
– درخت بی زمین –دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن – سفر نامه – برهنگی – صدای درخت – بی زمین – در مهرآباد.
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به نام «قدغن ها» دارم.
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همه ترانه نوشته ام؛ نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.
کاری به عنوان غزلنمایش روی صحنه برده ام.
سیزده آگوست ۱۹۹۹ هم به عنوان شاعر-ترانه خوان ایرانی در جشنواره ی جاز «سن خوزه»San Jose Jazz Festival که از مهمترین جشنواره
های موسیقی آمریکاست حضور یافتم و چند ترانه به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسه خواندم که تجربه ی درخشانی ست و پنجره یی
دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز همچنان:
شعر خوردن. شعر نفس کشیدن. شعر بوییدن. شعر نوشیدن. شعر گریستن. شعر خندیدن و شعر خوابیدن، تنها کار من است.
شهیار قنبری
سال ۱۳۷۸- ۲۰۰۰
در آرامش اقیانوس آرام
دور از خانه
johnny
08-03-2018, 11:15 PM
34493
نهم مردادماه زادروزِ "فرید زُلاند" را گرامی می داریم.
johnny
08-03-2018, 11:25 PM
به مُناسبتِ ۶۳ سالگیِ فرید زلاند
فرید زُلاند («زولاند» هم نوشته شدهاست) به تاریخ ۹ مردادماه ۱۳۳۴ در شهر کابل به دنیا آمد.
موسیقی را همانند بیشتر اعضای خانواده اش نزد پدرش "جلیل زلاند" (آهنگساز افغان) فرا گرفت.
در سال ۱۳۴۸ خورشیدی او با در دست داشتن بورس تحصیلی از وزارت فرهنگ و هنر به تهران مهاجرت کرد، او در این شهر وارد هنرستان
عالی موسیقی شد. بعد از گذشت یک سال از نوازندگی پیانو به هارمونی آهنگسازی تغییر رشته داد.
"زلاند" شاگرد اساتیدی چون "فریدون فرزانه"، "یوسف زاده"، "مصطفی پورتراب"، "مرتضی حنانه"، "مرحومه خانم خسروی" بوده است. در این
مدت او به موسیقی سازی برای بسیاری از خوانندگان پرآوازه ایرانی پرداخت.
فرید زلاند آهنگسازی را درسال۱۳۵۰ شمسی و در سن بیست سالگی در تهران آغاز میکند و اولین آهنگهای خود را روی ترانهای از "اردلان
سرفراز" و با صدای "ستار" به نامهای «بُهت» و «غزل» میسازد که با استقبال زیادی مواجه میشود.
"زلاند" آشنایی با "اردلان سرفراز" در «کاباره کوچینی» را بعد از سفر به ایران دومین شانس بزرگ زندگی خود میداند.
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ او نیز همانند بسیاری از هنرمندان ایرانی مجبور به ترک ایران شد.
در اوایل انقلاب "زلاند" ابتدا به لندن و کانادا میرود و در نهایت در آمریکا و شهر لسآنجلس مستقر میشود.
در اواخر ۱۹۸۰ وارد دانشگاه USC لس آنجلس دانشکده موسیقی میشود و به مدت دو سال در رشته موسیقی فیلم به تحصیل میپردازد.
در سال ۱۳۵۸ با "نیکو معنوی" ازدواج کرد. اما این دو علیرغم داشتن پسری به نام "رهی" از هم جدا شدند. نیکی معنوی هم اکنون در لندن
زندگی میکند.
"فرید زلاند" پس از رفتن به لس آنجلس تا به امروز به آهنگسازی ادامه دادهاست.
او بیش از دویست آهنگ در این چند دهه فعالیت هنری خود ساختهاست که به گفتهٔ خودش هفتاد درصد کارهایش موفق بودهاند و سی درصد
مابقی هم مورد پسند مردم قرار گرفتهاند و در زمان خودشان شنیده شدهاند.
بیشتر آهنگهای او بر روی ترانههایی بودهاست که او توانسته کاملاً با آنها ارتباط برقرار کند و بسیار به ندرت و کم اتفاق افتاده که روی آهنگِ
ساختهشده از او کسی ترانهای بگوید. بیشتر آهنگهای او بر روی ترانههای "اردلان سرفراز" با تنظیم "منوچهر چشمآذر" بودهاست.
فضای کلی آهنگهای او را میتوان آمیختهای از موسیقی ایرانی و پاپ و افغان و هندی دانست. با این حال، اغلب آهنگهای او در فضای
موسیقی به اصطلاح تلفیقیِ ایرانی، یعنی ترکیبی از موسیقی سنتی ایرانی و پاپ غربی قرار میگیرند.
او تاکنون برای برخی از خوانندههای ایرانی از جمله "گوگوش"، "هایده"، "داریوش" و "ستار" آهنگهایی کاملاً افغانی نیز ساخته است. بهندرت
مدتزمان برخی از آهنگهای "فرید زلاند" مانند «معلم بد» و «راه من» (هر دو با صدای ابی)، نسبت به مدتزمان سایر آهنگهایش که حدوداً
بین ۴ تا ۶ دقیقهای هستند، طولانیتر است، چرا که او اغلب فضاهایی را در این آهنگها برای هنرنمایی موسیقایی هر چه بیشتر خود
اختصاص دادهاست.
از نظر او آهنگساز باید زمزمهساز احساس و عاطفه و سلیقهٔ خویش باشد، اما جایی که به ورطهٔ تقلید میافتد، قدرت کشف و آفرینش را در
خود سرکوب میکند.
زلاند اگر چه افغان است علاقه فراوانی به کشور ایران دارد. در واقع میتوان گفت کارهای مشهور او بیشتر در موسیقی ایرانی است تا
موسیقی افغانستان. او دوست دارد فقط برای زبان فارسی آهنگسازی کند و به طور کلی خودش را مقید به این مسئله تفکیک موسیقی
ایرانی و افغانی و تاجیک نمیداند و برایش زبان فارسی خیلی مهم است. به گفتهٔ خودش تمام دستگاهها و ردیفهای موسیقی ایرانی را تا
اندازهای که میباید مطالعه کرده است و دربارهٔ آنها میداند.
johnny
09-20-2018, 07:27 PM
35122
۲۶ شهریورماه، چهل و یکمین سالروزِ درگذشتِ واروژان
او در حالِ ضبطِ موسیقیِ فیلمِ "بر فراز آسمان ها" سکته کرد و شنبه ۲۶ شهریور سال ۲۵۳۶ در بیمارستان جم تهران درگذشت.
یاد و نامَش گرامی
johnny
11-08-2018, 02:46 PM
35525
اولِ مهرماه زادروزِ خسروی آواز ایران، مرغِ سحر خوانِ پارسی، استاد "محمد رضا شجریان" خجسته
تندرستی اَش را هزار باره آرزومندیم.
johnny
11-08-2018, 02:47 PM
35526
دوازدهمِ مهرماه مُصادف است با بیست و هشتمین سالروزِ درگذشت بانو پوران
(۱۳۱۲-۱۳۶۹)
یادش را گرامی می داریم.
johnny
11-08-2018, 02:49 PM
به مناسبتِ بیست و هشتمین سالروزِ درگذشتِ بانو پوران
پوران با نام اصلی «فرحدخت عباسی طاقانی» متولد ۱۵ بهمن ۱۳۱۲، در دههٔ ۳۰ یکی از مشهورترین خوانندگان ایران بود و این شهرت خود را تا اواسط دههٔ ۵۰ همچنان حفظ کرد. با نام «بانوی ناشناس» و سپس «بانو شاپوری» (نام خانوادگی همسر اولش) و بعد از آن با نام مستعار «پوران» پا در وادی هنر گذاشت.
او خواهرزادهٔ بانو روحبخش، دیگر خواننده ایرانی آن دوران است که بهوسیله او جذب آوازخوانی شد. پوران پس از اینکه تحصیلات متوسطه را در دبیرستان اسدی تهران به اتمام رساند، وارد هنرستان عالی موسیقی شد و از شاگردان عباس شاپوری (آهنگساز) گردید و در سال ۱۳۳۰ کار خوانندگی را با نام بانوی ناشناس آغاز کرد و در سال ۱۳۳۱ وارد رادیو ایران شد. او با نام بانوی ناشناس در صفحهٔ گرامافون میخواند که پس از آشنایی و ازدواج با همسر اول خود نام خانوادگی او را به عنوان نام مستعار خود برگزید.
پوران پس از ازدواجش با عباس شاپوری که ترانهساز بسیاری از آفرینشهای او بود، با نام بانو شاپوری شناخته شد و به فعالیت هنری خود ادامه داد. اما پس از جدایی از او نام هنری پوران را برای خود برگزید. عباس شاپوری مدت هفت سال (از ۱۶ بهمن ۱۳۳۰ تا ۷ آبان ۱۳۳۷) پوران را تحت آموزش مستقیم خود قرار داد و حدود صد آهنگ برای وی ساخت و اجراء کرد.
بعد از جدایی عباس شاپوری (ویولننواز و آهنگساز) به همسری حبیب روشنزاده (مفسر ورزشی تلویزیون) درآمد که این ازدواج دوم نیز منجر به طلاق شد. یک فرزند به نام شهریار شاپوری و دو فرزند به نامهای امید و آرزو روشنزاده از وی باقی ماندهاست.
پوران پس از مدتی توانست وارد برنامه گل ها شود، و فعالیتهای او بیشتر ترانهخوانی بود. او در سال ۱۳۳۹ وارد کار سینما شد و در چندین فیلم بازی کرد.
پوران در دهه ۱۳۳۰ یکی از نامیترین آوازخوانان ایران بود و برای یک دهه کامل و شاید هم بیشتر، یکی از بیرقیبترین آوازخوانان ایران به شیوه خود بود و توانست شهرت خود را تا اواسط دهه ۵۰ همچنان حفظ کند. او سابقه خوانندگی در برنامه گل ها (برنامههای شماره ۳۲۶ و ۳۵۰ هردو در دستگاه ماهور و برنامه شماره ۴۴۴ در دستگاه همایون و برنامه شماره ۵۲۲ در آواز ابوعطا) را نیز در کارنامه خود دارد. او با برخی از خوانندهها از جمله ویگن، عارف، منوچهر سخایی و حسین خواجهامیری ترانههای دوصدایی اجراء کردهاست.
او پس از انقلاب ، همچون بسیاری از آوازخوانان از ایران خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد.
همچنین بانو پوران خواهر همسر انوشیروان روحانی، موسیقیدان و آهنگساز برجسته و سرشناس ایرانی و خاله رضا روحانی از موسیقیدانان و آهنگسازان تحصیلکرده و جوان ایرانی است.
پوران در اوایل سالهای دهه ۶۰ به بیماری سرطان مبتلا شد. سرانجام هنگامی که بیماری به اوج خود رسیده بود، در سال ۱۳۶۹ برای دیدن نوهاش به ایران آمد که نهایتاً در تهران درگذشت و در امامزاده طاهر (کرج) به خاک سپرده شد.
روحش شاد
johnny
11-08-2018, 02:53 PM
35528
۱۳ مهرماه؛ هفدهمین سالروزِ درگذشتِ فریدون فروغی
او ۱۷ سال پیش و در روز جمعه سیزدهم مهرماه ۱۳۸۰ به سن ۵۱ سالگی درگذشت.
یادش را گرامی می داریم.
johnny
11-08-2018, 02:56 PM
بیوگرافی فریدون فروغی (قبل از انقلاب)
فریدون فروغی در سال ۱۳۲۹ در محلهٔ سلسبیل تهران متولد شد. پدرش فتحالله کارمند ادارهٔ دخانیات بود و در تنهایی خود به سرودن شعر و
نواختن تار میپرداخت. خانوادهٔ او از ملاکان بزرگ نراق بودند. او تنها پسر خانواده بود و سه خواهر به نامهای پروانه، عفت و فروغ داشت.
در سال ۱۳۳۵ و در ششسالگی، تحصیل را آغاز کرد و عاقبت در سال ۱۳۴۷ مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت و پس از آن دیگر تحصیل را رها
کرد.
وی موسیقی را بدون داشتن استاد و با توجه به علاقهای که به موسیقی راک و بهخصوص آثار ری چارلز داشت، با تمرین میآموخت.
درسن ۱۶سالگی، با همراهی گروهی نوازنده موسیقی را به صورت جدی شروع میکند و در مکانهای مختلف به اجرای ترانهها و آهنگهای
غربی معروف آن روزگار و به خصوص موسیقی بلوز میپردازد و تا سن ۱۸سالگی فعالیت خود را به همین صورت ادامه میدهد. در اواخر دههٔ
چهل، او به خوانندهٔ بلندآوازهٔ کلوپهای شبانه تهران قدیم و ستارهٔ صحنهٔ کافههای معروفی چون مارکیز و کاکوله بدل شد.
درسال ۱۳۵۰، خسرو هریتاش، کارگردان فیلم آدمک در تلاش برای پیدا کردن خوانندهای تازهنفس بود که فریدون فروغی به او معرفی میگردد
و با یکبار زمزمه کردن ترانهها، خسرو هریتاش متوجه میشود که شخصی را که به دنبالش بوده یافتهاست. در نتیجه، دو ترانه به نامهای
«آدمک» و «پروانهٔ من» را با موسیقی تورج شعبانخانی و اشعار لعبت والا، برای فیلم هریتاش اجرا میکند. پس از اکران فیلم، صفحههای ۴۵
دور این دو ترانه، درصفحهفروشیهای معروفی چون آل کوردوبس، پاپ،دیسکو، بتهوون و پارس عرضه میگردد. این دو ترانه گل میکند و بر سر
زبانها میافتد و فریدون فروغی به شهرت میرسد. گرچه در آن زمان به او خرده میگرفتند که صدای فرهاد را تقلید میکند، اما همین باعث
شد تا دیگر زیر سایهٔ نام خوانندهٔ محبوبش ری چارلز قرار نگیرد.
بعد از گذشت مدتی، فرشید رمزی - کارگردان نمایش تلویزیونی شش و هشت - با فریدون فروغی قرارداد میبندد و فروغی در سال ۱۳۵۱ بعد
از پنجسال مشابهخوانی آثار ری چارلز را کنار میگذارد. این همکاری باعث تولد آثاری چون «زندون دل» و «غم تنهایی» با اشعاری از آرش
سزاوار و آهنگسازی ویلیام خنو میگردد که اولی، فروغی را تبدیل به هنرمندی صاحب سبک میکند.
"فتنهٔ چکمه پوش" ساختهٔ همایون بهادران دومین فیلم سینمایی بود که فروغی در سال ۱۳۵۱ برای تیتراژ آن ترانهای را به همین نام اجرا کرد.
در همین سال توسط یکی از دوستانش با گلی فتورهچی آشنا میشود و با او ازدواج میکند.
در سال ۱۳۵۲، "تنگنا" ساختهٔ امیر نادری با ملودیهای شورانگیز و تکاندهندهٔ منفردزاده، صدای فروغی را بر تیتراژ داشت. در همان سال
چندین ترانه را اجرا میکند که شاخصترین آنها «نماز» (یا «نیاز»)است، با شعری ازشهیار قنبری و موسیقی منفردزاده؛ ترانهای که منجر به
بازخواست هر سه نفر میگردد.
او ترانهٔ «هوای تازه» را در همین سال در برنامهٔ تلویزیونی رنگارنگ اجرا میکند و همچنین در همین سال است که به درخواست فرزان دلجو
ترانهای را برای فیلم یاران (با بازی و کارگردانی دلجو) اجرا میکند.
درسال ۱۳۵۳، فروغی به علت عدم تفاهم با همسرش از وی جدا میشود. در همین سال ترانهٔ «همیشه غایب» را با شعری از شهیار قنبری،
موسیقی ویلیام خنو و تنظیم واروژان اجرا میکند (این ترانه، پیشتر با شعری از ویلیام خنو و با نام «ماهی خسته» اجرا شده بود).
او که رفتهرفته به هنرمند باتجربهای تبدیل میشد، اقدام به جمعآوری آثار خود مینماید و اولین آلبوم خود را با نام "زندون دل" به بازار عرضه
میکند. دومین آلبومش را با نام "یاران" در سال ۱۳۵۴ به بازار عرضه میکند و در همین سال به علت اجرای ترانهٔ «سال قحطی» به مدت دو
سال از فعالیت منع میشود.
درسال ۱۳۵۶، پس از اعلام فضای باز سیاسی، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری سومین آلبوم خود را با نام سال قحطی به بازار عرضه
میکند. در بهمن ماه همین سال، پدرش در اثر بیماری ذاتالریه از دنیا میرود.
درسال ۱۳۵۷، با وخیم شدن اوضاع سیاسی ایران، فروغی اعتراض خود را به اوضاع کشور با انتشار آلبوم "بتشکن" اعلام میدارد و در همین
سال ترانهای به نام «روسپی» را اجرا میکند که هرگز مجوز پخش نمیگیرد.
johnny
11-08-2018, 03:00 PM
بیوگرافی فریدون فروغی (بعد از انقلاب)
درسال ۱۳۵۸، بعد از انقلاب، فروغی در ایران میماند و کنسرت اجرا میکند که ترانههای این کنسرت را در آلبوم فریدون فروغی در آغازی نو
جای میدهد و دلیل نامگذاری آلبوم به این نام، وجود ترانههای ریتمیکی مانند «حقه» («مشتی ماشاالله») و «شیاد» است که در کارنامهٔ
فروغی مانند آنها وجود نداشت.
بعد از انتشار این کاست، درسال ۱۳۵۹، فروغی ترانهٔ "یار دبستانی" را برای فیلم "از فریاد تا ترور" به کارگردانی منصور تهرانی اجرا میکند که
در تیتراژ فیلم استفاده میشود. در حالی که هنوز هیچ منع رسمیای برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر میدهند که باید
صدای فروغی را از تیتراژ فیلمش حذف کند. در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده میگیرد. در همین زمان است که زمزمههایی در
مورد ممنوعیت فعالیت فروغی شنیده میشود. او در همین سال ترانهٔ «کوچهٔ شهر دلم» را میخواند.
فروغی در سال ۱۳۶۰ چند ترانهٔ خود را همراه با چند ترانه از کوروش یغمایی در آلبومی با عنوان "سُل" جای میدهد و طی سالهای ۶۰ و ۶۱
آهنگ چهار قسمتی «چرا نه؟» را میسازد و اجرا میکند. در همین سال هاست که فعالیت نمودن او ممنوع میشود. در سال ۱۳۶۵ سفر به
دوبی، فروغی را تا پای پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد، اما پیشنهادهای تهیهکنندگان آن سوی آب او را به رفتن راضی نکرد.
این خواننده محبوب، در دهه ۶۰ دو بار به زندان افتاد؛ یک بار قزل حصار و دفعه بعد در کچویی. یکی از همبندان او تعریف میکند: روزی فریدون
از پلههای بند افتاد و پایش صدمه دید. یکدفعه با آن صدای قوی اش زد زیر آواز و خواند: «دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره… !».
در اسفند سال ۱۳۷۲ با سوسن معادلیان آشنا میشود و در خرداد ۱۳۷۳ با هم ازدواج میکنند. ازدواج، موجب تحولی مثبت در او میشود و
دوباره فعالیتش را از سر میگیرد؛ شعر میگوید، آهنگ میسازد و شروع به تدریس مینماید.
در اسفندماه سال ۱۳۷۷ موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش میشود. پس از ۴ روز برگزاری کنسرت در کیش، به تهران
میآید. علیرغم درخواستهایی که از شهرستانهای دیگر برای برگزاری کنسرت ارسال میشود، با برگزاری آن در شهرستانهای دیگر
موافقت نمیشود و فروغی در تابستان ۷۸ و پائیز ۷۹ دوباره به کیش بازمیگردد و به اجرای برنامه در هتل آنای کیش میپردازد.
در فروردین سال ۱۳۷۹ به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانی پور (کارگردان) و به امید اخذ مجوز، «میتراود مهتاب» را با شعری از نیما یوشیج برای
فیلم "دختری به نام تندر" میخواند اما شرایط تغییری نمیکند. گرچه ترانهٔ فروغی در انتهای فیلم در جشنوارهٔ فیلم فجر پخش میشود. پیش
از این هم کیومرث پوراحمد نمیتواند مجوز حضور او را بهعنوان بازیگر برای پروژه فیلم گل یخ(که داستان آن دربارهٔ زندگی یک خوانندهٔ محکوم به
سکوت بود) بگیرد.
سرانجام وی در روز جمعه، سیزدهم مهر ماه ۱۳۸۰ در منزلش درتهرانپارس به دلیل سکته قلبی در سن ۵۰ سالگی درگذشت.
او را در روستای قورقورک بوئین زهرا قزوین در کنار برکهای کوچک، در سایهٔ کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را میکشید به خاک
سپردند.
یاد و نامش جاوید
johnny
11-08-2018, 03:02 PM
35533
۲۱ مهرماه مصادف است با هشتمین سالروزِ درگذشت بانو مرضیه
یاد و نامَش را گرامی می داریم
johnny
11-08-2018, 03:04 PM
35534
22 مهرماه زادروزِ شهبانو "فرح دیبا" گرامی باد!
بانویی که نامَش را باید یاد کرد .
خدماتش به فرهنگ و هنر این سرزمین مثال زدنی و فراموش ناشدنی ست.
johnny
11-08-2018, 03:06 PM
به مناسبتِ هشتادمین زادروزِ شهبانو فرح دیبا در ۲۲ مهرماه
خدماتَش به فرهنگ و هنر این سرزمین چشمگیر است.
تنها به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
۱) کارهای اجرایی و مدیریت:
جمعيت بهزيستى و آموزشى فرح پهلوى
بنگاه حمايت مادران و نوزادان
انجمن ملى حمايت از كودكان
كنگره پزشكى رامسر
جمعيت ملى مبارزه با سرطان
جمعيت ملى كمک به جذاميان
جمعيت آسيب ديدگان از سوختگى
سازمان ملى انتقال خون
بنياد ايرانى بهداشت جهانى
مركز طبى كودكان
سازمان نابينايان
بنياد فرهنگ ايران
كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان
انجمن ملى روابط فرهنگى
انجمن فيلارمونيک تهران
انجمن شاهنشاهى فلسفه
مؤسسه آسيائى
گفتگوى تمدن ها
فدراسيون ورزشى كر و لال ها
جشن هنر شيراز
جشن توس (مشهد)
جشن هنرهاى مردمى اصفهان
سازمان ملى فولكور ايران
دانشگاه فارابى
دانشگاه فرح پهلوى
فرهنگستان علوم
سازمان ناشنوايان
انستيتو پاستور
انستيتو تحقيقات دهقانى
شوراي عالى پژوهش هاى علمى
شوراى عالى رفاه اجتماعى
شوراى عالى تندرستى
شوراى عالى شهرسازى
شوراى عالى جهانگردى
شوراى عالى آموزش و پرورش
۲) مکان های ساخته شده به دستور مستقیم یا پیشنهاد شهبانو:
تئاتر شهر تهران
موزه ی هنرهای معاصر تهران (امیر آباد)
پارک شاهنشاهی (ملت کنونی)
برج شهیاد در میدان شهیاد (آزادی)
پارک سنگی جمشیدیه
ساختمان کنونی مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات در منطقه نیاوران که در آغاز به عنوان دفتر کار فرح پهلوی ساخته شده بوده است.
تالار رودکی
فرهنگسرای نیاوران
۳) اقدامات در زمینه ی آموزش و پرورش:
تاسیس سازمان های زیر ریاست عالیه
بازدید از دبیرستان ها
تاسیس دانشگاه فرح پهلوی
کانون کارآموزی کشور
سازمان ملی پیش آهنگی
آموزشگاه نابینایان رضا پهلوی
۴) کنش های بانو فرح در راستای رفاه اجتماعی:
جمعیت حمایت کودکان بی سرپرست
فدراسیون ورزشی کر و لالها
شورای عالی شهرسازی
۵) اقدامات فرح دیبا در زمینه ی پزشکی و بهداشت:
گشایش بیستمین کنگره پزشکی رامسر در سال ۱۳۵۰
بازدید از جذام خانه ی بابا باغی
بازدید با پرستاران بیمارستان کرمانشاه
بازدید از پرروشگاهی در کرمان
جمعیت خیریه فرح پهلوی
بنگاه حمایت مادران و نوزادان
انجمن ملی حمایت کودکان
کنگره پزشکی ایران
جمعیت کمک به جذامیان
بنیاد ایرانی بهداشت جهانی
جمعیت ملی مبارزه با سرطان
جمعیت طرفداران مرکز طبی کودکان
۶) کوشش های فرهنگی و هنری:
گشایش تالار رودکی
برگذاری جشن هنر شیراز
سازمان ملی فولکلور ایران
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
انجمن ملی روابط فرهنگی
بنیاد فرهنگ ایران
تئاتر شهر
موسسه آسیایی دانشگاه پهلوی
انجمن فیلارمونیک تهران
سازمان گفتگوی فرهنگ ها
۷) افتخارها و عنوان ها:
دکترای افتخاری دانشکده هنرهای زیبا (دانشگاه تهران)
دکترای افتخاری علوم و هنرهای زیبا (دانشگاه پهلوی شیراز)
دکترای افتخاری معماری دانشگاه ملی ایران
عنوان بانوی برجسته جهان در سال ۱۹۶۷
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه آگرا (هندوستان)
دکترای افتخاری حقوق از دانشگاه آمریکن (واشنگتن)
نشان پروانه طلایی از سوی زنان ایتالیا
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه جورج تان
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه مک گیل (مونترال کانادا)
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه داکار (سنگال)
دکترای افتخاری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (لس آنجلس)
johnny
11-08-2018, 03:07 PM
35535
۲۴ مهرماه مصادف است با سالروز درگذشت استاد مرتضی حنانه موسیقیدان برجستۀ ایران
(۱۳۰۱-۱۳۶۸)
یادش را گرامی می داریم.
johnny
11-08-2018, 03:08 PM
به مناسبتِ سالروزِ درگذشتِ مرتضی حنانه موسیقی دان برجستۀ ایرانی
"مرتضی حنانه" در یازدهم اسفند ماه ۱۳۰۱ در تهران متولّد شد. پدرش مهندس "محمّد حنانه"، مؤسس دبیرستان ایرانشهر بود. پس از پایان
دورهٔ ابتدایی، به اصرار پدر در هنرستان موسیقی ملی به تحصیل مشغول شد. در آن زمان، هنرستان موسیقی ده نفر از موسیقیدانان را از
چکسلواکی برای آموزش به هنرآموزان هنرستان استخدام کرده بود که "مرتضی حنانه" آموختن هورن (کر) را زیر نظر "رودولف اوربانتس" آغاز
نمود.
وی بعدها به عنوان نوازنده هورن اول ارکستر سمفونیک تهران شناخته شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم در دهۀ ۱۳۲۰ و کشیده شدن آتش آن به ایران، هنرستان موسیقی تعطیل شد. اما "حنانه" با کمک علاقهمندان دیگر
نظیر "غلامحسین غریب" و "حسن شیروانی" و "فریدون فرزانه" کنسرتهایی به طور آزاد در تالارهای انجمنهای فرهنگی و هنری برپا نمود و
پس از چندی با پیوستن "پرویز محمود" به این جمع در سال ۱۳۲۵ پایه ارکستر سمفونیک تهران گذاشته شد.
در سال ۱۳۲۸ با سفر بیبازگشت "پرویز محمود" به آمریکا، "مرتضی حنانه" همراه با دوستاناش "غلامحسین غریب"، "حسن شیروانی" و
"جلیل ضیاءپور" نشریه فرهنگی و پیشرو «خروس جنگی» را بنیاد گذاشتند. این هنرمندان جوان و پیشرو میخواستند سنگر محکمی برای
دفاع از نظرات خود در برابر سنت پرستان به وجود آورند. "حنانه" در کنار این کار رسانهای، به گردآوری آثار پراکنده "محمود" میپرداخت و آنها را
برای اجراء با ارکستر سمفونیک تهران که از سوی "روبیک گریگوریان" رهبری میشد، آماده میساخت. در همین سالها "حنانه" آفریده معروف
خود «سوییت شهر مرجان» را بر روی قصّهای از "غلامحسین غریب" به پایان برد. «شهر مرجان» را "روبیک" با ارکستر سمفونیک تهران رهبری
کرد و شهرتی برای آفرینندهاش فراهم آورد. سالها بعد این سوئیت در شکل نخستین آوازی خود چند بار با صدای "فرح عافیتپور" و "منیره
وکیلی" در تهران به اجراء درآمد.
"مرتضی حنانه" البته پیش از آن یک فانتزی، یک کاپریس برای پیانو و ارکستر و همچنین یک اوراتوریو با عنوان «بهرام یشت» نوشته بود ولی
هیچکدام چون سوئیت شهر مرجان برای او موفّقیت به همراه نیاورد.
در سال ۱۳۳۲ که جشن هزاره ابن سینا برگزار شد، "حنانه" توانست آثار خود را در حضور شرقشناسانی که برای شرکت در جشن دعوت
شده بودند با همسُرایی و ارکستر سمفونیک اجراء نماید و این اجراء چنان مورد توجّه حضّار قرار گرفت که آقای "چرولی" سفیر وقت ایتالیا،
بورس هنری آن کشور را در اختیار وی قرار داد و "حنانه" برای تکمیل تحصیلات و مطالعات خود در رشتههای مختلف هنری، بهخصوص موسیقی
به آن کشور عزیمت نمود. "مرتضی حنانه" در مرکز عالی موسیقی واتیکان به تحصیل پرداخت و در خصوص موسیقی مذهبی مقدّس ایتالیا
پژوهش نمود. در همین زمان موسیقی متن فیلم «عروس دجله» ساختۀ "نصرتالله محتشم" را ساخت. در زمان تحصیل در رم به همراه
"حسین سرشار" و "پروین زرینپور" به کار دوبله فیلمهای ایتالیایی به زبان فارسی پرداخت.
johnny
11-08-2018, 03:10 PM
پس از فارغالتحصیلی در انستیتوی موسیقی واتیکان در سال ۱۳۴۰ به ایران بازگشت. او از آن پس در ایران به عنوان پرکارترین موسیقیدان
پیشرو به شمار رفت. "حنانه" در سال ۱۳۴۱ توانست ارکستر بزرگ تازهای را به نام «فارابی» بنیاد کند و آفریدههای خود و دیگران را به اجراء
درآورد. ارکستر فارابی در طول ۷ سال زندگی خود، نزدیک به ۸۰ قطعه از آفریدههای آهنگسازان ایرانی را به پای اجراء و ضبط در رادیو رسانید.
در سال ۱۳۴۲ علاوه بر تدریس سازبندی (ارکستراسیون) و اداره کلاس هورن در هنرستان عالی موسیقی، به عضویت شورای عالی موسیقی
رادیو ایران در آمد و در همین زمان بود که ارکستر سمفونیک رادیو ایران را به نام ارکستر فارابی پایهگذاری کرد. این ارکستر توانست آثار
آهنگسازان ایران را مانند خود "مرتضی حنانه"، "صدیقه شهنیا"، "فریدون ناصری"، "فریدون فرزانه"، "مصطفی کسروی" و "سیروس شهردار" را
اجراء و ضبط نماید. در سالهای ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ وی سرپرستی و اجرای سلسله برنامههای آموزشی موسیقی ایرانی در تلویزیون را تحت
عنوان «شناسایی موسیقی اصیل ایرانی» به همراه "فرهنگ شریف"، "مرتضی نی داوود" و "حسین قوامی" به عهده گرفت.
"حنانه" در سال ۱۳۴۵ از طرف رادیوی ایران و بنا به دعوت یونسکو به «تریبون انترناسیونال آهنگسازان رادیو و تلویزیون» اعزام شد و در آنجا
قطعاتی از «ارتوریو» اثر خود را اجراء کرد که از رادیوی ایرلند و سوئیس پخش شد. پس از افتتاح سازمان «رادیو تلویزیون ملی ایران» "حنانه" در
سمت مشاور سرپرستی اقدام به تأسیس کلاسهایی برای تعلیم فنّی خوانندگان نمود و ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد.
در سالهای پایانی دهه چهل با انحلال ارکستر فارابی و با توجّه به تجربههای سینمایی که در ایتالیا اندوخته بود به موسیقی فیلم روی آورد و
با آفریدههای خود توفیق بسیاری از فیلمهای متوسط را نیز تضمین کرد.
او از جمله برای فیلمهای «فرار از تله»، «گُرگ بیزار»، «قصّه ماهان»، «سلام سرزمین من»، «موج»، «گلیم» و «تیرباران» موسیقی نوشته
است. موسیقی سریالهای تلویزیونی «هزاردستان» از کارهای اوست که آن را بر اساس پیشدرآمدی در اصفهان از "مرتضی نیداوود"
نوشتهاست.
وی «هزاردستان» را در هفت قسمت نوشته و از نظر رنگارنگی تمها، اثری بسیار پُرمایه است. این موسیقی مردمیترین کار "حنانه" بهشمار
میآید و حال و هوای تهران سال ۱۳۲۰ را بهخوبی منتقل میکند.
امپرومپتوی راگیا، لالایی و قطعهای بر روی شعری از نیما یوشیج، از آخرین کارهای او به شمار میرود.
وی در جشنواره شیراز قطعه «کاکوتی» را با ارکستر مجلسی تلویزیون اجراء کرد که موفّق به دریافت جایزهٔ «گراند مانسیون اسپسیال» گشت.
در جشنواره دوّم نیز، قطعه «کاپریس برای پیانو و ارکستر» او به رهبری "فرهاد مشکوة" اجراء شد و سال ۱۳۵۰ موفق به دریافت جایزه بهترین
آهنگساز برای فیلم فرار از تله به کارگردانی "جلال مقدم" میشود.
اثر «کاپریس برای پیانو و ارکستر» مهمترین اثر "مرتضی حنانه" است که در طول سی سال و بر مبنای آخرین دستآوردهای ایشان روی
موسیقی چندصدایی ایران نوشته شده است. این اثر با ارکستر سمفونیک تهران و رهبری "فریدون ناصری" در سال ۱۳۶۹ و ارکستر مجلسی
تلویزیون ملّی ایران در سال ۱۳۴۷، اجراء اما ضبط نشد. در نهایت به دلیل اینکه اجراءهای این اثر هیچ وقت مورد تأیید ایشان قرار نگرفت (به نقل
از خودش، درد بزرگ تکنیک اجرایی مانع آن بود) آن را «کاپریس لعنتی» نام نهاد.
سرانجام "مرتضی حنانه" روز سه شنبه، ۲۴ مهر ۱۳۶۸، پس از گذراندن بیماری سرطان چشم از جهان فروبست. او همیشه آرزو داشت در کنار
حکیم بزرگ ایران زمین؛ ابن سینا و در همدان به خاک سپرده شود که این خواستهاش امکانپذیر نشد و برخلاف وصیت او ، حنانه در امامزاده
طاهر (کرج)به خاک سپرده شد.
یاد و نامش گرامی باد
johnny
11-08-2018, 03:11 PM
35536
۱۴ آبان ماه؛ سیزدهمین سالروزِ درگذشتِ "نعمت الله آغاسی"
یادَش را گرامی می داریم.
johnny
11-26-2018, 01:50 AM
35630
نگاتیوِ تصویرِ روشنِ رامش خوانندهٔ محبوبِ سال های دههٔ پنجاه ایران پیش روی شماست.
بیست و دوم آبان ماه میلادَش بود!
شصت و هشت سالگی اَت مبارک بانو
johnny
11-26-2018, 01:53 AM
به مناسبت ۶۸ سالگی رامش در ۲۲ آبان ماه
"آذر محبی تهرانی" با نام هنری "رامش" در ساعت ۲ بعد از نیمه شب روز ۲۲ آبان ۱۳۲۹ در خانه ای در خیابان سعدی شمالی و در خانواده ای
پرجمعیت دیده به جهان گشود.
او دوران ابتدایی خود را در دبستان های "سعدی" و "پرنیان" گذراند و در همان سال اول ابتدایی شوق و علاقه به خوانندگی در وجودش نمایان
شد و زنگ های تفریح بچه ها را به دور خود جمع می کرد و برای آنها می خواند. پس از آن تحصیلات دبیرستان خود را در دبیرستان های
"شهناز پهلوی"، "طبری" و "اخگر" پشت سر گذاشت.
سال پنجم متوسطه کار خوانندگی را به طور جدی دنبال کرد تا آن جا که آقای "جمشید شیبانی " که از علاقه ی او مطلع شده بود و همچنین
صدای او را پسندیده بود از "رامش" دعوت کرد تا در فیلم "قانون زندگی " ترانه ای اجراء کند که این ترانه با لب خوانی خانم "آذر شیوا" پخش
شد و پس از آن به تحصیلات خود ادامه داد و پس از گرفتن دیپلم به دعوت آقای "همایون خرم" وارد کار هنری شد.
در شروع کار هنری قرار بر این شد که "رامش" ترانه ای را که در فیلم "قانون زندگی" اجرا کرده است بار دیگر به همراه ارکستر رادیو گل ها
اجراء کند که در حین اجراء و ضبط این ترانه خانم "پوران" نیز آنجا حضور داشتند و با شنیدن این آهنگ درخواست کرد که این ترانه را او بخواند و
از آن جهت که خانم "پوران" یکی از خوانندگان قدیمی رادیو بودند خواندن این ترانه به او واگذار شد.
آقای خرم که به ناراحتی خانم رامش از این ماجرا پی برده بود قول ساخت یک ترانه ی بهتر را به او داد که آن ترانه ترانه ای بود به نام "پرستو
جان".
پس از آن خانم "رامش" تصمیم گرفتند که فقط با آقای خرم همکاری داشته باشند و پس از چندی آقای خرم از او درخواست کرد که ترانه
هایی دو صدائی با "رامین" دیگر خواننده رادیو اجرا کند.
خانم رامش برای پیشرفت بیشتر کار انفرادی را ترجیح داد و قرارداد خود را با آقای خرم فسخ کرد اما خانم رامش همیشه این شهرت و
پیشرفت خود را مدیون آقایان " عطاء الله خرم " و " داوود پیرنیا " و همچنین مادرش که همواره مشوق او بود می داند .
پس از آن رامش با دیگر آهنگسازانی چون پرویز مقصدی ، ناصر و منوچهر چشم آذر ، صادق نوجوکی ، اسفندیار منفرد زاده ، بابک افشار ،
جهانبخش پازوکی و .. نیز همکاری داشته است .
رامش به بازیگری علاقه ای نداشت اما فقط یکبار به دعوت آقای " منوچهر نوذری " در سال ۱۳۵۲ در فیلم " خیالاتی " نقش کوتاهی را برعهده
گرفت ولی پس از آن هرگز حرفه بازیگری را دنبال نکرد .
طی دو دهه فعالیت قریب به ۱۰۰۰ ترانه از رامش به یادگار مانده است .
رامش بعد از انقلاب همانند دیگر خوانندگان مجبور به ترک ایران شد و در سالهای اول غربت یعنی در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ دو ترانه به نامهای
گفتگوی سبز و تهرون را اجرا کرد و بعد از ۱۷ سال سکوت در سال ۱۳۷۴ آلبوم جهان سوم را به بازار داد و بعد از سالیان سال دوباره یک آلبوم با
داریوش و فرامرز اصلانی به نام معشوق همین جاست را به بازار عرضه کرد و بعد از آن دیگر فعالیتی نداشته است .
او در مصاحبه ای با مجله " جوانان " در تاریخ ۵ تیر ۹۴ درباره کنارهگیری اش از خوانندگی میگوید : « نخواندن من ابتدا اعتراض بود به صدای
قدغن زنان در ایران ، صدای قدغن خوانندگان زن در سرزمینم که حتی اجازه خواندن و فریاد درون خود را به گوش ها رساندن هم نداشتند . بعد
کم کم این اعتراض یک عادت شد و با من سالها ماند حالا به نخواندن عادت دارم ولی اگر روزی دوباره به ایران بازگشتیم ، از ته دل برای همه
مردم می خوانم.»
johnny
11-26-2018, 01:55 AM
35631
بیست و پنجمین روز از آبان ماه زادروزِ بانو مهستی گرامی باد
نیستی ولی یادت در قلب ها جاری و زنده است!
johnny
11-26-2018, 01:57 AM
35632
بیست و ششم آبان ماه؛ زادروزِ ۷۷ سالگی فرامرز قریبیان
میلادَش را به او و همهٔ عاشقانِ سینما که با نقش هایَش خاطره دارند، تبریک می گوئیم.
johnny
11-26-2018, 01:59 AM
35633
بیست و هشتمِ آبان ماه زادروزِ ستار را به این هنرمندِ محبوب
و تمامِ دوستدارانِ صدایِ او تبریک می گوئیم.
johnny
11-26-2018, 02:00 AM
35634
میلادِ حسن شماعی زاده است. کسی که آهنگ هایَش بیشتر از صدایَش موردِ توجهِ دوستدارانِ ترانه و موسیقی و آواز دارد.
اولین روز از آذرماه ۱۳۹۷؛ ۷۵ اُمین زادروزِ آهنگسازِ خوبِ کشورمون مُبارک
johnny
11-26-2018, 02:02 AM
35635
تصویر ماندگارِ زنده نام ویگن در عصر طلایی موسیقی پاپ ایرانی.
امروز دوم آذرماه؛ مصادف است با ۸۹ اُمین زادروزِ هنرمند بزرگ "ویگن دِردِریان".
به قول "ایرج جنتی عطایی": «ویگن نمایانگر دورهای مهم در تحول اجتماعی کشور ما بود. در آن سالها ویگن حرف تازهای را با
ترانههایش زمزمه میکرد. تصویر ویگن و گیتارش، در زمان تار و کمانچه، برای مردم ما یک تصویر نو و غیرقابل باور بود.».
johnny
11-26-2018, 02:04 AM
35636
این تصویر ماندنی ست!
بیشتر از آنچه شایسته تقدیر باشد، نامی از او بُرده شده.
بابک افشار به گردنِ موسیقیِ ایران حقِ بسیاری دارد.
او از نخستین آهنگسازان ترانه پاپ نوین ایران در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود.
امروز سومِ آذرماه؛ میلادِ اوست.
زادروزَش را گرامی می داریم و برایَش آرزویِ سلامتی و تندرستی داریم.
آمده ایم تا فراموش نکنیم نامِ آنهایی را که به فرهنگ و هنرِ این سرزمین خدمت کرده اند.
johnny
11-28-2018, 01:37 AM
35639
پنجمِ آذرماه؛ دوازدهمین سالروزِ درگذشتِ بابک بیات
یادَش را گرامی می داریم.
johnny
11-28-2018, 05:45 PM
35651
پنجم آذر ماه زادروز استاد جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت سینما ، تاتر و تلویزیون است.
ایشان منتخب ششمین دوره همایش چهره های ماندگار و دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر میباشند.
برای ایشان سلامتی و طول عمر آرزومندیم ، زادروزتون همایون استاد .....
johnny
12-03-2018, 12:50 AM
35676
دهم آذرماه زادروز شاهرخ شاهید را به این هنرمند برجسته تبریک میگوییم .
johnny
12-03-2018, 12:54 AM
به مناسبتِ ۶۵ اُمین زادروزِ شاهرخ
"شاهرخ شاهید" یکی دیگر از خوانندگان موفق دهه پنجاه است که مانند "عهدیه" ، "سیما بینا" ، "نازی افشار" و ... کار خوانندگی را از برنامه
کودک رادیو ایران - در سال ۱۳۴۴- آغاز می کند. در همان سال ها به تشویق پدرش در کلاس های آموزش ردیف موسیقی ایرانی استاد
"مهرتاش" در جامعه "باربد" (لاله زار) شرکت کرده و به فراگیری موسیقی دستگاهی ایرانی می پردازد. نکته جالب اینکه در آن کلاس ها
"شجریان" و "جمال وفایی" به عنوان سال بالایی (!) هم حضور دارند. در سالهای اواخر دهه ۱۳۴۰ "شاهرخ" نت و سلفژ را در هنرستان
موسیقی ملی زیر نظر استاد " پورتراب" آموخته و بدین ترتیب علاوه بر موسیقی دستگاهی با لحن ها و گام های موسیقی غرب نیز آشنا می
شود.
در اوایل دهه پنجاه "شاهرخ" به استخدام گروه کر ملی ایران در تالار رودکی در می آید که رهبری ارکستر آن را "آلفرد مالرویان" بر عهده دارد.
یک اتفاق اما او را به سوی موسیقی پاپ می کشاند و آن آشنایی با آهنگساز جوان و هم سن و سال او، "امیر آرام" است. "آرام" ترانه ی
"دوست دارم" را برای او می سازد که پخش آن بسیار گل می کند و این ترانه انگیزه ای می شود تا او خوانندگی را جدی تر بگیرد.
چندی بعد همکاری او با "محمد شمس" و "حسین واثقی" موجب خلق ترانه های موفق دیگری مانند "راه بیفت" و "غریبه" می شود. به ویژه
ترانه "غریبه" که در تیتراژ سریالی تلویزیونی به همین نام از شبکه اول پخش شده و به عنوان یکی از محبوب ترانه های سال انتخاب می شود.
اواسط سال ۵۴ آغاز همکاری جالب توجه و موفق او با "منوچهر طاهرزاده" است که از کرمانشاه به تهران می آید و تا انقلاب ترانه های
بسیاری را برای "شاهرخ" می سازد. صدای "شاهرخ" صدایی در محدوده "تنور باریتون" همراه با تحریرهای به جای ایرانی است که با ملودی
های "طاهرزاده" بسیار جور است. "کولی" ، "پائیز" ، "بمون با من" ، "کوچ" و ... از جمله ترانه های موفق این همکاری اند.
در سال ۵۷ و در حول و حوش انقلاب ترانه های انقلابی متعددی با صدای "شاهرخ" منتشر می شوند و او در کنار "داریوش" به خواننده های
اصلی انقلاب بدل می شود.
او حتی در بهمن سال ۵۷ ترانه "شب شکن" را اجرا می کند مضمون آن استقبال از او ورود " آیت الله خمینی" به ایران بود.
johnny
12-03-2018, 11:06 PM
35678
دوازدهمِ آذرماه؛ زادروزِ کوروش یغمایی
سُلطان موسیقی راک ایران امروز ۷۲ ساله شُد!
johnny
12-03-2018, 11:08 PM
به مناسبتِ ۷۲اُمین زادروزِ کوروش یغمایی
"کورش یغمایی" زادهٔ ۱۲ آذر ۱۳۲۵ در شاهرود است. فراگیری موزیک را در کودکی و با ساز سنتور آغاز کرد. پس از چند سال کار در موزیک
سنتی ایران، گیتار (سازی که همواره به آن عشق میورزید) را برگزید و همه توان خود را برای یادگیری این ساز به کار برد. دلباختگی به گیتار
چنان در منش و همه زندگی کوروش رخنه کرد که از آن هنگام تاکنون هیچگاه از هم دور نشدهاند، گویی که کوروش و گیتار درهم تنیده
شدهاند.
"یغمایی" کار جدی خود را در سن ۱۸ سالگی با ایجاد و سرپرستی و مدیریت گروه راک اینسترومنتال (سازی و بدون خواننده) راپچرز آغاز کرد.
در این هنگام بر پایه چیرهدستی و سبک ویژه نوازندگی اش در نواختن گیتار به او لقب پنجه طلایی را داده بودند. در درازای گرفتن لیسانس
جامعهشناسی از دانشگاه ملی همواره سرپرست و مدیر گروه راک دانشگاه ملی بود و در مسابقات هنری دانشگاههای ایران که در دانشگاه
شیراز برگزار شد بهترین رتبه را برای دانشگاه ملی به ارمغان آورد. کوروش یغمایی همزمان با گرفتن لیسانس از دانشگاه ملی، آغاز به
آهنگسازی بر روی چند شعر از همکلاسی و شاعر برجسته «مهدی اخوان لنگرودی» کرد که با نامهای گل یخ و حجم خالی به دوران حرفهای
موسیقی ایران راه یافت. گل یخ، برپایه داشتن استانداردهای جهانی بزودی به خارج از مرزهای ایران نفوذ کرد و در پی آن اجراهای گوناگونی در
دیگر کشورهای جهان از این ترانه شکل گرفت که تا هماکنون نیز ادامه دارد. این اولین باری بود که موزیک ایران وارد عرصههای جهانی
میشد.
بعد از انقلاب، پس از ۱۷ سال ممنوعیت در کار موزیک و خواندن آواز، آلبومهای سیب نقرهای، ماه و پلنگ، کابوس، آرایش خورشید و تفنگ
دسته نقره و هم چنین گرگهای گرسنه (موسیقی فیلم) را (بدون بهرهمندی از استودیو و حتی ابزار لازم و کافی برای ضبط) به بازار ارائه کرد
که این آثار آغازی دوباره برای ادامه موزیک مدرن در ایران بود.
ایوتن آلاپات سرپرست و کارشناس ارشد کمپانی معتبر Stones Throw و صاحب کمپانی Now Again در سال ۱۳۸۸ (2009) با کوروش یغمایی
و موزیک او آشنا شد. به گفتهٔ او یغمایی پدرخواندهٔ موسیقی راک ایران و یکی از برجستهترین گزینهها در خاورمیانه است.
در همان سال (۲۰۰۹) کمپانی Now Again آلبومی به نام زنجیر خودت را بباف (FORGE YOUR OWN CHAINS) را در آمریکا منتشر کرد که
شامل پانزده قطعه از موسیقیدانان راک سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۴ بود. در این آلبوم ترانهٔ حجم خالی از کوروش یغمایی تنها نمایندهٔ خاورمیانه
بود. ایوتن آلاپات انتشار این آلبوم را آغازی برای کشف دوباره کوروش در غرب دانست. این گزینش برای نخستینبار انگیزهٔ ثبت پژوهشی
موسیقی مدرن ایران و ورود رسمی آن به گسترهٔ موسیقی جهانی شد.
در سال ۲۰۱۰ جشنوارهٔ معتبر موزیک RedBull که در لندن برگزار میشود کوروش یغمایی را برای سخنرانی، دریافت جایزه و اجرای موزیک
دعوت کرد. در سال ۲۰۱۱ آلبوم مستقل کوروش با نام بازگشت از لبهٔ پرتگاه (Back From The Brink) توسط کمپانی Now Again منتشر شد.
این آلبوم بهترین تکآهنگهای او درسالهای۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ است که با سیستمهای صدابرداری روز دنیا در آمریکا پالایش و با بالاترین کیفیت به
صورت یک پکیج (دو صفحه ۳۳ دورLP و چهار صفحه ۴۵ دور و CD) در سراسر جهان منتشر شد.انتشار این آلبوم مورد تحسین و استقبال
گسترده نشریات و سایتهای معتبر جهان قرار گرفت.
بسیاری او را موسیقی دانی جهانی و نابغهٔ موسیقی شرق دانستند. نشریه و سایت معتبر رولینگ استون (Rolling Stone) آلبوم بازگشت از
لبه پرتگاه را لایق دریافت سه ستاره از چهار ستاره دانست. نشریهٔ معتبر MOJO هم آن را بهترین آلبوم ماهِ جهان معرفی کرد و چهار ستاره،
امتیاز کامل، به آن داد و مجله Billboard برجستهترین مجله تخصصی موزیک، با او گفتگویی کرد. در همان سال جشنوارهٔ ترانس موزیکال
(Trans Musicales)،معتبرترین جشنوارهٔ موزیک در جهان، از کوروش یغمایی برای اجرا در فرانسه دعوت به عمل آورد.
به باور کارشناسان برجسته جهانی کوروش یغمایی بنیانگذار موسیقی راک در ایران است؛ و همگام با پیشروان این موزیک در جهان، گروههای
رولینگ استونز و بیتلز و… این موزیک را، درایران معرفی و شناساند. با تکیه برهمین پیشینه، او را پدر راک ایران لقب دادند.
کوروش یغمایی در ۳۹ سال گذشته ۲۹ سال ممنوعالکار بودهاست و هماکنون نیز در ممنوعیت بسر میبرد.
johnny
12-07-2018, 12:16 AM
35690
به یادِ واروژان پُلِ همیشه جاریِ صدا و ترانه، تا ابدیت!
او ۱۳ آذرماه چشم به روشنی و هستی گُشود.
johnny
12-07-2018, 12:19 AM
.
.
.
به مُناسبتِ ۸۲ اُمین زادروزِ واروژان
"واروژ هاخباندیان" که با نام هنری "واروژان" شناخته میشود. در ۱۳ آذرماه ۱۳۱۵ در خانوادهای ارمنی در قزوین متولد شد. دو ساله بود که
مادرش را از دست داد. پس از پایان تحصیلات مقدماتی وارد مدرسهٔ عالی موسیقی تهران شد و موسیقی را تحت آموزش استادانی همچون
"روبن گریگوریان" و "لودویک بازل" فراگرفت. پس از این "واروژان" با بورسیهٔ رادیو و تلویزیون ملی ایران برای مدت چهار سال به مدرسهٔ عالی
موسیقی آمریکا رفت. در سال چهارم به ایران بازگشت و از آنجا که در رادیو و تلویزیون به او گفتند که اگر بورسیه را جبران نکند، نمیتواند
فعالیتی داشته باشد مجبور شد برای مدت دو سال به اهواز برود و موسیقی تدریس کند. پس از این دو سال "واروژان" به تهران بازگشت و
برای برنامهٔ «زنگولهها» که به کشف صدا میپرداخت شروع به آهنگسازی کرد. در دههٔ پنجاه ذائقهٔ موسیقی جامعه کمکم به موسیقی پاپ
گرایش پیدا میکرد و "واروژان" در این حوزه به فردی محبوب تبدیل شد. "واروژان" در سال ۱۳۴۷ برای بار اول برای فیلم «جهنم سفید» به
کارگردانی "ساموئل خاچیکیان" موسیقی نوشت. واروژان به ساخت موسیقی فیلم علاقهمند شد و این امر موجب شد که این کار را به صورت
حرفهای ادامه دهد.
ساخت موسیقی فیلم «حسن کچل» ساختهٔ "علی حاتمی" که به عنوان اولین اثر موزیکال سینمای ایران شناخته شده از کارهای واروژان
است. "واروژان" این اثر را به همراه "بابک افشار"، "اسفندیار منفردزاده" و "پرویز اتابکی" خلق کرد. در این فیلم "عهدیه"، "مهتاب"، "سوسن"،
"افشین" و "کورس سرهنگزاده" آواز خواندند.
"واروژان" توانست ترانههای خاطرهسازی خلق کند که در حافظهٔ مردم ماندگار شد. ترانههایی مانند «هفتهٔ خاکستری»، «بوی خوب گندم»،
«پوست شیر»، «پل»، «عاشقانه»، «شام آخر»، «ماهپیشونی» و «گهواره» تعدادی از این ترانههای خاطرهساز است.
"واروژان" در سال ۱۳۵۱ به خاطر ساخت موسیقی فیلم «صبح روز چهارم» موفق به دریافت جایزه سپاس شد. هر چند به دلیل روحیهٔ خاص
هنری خود از شرکت در مراسم دریافت جایزه خودداری کرد. "واروژان" از عکس و فیلم بیزار بود و حتی کمتر حاضر به مصاحبه بود. او در عمر
هنری خود برای ۲۵ فیلم موسیقی ساخت و همچنین برای دو مجموعهٔ تلویزیونی نیز موسیقی ساخت.
آخرین اثر "واروژان" در آهنگسازی، ساخت ترانهای با نام «اجازه» بود که مرگ اجازهٔ ساخت به این هنرمند جوان را نداد.
ملودیهای "واروژان" رنگ و بوی خاص خودش را داشت و او برای هر خواننده بسته به جنس صدایش ملودی خاصی را خلق میکرد.
واروژان درطی زندگی هنری خود از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۸ برای ۲۵ فیلم و دو مجموعهی تلویزیونی و خوانندگانی مثل گوگوش موسیقی ساخت.
وی دارای بیماری قلبی بود و در هنگام ضبط موسیقی فیلم «بر فراز آسمانها»، ساختهٔ "محمدعلی فردین"، سکته کرد و در ساعت پنج و نیم
صبح شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ پس از ۱۳ روز بستری در بیمارستان جم تهران دار فانی را وداع گفت. او در قبرستان ارامنه تهران (بوراستان) به
خاک سپرده شده است.
"واروژان" فعالیت و تاثیر بسیار زیادی در موسیقی فیلم ایران داشت و آثار شاخصی را در این حرفه از خود به یادگار گذاشت که نقش به سزایی
در موسیقی پاپ و موسیقی فیلم ایران داشت.
زندهیاد "بابک بیات" دربارهی آهنگسازی "واروژان" میگفت: به جرأت میتوانم بگویم که "واروژان" یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او
یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانهای مملکت ما، لحظههای زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیمکنندگان موسیقی ایران که بعد از "واروژان"
شروع به کار کردند، راه "واروژان" را ادامه دادند. او آن قدر بیعقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود میکرد. یادم میآید وقتی
موسیقی فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» را به تنهایی میساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم. ولی وقتی
موسیقی فیلم را شنید، از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت که معلوم است خیلی زحمت کشیدهای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه
شد...»
یادَش همیشه سبز
johnny
12-07-2018, 12:21 AM
35691
و جاودانگی، رازَش را با تو در میان نهاد...
پانزدهم آذرماه؛ بیست و دومین سالروزِ درگذشتِ علی حاتمی
johnny
12-08-2018, 12:19 AM
35699
شانزدهم آذرماه؛ سیزدهمین سالروزِ درگذشتِ منوچهر نوذرى
یادَش را گرامی می داریم .
johnny
12-19-2018, 01:59 AM
35754
هفدهمِ آذرماه؛ زادروز داریوش مهرجویی خالقِ "هامون"، "گاو"، "دایره مینا"، "آقای هالو"، "اجاره نشین ها"، "سنتوری"،
"پری"، "لیلا"، "مهمان مامان" و بسیاری از شاهکارهای سینمایی ایران است.
سینمایِ ایران بدون مهرجویی حتما چیزی کم می داشت!
johnny
12-19-2018, 02:00 AM
35755
۱۹ آذرماه؛ زادروزِ امیر آرام شاعر ،خواننده ، آهنگساز، نوازنده و موزیسین ایرانی
johnny
12-19-2018, 02:01 AM
به مناسبتِ ۶۷ سالگیِ امیر آرام
یکی از ویژگی های موزیک پیش از انقلاب، به خصوص دهه ۱۳۵۰، تنوع سبک ملودی ها و ریتم ها بود. از موسیقی کوچه بازاری تا به روزترین
سبک های موزیک راک، از تصنیف های دستگاهی تا ترانه های در سبک " فیوژن". که گستره وسیعی از تنوع و تکثر صوتی را برای شنونده
فارسی فراهم آورده بودند.
یکی از سبک ها و صداهای خاص این دهه موسیقی "امیر آرام" بود. او در ایام تحصیل موسیقی در انگلستان با شور و غوغای موزیک راک دهه
۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ آشنا شده بود در بازگشتش به ایران نوع خاصی از موسیقی غربی به نام "سایکدلیک راک" (راک روانگردان !) را به همراه
آورد. استفاده از فضاسازی های اشباع الکترونیک، افکت های صوتی خاص و شیوه نامتعارف ترانه خوانی از مشخصه های اصلی ترانه های او
در این سبک است. مشهورترین و جنجالی ترین ترانه او در این سبک، ترانه "هفت روز هفته" بود. هم چنین استفاده از ملودی های کاملا غربی
بر روی اشعار حافظ و مولانا از دیگر ابداعات او بود که بعدها در ترانه های "رضا یزدانی" و دیگران به تکرار کشیده شد.
پخش ترانه "هفت روز هفته" با آن ملودی و کلام نامتعارفش اعتراض های زیادی را ،میان کسانی که گوش آنها با ملودی های موسیقی سنتی
ایرانی خو گرفته بود، برانگیخت. با این حال در میان جوانان مورد اقبال قرار گرفت و موجب شد تا "آرام" در طول ۳ سال، ۳ آلبوم با صدای خود
منتشر کند. هر چند از سرنوشت آلبوم سوم (افعال) هنوز خبری نیست.
"آرام" برای دیگر آوازه خوانان هم ترانه های متنوع و زیادی ساخت. سبک ملودی های ریتمیک و پر ضرب " آرام" در میان همکارانش هم محبوب
بود؛ " منوچهر سخایی" نخستین خواننده ای بود که ملودی ای از " آرام" را به نام " اونقدر تو رو دوست دارم" اجراء کرد و پس از آن "افشین
مقدم" ، "شاهرخ" ، "گیتی" ، "ابی" ، "بتی" ، "شهره" ، "لیلا فروهر" و ... نیز ملودی هایی از " آرام" را اجرا کردند.
بعد از انقلاب، "امیر آرام" نیز به همراه بسیارانی دیگر در ابتدای دهه ۱۳۶۰ به امریکا رفت و در آنجا به عضویت یکی از گروههای سیاسی در آمد.
در آن سال های نخستین دهه ۱۳۶۰ ترانه "خاک" با مطلع "برخیز شتربانا بربند کجاوه" با صدای او بسیار محبوب شد.
johnny
12-19-2018, 02:04 AM
35756
۲۳ آذرماه؛ زادروزِ منوچهر چشم آذر را به این هنرمند نازنین و تمام عاشقانِ موسیقی تبریک می گوئیم.
"منوچهر چشم آذر" هم یکی از آن بزرگانی ست که به گردنِ موسیقیِ این دیار حقِ فراوانی دارد.
دوستَش داریم و خواهیم داشت و برای او سلامتی و بهروزی را آرزومندیم.
۷۴ سالگی اَت مُبارک مردِ بزرگوار موسیقی
johnny
12-19-2018, 02:11 AM
به مناسبتِ ۷۴ سالگیِ منوچهر چشم آذر
"محرم چشم آذر" با نام هنری "منوچهر" ۲۳ آذر ماه سال ۱۳۲۳ در اردبیل به دنیا آمد. او فرزند اسماعیل چشم آذر (از نوازندگان بنام موسیقی
آذربایجان) و برادر بزرگتر "ناصر چشم آذر" آهنگساز و موسیقیدان فقید ایرانی است. وی در ۴ سالگی به همراه خانواده اش به تهران آمد. پدرش
اولین بار ساز ویولن را برایش خرید اما بعد از دو یا سه سال کار با ویولن تمایلی به ادامه کار با این ساز نشان نداد، سپس پدرش ساز آکاردئون
را برایش تهیه کرد که این بار او به این ساز علاقهمند شد. وی برای تحصیل در زمینه موسیقی وارد هنرستان موسیقی شد.
آنچه نام "منوچهر چشم آذر" را برجسته و مشهور کرده است، پرکاری و فعالیتهای فراوان وی در زمینه تنظیم آهنگ در دوران قبل و بعد از
انقلاب ایران میباشد. بهطوریکه در تمام سالهای فعالیت هنریش تاکنون بیش از دوهزار اثر در زمینه تنظیم آهنگ از خود به جای
گذاشته است. اولین کار "منوچهر چشم آذر" آهنگ "خورشید خانم" با صدای "رامش" است که ملودی و تنظیم آن از اوست.
تنظیمهای او به سبک خاص خود او هستند. اگر فقط به برخی آلبومهای "ابی" نگاهی بیندازیم ترانههایی همچون کوه یخ، برج، پاییز، رحم کن،
سفر، جعبه جواهر، نگو با من، گریز، خانم گل، هزار و یک شب، همدم، کلبه من، دو راهی و شکار به چشم میخورند که توسط او تنظیم
شدهاند.
از میان آهنگسازان، بیشترین آهنگهای "فرید زولاند" توسط "منوچهر چشم آذر" تنظیم شدهاست که اکثر آنها از جمله نون و پنیر و سبزی با
صدای "داریوش" و ابی جزو آهنگهای ماندگار در موسیقی پاپ ایران بهشمار میروند. از جمله ترانههای تنظیم شده توسط او میتوان به بهار
بهار با آهنگسازی "محمد حیدری" با صدای "هایده" اشاره کرد.
وی بعد از انقلاب در آمریکا بیوقفه به کار خود ادامه داد. بنا به درخواست تعداد زیادی از خوانندگان مقیم لس آنجلس، به مدت چندین سال بر
خلاف میل شخصی خود بیشتر درگیر ساخت و تنظیم آهنگهای شاد (شش و هشت) شد. آهنگ تولد با صدای "اندی" و آهنگ تو عزیز دلمی
با صدای "منصور" از جمله کارهای شاد او در این دوره بهشمار میروند. البته فعالیتهایش را محدود به کارهای شاد نکرد. آلبوم جان جوانی با
صدای "ابی" از جمله تنظیمهای موفق او در این دوره است. همچنین "گوگوش" پس از مهاجرت به آمریکا اولین آهنگ خود به نام 'کیو کیو بنگ
بنگ' را توسط "منوچهر چشم آذر" تنظیم کرد که با استقبال فراوانی مواجه شد.
"منوچهر چشم آذر" را بیشتر به عنوان تنظیم آهنگهایش میشناسند. او تعداد کمی آهنگ در کارنامه هنری خود به عنوان آهنگساز دارد که
اکثر قریب به اتفاق آنها از جمله کارهای ماندگار و مشهور بهشمار میروند. "منوچهر چشم آذر" در طی بیش از پنجاه سال فعالیت خود، زیاد
اهل مصاحبه و جلوی دوربین آمدن نبوده است از همین روی، بسیاری با چهره او آشنا نیستند و تنها نام او را آن هم به علت کارهای پر شمار و
محبوبش میشناسند.
ضمن اینکه "منوچهر چشم آذر" نسبت به رپ فارسی دیدگاه انتقادی شدیدی دارد و آن را دلقک مآب مینامد و رپ را به عنوان نوعی از
موسیقی قبول ندارد. همچنین نسبت به فعالیتهای بسیاری از جوانان داخلی که اسم خود را تنظیمکننده گذاشتهاند انتقاد میکند و کارهای
بسیاری از آنان را بسیار ضعیف میداند و آنها را برنامه ساز صدا میداند تا یک تنظیمکننده و از کپی کاریها و نبود ساختار مناسب برای
آهنگها و نبود خلاقیت انتقاد میکند. همچنین او به جوانانی که قصد ورود به حیطهٔ آهنگسازی و تنظیم دارند، توصیه میکند که به جای
فعالیت خودسرانه، درس این عرصه را بخوانند و علم خود را پرورش دهند تا این هنر کمتر در معرض ابتذال قرار گیرد.
او دو فرزنددارد. یک پسر و یک دختر که پسرش در ایران و دخترش در خارج از ایران به دنیا آمدهاند.
johnny
12-22-2018, 08:49 PM
35765
ناصر رستگارنژاد ،ترانه سرا و آهنگساز، که نامش با ترانههای "شانه"، "مهتاب" و "رقیب" پیوند خورده در آمریکا درگذشت.
او از پُر کارترین ترانه سراهای دوران پیش از انقلاب بود. او همراه با "سیروس آرینپور"، "تورج نگهبان" و "پرویز وکیلی"
از بنیانگذاران مفاهیم جدید در ترانهسرایی آن روزگاران بودند. راهی که بعدها "شهیار" و "ایرج" و "اردلان" آن را دنبال کردند.
johnny
12-22-2018, 08:51 PM
.
.
.
به مناسبتِ درگذشت ناصر رستگارنژاد
"ناصر رستگارنژاد" در سوم اردیبهشت سال ۱۳۱۸ در شهر رشت متولد شد. او فراگیری موسیقی را از سالهای کودکی آغاز میکند. از ۱۴
سالگی نزد "کریم سرخوش" و پس از او نزد پسرش "ابراهیم سرخوش" آموزش موسیقی را پی می گیرد.
در ۱۷ سالگی اولین ترانه خود را برای "احمد ابراهیمی" از خوانندگان آن زمان رادیو میسازد. پس از آن با تشویق استادش آهنگ شبهای
میگون را برای خانم "لیلی قوانلو" با نام هنری "غزال" ساخت. سپس به ساخت ترانههای بیشتری در رادیو نیرو هوایی و رادیو ایران ادامه داد و
عضو شورای نویسندگان رادیو ایران شد. او طی مدت کوتاه فعالیت هنری خود در حدود ۳۸۰ ترانه تصنیف کرد که توسط بسیاری از خوانندگان
مشهور آن دوران مانند: "ویگن"، "پوران"، "دلکش"، "الهه"، "جبلی"، "عباس مهرپویا"، "شمس" و ... اجراء شد.
"رستگارنژاد" دوست صمیمی مرحوم "پوران" و همسر اول او "عباس شاپوری"، آهنگ ساز و سازنده چند ترانه مشهور مانند نیلوفر بود و به
واسطه همین دوستی چندین ترانه مشهور "پوران" از ساختههای او است.
ترانههایی مانند: خزر، طلیعه، افسونگر، شانه و شب بود، بیابان بود و ... ترانهٔ مهتاب، رقیب، شانه، به خاط تو، گلی به جمالت و ... با صدای
"ویگن" نیز از کارهای "رستگارنژاد" است.
در اوایل دهه ۶۰ میلادی فستیوال موسیقی ملل در ایران و در تالار رودکی برگزار شد. از جمله مدعوین، پروفسور "هنری کاول" رئیس بخش
موسیقی دانشگاه کلمبیا بود. "ناصر رستگارنژاد" به خاطر آشنایی با زبان انگلیسی عهدهدار میزبانی او میشود. "هنری کاول" شیفته کارهای
"رستگارنژاد" و اطلاعات او در زمینه موسیقی میشود. از او درخواست میکند تا برای تدریس و سخنرانی به آمریکا بیاید. مدتی بعد وی به
علت درگیری با یکی از مقامات آن روزگار جلای وطن میکند و به اتریش و نزد "لوریس چکناوریان" میآید.
پس از آن در دسامبر سال ۱۹۶۳ به آمریکا و دانشگاه کلمبیا رفته و برای مدت شش ماه میهمان آن دانشگاه بودهاست. او کنسرتی نیز در
"کارنگی هال" نیویورک اجرا کرد که بلافاصله از طرف "محمود فروغی"، سفیر وقت ایران در آمریکا مورد قدردانی قرار میگیرد و روزنامه نیویورک
تایمز نیز با انتشار مطلبی از وی تمجید میکند.
"رستگار نژاد" از آن تاریخ تا پایان عمر ساکن آمریکا بود و طی این مدت در دانشگاههای کلمبیا، نیویورک و پرینستون به تدریس ادبیات و
موسیقی ایرانی اشتغال داشت و تقدیرنامههای زیادی از دانشگاهها و روزنامهها و مجلات معتبر دریافت کرد.
"رستگار نژاد" در سال های پایانی زندگی روزهای آرامی را در شهر کوچکی در شمال کالیفرنیا گذراند. پس از مهاجرت اش با آن که بارها از او
خواسته شد و به او اصرار کردند دیگر آهنگ نساخت. به جز آلبومی به نام چشمان سیاه که آن را به علت خواهش یک دوست قدیمی ساخت
و از دنیای موسیقی کناره گرفت. او در سال های آخر زندگی بیشتر وقت اش را صرف کلاسها و جلسات تفسیر شعر بزرگان ادبیات ایران کرد.
"ناصر رستگارنژاد" علاوه بر آنکه سنتور می نواخت، به غزل سرایی نیز می پرداخت و با نام «رستی» تخلص میکرد. از جمله شعری که در
جواب شعر "سیمین بهبهانی" دربارهٔ صفحه قدیمی گرامافون سرود و باعث شد خانم "بهبهانی" در جواب اش بگوید: ... شعرت را خواندم و
حیرت کردم که چرا با این قدرت و با این ذوق سرشار آنقدر کمکار میکنی و کم منتشر میکنی.
اکثر ترانههای "ناصر رستگار نژاد" تجسمی و تصویری است و به راحتی میتوان آنها را مجسم کرد. یکی از بارزترین مثالها برای اینگونه
آهنگها ترانه «شب بود، بیابان بود» است که از ترانههای مشهور آن روزگار بود و استقبال زیادی از آن شد. او در مورد حال و هوای سروده
شدن این ترانه چنین گفته است: شبی با خانمی در بیرون از شهر بودیم و باران سختی میبارید. کتم را از تن در آوردم و او را که احساس
سرما میکرد پوشاندم.
او ادامه میدهد: حالتی که آن شب بر ما گذشت باعث ساخته شدن این ترانه شد که با صدای "پوران" اجرا شد و بعدها "فریدون فرخزاد" ـ
بدون اجازه من ـ آن را بازخوانی کرد. این ترانه اجراهای متفاوتی توسط خانوم "پوران" در متن ترانه داشته که به نظر میرسد برای جلوگیری از
برداشتهای احتمالی اعمال شدهاست.
یاد و نامش گرامی
johnny
12-22-2018, 08:53 PM
35766
یادی از ناصر حجازی در زادروزَش...
اگر امروز زنده بود ۶۹ سالگی اَش را جشن می گرفت!
هنرمندی او کنار مردم بودنش بود!
یاد و نامَش گرامی
johnny
12-22-2018, 08:54 PM
35767
۲۵ آذرماه؛ زادروزِ محمد صالح علاء که بیشتر ترانه سرا می شناسیمَش. ولی او هم مجری است و هم فیلم ساز.
با ترانه های خاطره انگیزی که سُروده، کمتر کسی خاطره ای از آن ها ندارد.
میلادت مُبارک مردِ شاعر
johnny
12-22-2018, 08:56 PM
.
.
.
به مناسبتِ ۶۶ سالگیِ محمد صالح علاء
"صالح علاء" در ۲۵ آذرماه سال ۱۳۳۱ در شهر اراک بهدنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ از مدرسه هنرهای دراماتیک رویال آکادمی لندن فوق دیپلم
سینما و تلویزیون و در سال ۱۳۵۹ لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک و در سال ۱۳۷۲ فوق لیسانس زبان و ادبیات
فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی گرفت.
آغاز فعالیت هنری او از سال ۱۳۴۷ با قصهنویسی و قصهخوانی در رادیو و سپس نویسندگی متن برنامه و نمایشنامه بود.
فعالیت سینمایی را از سال ۱۳۴۷ با ساخت فیلمهای تبلیغاتی و بازی در سینما را از سال ۱۳۶۴ با «تیغ و ابریشم» کاری از "مسعود کیمیایی"
آغاز کردهاست. وی برای مدتی مجلهٔ «نشانی» را منتشر میکرد که پس از مدتی انتشار آن متوقف شد.
"صالح علاء" پیوسته به عنوان مجری و نویسنده با شبکههای مختلف رادیویی همکاری داشتهاست.
"صالح علاء" کتاب عجیب «تمامی آنچه که مردان در باب زنان میدانند» اثر "عبدل اسمیت" را ترجمه کردهاست. وقتی این کتاب ۱۱۰ صفحهای
را باز کرده و تا انتها ورق میزنید چیزی جز صفحات سفید نمیبینید. از این کتاب بیش از ۲۸ چاپ به فروش رفتهاست.
وی دارای یک پسر به نام باران میباشد.
johnny
12-22-2018, 08:58 PM
35768
۲۵ آذرماه؛ زادروزِ طوفان هل عطائی است.
یادَش را گرامی می داریم.
johnny
12-22-2018, 08:59 PM
35769
۲۹ آذر ۱۳۳۶ هجری شمسی، درگذشت استاد ابوالحسن صبا ، آهنگساز و موسیقیدان بی بدیل ایران.
اثرات ایشان بر موسیقی ایرانی تا ابد ماندگار خواهد بود.
johnny
12-22-2018, 09:01 PM
.
.
.
به مناسبت شصت و یکمین سالروز درگذشت ابوالحسن صبا، استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی، آهنگساز و نوازندهٔ سرشناس.
ابوالحسن صبا در سال ۱۳۰۲ در مدرسهٔ عالی موسیقی که توسط علینقی وزیری بنیان گذاشته شده بود، مشغول به تحصیل شد. هرچند
صبا از کودکی در نواختن انواع سازهای اصیل ایرانی مهارت داشت، اما شگفتی هنر او را باید از زمان تأسیس این مدرسه عالی دانست. صبا
در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تکنواز برنامههای مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق اساتید و دوستانش قرار گرفت.
نخستین اثر ضبطشدهٔ صبا قطعهٔ " زرد ملیجه" با ویولن بود که در میان دو بند سرود "ای وطن" در سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه، تولید شد و
بسیار مورد توجه قرار گرفت.
او در سال ۱۳۰۶ از طرف استاد علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسهای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت
ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و ارمغانهایی از این
سفر به همراه آورد. آهنگهای دیلمان، رقص چوبی قاسمآبادی، کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.
صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف، چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سهتار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و
نیز پیانو را در حد استادی مینواخت ولی ویولن و سهتار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به
شاگردی علینقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.
در سال ۱۳۱۸ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و
پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقه مندان آموزش میداد.
بعد از مرگ و بر طبق وصیت او، خانهاش توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا در ۲۹ آبان ۱۳۵۳ به موزه تبدیل شد. این موزه در سال ۱۳۸۳ به کوشش
سبا خویی، نوهٔ استاد، مرمت شد و به وضعیت فعلیاش رسید که امروز میزبان هنردوستان ایرانی است.
صبا چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریانهای موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت
داشت. در تمام رشتههای موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت، زبان انگلیسی
میدانست و دانشنامهای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود.
مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
از میان انبوه شاگردان او می توان به حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، لطفالله مفخم پایان، علی
تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، رحمتالله بدیعی، ساسان سپنتا، ابراهیم قنبری مهر، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح،
محمدعلی بهارلو، حبیبالله بدیعی، محمد طغانیان دهکردی، سعید قراچورلو، و شهریار و بابک رادمنش اشاره کرد.
johnny
01-05-2019, 04:53 PM
35887
پنجم دی ماه؛ زادروزِ بهرام بیضایی کارگردان و سینماگر برجستۀ ایرانی
johnny
01-05-2019, 04:55 PM
.
.
.
.
به مناسبتِ هشتادمین زادروزِ بهرام بیضایی
بهرام بیضایی (زادهٔ ۵ دی ۱۳۱۷) فیلمساز و نمایشنامهنویس و پژوهشگر سرشناس ایرانی است. از کارهای وی میشود کارگردانی فیلم و نمایش، تدوین
فیلم، تهیهٔ فیلم، مقالهنویسی، نگارش یکی دو داستان و چند شعر و بیش از چهل نمایشنامه و پنجاه فیلمنامه و انبوهی پژوهش تاریخی و استادی در
دانشگاه را برشمرد. بیضایی از فیلمسازانِ صاحبسبک و معتبر سینمای ایران و از نویسندگان برجستهٔ ادبیات نوین فارسی بهشمار میرود. بعضی از
نمایشنامههایش به انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و عربی و زبانهای دیگری درآمده و در آسیا و اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شدهاست. ده فیلم
بلند و چهار فیلم کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب و نمایشهایی بر صحنههای شهرهای مختلف ایران و گاه غیر از ایران از سال ۱۳۴۱ به بعد کارنامهٔ هنریِ
بیضایی را تشکیل میدهد.
بیضایی در تهران در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب و جداافتاده از عوام به دنیا آمد. پدرش شاعری آرانی بود. بهرام از مدرسه میگریخت و در سینه کلوب
فیلم تماشا میکرد. همین زمان با کار و سرگذشت صادق هدایت آشنا شد، و از او تأثیر گرفت. سپستر از رشته ادبی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
کناره گرفت؛ ولی حاصل پژوهشهایش را به صورت کتاب نمایش در ایران چاپ کرد، که یگانه منبع مهمّ تاریخ نمایش ایرانی شد. همزمان به
نمایشنامهنویسی گرایید، آن هم با بهره گرفتن از شیوههای تعزیه که نیاکانش در آران برپا میکردند. بیشترِ نخستین نمایشنامههایش - مانند پهلوان اکبر
میمیرد - با نمایش گروه هنر ملّی کامیابی یافت؛ هرچند گاه جلال آل احمد کارش را سخت نکوهید. سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامینفر ازدواج کرد. بیضایی
در اوایل دهه ۱۳۴۰ عضو گروه طرفه و از هنگام تشکیل کانون نویسندگان ایران از بنیانگذارانش و به همین خاطر آماج بدگمانی ساواک بود. وی سال ۱۳۵۷
از کانون کناره گرفت. دههٔ ۱۳۵۰ را به استادی در دانشگاه تهران و نیز فیلمسازی گذرانید. سال ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ
یزدگرد را بر صحنه برد، که در ۱۳۶۰، سال اخراج دوبارهاش این بار از کرسی استادی دانشگاه تهران، فیلم هم شد. پس از نمایش مرگ یزدگرد تا هجده
سال امکان کار تئاتری نیافت، هرچند با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد. سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. از سال ۱۳۷۶ دوباره کارِ تئاتر
دست داد و بیضایی به شوق نمایش از اقامت کوتاهش در استراسبورگ دست شست و تا ۱۳۸۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه
بگیرد، هرچند گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچار سانسور شد یا کتابی در محاق توقیف ماند. سال ۱۳۸۹ به استادی بخش
ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به آمریکا رفت. این مهاجرت بیضایی دیرانجامترین اقامتش دور از ایران بوده. او در آمریکا نیز پُرکار بوده و غیر از تدریس، به
نوشتن و نمایش پرداختهاست.
بیضایی با نویسندگانی چون اکبر رادی و فیلمسازانی چون ناصر تقوایی و دیگرانی در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمّی داشته. در رأیگیری از
۵۵ منقّد سینمایی ایرانی به سال ۱۳۸۱ بیضایی با ۴۰ رأی برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران شناخته شد. «باشو، غریبهی کوچک»، که همراهِ
«گوزنها» کارِ مسعود کیمیایی برترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده، و «سگکشی»، که پرفروشترین فیلم سال ۱۳۸۰ ایران شد، دو تا از
برجستهترین فیلمهای بیضایی است. بعضی از مورّخان سینما سرآغاز فیلمسازیِ فیلمسازانی از نسل بیضایی و تقوایی و کیمیایی را سرآغاز فصل جدید
سینمای ایران دانستهاند که «موج نو» نامیدهاند؛ و فیلمهای دههٔ ۱۳۵۰ بیضایی مانند غریبه و مه و کلاغ را در این جریان سینمایی گنجانیدهاند. در تئاتر نیز
اغلب او را مهمترین نمایشنامهنویسِ تاریخ ادبیات فارسی گفتهاند که، با نمایشنامههایی چون هشتمین سفر سندباد و ندبه و نمایشهایی چون مرگ
یزدگرد و افرا و همراهِ نمایشنامهنویسانِ دیگری چون ساتم الغزاده و علی نصیریان و غلامحسین ساعدی و اکبر رادی، گونهٔ نمایشنامه را در زبان فارسی
استوار کرده و نمایش را به پایهای جدّیتر رسانید و سبب شد تا روزگار زرّینِ دهه ۱۳۴۰ در نمایش ایران به حصول پیوست. بیضایی تنها فیلمنامههای خود را
به فیلم درآورده و - به استثنای بانو آئویی و با وجود علاقه به نمایش کارهایی از شکسپیر و سهآمی موتوکیو و اکبر رادی - همواره نمایشنامههای خود را به
نمایش درآورده است. او تهیّهکننده و تدوینگر و طرّاح و کارگردان بیشتر کارهای نمایشیِ خود بوده. تأثیر بیضایی را بر هنر و اندیشه در ایران بزرگ
شمردهاند. لغتِ «بیضاییوار» برای وصفِ اندیشهها و شگردهای بیضایی در زبان فارسی پدید آمده است.
johnny
01-05-2019, 05:14 PM
35889
اشرف السادات مرتضایی (مرضیه)
عکس از "رضا دقتی"
johnny
01-05-2019, 05:17 PM
.
.
.
.
به نام مرضیه و شبهای مهتاب سرزمین مان
نمی دانم چندسال پیش بود دقیقا که خبر شدم به پاریس آمده است. پیغامی فرستاده بود که دلش می خواهد هم ببینمش و هم از او عکاسی کنم.
می گفت که می دانم که پیر شده ام، اما پیری فقط در ظاهر است و در چین و چروک صورت.
راست می گفت. قلبش هنوز با آوایی حتی بلندتر و دورتر از خاک وطن شبهای مهتاب ایران زمین را می سرود.
قبل از آنکه عکاسی را شروع کنم مثل همیشه خواستم آوازی بخواند تا حالت و حس درونی هنرمند را در هنگام اجرای هنرش ببینم و آنچه را که در درون
آشفته و پرجوش هنرمند است، در خطوط صورتش به تصویر بکشم.
سپس عکسی از جوانی اش نشانم داد. نه برای آنکه مثل بسیاری نشان دهد که چهره ی دیگر داشته است، بلکه از این سو که گذشت زمان را در
تصویری واحد بیان کنم.
مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزاره ها و قرن هاست که با آتش بانگ نای شان شعله ی این فرهنگ را در مقابل طوفان ها زنده نگه داشته اند و از
نسلی به نسلی سپرده اند.
آری، هجوم این طوفان سیه دل بر دل این سرزمین همه ی ما را می خواند تا دوباره هم ندا شویم و با یاد مرضیه راهی را ادامه دهیم تا بار دیگر سرود
عاشقانه ی شبهای مهتاب را آزادانه در سرزمینمان فریاد کنیم.
(رضا دقتی)
پی نوشت: رضا دقتی، فتوژورنالیست فرانسوی ایرانیتبار نشریه نشنال جئوگرافی است که در دنیا او را با نام رضا میشناسند.
رضا از ۱۴ سالگی عکاسی را خودآموز یادگرفتهاست.
وی همچنین از دانشگاه تهران فارغالتحصیل رشته معماری است.
.
.
.
johnny
01-05-2019, 05:19 PM
35890
"تنها صداست که می ماند"
۸ دی، سالروزِ تولدِ فروغ فرخزاد
یادَش گرامی
johnny
01-05-2019, 05:26 PM
.
.
.
.
به مناسبت ۸۴ اُمین زادروز فروغ فرخزاد
"فروغالزمان فرخزاد" معروف به "فروغ فرخزاد"، ظهر روز شنبه، ۱۵دیماه ۱۳۱۳ هجری خورشیدی در تهران، خیابان عینالدّوله (خیابان ایران فعلی)،کوچهٔ
مهدیه، از پدری تفرشی و مادری کاشانیتبار به دنیا آمد.
"پوران فرخزاد" خواهر بزرگتر "فروغ" چندی پیش اعلام کرد "فروغ" روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند.
"فروغ" فرزند چهارم "توران وزیریتبار" و سرهنگ "محمد فرخزاد" است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان برادر کوچکترش، "فریدون فرخزاد" و خواهر
بزرگترش، "پوران فرخزاد" را نام برد. "فروغ" با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب چهارپاره کار خود را آغاز کرد.
"فروغ" در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با "پرویز شاپور" طنزپرداز ایرانی که پسرخالهٔ مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید.
حاصل این ازدواج، یک پسر به نام "کامیار" (۲۹ خراد ۱۳۳۱–۲۵ تیر ۱۳۹۷) بود.
"فروغ" پیش از ازدواج با "شاپور"، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای "فروغ" در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای
وی به "شاپور" پس از جدایی از وی، بعدها توسط "کامیار شاپور" و "عمران صلاحی" در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانهٔ قلبم» منتشر گردید.
پس از جدایی از "شاپور"، "فروغ فرخزاد"، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و
سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانهاش به سختی میگذشت، به تئاتر و اُپرا و موزه میرفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی،
فرانسه و آلمانی را آموخت.
سفرهای فروغ به اروپا و آشناییاش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینهای برای دگرگونی فکری در او فراهم کرد.
آشنایی با "ابراهیم گلستان" نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر دیدگاههای اجتماعی و در نتیجه تحول فکری و ادبی در
فروغ شد. نامهٔ منتشر شدهٔ فروغ برای "ابراهیم گلستان" نشانگر وجود رابطه عاشقانه بین این دو است.
در سال ۱۳۳۷ سینما توجه "فروغ" را جلب میکند؛ و در این مسیر با "ابراهیم گلستان" آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی "فروغ" را تغییر میدهد.
این دو چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم «خانه سیاه» است را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز میسازند.
"فروغ" در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر "لوئیجی پیراندلو" به کارگردانی "پری صابری" بازی چشمگیری از خود نشان
میدهد. در زمستان همان سال خبر میرسد که فیلم خانه سیاه است برنده جایزه نخست جشنواره "اوبر هاوزن" شده و باز در همان سال مجموعه
تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد.
"فروغ" در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در "پزارو" شرکت میکند که تهیهکنندگان
سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند. پس از این دوره، وی مجموعۀ «تولدی دیگر» را
منتشر کرد. اشعار وی در این کتاب تحسین گستردهای را برانگیخت؛ پس از آن مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر نمود.
"ابراهیم گلستان" در مصاحبهای با "سعید کمالی دهقان" از روزنامه گاردین در بهمن سال ۱۳۹۵ - پنجاه سال پس از درگذشت فروغ - گفت که رابطه او با
"فروغ" دو طرفه بودهاست. او دربارهٔ اینکه آیا "فروغ" تبدیل شده بود به یک عضو خانواده، گفت: «خانواده چیست؟ اصلاً خانواده معنی ندارد. [تبدیل شده بود
به] یک عضو شخصیت من.»
در میان سالهای ۱۳۴۲–۴۳ "فروغ" یکبار دست به خودکشی زد که یک جعبه قرص گاردنال را خورد ولی خدمتکارش در هنگام غروب متوجه شد و او را به
بیمارستان البرز برد.
"فروغ فرخزاد"، در ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی خودروی جیپ "ابراهیم گلستان"، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف
نکردن با اتومبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
روز چهارشنبه ۲۶ بهمن جسد او را در امامزاده اسماعیل قلهک شستند و با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک
سپردند. "صادق چوبک"، "ابوالقاسم انجوی شیرازی"، "جلال آلاحمد"، "مهدی اخوانثالث"، "احمد شاملو"، "هوشنگ ابتهاج"، "سیاوش کسرایی"، "بهرام
بیضایی"، "نجف دریابندری"، "احمدرضا احمدی" و بسیاری دیگر از هنرمندان و نویسندگان در این مراسم حاضر بودند.
یاد و نامش گرامی
.
.
.
johnny
01-05-2019, 05:28 PM
35891
دهمِ دی ماه، خجسته زادروزِ ناصر چشم آذر
یادَش را گرامی می داریم
johnny
01-05-2019, 05:30 PM
35892
یازدهم دی ماه، زادروز ایرج (حسین خواجه امیری)
با آرزوی تندرستی و بهروزی برای استاد
johnny
01-05-2019, 05:37 PM
.
.
.
.
به مناسبتِ ۸۶ سالگی ایرج
"حسین خواجهامیری" در ۱۱ دی ۱۳۱۱ در شهر خالدآباد نطنز از توابع استان اصفهان در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. پدربزرگش (حاج ملا میرزا) از
خوانندگان به نام زمان ناصرالدین شاه بود. پدرش (نعمت اله) که از صدایی خوش و رسا برخوردار بود و ردیف میدانست، مدتها او را تحت تعلیم خویش
قرار داد. حسین در همان زمان در مراسم تعزیهخوانی شرکت میکرد و نزد تعزیهخوانانی که ردیف و دستگاه میدانستند به یادگیری آواز پرداخت.
وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی به تهران رفت. شبی در یک مهمانی با "حمید وفادار" برادر "مجید وفادار" آهنگساز بزرگ آشنا شد، وفادار که در آن
مهمانی آواز تأثیرگذار ایرج را شنیده بود او را به استاد "ابوالحسن صبا" معرفی کرد. ایرج در سال ۱۳۲۶ به مکتب ابوالحسن صبا راه یافت و دو سال پیاپی در
حضور او دانستههای خویش را تکمیل کرد و به وسیلهٔ وی به ابراهیم خان منصوری که مسئولیت سرپرستی رادیو ایران را بر عهده داشت معرفی شد و
چون مورد تأیید صبا بود از او آزمونی گرفته نشد. از این تاریخ به بعد همکاری ایرج با ارکستر ابراهیم خان منصوری شروع شد و برنامههای متعددی را اجرا
کرد. وی پس از مدتی در سال ۱۳۲۹ در دانشکده افسری ارتش پذیرفته شد در آنجا نیز شبهای جمعه که آزادی داشته از ساعت ۷:۳۰ تا ۸ در برنامهٔ
ارتش شرکت و با ارکستر محمد بهارلو به اجرای برنامه میپرداخت. سال بعد (۱۳۳۰) اکبر گلپایگانی وجمشید مشایخی که هر دو از نام آوران و بزرگان هنر
ایران در زمینه موسیقی و سینما هستند نیز در دانشکده افسری پذیرفته میشوند و از همان تاریخ دوستی ایرج و گلپاشکل گرفته و تا الان ادامه دارد.
البته ایرج که نام اصلی او حسین است در آن زمان به خاطر محدودیتهای ارتش نمیتوانست از اسم اصلی خود در اجرای برنامههای هنری موسیقی
استفاده کند به همین دلیل نام مستعار (ایرج) را که در اصل نام برادرش بود برای خود برگزید و در این سالها یعنی از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۶ با ارکسترهای مختلف
از جمله ارکسترهای استادان ابراهیم خان منصوری، عبدالله جهانپناه؛ محمد بهارلو؛ نصرالله زرین پنجه؛ مهدی خالدی؛ جواد لشگری و بزرگ لشگری و… به
اجرای برنامه پرداخت. موفقیتهای ایرج ادامه داشت تا اینکه بالاخره در سال۱۳۳۶ به دعوت داوود پیرنیا بنیانگذار برنامه گلها به این برنامه وزین راه یافت و
در اولین همکاری خود با این برنامه برگ سبز ۴۳ را در مایهٔ شور-ابوعطا و با همکاریعلی تجویدی و فرهنگ شریف و امیر ناصر افتتاح خواند. از همان زمان
همکاریش با برنامه گلها ادامه یافت.
ایرج علاوه بر اجرای برنامههای مختلف رادیویی به اجرای ترانه و آواز برای فیلمهای فارسی همت گماشت و بازیگران زیادی از جمله محمدعلی فردین،
منوچهر وثوق، رضا بیک ایمانوردی و… به لبخوانی ترانههای وی میپرداختند. اولین فیلمی که ایرج در آن ترانه خواند، فیلم روزنهٔ امید به کارگردانی سردار
ساگر هندی و ترانهها از ساختههای جواد لشگری است.
ایرج در سال ۱۳۹۲ دو آهنگ جدید را با آهنگسازی عباس تجویدی، یار دیرینه اش خواند که هنوز منتشر نشدهاست.
او در طول سالها فعالیت در زمینهٔ موسیقی با هنرمندانی چون گوگوش، حمیرا و عهدیه و مهستی و هایده و پوران و شهین شبیری و رؤیا و الهه و … نیز
همکاریهایی داشتهاست.
و جدیدترین همکاری او با سالار عقیلی و نتیجه آن موزیک ویدیو آوا ایران میباشد.
.
.
.
johnny
01-05-2019, 05:41 PM
35894
چهاردهم دی ماه؛ ۷۴ اُمین زادروزِ بانو سیما بینا
johnny
01-05-2019, 05:44 PM
.
.
.
.
به مناسبتِ میلادِ سیما بینا در ۱۴ دی ماه.
"سیما بینا" روز ۱۴ دی ۱۳۲۳ (برابر با ۴ ژانویه ۱۹۴۵) در جنوب استان خراسان به دنیا آمد.
پدرش احمد بینا شاعر و آهنگساز و مادرش پوراندخت ایران نژاد بانوی فرهیخته ای از اهالی کرمان بود.
سیما در کنار پدرش احمد بینا که استاد موسیقی سنتی و شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه او بود، رشد کرد.
از سن ۹ سالگی خوانندگی را در رادیو ایران آغاز کرد. ردیف موسیقی ایرانی و تکنیکهای آوازی را نزد استادانی چون موسیخان معروفی و نصرالله
زرینپنجه فراگرفت.
سیما بینا پس از فارغالتحصیل شدن از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهٔ نقاشی در سال ۱۳۴۹ تحصیل موسیقی ایرانی و ردیف را نزد
عبدالله دوامی ادامه داد. او پس از سال ۱۳۵۷ در کنار تدریس موسیقی و آواز به پژوهش و گردآوری ترانههای محلی ایرانی و بازنویسی آهنگهای مردمی
و روستایی، بهویژه موسیقیهای محلی زادگاهش خراسان، پرداختهاست.
او با سفر به دورافتادهترین نواحی در سرتاسر این ناحیه توانستهاست مجموعهای از ترانهها و آهنگهای کمیاب و تقریباً فراموششده را جمعآوری کند. از
سال ۱۳۷۲ سیما بینا برای ارائهٔ گنجینهٔ یافتههایش در موسیقی محلی ایرانی به جشنوارههای موسیقی در کشورهای گوناگون دعوت شدهاست.
سیما بینا پس از پایان تحصیل با عزیزالله میتویی ازدواج کرد و ۲ فرزند پسر و دختر به دنیا آورد، اما زندگی مشترکشان به زودی پایان یافت. پسرش آرش
میتویی نیز به گیتار (در سبک راک) علاقهمند شد. سیما بینا سالها بعد با حسن زارع ازدواج کرد و گاهی در کلن به سر میبرد و به تهیه آوازهای محلی
مشغول است.
او نخستین زنی است که پس از انقلاب ۱۳۵۷ کلاس تعلیم آواز دایر کرد.
همچنین نخستین زنی بود که در تالار رودکی (وحدت) به اجرای کنسرت پرداخت. از سال ۱۹۹۳ میلادی تا به امروز به جشنوارههای جهانی دعوت شده و
موسیقی محلی ایران را به گوش علاقهمندان رساندهاست.
کتاب «لالاییهای ایران» حاصل سی سال پژوهش در سفرهای سیما بینا به شهرها وروستاهای مختلف و ملاقات با مادران پیر و جوان ایرانی است.
johnny
01-05-2019, 05:49 PM
35896
به یادِ حشمت سنجری رهبرِ روزهایِ طلاییِ ارکسترِ سمفونیکِ تهران
چهاردهمِ دی ماه، مُصادف است با سالروزِ درگذشتِ او.
johnny
01-05-2019, 05:52 PM
.
.
.
.
به یاد "حشمت سنجری" رهبر روزهای طلایی ارکسترِ سمفونیک تهران
"حشمت سنجری" یکی از تاثیرگدارترین هنرمندان عرصه موسیقی کلاسیک کشور بود که در طول فعالیت هنری خود ارکستر سمفونیک تهران را به بالاترین
سطح اجرایی خود رساند.
"سنجری" یکم فروردین سال ۱۲۹۶ در تهران و در خانواده ای موسیقیدان متولد شد. "حسین" پدر "حشمت" نوازنده چیره دست تار بود و مادر او نیز به
موسیقی سنتی ایران آشنایی داشت که همین امر فراگیری موسیقی در سنین خردسالی را برای حشمت به همراه آورد.
در نهایت این هنرمند نامی با راهنمایی پدر خود پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد هنرستان موسیقی شد و تحصیلات در این رشته را به صورت آکادمیک
پیگیری کرد. وی در ابتدا به نواختن ویلن ایرانی روی آورد و از محضر اساتیدی همچون "روح الله خالقی" و "ابوالحسن صبا" بهره جست.
پس از مدتی به نواختن ویلن به سبک کلاسیک جهانی روی آورد و نزد "سرژ خوتسیف" نوازنده و استاد ویلن برجسته آن زمان رفت و طرز نواختن ویلن به
شیوه غربی را از وی آموخت.
"سنجری" با اجرای پایان نامه موفق خود با ارکستر سمفونیک تهران، به عنوان نوازنده ویلن از هنرستان عالی موسیقی فارق التحصیل شد. همین اجرای
سطح بالا دلیلی شد تا "پرویز محمود" رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران برای نوازندگی ویلن وی را بپذیرد.
ممارست و تلاش، موجب پیشرفت "حشمت" در زمینه موسیقی و در نهایت یادگیری رهبری ارکستر شد، در این زمان سفرهای تحقیقاتی را به کشور
آمریکا برای یادگیری علوم رهبری ارکستر آغاز کرد، رهبری ارکسترهای بوستون و شیکاگو، تجربیات گران بهایی را در زمنیه رهبری برای او به ارمغان آورد.
وی برای تکمیل داشته های موسیقی خود به اروپا سفر کرد و در چند مرکز آکادمیک، رهبری ارکستر را به گونه عملی فرا گرفت که از مهمترین آنها می
توان به دیپلم رهبری ارکستر سمفونیک و اپرا و دیپلم آهنگسازی از آکادمی موسیقی وین اشاره کرد.
پس از گذراندن این دوره های آموزشی و کسب تجربه های ارزشمند، "حشمت" به تهران آمد و به عنوان رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران مشغول به کار
شد که تا اوایل دهه ۵۰ به طول انجامید.
در این زمان وی در بالا بردن سطح اجرایی این ارکستر تلاش بسیاری کرد، به طوری که ارکستر سمفونیک تهران به عنوان یکی از ارکسترهای سطح بالای
منطقه آسیا در جهان شناخته شد.
یکی دیگر از شاخصه های "حشمت سنجری"، در آهنگسازی نمایان شد. وی با استفاده از دستمایه های موسیقی ملی ایران، آثار قدرتمندی را برای
ارکستر سمفونیک تدوین کرد که از این میان می توان به سوئیت ایرانی اشاره کرد.
این سوئیت پنج قسمتی در عین حال که پایبند فرم های موسیقی کلاسیک بود، از ملودی ها و ریتم های موسیقی ایرانی بهره می برد که نهایت این اثر را
به یک قطعه پر مخاطب تبدیل کرد و نظر مثبت بیشتر کارشناسان وقت موسیقی کلاسیک را به همراه داشت.
نیایش یزدان، سرود دانشگاه، سرود قهرمانان آسیا، رنگارنگ و یک پوئم سمفونی از دیگر آثار ارزشمند این فعال موسیقی کلاسیک به شمار می رود که در
تمامی این قطعات، تمبر صوتی مخصوص به خود این آهنگساز به گوش می رسد.
وی در سال ۱۳۵۲ از سمت رهبری ارکستر سمفونیک تهران کناره گیری، و به عنوان مشاور وزیر فرهنگ آن زمان در امور موسیقی فعالیت خود را آغاز کرد.
پس از پیروزی انقلاب سنجری دوباره رهبری ارکستر را به عهده گرفت و ۱۰ سال در این سمت به کارش ادامه داد. گرچه ارکستر در طول این سال ها
فعالیت و برنامه های چندانی را به اجرا در نیاورد اما سنجری در حفظ و تداوم کار آن کوشید با وجودی که بسیاری از نوازندگان ارکستر پش ار انقلاب
مهاجرت کرده بودند ارکستر را حفظ کرد و برنامه هایی با نوازندگان باقیمانده و چند نوازنده جایگزین ادامه داد.
او تقریبا حدود ۱۲ سال رهبری ارکستر را در دست داشت و سرانجام در پاییز ۱۳۶۸ پس از اجرای کنسرتی به مناسبت چهلمین روز درگذشت مرتضی حنانه
با ارکستر سمفونیک تهران برای همیشه خداحافظی کرد.
یکی از آشناترین و معروف ترین آثار سنجری تابلوی ایرانی یا سوئیت ایرانی است که بارها توسط خود او و رهبران دیگر ارکستر اجرا شده است.
وی در این یک دهه نیز در ارکستر سمفونیک شاگردان موفقی را تربیت کرد و در نهایت در ۱۴ دی سال ۱۳۷۳ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
زنده یاد سنجری طی فعالیت خود نقش به سزایی در شکوفایی هنر علمی موسیقی در ایران ایفا کرد که شاید اگر تلاش بی دریغ وی نبود، ارکستر
سمفونیک تهران حیاتی کوتاه داشت و اکنون فضای موسیقی ایران از داشته غربی این هنر که قدمتی به اندازه چند قرن دارد، محروم می ماند.
یادش گرامی
.
.
.
johnny
01-09-2019, 04:19 PM
35923
بیژن سمندر پس از ۱۰ سال تحمل درد و رنج ناشی از بیماری، امروز ۱۷ دی ماه در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
او از سال ۱۳۸۷ به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود.
"بیژن سمندر" سُراينده ترانه ی معروف «گل سنگم» با صدای هایده و ستار بود.
شعر معروف «شیرازو میگن نازه واسِی، آفتُو جِنگش» از سرودههای "بیژن سمندر" در وصف شیراز است.
یاد و نامَش گرامی
johnny
01-10-2019, 09:27 PM
35929
۱۹ دی ماه، زادروزِ "ایرج جنتی عطایی"
شاعر، ترانهسرا، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر
.
.
.
johnny
01-10-2019, 09:30 PM
.
.
.
به مناسبتِ ۷۲ اُمین زادروزِ ایرج جنتی عطایی
ایرج جنتیعطایی در ۱۹ دیماه ۱۳۲۵ در شهر هنرمند پرور مشهد متولد شد.
پدر او اصالتی تبریزی داشت اما بزرگ شده مشهد بود.
مادر او از اهالی عشقآباد ترکمنستان شوروی بود که به دنبال حکومت استالین ناچار به مهاجرت به مشهد شد.
او به علت شغل پدر در نیروی هوایی چند سالی را در زادگاهش مشهد و چند سالی را در دزفول گذراند اما بخش تعیینکنندهای از دوران
کودکی و جوانیاش در تهران گذشت.
او فارغالتحصیل رشته تئاتر از مدرسه هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران و دانشآموخته جامعهشناسی هنر از کالج چلسی است.
ترانهسُرایی را در نوجوانی (اوایل دهه چهل خورشیدی) آغاز کرد. برای ترانههای اولیهاش، "میلاد کیایی" آهنگسازی میکرد که روزهای
سهشنبه از یک برنامه آماتوری رادیو ایران پخش میشد.
اولین کاری که به طور رسمی از او پخش شد ترانهای بود به اسم "شِکوِه" که بر روی ملودیای از "سلیمان اکبری" نوشته بود و روز جمعهای از
برنامه ی "شما و رادیو" پخش شد. بعدتر به صورت تیمی، کار با یکی از درخشانترین آهنگسازان موسیقی پاپ ایران، "پرویز مقصدی" را آغاز
کرد.
در این دوران ترانههای بسیاری را بر مبنی ملودیهای "مقصدی" آفرید.
ترانه ی "گلسرخ" که "ویگن"اجرایش کرد، یکی از مشهورترین ترانههای این دوران است.
بعدها به استودیو "طنین" پیوست و ترانههایش در کنار ترانههایی از "اردلان سرفراز"، "شهیار قنبری"، "زویا زاکاریان"، "فرهاد شیبانی" و
"منصور تهرانی" با آهنگسازی آهنگسازانی همچون "واروژان"، "بابک بیات" و "حسن شماعیزاده" و صداهایی چون "داریوش" و "گوگوش" و
"ابی" موسیقی پاپ و موج نو ترانه ایران را در دهه پنجاه خورشیدی (هفتاد میلادی) به اوجی درخشان رساند. او به همراه دوست و بچهمحل
دوران نوجوانیاش، "بابک بیات" با احساسی که از رویداد سیاهکل گرفت در سال ۱۳۵۲، ترانه ی "جنگل" را با صدای "داریوش اقبالی" منتشر
کرد. این ترانه در کنار ترانههای "بنبست" و "خونه"، به دستگیری او و "داریوش" در سال ۱۳۵۳ منتهی شد.
همچنین در سال ۱۳۵۱، به خاطر ارزشهای هنری و اجتماعی ترانههایش، برنده جایزه "فروغ" شد اما این جایزه را در آستانه برگزاری دیگر بار
آن ـ به عنوان اعتراض به شیوه حاکم بر گزینش نامزدهای جایزه ـ پس داد.
او، به دنبال چاپ اشعارش در مجله "خوشه" و سایر مجلات ادبی دهه چهل، به دعوت "احمد شاملو" در پنجمین شب (۲۸ شهریور ۱۳۴۷) از
شب های شعر خوشه به شعرخوانی پرداخت.
از او یک مجموعه شعر پیش از انقلاب و یک مجموعه در تبعید منتشر شده است.
و آنگاه آه ای فرشته ـ تهران، انتشارات بامداد، ۱۳۵۰.
آواز در زنجیر ـ لندن، انتشارات شما، ۱۹۸۵.
سرانجام در آذرماه ۱۳۵۷، مجبور به ترک میهن شد و از آن پس در تبعیدی طولانی زیسته است. در تبعید هم پس از چند سالی وقفه، پیگیرانه
به آفرینش ترانه پرداخته و ترانههای درخشان بسیاری به کارنامه هنری خود افزوده است.
ترانههای او را (قریب به ۳۰۰ ترانه) پیش و پس از انقلاب، بهترینهای موسیقی پاپ ایران اجراء کردهاند.
او همواره به ترانهسُرایان پیش از خود نگاهی مهربان و حرفهای دارد. از "ناصر رستگارنژاد"، "پرویز وکیلی"، "نوذر پرنگ"، "هوشنگ شهابی" و
بخصوص "تورج نگهبان: ـ که در استودیو طنین به او راه و میدان عمل داد ـ با احترام یاد میکند.
از او در زمینه ترانه کتابهای زیر منتشر شده:
زمزمههای یک شب ۳۰ ساله -گزینه ترانه سانفرانسیسکو، انتشارات نکیسا، ۱۹۹۶ برلین، انتشارات گردون، ۱۳۸۴.
مرا به خانهام ببر ـ به کوشش یغما گلروئی، تهران، انتشارات دارینوش، ۱۳۸۴.
سلام کن به عشق، به انسان ـ ترانههای سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۸، تورنتو، انتشارات سرای بامداد، ۲۰۱۸ (۱۳۹۷)
او همچنین گزیدهای از ترانههایش را بر روی موسیقی (تنظیم) آندرانیک دکلمه کرده که توسط کمپانی کلتکس در سال ۲۰۰۱ بصورت لوح
فشرده منتشر شده است.
.
.
.
lovely__boy
01-12-2019, 03:24 PM
(sm127)
johnny
01-15-2019, 11:07 PM
35997
۲۲ دی ماه، زادروز آرش سزاوار است.
ترانه سرا، آهنگساز، عکاس و خبرنگار مطبوعات. امّا همگان او را با ردای شاعری اَش می شناسیم.
او در مشهدِ خراسان به دنیا آمد و هم اکنون در تهران سکونت دارد.
آرش سزاوار از معدود ترانه سرایانی است که کار ملودی سازی را نیز انجام می داد.
از دیگر آثار پیش از انقلاب آرش سزاوار می توان به ترانه های "کی صدا کرد منو" ، "سکه ماه" و "حسود" (مرجان) ، "نفس
های تو" ( مرتضی) ، "اومدی" ( شهره) ، "عروس نقره پوش" ( رامش) ، "نمیاد" و "گل هزارپر" (گوگوش) ، "پیام"، "دوپرنده"،
"بوسه"، "مرا باور کن" (نلی) ، "اسیر" (ابی) ، "زندون دل" و "غم تنهایی" (فریدون فروغی) ، "حسود" (داریوش) اشاره کرد.
johnny
01-19-2019, 04:32 PM
36071
"حسین محب اهری" خالق نقشهای آقای معلم در «مبصر چهارساله کلاس»،
هپلی در «محله بهداشت»، رییس بزرگ در «چاق و لاغر» و دهها نقش به یادماندنی
دیگر که بخش بزرگی از خاطرات شیرین دهه ۶۰ را در اذهانمان رقم زده بود، در جدال با سرطان درگذشت.
حسین محب اهری عزیز که در فیلمها و سریالهای بسیاری بازی کرده بود،
شب گذشته ما را با خاطرات شیرینمان از سالها هنرنمایی اش در تلویزیون و بخصوص در برنامه های کودک،
تنها گذاشت و رخت از جهان برکشید و رفت.
«یادش گرامی»
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:34 PM
36072
۲۹ دی ماه مصادف است با هفتاد و پنجمین سالگرد تولد فرهاد مهراد؛
مردی که در تمام درازای عمر خود، همان "مرد تنها"یی باقی ماند که توصیفش کرده بود.
تک ترانههای او و صدایش اما همچنان در ذهنها مانده است.
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:36 PM
.
.
.
به بهانه ی زادروزِ فرهاد (بخش اول)
"فرهاد مهراد" در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۲۲ در تهران متولّد شد. پدرش کاردار وزارت خارجهٔ دولت شاهنشاهی ایران در کشورهای عربی بود.
او که کوچکترین عضو خانواده بود، خصوصیّات رفتاری اش به گونهای با همسالانش متفاوت بود که از دید دوستان و آشنایان و خانواده به مقلّد بزرگسالان
تشبیه میشد. سه ساله بود که گرایش ویژهاش به موسیقی باعث شگفت اطرافیان شد، بهطوریکه از او دیده میشد ساعتها در پشت اتاق برادرش
مشغول گوش دادن به تمرینات ویلن او و دوستانش شود، که به گفتهٔ خود او: «با وجود اینکه نمیدانست این صداها چیست امّا گوش او از همان کودکی با
موسیقی آشنا میشد.» بعد از اینکه علاقه او به موسیقی توسط دوست برادرش مورد توجّه قرار میگیرد، آن فرد خانوادهاش را ترغیب به فراهم نمودن
سازی برای او میکند. به هر ترتیب یک ویلن سل برای او تهیه شده و سرآغازی برای یادگیری دانش موسیقی اش میشود. امّا مدّت زمان یادگیری بیشتر
از سه جلسه دوام نمیآورد و ویلنسل میشکند؛ که خودش بعدها دربارهٔ آن حادثه این چنین میگوید: «به هر حال سازی تهیه میشود و سپس توسط
همانهایی که تهیه شده بود شکسته میشود، که در آن لحظه ساز صد تکه و روح من نیز به همراه آن هزار تکه میشود و به گونهای میتوان گفت که
علاقه من به موسیقی هرز رفت، زیرا باعث شد که موسیقی را به صورت دِیمی و از راه گوش فرا بگیرم.» پس از آن واقعه باز هم تنها دلخوشی او گوش
سپردن به همان تمرینات موسیقی برادر بزرگ و داشتن ساز هم تبدیل به یکی از محالات میشود. در دوران مدرسه پی به علاقه و تواناییاش به رشته
زبان و ادبیات فارسی میبرد و در کنار موسیقی تبدیل به دیگر دغدغه اش میشود و او را مایل به ادامه تحصیل در رشته ادبیات میکند؛ ولی با مخالفت
عموی بزرگ که در غیاب پدر سرپرستی خانواده را برعهده داشت روبرو شده و مجبور به ادامه تحصیل دررشتهٔ طبیعی میشود؛ نتیجهٔ علاقهمند نبودن به
این رشته و دروس آن دلیلی بر ترک تحصیل او در کلاس یازدهم میشود.
بعد از ترک تحصیل به دنبال علاقهٔ دوران کودکی، یعنی نوازندگی و کار موسیقی رفته و به دلیل اجازه نداشتن ساز از سوی پدر خانواده، برای یادگیری
نواختن به خانهٔ دوستان و همسایگان ارمنی خود میرود تا بتواند از سازهایی که در منزل آنها بود استفاده کند. زیرا به گفته خود او: «ارمنیها در آن دوران
نسبت به خانوادههای دیگر آزاد تر بوده و انواع موسیقیهای جهان را گوش میدادند و همچنین سازهایی نیز در منزل خود داشتند.» به این ترتیب به صورت
خودآموز نوازندگی گیتار و پیانو را یاد میگیرد و چندی بعد توسط همان هم محلیهای ارمنی، گروه چهار بچه جن (به انگلیسی: The four imps) را تشکیل
میدهد و در آن گروه به کار نوازندگی و اجرای برنامه در کلابهای گوناگون مشغول میشود. چندی بعد این گروه برای اجرای برنامهای که توسط مدیریت
هتل خورشید که برای کارکنان باشگاه شرکت نفت ترتیب داده شده بود راهی اهواز میشود. در اجرای شب اوّل برنامه، رهبر ارکستر به علّت عدم حضور
خواننده گروه از او میخواهد که علاوه بر نوازندگی به عنوان خواننده نیز گروه را همراهی کند و او نیز با یکبار دوره کردن متن ترانه و آهنگ، برنامه را به روی
صحنه میبرد. (او در اَدا کردن درست واژگان و عبارات حساس بود و همچنین اطلاعات جامعی در رابطه با موسیقی جهان داشت. همین امر باعث میشد
که وقتی ترانهای را به زبانی دیگر و از آهنگهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و…، به آواز درآورد کمتر کسی باور کند که او به زبان دیگری تکلّم دارد)
چنین وسواسی برای گروهی که به زبانهای ارمنی و انگلیسی برنامه اجرا میکردند مفید واقع شده و برای اجرای خوبشان مورد استقبال قرار میگیرند و
مدّت اجرای برنامه نیز برای چند شب متوالی تمدید میشود. همچنین به گفته منوچهر اسلامی، نوازنده ترومپت و عضو سابق گروه بلک کتس: «فرهاد
چون از کودکی به منزل دوستان ارمنی خود برای بهرهگیری از سازهای آنان به صورت پنهانی درآمد و شد بود کاملاً به زبان ارمنی نیز تسلّط داشت.»
مدّتی بعد او از آن گروه جدا شده و به صورت مستقل فعالیّتهایش را در زمینه موسیقی آغاز میکند و در اوّلین قدم در سال ۱۳۴۲ به برنامهای تلویزیونی،
تحت عنوان (واریته استودیو ب) میرود و در آنجا نیز آهنگهای غیر فارسی را اجرا کرده و طرفدارانی مییابد.
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:38 PM
.
.
.
به بهانه ی زادروزِ فرهاد (بخش دوم)
فرهاد مهراد بعد از دیده شدن در برنامه ی تلویزیونی "واریته استودیو ب" و مورد توجّه قرار گرفتن توسط مخاطبین، چندی بعد از او برای اجرای برنامه در
کنسرت بزرگی به مناسبت سالروز محمدرضاشاه پهلوی که توسط مدیریت (مجله اطلاعات جوانان) در استادیوم امجدیه صورت گرفته بود دعوت میشود و
در آن کنسرت نیز چند ترانه غیر فارسی را با گیتار مینوازد و میخواند و مورد استقبال مردم و تماشاچیان قرار میگیرد. از قضا در این کنسرت ویدا قهرمانی
هنرپیشه سینما که به همراه همسرش مالک کافه کوچینی بودند نیز حضور داشت و به دلیل اجرای زیبایش او را به گروه بلک کتس که هر شب در کوچینی
برنامه داشتند معرفی میکند. از سال ۱۳۴۵ همکاری او با بلک کتس آغاز میشود و در آنجا به دلیل اجراهای انگلیسیاش که به گفته دوستان و
مخاطبانش از اجرای اصل آهنگ نیز بهتر بود، به گونهای که آمریکاییهای مقیم ایران به رزرو صندلیهای جلو برای نزدیک بودن به او سر و دست
میشکستند به «فرهاد بلک کتس» معروف شده و حتّی توسط نشریات آن زمان و افرادی که از مخاطبان او در کوچینی بودند، لقب «ری چارلز ایران» را نیز
میگیرد. او در این گروه به خواندن آوازهایی از گروههای معروف موسیقی آن زمان از جمله: بیتلها،انیمالز، بی جیز، فورتاپس و خوانندگان سرشناسی
مانند:الویس پریسلی، ری چارلز، تام جونز، نینا سیمون، فرانک سیناترا، بن ئی. کینگ و بسیاری دیگر میپردازد. منوچهر اسلامی عضو سابق و نوازنده
ترومپت در گروه بلک کتس از او به عنوان پایه اصلی این گروه یاد میکند و میگوید: «او با آنکه نت نمیدانست و موسیقی را از راه گوش و به صورت
تجربی آموخته بود نیاز چندانی به تمرین نداشت و با یکبار زمزمه کردن ترانههای انگلیسی صدا و سازش را با اعضای گروه هماهنگ میکرد و در واقع به
احترام سایر اعضا به جلسات تمرین میآمد.» همچنین ابی دیگر خواننده پاپ که در آن زمان هنوز فعالیّت حرفهای خود را به صورت جدی آغاز نکرده بود به
مدّت دو سال با گروه بلک کتس همکاری کرد که همیشه از این دو سال و در کنار فرهاد مهراد بودن به نیکی یاد میکند و آن دو سال را به عنوان یک دوره
آموزشی قلمداد کرده و میگوید: «هر آنچه که در آواز خواندن یادگرفتهام مدیون فرهاد هستم.»همچنین از سوی مردم بر دیگر خواننده پاپ فریدون فروغی
نیز در اوایل فعالیّت هنری اش به دلیل تأثیرپذیری از فرهاد مهراد خرده گرفته میشد.
در همین زمان، یعنی در اوج فعالیّت بلک کتس بود که استاد علی کسمایی مدیر دوبلاژ، ملقّب به پدر دوبله ایران به دنبال صدایی برای ترانه (With a little
bit luck)(به فارسی: با یه کمی شانس) برای فیلم انگلیسی بانوی زیبای من میباشد و با توجه به معروف شدن فرهاد مهراد در کلاب کوچینی و معرفی
اش از سوی تورج نگهبان او را به عنوان صدای دوبلهکننده این ترانه انتخاب میکند؛ و در واقع این ترانه اولین ترانهای است که او آن را به زبان فارسی
میخواند. چندی بعد او از بلک کتس جدا شده و برای دیدار خواهرش به انگلستان میرود. امّا سفری که قرار بود دو ماهه باشد بیش از یک سال به طول
میانجامد. در این سفر برای کسب درآمد مدّتی را به اجرای برنامه در کلابهای لندن میپردازد که یکی از تهیهکنندگان مطرح انگلیسی با شنیدن آواز او
انتشار آلبومی را به زبان انگلیسی به او پیشنهاد میکند، ولی به دلیل بیماری و مشکلات شخصی انتشار آلبوم در حد حرف باقی میماند. پس از
بازگشت به ایران اوّلین اجرای موسیقی خود را در هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر تهران اجرا میکند و سپس برای مدّت کوتاهی به اجرای برنامه در کافه
کوچینی ادامه میدهد.
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:47 PM
.
.
.
به بهانه ی زادروز فرهاد (بخش سوم)
فرهاد مهراد در سال ۱۳۴۸ توسط اسفندیار منفردزاده که در آن زمان به دنبال صدای جدیدی برای ترانهٔ «مرد تنها» (با آهنگی از خودش و شعری از شهیار
قنبری) برای فیلم رضا موتوری(به کارگردانی مسعود کیمیایی) بود انتخاب میشود و پیشگام از خوانندگان دیگر، سرآغازی برای اجرای ترانهای نوین با
مضمونی اجتماعی در اوّلین موسیقی متن فیلم میشود. در ابتدا او به دلیل آنکه از اوّلین اجرای فارسی خود در فیلم (بانوی زیبای من) رضایتمند نبود شرط
میکند در صورتی که بعد از اجرا از نتیجه کار راضی نباشد منفردزاده آهنگ را پاک کرده و منتشر نسازد. امّا بعد از اتمام کار از نتیجه بدست آمده ابراز
رضایت میکند و این ترانه در سال ۱۳۴۹ همزمان با اکران فیلم به شکل صفحهٔ موسیقی منتشر شده و تبدیل به پرفروش ترینها میشود. زیرا
به گفته خود او: «تنها مایل به اجرای ترانههایی بود که بتواند آنها را حس کند و زبان حال او باشد یا اینکه دارای پیام و بیانگر معضلی از اجتماع باشد.»
بعد از این ترانه در سال ۱۳۵۰ ترانهٔ «جمعه» (کار منفردزاده و قنبری) را برای فیلم خداحافظ رفیق (به کارگردانی امیر نادری) میخواند و باز هم مورد توجّه
قرار گرفته و به عنوان صدای اعتراض شناخته میشود. بعد از آن یعنی در همان سال، ترانه آیینهها (کار شماعی زاده و اردلان سرفراز) را باز هم با متن
ترانهای متفاوت با ترانههای آن دوران اجرا میکند و دارای سبک خاصی در موسیقی با مُهر و امضای کاری خود شده و همچنین باعث ترغیب خوانندگان
دیگر به اجرای ترانههای اینچنینی میشود. بعد از اجرای موفقیتآمیز این آهنگ و استقبال مردم از این نوع موسیقی پاپ با ترانهای متفاوت، دلیلی بر
همکاری دوباره این گروه سه نفره متشکل از خواننده و ترانهسرا و آهنگساز میشود تا آهنگ دیگری نزدیک به مضمون ترانه آیینهها بنام مرداب برای او
ساخته و با صدای او تمرین شود. خسرو لاوی مسئول انتشار کارهای قبل از انقلاب این هنرمند در مستند (جمعههای فرهاد) در این رابطه میگوید: «این
آهنگ در ابتدا برای صدای فرهاد ساخته و تمرین شده بود و در آخرین اجرای تمرینی این کار نیز خود من حضور داشتم و شاهد تمرین این آهنگ توسط
فرهاد بودم و باید بگویم هنگامی که فرهاد پشت پیانو مینشیند و شروع به نواختن این آهنگ و خواندن آن میکند از زیبایی آن اثر مو بر تنم سیخ میشود
و میگویم که این کار میتواند یکی از بهترین کارهای فرهاد شود که متأسفانه بعد از این اجرا به دلایلی که هیچگاه مشخص نشد آهنگساز کار، خود
تصمیم به اجرای ترانه را میگیرد و اجرا با صدای فرهاد منتفی میشود.» منوچهر اسلامی میگوید: «افراد دور و بر فرهاد آدمهای خیرخواهی نبودند، البته
به جز سرپرست گروهی که فرهاد کارش را با او در کوچینی آغاز کرده بود، چون او استعداد و توانایی فرهاد را کاملاً میشناخت. فرهاد هم از لحاظ روحی
بسیار آسیبپذیر بود و نمیتوانست خیلی چیزها را تحمّل کند.» پس از آن و در سال ۱۳۵۱ ترانهٔ «خسته» کاری از (تورج نگهبان و محمد اوشال) را برای
فیلم زنجیری به آواز درآورد و در سالهای بعد نیز ترانههای اسیر شب، شبانه ۱ و ۲، هفته خاکستری، گنجشکک اشی مشی، سقف، آوار، کودکانه،
وحدت و نجواها را تا قبل از انقلاب سال ۵۷ به اجرا درمیآورد. همچنین به دلیل گزیده کار بودنش، آثار او در یک دوره فعّال نه ساله، یعنی از اجرای اوّلین
آهنگ (مرد تنها) در سال ۱۳۴۹ تا آخرین اجرایش تا انقلاب یعنی (نجواها) در سال ۱۳۵۸ مجموعه آثار او تنها به چهارده کار میرسد، زیرا او کاری را که از
لحاظ محتوایی مناسب نمیدانست اجرا نمیکرد و اعتقادی نیز به همیشه در صحنه بودن یک هنرمند تحت هرگونه شرایطی و با ارائه دادن هر نوع کاری
نداشت و علّت اینکه با شمار زیادی از افراد سرشناس آن دوران در زمینه شعر و موسیقی کار کرد امّا در مجموع نوعی وحدت و یکپارچگی در محتوای آثارش
دیده میشود نیز به همین دلیل میباشد. او همچنین در اواخر دهه ۱۳۵۰ با پوران گلفام ازدواج میکند که تا پایان عمر نیز با او زندگی کرد. تا سال ۱۳۵۷ و
انقلاب ایران کنسرتهایی را در داخل و خارج از کشور برگزار کرد و یک روز بعد از انقلاب در ایران، یعنی در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ سیاوش کسرایی ترانهٔ وحدت
را به اسفندیار منفردزاده میسپارد و در همان روز صدای فرهاد در ستایش آزادی و آزادگی در تلویزیون ملّی طنین انداز میشود که در واقع اوّلین خوانندهای
بود که صدایش بعد از انقلاب نیز شنیده میشد. امّا پس از انقلاب مدّتها از کار منع گردید.
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:51 PM
.
.
.
به بهانه ی زادروز فرهاد (بخش چهارم)
فرهاد پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد. تا سرانجام در سال ۱۳۷۳ آلبوم "خواب در بیداری" از او منتشر شد که چند ترانهٔ فارسی و چند
ترانهٔ انگلیسی را به همراه داشت. در این آلبوم او تنها با نواختن یک آلت موسیقی، یعنی پیانویی که خود آن را مینواخت آهنگسازی ترانههای فارسی و
انگلیسی اش را برعهده گرفته بود که برای اوّلین بار چنین شیوهای که آهنگ یک اثر موسیقی با سادهترین شکل خود، یعنی نواختن تنها یک ساز مانند
پیانو یا گیتار به اجرا درآید توسط او صورت گرفت که در اجراهای کنسرتی اش نیز پایدار ماند. در سال ۱۳۷۴ نیز اوّلین کنسرت بعد از انقلاب خود را در کلن
آلمان اجرا کرد که اوّلین کنسرت پاپی که بعد از انقلاب مجوز اجراء در خارج از کشور را گرفت محسوب میشد. در سال ۱۳۷۶ آلبوم "وحدت" او نیز توسط
فردی ناشناس منتشر شد که شامل ترانههای دههٔ ۱۳۵۰ او بود.
همچنین در سال ۱۳۷۷ نیز توانست در هتل شرق تهران کنسرتی را اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد.
پس از انتشار آخرین آلبومش بنام «برف»، درصدد تهیه آلبومی به نام «آمین» بود که ترانههایی از کشورها و زبانهای مختلف را در بر میگرفت. امّا از سال
۱۳۷۸ بیماری اش شدّت گرفت. او به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجهٔ عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل فرانسه رفت و
در ۹ شهریور همان سال پس از مدّتی اغما در بیمارستان، ساعت ۱ صبح روز شنبه در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه (قطعه
۱۱۰، ردیف ۷، سنگ ۲۳) در پاریس دفن شد.
پس از درگذشتش مجموعه آثار و فیلمهای مستندی چون «آمین»، «برف» و «جمعههای فرهاد» از او منتشر شد.
در سال ۱۳۹۱ به کوشش همسر این هنرمند، موزهای از وسایل شخصی او تحت عنوان «خانهٔ فرهاد» در موزه سینما واقع در تهران، خیابان ولیعصر (پهلوی
سابق) باغ فردوس دایر گردید تا میزبان دوستداران این هنرمند باشد. خانهای که در سالن سه به این هنرمند اختصاص داده شده است و گوشه دنجی
است که در آن صدایش رساتر از هرجای دیگری به گوش میرسد و در این گوشه دنج، بخشی از آثار به جامانده از او، از جمله: عبای شکلاتی، شال گردن
سیاه که آن را در بسیاری از اجراهایش بر گردن داشت، بخشی از کتابخانه شخصی اش به چشم میخورد. همچنین عینک، ساعت، پیانو، گیتار و دست
نوشتههایی با خطی خوش و همچنین قرآن شخصی اش بخش دیگری از آثار موجود در این موزه است که در این خانه به نمایش گذاشته شده است.
پشت این خانه، حیاط قدیمی و زیبایی با کاشی و حوض آبی ساخته شده که صدای این هنرمند را با موسیقی آب میآمیزد و گلهای شمعدانی و
یاسهای سفید که فضا را پر کرده است. همسر این آوازخوان دربارهٔ به یادگار گذاشتن خانهٔ فرهاد در موزهٔ سینما میگوید: «اینجا خانه واقعی فرهاد است.
اینجا فرهاد را احساس میکنم و امیدوارم روزی چه باشم و چه نباشم اینجا خانهٔ فرهاد باقی بماند و دوستدارانش به اینجا بیایند و خاطراتشان را تجدید
کنند.» همچنین باید خاطر نشان کرد که طراحی و اجرای خانهٔ فرهاد را بهروز غریب پورکارگردان تئاتر و سینما انجام داده است.
بعد از درگذشت این هنرمند تعدادی از آثار او در سالهای اخیر توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که با واکنش همسر وی و با شکایت به
شعبه ۸۰ دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی صدر تهران در حکمی از ادامهٔ پخش آهنگها توسط صدا و سیما جلوگیری شد. دلیل نیز مبنی بر این بود
که صدا و سیما از آثار این هنرمند استفاده ابزاری میکند و وزارت ارشادی که تا دیروز به سختی مجوز آثار این هنرمند را صادر میکرد، امروز و در نبود او
اجازه نشر آثار این هنرمند را بر روی کلیپهای انتخاباتی و تیتراژ برخی برنامههای تلویزیونی و اعیاد و مراسمهای گوناگون و همچنین کلیپهایی که از
لحاظ محتوا هیچگونه ارتباطی با مضمون آثار این هنرمند ندارند استفاده میکند. به عنوان مثال ترانه گنجشکک اشی مشی که مفهومی اعتراضی انتقادی
دارد را بر روی کلیپی که در آن بازیهای کودکی به تصویر کشیده شده است استفاده گردیده که همسر این هنرمند در این رابطه میگوید: «فرهاد برای
همه کارهایش یک نظم و انضباط خاصی داشت و دوست نداشت که هر کس آن طور که دلش میخواهد از آثار او استفاده یا به تعبیری سوءاستفاده کند.»
.
.
.
johnny
01-19-2019, 04:54 PM
.
.
.
(تحلیلی بر شیوه خوانش فرهاد)
باید سالها بگذرد تا بتوان به تعریف درستی از سبک خوانندگی او دست پیدا کرد. او به جز سلیقه خوب در انتخاب اشعار، بسیار درست و قابل تأمل در
انتخاب موسیقی مناسب که حال و هوای صدای خودش را هم داشته باشد تبحر داشت و از نظر دکلماسیون نیز هر واژه از شعرش و هر مصرعی را که
میخواند کاملاً با مفهوم بیان میکرد به شکلی که معنای تلفیقی آن به گونهای دیگر میشد. اجراهای او را باید چندین بار شنید تا به جذابیتهای صدا و
نوع خواندنش دست یافت، همچنین باید توانایی اش در اجراهای کنسرتی را نیز مدنظر قرار داد که در آنها همزمان پیانو هم مینواخت. نظیر این کار را
میتوان در اجرای خواننده دیگری مثل "التون جان" دید.
او در خواندن ترانههای خارجی نیز بسیار با فکر عمل میکرد و هر چه را که میخواست اجرا کند بنا به سلیقه خود از نظر آهنگسازی، ملودی و شیوه
خواندن تغییر میداد و در واقع سلیقه خود را در کار اعمال میکرد که آن کار بهتر از آن چیزی که بود صورت بگیرد. او ترانههای بسیاری را به صورت بازخوانی
و به زبانهای مختلف خوانده است و همچنین ترانههایی هم به زبان فارسی دارد. در هر حال چه زمانی که به زبانهای دیگر اعم از انگلیسی، فرانسوی،
ایتالیایی، ارمنی و… میخواند و چه زمانی که به زبان فارسی میخواند، شیوه برخورد خاص خود را با کلمات داشت.
در گفتگویی اینچنین عنوان میکند که: «من همیشه در وهله اوّل اصرار دارم آهنگی را که به زبان دیگری است، اول ترجمه اش را بدانم و در صورتی که
بعضی از کلمات برایم ناآشنا باشند با مراجعه به فرهنگ لغات معنای آنها را متوجّه شوم و دوم اینکه خیلی حساس هستم به زمانی که ترانهای را به
فارسی که زبان مادری ام است میخوانم، به گونهای که دوست دارم مخاطب من تنها با یکبار گوش کردن ترانه آن را متوجّه شده و بتواند بفهمد که چه
میگویم.»
بنابراین یکی از شیوههای مهم ترانه خوانی وی در آثار فارسی و غیر فارسی اش نحوه صحیح اَدای کلمات میباشد، بهطوریکه او کلمات متن شعر را از
موسیقی اش جدا میکند و کلمات در ترانههایش محترمانه از حنجره اش بر گوش شنونده مینشیند و آنها را نمیفشارد و برای همنشین کردن با آهنگ
هم آنها را نمیکشد.
"فرنگیس حبیبی" در این رابطه میگوید: «به جرأت میتوان گفت که در ترانههای وی هیچ کلمه شکسته، شُل، خمیده، پا در هوا و خمار شنیده نمیشود.
هیچ واژهای نیست که از سر بوالهوسی و عشوه در ترانه بلغزد و بچرخد و محو شود. به نظرم میآید که او یار کلمات است، از بس که آنها را میفهمد و
عزیز و محترمشان میدارد.»
البته به نظر میرسد که اینجا باید به نکته دیگری نیز اشاره کرد و آن هم شیوه غربی ترانه خوانی است. در ترانه خوانی راک، شعر نیست که وجود دارد
بلکه کلمه است که جریان مییابد. شاید بخشی از تأکید او در شیوه خواندنش ناشی از تجربهاش در راک و آموزههایی است که در خواندن ترانههای
خارجی از نوع راک و بعد هم پاپ غربی بدست آوردهاست. او از معدود خوانندگانی است که بار عاطفی واژه موجود در شعر را با شیوه خوانش خود به معنا
تبدیل میکند و به آنها جان میبخشد. به گونهای که وقتی کلمه «رنج» را میخواند، رنج میکشیم، وقتی میگوید «زمستون» سرمای آن را احساس
میکنیم، وقتی از «جغد شوم» حرف میزند شوم بودن را میفهمیم یا هنگامی که به تمسخر در «عصر چهارشنبه من، عصر خوشبختی ما» قبل از «عصر
خوشبختی ما»، «هه» میکند به باطل بودن و مورد تمسخر بودن این عبارت پی میبریم و نمونه همین «هه» را بار دیگر در قبل از عبارت «ساده دل بودم
که میپنداشتم دستان نااهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد» به وضوح احساسش میکنیم و معنایش را هم میفهمیم زیرا او اجازه نمیدهد شنونده به
کلمات بی اعتنا باشد. نمونه این نکته را در پایان ترانهٔ کوچ بنفشهها نیز میبینیم، با شعری از شفیعی کدکنی و آهنگی از خودش. عبارتی که نه یکبار و نه
دو بار بلکه شاید بیشتر از هفت بار تکرار میشود و هر بار محکم تر از بار پیش، گویی که هرگز خیال محو شدن ندارد و بر آن تأکید شدهاست «ای کاش
آدمی وطنش را همچون بنفشهها میشد ببرد با خود هر کجا که خواست» او یک خواننده مؤلف که میتوانست همراه با خواندن نیز بنوازد بود و
میدانست معنای کلماتی را که به آواز درمیآورد چیست و نوازندگی همزمانش نیز او را در این زمینه یاری میکرد. این را از امتداد مفاهیم در آواها و
ترانههایش میتوان فهمید که مدام هم در سالهای واپسین عمرش به صیقل زدن و کامل کردن آن مشغول بود. او میدانست چه میخواند، چه میکند و
در کجا زندگی میکند.
.
.
.
johnny
01-21-2019, 12:06 AM
36081
به یادِ "او" که دیگر تکرار نخواهد شد!
ماندنی بود و هست و خواهد بود.
سی اَمِ دی ماه؛ مُصادف است با بیست و نهمین سالروزِ درگذشتِ بانو هایده
یادَش گرامی
johnny
01-22-2019, 12:04 AM
.
.
.
به مناسبتِ ۲۹ اُمین سالروزِ درگذشتِ هایده
"هایده" با نام اصلی "معصومه ددهبالا" در تهران متولد شد. پدر وی "محمد ددهبالا" و مادرش "زینت بلغاری" بودند. هایده در ابتدا به واسطهٔ
صدای توانمند، اپرایی و آلتو اش و سپس با پالودن صدایش به واسطهٔ دقت بیشتر، غزلسرایی و تنوع برجسته شد.
صدای "هایده" به لحاظ زیباشناختی با صدای آوازخوان دیگر موسیقی ایرانی، "دلکش"، که از وی قدیمیتر بود مقایسه میشد. در کنار توانایی
صوتی درخور توجه، محبوبیت "هایده" در میان شنوندگان ایرانی، در درجهٔ اول بهدلیل تسلط وی بر اصول بنیاد موسیقی، صدای زایا، مجموعهای
از آهنگهای ایرانی و اجرای ردیفهای آواز بودهاست. این اجراها جایگاه وی را در فهرست آوازخوانهای برجستهٔ موسیقی ایرانی در سدهٔ
بیستم میلادی تثبیت کرد.
خواهر کوچکتر او، "مهستی" نیز از حدود سه سال، پیش از "هایده" خوانندگی را آغاز کرد. پیش از آنکه "هایده" به جرگهٔ آوازخوانهای
مشهور بپیوندد، خواهر جوانترِ او — که با نام هنری "مهستی" مشهور بود — جایگاهی در میان خوانندگان حرفهای بهدست آورده بود.
"هایده" نزد استادان موسیقی ایرانی شاگردی کرد؛ وی آموزش را با "علی تجویدی"، مربی آواز، استاد ویلن و آهنگساز شروع کرد، "تجویدی"
کسی بود که با "دلکش" نیز همکاری داشت. البته "هایده" پیش از آنکه "تجویدی" صدای وی را در اجرایی عمومی بشنود، تبحری در موسیقی
یافته بود. "تجویدی" پس از شنیدن صدای "هایده" بیدرنگ رجیستریهای نادر در عمق صدای آلتوی هایده را تشخیص داد. این رجیستریها رنج
میانهٔ بسیط (پردامنه) صدای "هایده" را آشکار ساخت و "تجویدی" آموزش و یاری در آموختن مجموعهٔ موسیقی آوازی ایرانی را به "هایده" ارائه
کرد. در آغاز صدای بسیط (پردامنه) و خوشمیزان "هایده"، آمیزهای از نقدهای قوی و توجه مردمی را به دست آورد.
"هایده"، آنگونه که خود به کرات در چندین مصاحبه متذکر شدهاست، تحت تأثیر صدای پر قدرت و شیوهٔ آوازخوانی "دلکش"، خوانندهٔ صاحب
سبک و بلندآوازهٔ آن دوران، روی به عالم موسیقی آورد.
وی در سال ۱۳۴۷، فعالیت حرفهای خود را با خواندن ترانه «آزاده» که اثر استادش "علی تجویدی" بر روی آخرین سروده "رهی معیری" بود آغاز
کرد. اجرای ترانه «آزاده» با ارکستر بزرگ گلها در رادیو تهران آغاز کار هایده بود.
وی پس از اجرای چندین اثر دیگر از "تجویدی" و دیگر آهنگسازان بنام، از جمله "همایون خرم"، در برنامه گلها، از نخستین سالهای دهه
۱۳۵۰ به خواندن ترانههای پاپ علاقهمند شد که بیشتر از ساختههای او از "فریدون خشنود"، "جهانبخش پازوکی"، "محمد حیدری" و
"انوشیروان روحانی" بودند.
به مانند "دلکش"، "هایده" نیز با تسلط فنی موسیقایی و با شور و انرژی میخواند. وضعیت حنجرهٔ وی این امکان را به "هایده" میداد تا
پیوستاری از ویبراتوهای دلپذیر و نغمهسراییهای آوازی، که از ملزومات آوازخوانی بود، به خواندن بپردازد. او به راحتی میتوانست صدای بم
آلتوی خود را به پایین، فولر و دارکر کنترآلتو تغییر دهد. آمیزهٔ توانایی حنجرهٔ قوی با آموختهروشهای آوازخوانی، به وی صدای نادر آلتو-کنترآلتو
داده بود که وی را قادر ساخته بود که آواز را پرطنین، و بافتارمند اجرا کند. علاوه بر اینها، شَم زیرکانهٔ وی در زمانبندی موسیقایی، جریان
ریتمیک آواز ترانه، جملهبندی مؤثر موسیقایی و اجرای شاعرانه، وی را قادر به بروز و بیان مؤثر آنچه میخواند میکرد.
هایده در شهریور ۱۳۵۷، چند ماه پیش از پیروزی انقلاب، ایران را به مقصد بریتانیا ترک کرد. او تا پایان عمر از این رویداد به عنوان تلخترین خاطره
زندگی خود یاد میکرد.
سرانجام هایده در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ میلادی (برابر با ۳۰ دی ماه ۱۳۶۸) فردای اجرای کنسرت در باشگاه کازابلانکا در حومه سان
فرانسیسکو، کالیفرنیا، بر اثر سکته قلبی درگذشت. او مبتلا به فشار خون بالا و دیابت بود.
"هایده" در گورستان وستوود در لس آنجلس با حضور هزاران نفر از ایرانیان مقیم آمریکا به خاک سپرده شد.
هما سرشار (روزنامهنگار)، ویگن (خواننده) و حسن شهباز(مترجم و سردبیر فصلنامه رهاورد) از جمله سخنرانان در مراسم بودند. در تهران نیز
علیرغم محدودیتهای بسیار، گروهی از مردم در مسجدالجواد یاد او را گرامی داشتند.
یاد و نامش گرامی
.
.
.
johnny
02-02-2019, 01:19 AM
36198
چهارمِ بهمن ماه، سومین سالگردِ درگذشتِ بانو فروزان
یادش گرامی
johnny
02-02-2019, 01:20 AM
36199
دهمِ بهمن ماه، زادروزِ "مرد حنجره طلایی" موسیقی ایران،
استاد علی اکبر گلپایگانی گرامی باد.
johnny
02-02-2019, 01:23 AM
36200
یازدهمِ بهمن ماه مُصادف است با زادروزِ ویگن داوودی از بنیانگذاران
"استودیو پاپ" و از صدابرداران پيشكسوت موسیقی پاپ دهه پنجاه ايران.
johnny
02-02-2019, 01:23 AM
.
.
.
استاد ویگن داوودی اولين دستگاه ضبط موسيقی "مولتی تراک" با ۸ كانال ورودی آنالوگ و تجهیزاتی مانند آكوستیک مدرن، سيستم اكوی "ای ام
تی" (EMT) و "لیمیتر كمپرسور" (Limiter Compressor) كه پیشرفته ترین تجهیزات ضبط صدا در زمان خود بودند را از كشور سوئيس خريداری و
وارد ايران کردند. در واقع ورود اين تجهيزات را می توان آغاز تحولی جدی در صنعت ضبط موسيقی پاپ ايران قلمداد كرد. به اين ترتيب ضبط حرفه
ای موسيقی در استوديو پاپ با صدابرداری استاد ويگن داوودی آغاز گرديد. بسیاری از آهنگ های خوانندگان محبوب قدیمی مانند داریوش، ستار،
گوگوش، فرهاد، لیلا فروهر، مارتیک، ابی و دیگران توسط استاد ویگن داودی ضبط و صدابرداری شده است.
ضمناً استاد از دوستان نزدیک زنده یاد واروژان بوده و کارهای بزرگی را در کنار او خلق کردند.
با آرزوی سلامتی و بهروزی برای ایشان
johnny
02-04-2019, 11:15 PM
36228
سیزدهم بهمن ماه، دوازدهمین سالروزِ درگذشتِ پرویز یاحقی
یادش گرامی باد
johnny
02-04-2019, 11:17 PM
36229
پانزدهم بهمن ماه زادروزِ بانو پوران با نام اصلی «فرحدخت عباسی طاقانی»
پوران با نام «بانوی ناشناس» و سپس «بانو شاپوری» (نام خانوادگی همسر اولش) و بعد از آن با نام مستعار «پوران» پا در وادی هنر گذاشت.
او در دهه ۱۳۳۰ یکی از نامیترین آوازخوانان ایران بود و برای یک دهه کامل و شاید هم بیشتر، یکی از بیرقیبترین آوازخوانان ایران به شیوه
خود بود و توانست شهرت خود را تا اواسط دهه ۵۰ همچنان حفظ کند.
پوران بعد از انقلاب ۱۳۵۸ به همراه فرزندانش به آمریکارفت. در اوایل سالهای دهه ۶۰ به بیماری سرطان مبتلا شد. و سرانجام هنگامی که
بیماری به اوج خود رسیده بود، در سال ۱۳۶۹ برای دیدن نوهاش به ایران آمد که نهایتاً در تهران درگذشت و در امامزاده طاهر (کرج) به خاک
سپرده شد.
یاد و نامَش گرامی
.
.
.
johnny
02-04-2019, 11:21 PM
36230
پانزدهمِ بهمن ماه، زادروزِ "محمد علی فردین". جاودانه بازیگرِ محبوبِ سینمایِ ایران.
"فردین" به حقیقت که سلطانِ قلب های تک تکِ مردمانِ روزگارَش بود. کمتر کسی ست که
با نقش هایِ ماندگارِ او خاطره بازی نکرده باشد. فردین از معدود بازیگران تاریخ سینمای ایران است
که میتوان به او لقب سوپراستار داد. "فردین" تنها بازیگر نبود،
او بزرگ و محبوب و مردمی بود. و اکنون چه خوش در آرامگاه مردمان سرزمینش آرمیده است.
.
.
.
johnny
02-04-2019, 11:23 PM
36231
به قول اردلان سرفراز؛ تصویرِ روشنِ عشق، در قابِ روزگاری!
پانزدهمِ بهمن ماه؛ زادروزِ داریوش اقبالی
این روز را به ایشان و تمامِ عاشقانِ صدایِ او تبریک می گویم.
.
.
.
johnny
02-05-2019, 11:11 PM
36232
امروز میلاد "تورج شعبانخانی"، یکی از بزرگترین آهنگسازان موزیک پاپ دهه ی پنجاه ایران است.
این روز را به ایشان و تمام علاقه مندان موسیقی تبریک می گوئیم.
johnny
02-05-2019, 11:13 PM
.
.
.
به مناسبتِ زادروزِ تورج شعبانخانی
"تورج شعبانخانی" یک دهه درخشان، دو دهه سکوت و دو دهه ساخت آثاری نه چندان مطرح و متوسط را در کارنامه دارد. تورج مانند بسیاری
از موزیسین های موسیقی پاپ پیش از انقلاب کار خود را با گروههای بیت- راک ایرانی در اواخر دهه ۱۳۴۰ شروع کرد. در ۱۹ سالگی با "
فریدون فروغی" آشنا شد و به پیشنهاد " خسرو هریتاش" دو ترانه " آدمک" و " پروانه من" را برای فیلم " آدمک" هریتاش برای صدای فروغی
آهنگسازی کرد. پس از خدمت سربازی به هتل " کازبا" شیراز و در آنجا برنامه های موفقی را با گروهش اجرا کرد. در اوایل دهه ی پنجاه یکی
از زیباترین ملودی های خود را در ارتباط با " زن سرخپوش میدان فردوسی" تهران نوشت و به رغم تمایل " گوگوش" ، از آنجا که این زن صدای
گرفته ای داشت، ترانه را برای اجراء به "فرشته" سپرد که به زعم او صدایی شبیه آن زن داشت.
در سال ۱۳۵۱ به پیشنهاد دختر خاله اش (سیمین غانم) دوره سولفژ را نزد "مرتضی حنانه" آموخت و کار آهنگسازی و خوانندگی را پس از
پایان این دوره ها (۱۳۵۳) با جدیت بیشتری پی گرفت.
در همین سال دو ملودی درخشان او موجب اوج گرفتن دو خواننده تازه کار در موسیقی پاپ ایران شد: "نازی ناز کن" (ابی) و "همسفر"
(ستار). تورج با فراگیری آموزه های استادش -حنانه- این قابلیت را داشت که ملودی هایش را متناسب با صدای هر خواننده بنویسید. برای
نمونه ملودی اول بیشتر به فضای موسیقی غرب نزدیک است (متناسب با شیوه خوانندگی و صدای ابی) و ملودی دوم لحنی ایرانی دارد
(متناسب با لحن و تحریرهای ایرانی ستار).
تا انقلاب ۵۷ تورج جدا از ترانه هایی که گهگاه خودش می خواند (فال، فاصله، گوهر یکدانه، پرستوهای عاشق و ...) ترانه هایی برای دیگر
خوانندگان هم می ساخت که اکثر آنها ترانه هایی موفق و متفاوت بودند. او با خوانندگان مختلفی مانند "رامش" ، "ابی" ، "ستار" ، "اکی
بنایی" ، "سیمین غانم" ، "لیلا فروهر" ، "نلی" ، "مرجان" ، "حمیرا" ، "سعید مهدوی" ، "مازیار" و ... همکاری کرد.
ملودی های تورج امضاء او را دارند به ویژه آنکه درک حسی متناسب او و "اریک" (تنظیم کننده) ملودی هاش موجب شد تا ترانه های تورج از
جایگاه ویژه ای در موزیک پاپ ایران برخوردار باشند. " اریک" نیز متناسب با لحن ملودی های " تورج" از تنظیم های غربی ایرانی استفاده می
کرد.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:18 PM
36409
۱۷ اُمِ بهمن ماه، زادروزِ شهرام شب پره
او وارد 71 سالگی می شود.
johnny
03-02-2019, 04:22 PM
36410
یادواره ای از بانو شهلا ریاحی در زادروزَش... با قابِ عکسی بر دست،
به یادِ دورانِ خوشی که روشنی را برایَش مُتصور بود.
هنرمندی که این روزها با فراموشی، دسته و پنجه نرم می کند!
باید گفت: چه بهتر!، شاید این روزها ارزشِ به خاطر سپردن را ندارد!
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:24 PM
36411
۱۸ اُمِ بهمن ماه؛ زادروزِ هنرمند برجسته سینما تاتر و تلویزیون
سوسن تسلیمی
johnny
03-02-2019, 04:27 PM
.
.
.
"سوسن تسلیمی" (زاده ۱۸ بهمن ۱۳۲۸، رشت) بازیگر و کارگردان ایرانی تئاتر و سینما است. "تسلیمی" ماندگارترین بازیهایش را در چهار فیلم "بهرام
بیضایی" یعنی: «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد»، «باشو غریبه کوچک»، و «شاید وقتی دیگر» ارائه کردهاست و از مکرّرترین بازیگران "بیضایی" بهشمار میرود.
خانم "تسلیمی" هم اکنون در سوئد اقامت دارد و در کارگردانی و بازیگری تئاتر و سینما فعالیت میکند.
او در سال ۲۰۰۲ جایزه شخصیت ممتاز فرهنگی و هنری کشور سوئد را گرفت.
"سوسن تسلیمی" یکی از برترین بازیگران زن تاریخ سینمای ایران و اولین زن صاحب سبک بازیگری در ایران محسوب میشود.
کتابی با عنوان «اسطوره مهر» دربارهٔ زندگی و آثار او به کوشش "بی تا ملکوتی" به چاپ رسیده و همچنین کتاب گفت و گویی با او دربارهٔ زندگی و آثارش
تحت عنوان «سوسن تسلیمی در گفت و گویی بلند با محمد عبدی تارا» در لندن به چاپ رسیدهاست.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:30 PM
36412
بدون بهانه یادی از قیصر سینمای ایران
این عکس آخرین پرتره از بهروز وثوقی در ایران است.
عکاسَش هم کسی نیست جز "سعید نوشین فر"، از بزرگترین عکاسان پرتره در ایران.
جالب اینجاست که عکس پاسپورت خروجی او از کشور هم با همین تصویر پروفایلی بوده است.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:31 PM
36413
۲۱ اُمِ بهمن ماه؛ زادروزِ "وفا"، خوانندهٔ محبوب و دوست داشتنی دههٔ پنجاه ایران.
با آرزوی سلامتی و بهروزی برای ایشان.
johnny
03-02-2019, 04:33 PM
.
.
.
" عباس وفایی" با نام هنری " وفا" (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۲۹ در تهران)
" عباس وفایی" در خانواده ای اهل هنر به دنیا آمد. دو برادر بزرگترش (جمال و کمال) پیش از او خواننده شدند و او نیز به پشتیبانی آنها وارد جرگه
خوانندگی شد. دو برادر بزرگتر او در کلاسهای " مهرتاش" در جامعه " باربد" لاله زار شرکت داشتند و او را نیز به آن کلاسها بردند تا از تعلیمات آوازی "
مهرتاش" بهره برد. کلاسهایی که " شجریان" نیز در آنها شرکت داشت. با این حال او مسیر موسیقی پاپ را انتخاب کرد و در مسابقات آواز دبیرستانهای
ایران در اواخر دهه ۱۳۴۰ رتبه اول را کسب کرد. دوره ای که " محمد نوری" از داوران اصلی آن بود.
" بابک بیات" معرف او به دنیای ترانه بود. در سال ۱۳۵۱ " بیات" که هم محلی خانواده " وفایی" بود او را به " سعید طبیبیان" - مدیر کمپانی تولید صفحه
کاسپین که دفتر آن در خیابان وصال شیرازی بود- معرفی کرد. " بیات" خواننده جوان دیگری را نیز در آن روزها مد نظر داشت: " ستار".
در نهایت قرار شد تا " ستار" با " بابک بیات" آغاز کند و " عباس وفایی" با " جهانبخش پازوکی" و این سرآغاز همکاری طولانی مدت او با " پازوکی" بود. هم
چنین به پیشنهاد " پازوکی" او نام هنری اش را به " وفا" تغییر داد تا از زیر سایه برادران بزرگترش خارج شود.
" وفا" در آن سالها صفحه های متعددی را با آهنگسازی " جهانبخش پازوکی" منتشر کرد از جمله: " دنیا دنیا" ، " شرم" ، " زنده ها" و " خونسرد". هم
چنین اجراهای زنده بسیاری را به سرپرستی " صادق نوجوکی" - که هنوز آهنگسازی نمی کرد- در کاباره ها انجام داد و پس از مدتی " نوجوکی" را به "
ناصر چشم آذر" معرفی کرد تا نخستین تجربه آهنگسازی " نوجوکی" به نام " معجزه" در سال ۱۳۵۳ با صدای " وفا" منتشر شود.
" وفا" در سالهای دهه پنجاه در حدود ۸۰ ترانه خواند که بسیاری از آنها از ساخته های " پازوکی" اند. شاید یکی از دلایلی که موجب شد تا " وفا" در رقابت
با سایر خوانندگان مشهور پیش از انقلاب عقب بماند همین وابستگی به یک آهنگساز واحد بود. موضوعی که باعث شد بسیاری از ترانه های او تکراری و
شبیه به نظر آیند و صد البته " پازوکی" هم اغلب شاهکارهایش را به خوانندگانی دیگر می سپرد.
تا انقلاب " وفا" یکی دو تجربه سینمائی هم داشت از جمله بازی در فیلم " رابطه جوانی" که در برابر " لیلا فروهر" بازی می کرد و فیلم در سال ۱۳۵۵
پخش شد. سایر فیلمهایی که او در آنها بازی کرده است عبارتند از:
۱ - عبور از مرز شب (۱۳۵۷)
۲ - پرستوهای عاشق (۱۳۵۶)
۳ - همکلاس (۱۳۵۶)
۴ - رابطه جوانی (۱۳۵۵)
۵ - آبشار طلا (۱۳۵۱)
۶ - پدر که ناخلف افتد (۱۳۵۱)
همچنین صدای " وفا" بر روی متن دو فیلم زیر به گوش می رسد:
۱ - عبور از مرز شب (۱۳۵۷)
۲ - همکلاس (۱۳۵۶)
او پس از انقلاب در ایران ماند و سکوت کرد تا یکی دو سال پیش که به همراهی پسرش " شاهین" چندین ترانه را بازخوانی کرده است.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:34 PM
36414
تصویر جوانی های صادق نوجوکی هنرمندِ آهنگساز، تنظیم کننده و پیانیست و نوازنده ی ایرانی در دهه ی پنجاه.
او متولد بهمن ماه و اهلِ زمستان است.
نوجوکی خالق برخی از زیباترین و خاطره انگیزترین ترانه های موزیک پاپ ایرانی در نیم قرن اخیر است.
johnny
03-02-2019, 04:37 PM
.
.
.
"صادق نوجوکی" در ۲۲ بهمن سال ۱۳۲۹ در تهران زاده شد. خانوادهٔ وی با موسیقی بیگانه نبودند. مادر او تار مینواخت و همچنین فعالیتهای پسر دایی
او "سیروس آروین" (در نوازندگی سنتور) و پسرخالهٔ او "هوشنگ مهاجری" (در نوازندگی ویولن)، سبب جذب وی به موسیقی شد.
وی در ابتدا فراگیری موسیقی را نزد "محمد احمدزاده" آغاز کرد و مدتی بعد، "منوچهر جهانبگلو" استاد او شد و به واسطهٔ این استاد موسیقی، با "علی
تجویدی" آشنا شد و نکاتی را از وی فرا گرفت.
او در سنین هفده-هجدهسالگی در زمانی که به دبیرستان میرفت در گروههایی که با همسالان خود تشکیل میداد، بهعنوان نوازندهٔ کیبورد و آکاردئون
فعالیت مینمود. خوانندگان گروه، "سُلی"، "مرتضی" و "عباس وفایی" (وفا) بودند. در این زمان او برای این گروهها آهنگهایی میساخت که دو تای از آنها
با نامهای «معما» و «خوب من» با صدای "وفا" پخش شدند.
شروع کار حرفه ای " نوجوکی" مقارن بود با آشنایی او با " جهانبخش پازوکی" و " ناصر چشم آذر".
" نوجوکی" مسیر ساختن ملودی هایی با تم های ایرانی در گام های موزیک پاپ غربی را که با "انوشیروان روحانی" و " جهانبخش پازوکی" شروع شده
بود به کمال رساند. ملودی هایی که برای گوش مخاطب ایرانی لحن دستگاههای موسیقی اصیل و ریتم موزیک پاپ غربی را تداعی می کرد و از این رو او
هم مانند "فرید زلاند" با اولین ملودی هایش مخاطبان بسیاری پیدا کرد و سیل تقاضاها از سوی خوانندگان به سویش سرازیر شد.
"وفا" معرف او به " ناصر چشم آذر" بود. با این حال "چشم آذر" چندان از ملودی "معجزه" که او برای " وفا" ساخته بود خوشش نیامد و با اکراه کار را به پایان
برد. با این حال چند ماه بعد، در تابستان ۱۳۵۴، دومین و سومین ملودی رسمی او "رودخونه ها" و "سرسپرده" بسیار عالی از کار در آمد.
"منوچهر چشم آذر" اولی را تنظیم کرد و "ناصر چشم آذر" دومی را. حالا همه چیز برای خلق شاهکارها آماده بود: تنظیم ها و ارکستراسیون های خلاقانه
"ناصر چشم آذر" بر روی ملودی های ترکیبی "نوجوکی". ترانه هایی که هر کدام به ترانه های موفق خوانندگانش بدل شدند: "بزن تار" (هایده) ، "شوکت
بودنم" (مازیار) ، "یوسف گمگشته" (ستار) ، "مسافر غریب" (حمیرا) و ... .
" صادق نوجوکی " در اواخر سال ۱۳۵۵ ترانه ای را برای " گوگوش" به نام "نعمت عشق" ساخت. با این حال به دلایل مختلف ضبط ترانه به تعویق افتاد تا
تابستان ۵۷. در ایام انقلاب این ترانه با نام جعلی " آقا خمینی" توسط شرکت های سودجوی پخش نوار کاست به بازار آمد و بعد از انقلاب هم ماجراهایی
را برای " گوگوش" در بازجویی زندان اوین به دنبال داشت. با این حال "حضرت عشق" از ترانه های " محمد صالح علاء" بود بر مبنای نامه قدیمی مادر ترانه
سرا برای همسرش!
سبک تنظیم های "صادق نوجوکی" به دو بخش ارکسترال که ارکستر زهی ساز غالب آن است و با آرشه های مقطع ارکستر زهی و ریتم پیانو به پیش
می رود (مانند آثارش با صدای هایده، داریوش، ستار و حمیرا) و نیمهارکسترال که سینتیسایزر ساز غالب است (مانند آثار با صدای مارتیک) تقسیمبندی
میشوند. زهیهایی که "صادق نوجوکی" برای ارکسترهای زهیِ آرشهای مینویسد و تنظیم میکند منحصربهفرد هستند و تنظیمهای او بیش از آنکه به
موسیقی خاورمیانهای و عربی شباهت داشته باشند، به موسیقی اروپایی و همچنین آسیای شرقی شباهت دارند.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:38 PM
36416
۲۴ اُمِ بهمن ماه؛ ۵۲ اُمین سالروزِ درگذشتِ فروغ فرخزاد
یاد و نامش گرامی باد.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:39 PM
36417
۲۸ بهمن ماه زادروزِ صادقِ هدایت و تصویرِ آخرین عکسِ او در سال ۱۳۲۹.
صادق هدایت ۱ سال بعد، در ۹ آوریل ۱۹۵۱ (۱۹ فروردین ۱۳۳۰) در سن ۴۸ سالگی در شهر پاریس فرانسه خودکشی کرد.
او را بهتر و بیشتر بشناسیم.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:41 PM
36418
فرخ ساجدی هم رفت!
خبر کوتاه بود، اما دردناک
سرنوشت بسیاری از هنرمندان بعد از سال های ۵۷ که در غربت سرزمین خود از دنیا رفتند!
"فرخ ساجدی" (بازیگر و تهیه کنندهٔ سینما) از اولین هنرپیشه های تحصیل کرده در رشته بازیگرى (فارغ التحصیل آکادمی هنرپیشگی اچ آی ام از آلمان) در
ایران بود.
او با شخصیتى متفاوت، تیپ هنرى و بازیگرى خاص خود، دوران پر موفقیتى را در دههٔ ۴۰ و پنجاه پشت سر گذاشت.
از فیلم های "فرخ ساجدی" می شود از "زنجیری"، "پنجره" و "گٔل خشخاش" نام برد. او به مدت ۷ سال همسر "نیلوفر" بازیگر محبوب سینمای آن دوران
بود. حاصل اين ازدواج یک فرزند پسر است.
ازدواج دوم "فرخ" با "مينو" ( خارج از حیطه هنری) بود كه خاتمه اين ازدواج با درگذشت "مينو" در سال ١٣٨٨ بعد از ٣٠ سال زندگى مشترک رقم خورد.
حاصل اين ازدواج يک فرزند دختر است. "فرخ ساجدى" روزهای پایان عمر را در اوقات بازنشستگی با خواندن کتاب، تماشاى فیلم و گل کارى می گذراند.
روحش شاد
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:51 PM
36419
عکس یادگاری شهره و برادرش شهرام صولتی با زنده یاد مازیار،
در سال های قبل از سال ۵۷. شهره صولتی در پی نوشت این عکس می نویسد:
کنسرتی که هر سه در یکی از شهرهای زیبای شمال ایران داشتیم.
از سری برنامه های هنر برای مردم و خاطراتی که هرگز فراموش نمی شود.
به قول نویسنده اَش: یادش به خیر.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:53 PM
36420
سوم اسفندماه؛ زادروز هما میرافشار شاعره ای موسیقی دان و ترانه سرا.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:55 PM
.
.
.
"هما همایون" مشهور به "هما میرافشار"، در سوم اسفند ۱۳۲۵ در تهران متولد شد. وی سرودن شعر را در سالهای دبیرستان آغاز کرد. چندین سال بعد
هما با "علی میرافشار" ازدواج کرد و بعد از آن نام خانوادگی خود را به "میرافشار" تغییر داد. "علی میرافشار" متاسفانه چندی پیش به علت بیماری سرطان
درگذشت. "هما"، شعر، عکس و داستان در یک روزنامه و یک هفته نامه منتشر میکرد. وی در گروهی با "اسدالله ملک" نوازنده و آهنگساز و ملودی پرداز
مشهور ایرانی کار آموزش موسیقی را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی) از دانشگاه موسیقی فارغالتحصیل شد. "هما میرافشار" با بسیاری از
خوانندگان معروف ایرانی همکاری داشته است. وی در سال ۲۰۰۵ برنده ی جایزه ی شیر طلایی ایران از آکادامی موسیقی شد. ترانه های "هما میرافشار"
دارای سبکی خاص است. "هما میرافشار" در کارنامه هنری خود بیش از ۲۵۰ ترانه برای خوانندگان معروف سروده است. وی هماکنون ساکن لس آنجلس
بزرگترین شهر ایالت کالیفرنیای آمریکاست.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:57 PM
36422
به یادِ آندرانیک در چهارمین سالروزِ خاموشی اَش.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 04:58 PM
.
.
.
آندرانیک با نام کامل آندرانیک آساطوریان در ۵ شهریور ۱۳۲۰ در همدان به دنیا آمد اما در شهر اهواز بزرگ شد و سپس به تهران نقل
مکان نمود.
او خودش میگوید: «از ۹سالگی به موسیقی روی آوردم. در ۱۸سالگی به تهران رفتم تا در آنجا به تحصیلاتم در رشته موسیقی ادامه
دهم. در تهران به هنرستان عالی موسیقی رفتم. اما وقتی خواستم نامنویسی کنم، به من گفته شد که بهدلیل اینکه سنم بالاست،
میبایست در نوبت شبانه ثبتنام کنم. من هم در شیفت شب نامنویسی کردم و از ساعت ۴ تا ۸ بعدازظهر به کلاس میرفتم و به این
ترتیب تحصیلات موسیقی را در این هنرستان ادامه دادم. بعد از فعالیّتهای بسیار در موسیقی، وارد ارکستر پاپ رادیو تلویزیون شدم و
رهبری آن را به مدّت دو سال بهعهده گرفتم.»
وی در اوایل سال ۱۹۷۸ میلادی (سال ۱۳۵۶) برای ادامه تحصیل به همراه خانواده به ایالات متحده مهاجرت نمود وی در لس آنجلس،
کالیفرنیا زندگی میکرد.
آندرانیک آساطوریان پس از یک دوره مبارزه با بیماری سرطان سرانجام در روز یکشنبه تاریخ ۳ اسفند ۱۳۹۳، (۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۵)، در سن ۷۳
سالگی در بیمارستانی در لسآنجلس درگذشت.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:02 PM
36424
لیلا فروهر متولد ۴ اسفندماه.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:04 PM
.
.
.
به مناسبتِ ۶۰ سالگی لیلا فروهر در چهارم اسفندماه.
"لیلا فروهر" متولد ۴ اسفند ۱۳۳۷ در اصفهان است. وی در خانوادهای هنرمند از مادری هنرپیشه به نام "فرنگیس فرحزادی" و پدری بازیگر به نام "جهانگیر
فروهر" به دنیا آمد.
"لیلا" از سه سالگی پا به صحنهٔ تئاتر گذاشت و به نقش آفرینی در تئاترهای مختلف در تئاتر سپاهان اصفهان در کنار پدر و مادر خود و هنرمند بزرگ تئاتر
"ارحام صدر" پرداخت.
لیلا در سال ۱۳۴۴ با فیلمهای «مراد و لاله» و «خروس جنگی» وارد سینمای ایران شد و با سن و سال کمی که داشت از پرکارترین بازیگران ایران بهشمار
میرفت تا جایی که به او لقب «کودک خردسال سینمای ایران» را دادند.
در ۵ سالگی اولین فیلم خود را به نام «مراد و لاله» و سپس در «خروس جنگی» بازی کرد.
درخشانترین فیلمی که "لیلا" در آن به ایفای نقش پرداخت، فیلم «سلطان قلب ها» در سال ۱۳۴۷ به کارگردانی "محمدعلی فردین" بود.
"لیلا" در کودکی در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد که معروفترین آنها «سلطان قلب ها» با حضور "محمدعلی فردین"، "آذر شیوا" بود.
موفقیت و هنر "لیلا" در فیلم سینمایی «سلطان قلب ها» تا حدی برای "محمدعلی فردین" دلنشین بود، که تولد "لیلا فروهر" را در سندیکای هنرمندان برپا
کرد.
لیلا همچنین در نوجوانی در فیلمهای زیادی به بازی پرداخت؛ که میتوان به فیلمهایی چون (رابطهٔ جوانی، همکلاس، میهمان و شب آفتابی) اشاره کرد.
لیلا از ۱۴ سالگی خوانندگی را بهطور حرفهای آموخت و خواند و خالق آثاری از جمله شمیم، دلم تنگه، دو پرنده، کلاغهای خبر چین، نیاز، چشمه نور،
جولین و… شد ضمنا لیلا فروهر تنها خواننده ای است که توانایی اجرای پاپ و سنتی را به بهترین شکل ممکن را دارد.
در آخرین روزهای سال ۱۳۵۷ نمایشنامه «عفریته ماچین» به نمایش درآمد که تلفیقی بود از آثار نمایشی سنتی ایرانی که یادگاری مهمی است از هنر
نمایشی بومی ایران، به کارگردانی "رضا میرلوحی" با بازی درخشان و آواز خوانی بی نظیر "لیلا فروهر"، در کنار پدر و مادرش، "جهانگیر فروهر" و "فرنگیس
فرحزادی" و همچنین "مرتضی عقیلی"، "محمد مطیع"، "عنایت بخشی"، "بهروز به نژاد"، "بهرام وطنپرست"، "محمد ورشوچی".
او پس از انقلاب ایران به دادگاههای انقلاب اسلامی احضار شد. لیلا به دلیل ممنوعیت خوانندگی زنان و پارهای دیگر از مشکلات در سال ۱۳۶۵ به
کردستان، ترکیه رفت و سپس به استانبول رفت، بعد از آنجا رهسپار آلمان شد و پس از چهار روز به فرانسه رفت و در فرانسه، مادر، خواهر و برادر خود را
پس از یکسال دوری ملاقات کرد. لیلا در سال ۱۹۸۸ میلادی به آمریکا مهاجرت کرد و ساکن شهر لس آنجلس شد و در آنجا نیز به خواندن در کنسرتها و
تولید آلبوم جدید پرداخت. او همچنین در بسیاری از نمایشنامهها ی تلوزیونی بازی کرد که معروفترین آنها شهر فرنگ در کنار پرویز کاردان، شهرام شبپره
و فریبا فروهر بود و همچنین نمایشنامههای مطب و کلانتری با هنرنمایی لیلا و بازی شهره آغداشلو و هوشنگ توزیع.
از سال ۱۹۹۹ با هنرمند ایرانی پرویز صیاد و فریبا فروهر نمایشنامه یک صمد و دو لیلا به روی صحنه رفت، نمایشی برگرفته از زندگی شخصی لیلا فروهر و
داستان بازجوییها و مهاجرت وی که این نمایش آمار بیشترین شب اجرای یک تئاتر ایرانی در خارج از کشور را به خود اختصاص داد.
لیلا فروهر در ۲۹ مرداد ۱۳۸۳ با فردی به نام اسماعیل نبی (اسی) ازدواج کرد و به شهرستان اورنج، کالیفرنیا نقل مکان کرد.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:07 PM
36425
در این کشاکش جشن و شادی و های و هوی سینمای ایران
روزهای تولد و وفات مردی است
که با وجود عمر کوتاهش
درس های بزرگی به بازیگران سینمای ایران داد
و بازی های بزرگی برای کارگردانان سینمای ایران کرد
و نام بزرگی از خود به جای گذاشت
یادت به خیر "پرویز فنی زاده" ی بزرگ ...
(متن و تصویر از بزرگمهر حسین پور)
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:10 PM
.
.
.
یادی از پرویز فنی زاده در سی و نهمین سالروزِ درگذشتِ او در ۵ اسفندماهِ ۱۳۵۸
"فنیزاده" در تهران متولد شد. پیش از آن که فعالیت هنری را آغاز کند حروفچین و مصحح روزنامه اطلاعات بود.
وی در سال ۱۳۳۷ در کلاسهای هنرهای دراماتیک شرکت نمود. او در سال ۱۳۳۷ «گروه تئاتر گل سرخ» را با همکاری چند تن از دوستانش
تشکیل داد و بعدها به «گروه پاسارگاد» پیوست و فعالیت هنریاش را در تئاتر دنبال کرد.
او در سال ۱۳۵۲ به خاطر بازی در فیلم رگبار جایزه بهترین نقش اول مرد را از جشنواره سینمایی سپاس گرفت.
وی در مدت ۲۰ سال کار هنری در بیش از ۱۹ فیلم سینمایی، از جمله تنگسیر، و ۷۰ نمایش، از جمله پهلوان اکبر میمیرد، نقش بازی کرد.
وی پس از بازی در دو سریال تلویزیونی سلطان صاحبقران و داییجان ناپلئون، به محبوبیت زیادی دست یافت.
"پرویز فنیزاده" در ۵ اسفند ۱۳۵۸ بر اثر بیماری کزاز در ۴۲ سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:12 PM
36427
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان...
ششم اسفندماه، زاد روز "سایه" گرامی باد.
johnny
03-02-2019, 05:14 PM
36428
به یاد غلامحسین بنان آوازخوانی با حنجره ای طلایی.
او ۳۳ سال پیش در هشتم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت
و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شود،
در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:15 PM
36429
بانو مرضیه بر سر مزار استاد بنان در چهلمین روز درگذشت استاد در امامزاده طاهر کرج.
عکاس: کامران جبرئیلی
johnny
03-02-2019, 05:18 PM
.
.
.
مرضیه و خاطره یک عکس
"کامران جبرئیلی"
عکاس
چهلمین روز درگذشت غلامحسین بنان است و جمعیت زیادی برای بزرگداشت او در امامزاده طاهر کرج جمع شده اند. سال ۱۳۶۴ است.
هنرمندان و هنردوستان همه آمده اند- چهره های آشنای خوانندگان و هنرپیشگان زیادی که چندسالی است جای خود را روی صفحه تلویزیون و پرده
سینما به قهرمانان انقلابی و بازیگران جمهوری اسلامی در سال های بعد از انقلاب ۱۳۵۷ داده اند در لابه لای مردم دیده می شود؛ محمدرضا شجریان،
هوشنگ ابتهاج، قوامی، سلی و ... چهره های آشنایی اند که در میان نگاتیو عکس های آن روز پیدا کرده ام.
از انبوه مردمی که در سالن امامزاده اجتماع کرده اند و به سخنرانی یکی از متولیان مراسم درباره بنان گوش می دهند جدا می شوم و به عادت کنجکاوی
عکاسانه، به گوشه و کنار گورستان سرک می کشم.
خانم مرضیه را در کنج آرامی از گورستان به طور اتفاقی پیدا می کنم که در حلقه یاران نشسته است.
این دومین بار است که او را از نزدیک می بینم. بار اول در اردوی تابستانی دانشجویان دانشگاه تهران بود به سال ۱۳۵۵ در بابلسر، که مرضیه برای
دانشجویان دختر و پسر می خواند و آنها با بوی جوی مولیان با او هم آواز می شدند.
حالا مرضیه آن سالهای شور و عاشقی، آرام، در جامه ای از سر تا به پا سیاه، در میان جمعی از آقایان همسن و سال خودش که همگی به دور او ایستاده
اند، روی صندلی و در فضای سرد گورستان امامزاده طاهر نشسته است.
به آرامی نزدیک می روم و سلام می کنم. ظاهرا خلوت آن جمع دوستان قدیمی را بر هم زده ام و احساس خوبی ندارم.
در این جور مواقع، اگر مزاحمت عکاسانه را همردیف محرمیت دکترانه بدانی، تا حدود زیادی قضیه حل است!
مرضیه سیگاری دود می کند و بعد از هر پکی که می زند، آن را به دست یکی از آقایان که در کنارش ایستاده می دهد که او برایش نگه دارد تا پکی دیگر.
مستجاب الدعوه، مجری قدیمی و قبل از انقلاب قرعه کشی بلیت های بخت آزمایی نیز یکی از همین افراد ایستاده در جمع است.
پس از مدت کوتاهی حضور من فراموش می شود و جمع دوستان قدیمی به گفت و گوی خود ادامه می دهند.
در فاصله سکوتی که برقرار می شود، خانم مرضیه نگاه کنجکاوانه ای به من جوان عکاس می اندازد که با سلام و احوالپرسی دوباره از او خواهش می کنم
که اگر موافق باشد عکسی از او به یادگار در کنار مقبره بنان بگیرم.
نگاهی دوباره به من می اندازد و چیزی نمی گوید و دوباره با دیگران مشغول صحبت می شود.
روی سکوی سیمانی نشسته ام و آرام آن جمع را نگاه می کنم. گاهی نصف کار عکاسی، صبر است؛ انگار باید همچون جزیی از فضا شوی و فقط انتظار
بکشی.
شاید نیم ساعتی می گذرد. ظاهرا صحبت های جمع به پایان رسیده. خانم مرضیه نگاهی به من می کند و می گوید: "بلند شو برویم عکس بگیریم."
پهنه گورستان را تا کنار قبر بنان، او از جلو و من به دنبالش، طی می کنیم. بعضی از مردم که او را شناخته اند با هیجان و ناباوری جلو می آیند، سلامی
می کنند و برخی از او امضا می گیرند.
مرضیه کنار قبر بنان می ایستد و من در مقابل او در آن سوی دیگر.
کلیک!
از این صحنه فقط یک عکس گرفته ام.
مرضیه زیر لب چیزی می گوید، نمی دانم طلب آمرزش می کند یا برای آخرین بار، یاد از یار مهربان.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:19 PM
36430
دهم اسفند ماه؛ زادروزِ مهدی اخوان ثالث (م.امید) شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی.
.
.
.
johnny
03-02-2019, 05:21 PM
.
.
.
دهم اسفند ماه زادروز مهدی اخوان ثالث
نام وتخلص وی در اشعارش م. امید بود. اشعار او زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیدهاست؛ همچنین دارای لحن حماسی
آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است. اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو
گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقایی بود.
.
.
.
johnny
03-03-2019, 11:37 AM
36448
به یادِ عماد رام
در ۱۱ اُمین روزِ اسفند
که میلادَش است.
یادَش گرامی باد.
.
.
.
johnny
03-11-2019, 06:08 PM
36559
دوازدهم اسفندماه؛ زادروز بیژن ترقی شاعر و ترانهسرای فقید گرامی باد .
.
.
.
johnny
03-11-2019, 06:09 PM
.
.
.
دوازدهم اسفندماه؛ زادروز بیژن ترقی شاعر و ترانهسرای فقید است.
این ترانهسرای پیشکسوت که در تابستان سال ۱۳۸۷ سکتهٔ قلبی کرد و بیماریاش تشدید شد، زمانی گفته بود: با اینکه مردم هنوز ترانههای مرا زمزمه
میکنند، از یادها رفتهام. از وقتی مریض شدم، کسی احوالی از من نمیپرسد!
وی در ساعت ۲ بامداد شنبه، پنجم اردیبهشتماه ۱۳۸۸ در سن ۸۰ سالگی در منزلش درگذشت.
"آتش کاروان" با صدای دلکش یکی از پرآوازهترین ترانههای اوست. "بیژن ترقی" ترانههای به یاد ماندنی "بهار دلنشین"، "آتش کاروان" و "برگ خزان" و نیز
"سرود وطنم" (ایران جوان) را سرودهاست.
مجموعه سرودههای او در کتابی با عنوان «آتش کاروان» گرد آمدهاست.
وی در کتاب «از پشت دیوارهای خاطره» پنجاه سال خاطرات خود را در زمینه شعر و موسیقی جمعآوری کرده و از جمله به نقل خاطرات خود با شعرا و
آهنگسازانی چون نیما یوشیج، شهریار، پرویز یاحقی، ابوالحسن صبا، رهی معیری و علی تجویدی پرداختهاست.
قرار است که ادامه خاطرات او در کتابی تحت عنوان «پنجرهای به باغ گل» به بازار کتاب عرضه شود.ترقی در این کتاب به چگونگی سروده شدن تعدادی از
ترانههای خود اشاره کردهاست.
.
.
.
johnny
03-11-2019, 06:13 PM
36560
متاًسفانه خبردار شدیم که هنرمند و خواننده ی بزرگ ارکستر گل ها،
خانم "یاسمین" بعد از تحمل یک دوره بیماری، در روز پانزدهم اسفند ماه
در سن هشتاد و چهار سالگی درگذشته است.
روحش شاد و یادَش گرامی باد.
.
.
.
johnny
03-13-2019, 05:19 PM
36596
میلادِ تو، چشم روشنی دارد!
۲۰ اسفند؛ زادروزِ قیصرِ سینمایِ ایران، بهروز وثوقی گرامی.
johnny
04-01-2019, 09:31 PM
36831
۲۴ اسفندماه، زادروزِ اسفندیار منفردزاده موسیقیدان و آهنگساز نامی گرامی باد.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:33 PM
.
.
.
به بهانه ی ۷۹ سالگی اسفندیار منفردزاده در بیست و چهارم اسفندماه.
او از سال ۱۳۳۵ فعالیت خود را به عنوان آهنگساز در «رادیو ایران» آغاز کرد، و تا هشت سال بعد ادامه داد. قبل از آن برای مدت کوتاهی در
رادیو «نیرو هوایی» و تئاترهای لاله زار عود میزد. او همزمان با تنظیم اپرای تخت جمشید (۱۳۴۶) و فتح بابل (۱۳۴۷) آهنگ فیلمهای هنگامه
(۱۳۴۷) و جهنم سفید (۱۳۴۷) هر دو به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، را ساخت. آهنگ دو ترانه برای صدای کورس سرهنگ زاده در فیلم
حسن کچل (علی حاتمی، ۱۳۴۹)نیز از ساختههای اوست. دوران همکاری وی با مسعود کیمیایی درخشانترین دوران کار وی به عنوان
سازندهٔ موسیقی فیلم است. او در این دوران آهنگسازی فیلمهایی چونگوزنها، تنگنا، داش آکل، خداحافظ رفیق، رضا موتوری وقیصر را به
عهده داشت که مشهورترین اثرش موسیقی فیلم قیصر میباشد. او همچنین برای موسیقی متن دو فیلم قیصر و رضا موتوری برنده جایزه از
جشنواره فیلم سپاس شد. اکثر کارهای او با صدای فرهاد و گوگوش اجرا شدهاند. چندین فیلم مسعود کیمیایی نیز موسیقی متن او را به
همراه دارند. او از کودکی با مسعود کیمیایی دوست بودهاست.
او که تحصیلاتش را در رشتهٔ موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیمهتمام گذاشت، در دانشگاه موسیقی وین نیز نتوانست
این رشته را به پایان برساند. او در سال ۱۳۴۶ در زمینهٔ اپراهای تختجمشید نیز فعالیت داشت.
در سال ۱۳۴۴ نیز همراه با علیاکبر صدیف، دکتر رضا ناروند، پرویز اتابکی و گروهی دیگر از هنرمندان، در اجرایاپرای فتح بابل در تالار فردوسی
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران همکاری داشت.
منفردزاده بعد از انقلاب ترانههایی برای ابی و داریوش آهنگسازی کرد. موسیقی فیلم تابوی ایرانی را نوشت و هماکنون ساکن کشور سوئد
است.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:45 PM
36832
بیست و پنجم اسفند ماه، زادروز "رخشندهٔ اعتصامی" مشهور به «پروین اعتصامی» شاعر ایرانی است.
یادش را گرامی می داریم.
johnny
04-01-2019, 09:47 PM
36833
تصویری ناب و قدیمی از دوران ولیعهدی محمد رضا پهلوی و پروین اعتصامی با هم. این تصویر در زمانی که پروین اعتصامی
معاونت کتابخانه دانشسرای عالی (دانشگاه خوارزمی امروز) را داشت، در یکی از بازدید های محمد رضا پهلوی که در این
زمان ولیعهد بود گرفته شده است.
پی نوشت: دانشگاه خوارزمی (نام پیشین: دانشگاه تربیت معلم تهران) در سال ۱۳۱۲ در زمان رضا شاه کبیر با نام
دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی) فعالیت می کرد. این دانشگاه در سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تربیت معلم تغییر کرد.
تغییر نام این دانشگاه به دانشگاه خوارزمی در سال ۸۱ و ۸۲ در شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم بهتصویب رسید
و از بهمن ۱۳۹۰ دانشگاه رسماً به دانشگاه خوارزمی تغییر نام یافت.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:49 PM
36834
یکی از زیباترین تصاویرِ آتلیه ای که از بانو حمیرا در سال های قبل از ۵۷ (انقلاب) موجود هست، همین تصویرِ زیباست.
با تبریکِ میلادِ حمیرایِ نازنین در بیست و ششمِ اسفند ماه.
خانم حمیرا امروز ۷۴ ساله شد.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:51 PM
36835
اگر میشد صدا را دید
چه گلهایی
چه گلهایی
که از باغ صدای تو
به هر آواز میشد چید.
اگر میشد صدا را دید!
اولِ فروردین ماه؛ زادروزِ هزار دستانِ موسیقیِ ایران، بانو مرضیه گرامی باد.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:54 PM
36836
امروز ششمِ فروردین ماه؛ زادروزِ امیر رسایی خواننده یِ محبوبِ دهه ی پنجاهِ ایران است.
به همین مُناسبت، تصویرِ او را با آلبانو خواننده یِ معروفِ ایتالیایی در کاباره "شکوفه نو"،
در تهرانِ قبل از انقلاب منتشر می کنیم. عکس به حدودِ سال های ۱۳۵۲ برمی گردد.
برایِ ایشان، هر کجا که هستند آرزویِ موفقیت و تندرستی داریم.
پی نوشت : آلبانو کاریزی (Albano Carrisi): خواننده و بازیگر ایتالیایی.
.
.
.
johnny
04-01-2019, 09:55 PM
36837
هفتم فروردین ماه، میلادِ خسروشکیبایی بود.
او ۱۰ ساله که درگذشته است.
اگر امروز زنده بود، ۷۴ اُمین زادروزَش را جشن می گرفت.
یادَش گرامی
.
.
.
johnny
04-01-2019, 10:01 PM
36838
به یادِ ناصر ملک مطیعی (بزرگمردِ سینمای ایران) در اولین سالروزِ تولدَش
که بی حضورِ خودِ اوست.
به واقع ملک مطیعی از مظلوم ترین بازیگران بعد از انقلاب ۵۷ بود.
او دوران پس از انقلاب را دوران سختی توصیف کردهاست. زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که به
فیلم و سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای وی مهیا نبود. پس از مدتی، به دعوت عوامل تولید "برزخیها"،
نقش مثبت و کوتاهی را بازی میکند. با این وجود، نام وی در زمان تیتراژ پایانی فیلم به نمایش درنیامد و روزنامهها نیز خبری
در خصوص حضور مجدد وی، منتشر نکردند که این موضوع، موجب دلسردی مفرط وی شد. وی شرح آن روزگار خود را اینگونه
توصیف میکند: «کسی از دوستان من هم نمانده بود. بهروز که به خارج رفت، فردین هم مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج
قادری هم خواست که کار کند و کار کرد؛ ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.»
یادَش گرامی
.
.
.
johnny
04-01-2019, 10:02 PM
36839
تصویر "ضیاء آتابای" خواننده، برنامه ساز و موزیسین قبل از انقلاب ۵۷ در تهران.
او زاده ی دهم فروردین ماه است و سال ۱۳۹۸ هفتاد و هفت سالگی اَش را جشن گرفت.
.
.
.
johnny
04-13-2019, 03:29 PM
37040
جمشید مشایخی بازیگرِ پیشکسوتِ سینمایِ ایران، روز سیزدهم فروردین، جان به جان آفرین تسلیم کرد و درگذشت.
روحش شاد و یادَش جاودانه باد.
johnny
04-13-2019, 03:31 PM
37041
۱۵ فروردین ماه، سالروز درگذشت بزرگ بانوی شعر و ادبیات ایران، پروین اعتصامی
رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی
(اعتصام الملک) از رجال نامیو نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود. در کودکی با خانواده به تهران آمد. پایاننامهٔ تحصیلی
خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همانجا شروعبه تدریس کرد. پیوند زناشویی وی با پسر عمویش بیش از دو و نیم ماه دوام
نداشت. وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود.
دیوان اشعار وی بالغ بر ۲۵۰۰ بیت است. وی در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد ...
.
.
.
johnny
04-13-2019, 03:35 PM
37042
به یادِ آوازه خوانِ دریا دلِ اهلِ شمال "عبدالرضا کیانی نژاد" (مازیار)
شانزهمِ فروردین ماه، بیست و دومین سالروزِ درگذشتِ اوست.
یادَش گرامی
.
.
.
johnny
04-13-2019, 03:36 PM
37043
هجدهمِ فروردین ماه؛ مُصادف است با نوزدهمین سالگردِ درگذشتِ "سلطان همیشگی قلب ها" فردین.
.
.
.
johnny
04-13-2019, 03:39 PM
37044
به مناسبتِ ۶۸ اُمین سالگرد خودکشیِ "صادق هدایت"، پدر ادبیات مدرن ایران.
"هدایت" روز سه شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهای شماره ۳۷، خیابان شامپیونه، پاریس با گاز خودکشی کرد.
این عکس پس از خودکشی اول او، در خانه "عیسی هدایت" و در شهر پاریس به سال ۱۳۰۷گرفته شده است.
.
.
.
johnny
04-13-2019, 03:40 PM
37045
۲۱ فروردین ماه، ۷۷ اُمین زادروزِ بانویِ آوازِ ایران "هایده" گرامی باد.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:46 PM
37736
٢۶ فروردین ماه؛ ۸۹ اُمین زادروزِ "محمد علی خان کشاورز"گرامی باد.
johnny
06-11-2019, 03:48 PM
37737
به یادِ ایرج قادری در ۸۵ اُمین زادروزِ او.
زاده ی فروردین و درگذشته ی اردیبهشت.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:49 PM
37738
اولين روز ماه ارديبهشت ماه، همزمان است با سی و نهمین سالروز درگذشت سهراب سپهری،
شاعر و نقاشی كه بر صفحهی كاغذ نقش می زد و بر بوم كلمه می نگاشت.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:50 PM
37739
بیژن صفاری از هنرمندان پیشرو ایران در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری، در شهر پاریس درگذشت.
او دانشآموخته معماری بود و مجموعه تئاتر شهر و پارک دانشجو از مجموعههای شهری طراحیشده توسط وی هستند.
همچنین صفاری مدیریت گروه کارگاه نمایش از معروفترین و بنامترین گروههای تئاتری مدرن ایران را برعهده داشت.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:51 PM
37740
طراحی پوستر از "بیژن صفاری".
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:53 PM
37741
بیژن صفاری جلو ردیف اول و اعضای کارگاه نمایش.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:56 PM
.
.
.
بیژن صفاری نقاش، مدیر هنری و از معماران مکتب نوین ایران، صبحگاه دیروز، دوم اردیبهشت ۹۸، در سن ۸۶ سالگی در کشور فرانسه درگذشت.
صفاری از اعضای هیات امنای بنیاد شهبانو "فرح پهلوی" بود و در کنار هنرمندان دیگری چون "مارکو گریگوریان"، "سیراک ملکونیان"، "سهراب سپهری"، "پرویز تناولی" و "منوچهر شیبانی" گروه هنرمندان معاصر را تشکیل داد.
او هنرمندی چندوجهی بود که رشته معماری را در کشورهای سوئیس و فرانسه تحصیل کرد و در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
مدیریت وی در کارگاه نمایش باعث خلق آثاری به یادماندنی در مجامع فرهنگ و هنر ایران شد. (کارگاه نمایش از اولین گروههای منسجم تئاتر مدرن در ایران بود که در سال ۱۳۴۸ بنیان گذاشته شد و با مدیریت "بیژن صفاری"
و هنرمندانی چون "عباس نعلبندیان"، "ایرج انور"، "آربی آوانسیان" و "داوود رشیدی" پایههای تئاتر مدرن و نمایشنامهنویسی در ایران را شکل داد.) "بیژن صفاری" بینال تهران را برای ارائه کار نقاشان و مجسمهسازان ایرانی
در دهه سی خورشیدی پایهریزی کرد.
از "بیژن صفاری" مجموعههای نفیسی از طراحیهای پوستر و لباس بر جای مانده. وی همچنین کتاب «تئاتر و فرهنگ شرق و غرب» نوشته "آنتونن آرتو" را ترجمه کرد. ("صفاری" و "هوشنگ کاظمی" از جمله اولین استادانی
بودند که طراحی پوستر را به دانشجویان میآموختند.) "صفاری" یکی از مشاوران اصلی رادیو و تلویزیون ملی ایران و جشن هنر شیراز بود. ( صفاری از اوایل دهه ۴۰ تا اواخر دهه ۵۰ خورشیدی به عنوان مشاور در سازمان رادیو
و تلویزیون ملی ایران فعالیت میکرد.) "صفاری" همچنین طراحی مجموعه پارک «دانشجو» [ولیعهد] را بر عهده داشت و طرح داخلی «کارگاه نمایش»، «ترمیم و بازسازی ساختمان باغ فردوس تجریش (مکان فعلی موزه سینما)،
مجموعه فرهنگی و تئاتر رادیو تلویزیون ملی در اصفهان که در شروع انقلاب کار ساختمان آن متوقف شد و مکان فعلی مرکز فرهنگی فرشچیان است، از کارهای اوست.
"بیژن صفاری"، فرزند تیمسار سرتیپ سناتور "محمدعلی خان صفاری" (۱۲۷۷ لاهیجان – ۱۳۶۶ تهران) سیاستمدار، نویسنده و نماینده مجالس سنا و شورای ملی بود.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 03:59 PM
37742
چهارم اردیبهشت ماه، میلاد بانو «الهه» است.
(۱۳۱۳ - ۱۳۸۶)
یادَش را گرامی می داریم.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:03 PM
.
.
.
به یادِ بانو الهه
"بهار غلامحسینی" معروف به "الهه"، سوم اردیبهشت ماه ۱۳۱۳ در محله باغ شاه تهران به دنیا آمد. از کودکی به خوانندگی علاقه داشت
اما خانوادهاش در آن زمان چندان به آوازخوانی دختر خود علاقهای نداشتند به همین جهت معمولاً به صورت پنهانی در اتاق برای خودش آواز
می خواند. در بهمن ۱۳۳۳ به اصرار خانواده با "یعقوب یگانه" ازدواج کرد. همسرش از هنرش حمایت کرد و در موفقیتش سهم بسیار داشت.
پس از چندی از طریق "مجید وفادار" که در همسایگی خانه پدری "الهه" زندگی میکرد، سپس از طریق "داوود پیرنیا" وارد عرصه موسیقی
شد.
الهه از شاگردان "عبدالله دوامی"، استاد بزرگ ردیف موسیقی ایران و "غلامحسین بنان"، از خوانندگان نامدار موسیقی سنتی ایران بود و در
سن ۲۷ سالگی صدای او مورد توجه "داوود پیرنیا"، تهیهکننده برنامه گلها در رادیو ایران قرار گرفت که برنامه اصلی موسیقی در رادیو بهشمار
میرفت و خاص موسیقی سنتی بود.
نخستین پخش رسمی صدای "الهه" با نام "پریچهر" در فیلم «مردی که رنج میبرد» بود که در سال ۱۳۳۶ اکران گشت. "مجید وفادار" او را
برای خواندن در این فیلم معرفی کرد.
"الهه" با اجرای ترانه معروف «رسوای زمانه» که شعر آن را "بهادر یگانه" سروده بود با آهنگسازی "همایون خرم" به رادیو راه یافت و به مدت
پانزده سال از خوانندگان اصلی برنامه گلها بود. بسیاری از ترانههایی که با صدای "الهه" خوانده شده از ساختههای "همایون خرم" است.
از جمله مشهورترین اجراءهای او خواندن ترانه «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، ساخته و سروده "عارف قزوینی" بود که "روحالله خالقی"
آن را برای ارکستر بزرگ تنظیم کرد و با صدای "الهه" اجراء شد.
در سالهای بعد "الهه" ترانههایی نیز در قالب پاپ اجرا کرد، اما عمدتاً به عنوان خواننده سنتی مطرح بود. همچنین ترانه رفته ساخته
"همایون خرم" یکی از ماندگارترین آهنگهای "الهه" است.
وی نزدیک به پنجاه سال در عرصه موسیقی ایران فعال بود و بیش از یکصد قسمت از مجموعه قدیمی و مشهور برنامه گلها را در رادیو
ایران اجراء کرد، او در طول فعالیت هنریاش بیش از ۷۰۰ ترانه اجراء کرد. "الهه" در بیشتر برنامههای موسیقی رادیوی زمان خود حضوری
فعال داشتهاست.
"الهه" در طول دوران خوانندگی خود با آهنگسازانی چون "پرویز یاحقی" و "همایون خرم" ، "محمد عبدالصمدی" ، "جواد لشگری" و نیز
تعداد زیادی از شاعران و ترانهسازان مشهور همکاری کرد.
با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ در ایران که پخش برنامه گلها متوقف و خوانندگی زنان ممنوع شد، "الهه" ابتدا به لندن پیش فرزندانش و سپس به
آمریکا مهاجرت کرد. وی در خارج از ایران گاهی به اجرای کنسرت میپرداخت و تنها آلبوم «ساقی» خود را در این زمان منتشر کرد، هر
چند موسیقی سنتی ایران در خارج از ایران چندان مورد توجه نبود.
سرانجام بانو "الهه" در اردیبهشت ۱۳۸۶ برای همیشه به ایران بازگشت. سرانجام به علت ابتلا به سرطان کبد، در روز چهارشنبه ۲۴
مردادماه ۱۳۸۶ در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت.
یادش گرامی باد.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:05 PM
37744
به یادِ منوچهر سخایی در هشتمین سالروزِ درگذشتِ او.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:06 PM
.
.
.
"سید منوچهر سخایی کاشانی" معروف "به منوچهر سخایی"(زاده ۹ مهر ۱۳۱۴ – درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) از قدیمیترین چهرههای موسیقی پاپ ایران
و از بازماندگان نسلی است که با اجرای ترانههای عاشقانه بر بستر ملودیهای ایرانی، با ارکستراسیون غربی و کلام فارسی، در اواخر دهه ۳۰ خورشیدی،
محبوبیت خیره کنندهای برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند.
از "منوچهر سخائی" جدای از بازی و خوانندگی او در چند فیلم فارسی، ترانههای بسیاری به یادگار ماندهاست، که در میان آنها، ترانههای «جوونی» ساخته
فرید زلاند، «کلاغا» با کلام نوذر پرنگ و نیز آهنگ پرویز مقصدی، به امضای هنری او در عالم موسیقی بدل شدهاست. وی پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) به آمریکا
کوچ کرد و گرچه در آنجا نیز ترانهها و آلبوم هایی خلق نمود، اما هرگز نتوانست موفقیت و محبوبیت گذشتهٔ خود را تکرار کند و نهایتاً برای سالها در سکوت به
سر برد.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:09 PM
.
.
.
به مناسبتِ هشتمین سالروزِ درگذشتِ منوچهر سخائی
۱ - دوران کاری و فعالیت هنری (قبل از انقلاب ۱۳۵۷)
وی قبل از آن که وارد دنیای موسیقی شود، برای مدتی در روزنامه کیهان مشغول به کار شد و به عنوان خبرنگار پارلمانی این روزنامه فعالیت کرد.
"منوچهر سخائی" در اواسط دههٔ سی به موسیقی روی آورد. گرچه در آن زمان موسیقی پاپ در ایران چندان شناخته شده نبود، امّا "سخائی" با
بهره از آثار موزیسینهای خارجی از همان ابتدا نسبت به این نوع موسیقی گرایش نشان داد. در اواخر دهه ۳۰ "منوچهر سخائی" موفق شد که
با ترانهای به نام «کالسکه زرین» که به شکلی غیر حرفهای به همراه "کامبیز مژدهی" به عنوان آهنگساز و "پرویز وکیلی" به عنوان ترانه سرا ضبط
شده بود، از سد شورای سخت گیر و محافظه کار موسیقی رادیو ایران در آن زمان عبور کند.
در واقع تا دههٔ سی شورای موسیقی رادیو در زمینه موسیقی پاپ بسیار سخت گیربود و چون عمدتاً موسیقیدانان سنتی در آن شورا حضور داشتند،
به ندرت اجازهٔ پخش آهنگهایی غیر از موسیقی سنتی و ملی از رادیو را صادر میکردند و بنابراین خیلی به ندرت آهنگهای پاپ از رادیو پخش میشد.
طوری که مثلاً "محمد نوری" به عنوان یکی از نخستین خوانندگان پاپ ایرانی، ناچار بود که در برنامهٔ ارتش ترانههایش را اجراء کند و در خود رادیو امکان
اجرا نداشت. اما در جو پدید آمده بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با پخش ترانهٔ معروف «مرا ببوس» [به خوانندگی "حسن گل نراقی" و آهنگسازی "مجید
وفادار" و شعر "حیدر رقابی" (هاله)]جو دیگری در رادیو به وجود آمد و شورای سخت گیر و محافظه کار موسیقی در رادیو، با دیدن استقبال مردم از این
نوع آهنگها، رویکرد جدیدی نسبت به موسیقی پاپ پیدا کرد و تصمیم گرفت تا مجوز پخش یک یا دو آهنگ پاپ را در هر ماه صادر کند.
از آن زمان پای خوانندگان پاپ به رادیو گشوده شد و ابتدا "محمد نوری" و بعد "ویگن" برای اجرای این ترانهها انتخاب شدند و بعدها "منوچهر سخائی"
و "عباس مهرپویا" نیز به آنها پیوسته و چهار نفر خوانندههای پاپ موزیک رادیو در آن زمان را تشکیل میدادند که هر کدام در ماه یک برنامه اجرا میکردند.
بدین ترتیب "منوچهر سخائی" از سال ۱۳۳۷ به بعد فعالیت حرفهای خود را به عنوان خواننده در رادیو ایران آغاز کرد.
در همین سالها "منوچهر سخائی" فعالیت خود در سینمای ایران را نیز، نخست به عنوان خواننده و سپس به عنوان بازیگر آغاز نمود. یکی از نخستین
اجراهای رسمی او، که اولین ترانهٔ او برای فیلمهای فارسی نیز محسوب میشود، در فیلمی به نام «زندگی شیرین است» (ساختهٔ "مجید محسنی"
محصول دیانا فیلم) بود که در سال ۱۳۳۵ اکران گردید. وی در سالهای بعد در فیلم های دیگری همچون «دخترها اینطور دوست دارند»
(ساخته "اسماعیل پورسعید"،۱۳۴۱) و «خروس جنگی» (ساخته "اسماعیل پورسعید"، ۱۳۴۴) ترانههایی اجراء کرد و همچنین به عنوان بازیگر در
فیلم هایی مثل «پستچی» (ساختهٔ "رفیع حالتی"، ۱۳۴۰)، «در انتهای ظلمت» (ساختهٔ "ابوالقاسم ملکوتی") و «ببر کوهستان» (ساختهٔ "خسرو
پرویزی" ظاهر شد.
در مجموع دوران اوج شهرت و محبوبیت "منوچهر سخایی" در دهه چهل خورشیدی بود. صدای او سبک و کلاس خاص خودش را داشت و او نیز همچون
"ویگن" و "عارف" و "محمد نوری" طرفداران خاص خود را داشت.
در همین ارتباط "محمد رضا شجریان" در کارگاه آواز خود خاطرهای حکایت کردهاست که نشان از شهرت و اهمیت "سخایی" در آن سالها دارد. وی میگوید:
«... من در دانشسرا بودم که "منوچهر سخایی" یک ابوعطا خواند که من خیلی خوشم آمد و آن را یادگرفتم و بعدها چند بار آن را خواندم و همیشه هم
گفتهام که این را از "سخایی" یاد گرفتهام…»
"منوچهر سخایی" همچنین درسالهای فعالیت هنری اش در تلویزیون نیز شوی تلویزیونی «زنگولهها» را برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرد که در آن به
معرفی چهرههای جدید موسیقی پاپ میپرداخت.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:11 PM
.
.
.
به مناسبتِ هشتمین سالروزِ درگذشتِ منوچهر سخائی
۲ - دوران کاری و فعالیت هنری (بعد از انقلاب ۱۳۵۷)
بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷) "منوچهر سخائی" نیز مانند بسیاری از دیگر خوانندگان و بازیگران قبل از انقلاب راهی آمریکا شد و ساکن شهر لوس آنجلس گردید و تلاش نمود تا فعالیت هنری اش
را در آنجا ادامه دهد. از جمله در نخستین سالهای اقامتش در آمریکا اقدام به تهیهٔ چند ترانه و ارائهٔ آنها به صورت سه آلبوم استودیوئی نمود. اما وی در این آلبومها و به طورکلی در سالهای
مهاجرت و اقامتش در شهر لس آنجلس هرگز نتوانست موفقیت های گذشته اش را تکرار کند.
در ارتباط با اولین آلبومش در آمریکا خود او طی مصاحبهای با رادیو فردا میگوید:
«.. من از چند آهنگ اولین آلبومم که در آمریکا تهیه کردم راضی نیستم. چون این آلبوم را در بدو ورودم به آمریکا ارائه دادم، هنوز به اوضاع و احوال اینجا آشنا نبودم و از نظر مالی هم بسیار
محدود بودم، نمیتوانستم به راحتی تصمیم بگیرم و این آلبوم را در شرایط کوچ اجباری و آن حالت گیج و ویجی تولید کردم!....»
اما وی بلافاصله پس از نخستین آلبومش در آمریکا، آلبومی دیگر به نام سکوت و نیز آلبوم همکلاسها را نیز به بازار موسیقی عرضه کرده بود که گرچه در آنها آهنگهای خوبی وجود داشت
اما بر اساس گفتهٔ خود او حتی ترانههای خوب موجود در این آلبوم ها هم وی را راضی نکرده بود و بدین ترتیب وی نهایتاً تصمیم گرفت که برای چند سال سکوت پیشه کند. در این ارتباط وی
در همان مصاحبه میگوید:
«... بعد از آن آلبوم ها، اوضاع اینجا [در لوس آنجلس] به شکلی شد که من دیدم یا باید از این جماعت بزن بکوب پیروی کنم یا دوباره سکوت کنم ومن در آن زمان تصمیم گرفتم با موسیقی
لس آنجلس همراهی نکنم و به کار تألیف روی بیاورم…»
حاصل سکوت طولانی مدت و غیبت "منوچهر سخایی" از صحنه موسیقی پاپ لس آنجلس، جمعآوری تعدادی مصاحبه از شخصیتهای مختلف مطرح در موسیقی پاپ فارسی بود. وی
هم چنین در این سالها دست به تهیهٔ کتابی دربارهٔ موسیقی مدرن و موسیقی پاپ ایران زد که در آن تقریباً با همه کسانی که در دسترس او بودند از جمله با "محمد نوری"، "حمید قنبری"
و "نعمت مین باشیان" گفتگوهایی دربارهٔ این موضوعات انجام داده بود.
سخایی هم چنین در واپسین سالهای فعالیتش و پس از مدتها سکوت، آلبومی تهیه کرد که در آن از ترانههای اجتماعی استفاده کرده و به مضامینی نظیر حقوق بشر پرداخته بود…
"سخائی" در این آلبوم، سعی کرد تا سبک خواندنش را تغییر داده و نتها وگامهایی را اجراء کند که در گذشته به ندرت مورد استفاده اش قرار گرفته بود. همکار آهنگساز وی در این آلبوم
"محمد شمس" بود، که آهنگهای این آلبوم را از ادغام تمهای کلاسیک ایرانی وغربی خلق نمود. اشعار ترانههای این آلبوم عمدتاً توسط "ایرج فاطمی" سروده شده بودند و به گفتهٔ خود
"سخایی" برای ارائهٔ این آلبوم سه سال کار مداوم انجام شده و موسیقی آن با ارکستر سمفونی پاریس به شکل زنده ضبط گردیده بود.
سرانجام "منوچهر سخائی" روز پنج شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ در آمریکا بر اثر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:14 PM
37745
به یادِ استاد ناصر چشم آذر و اولین سالروزِ درگذشتِ او.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:19 PM
.
.
.
به مناسبت اولین سالروز درگذشت ناصر چشم آذر
"ناصر چشمآذر" در ۱۰ دی ماه ۱۳۲۹ در اردبیل متولد شد و در سایه آموزشهای پدرش "اسماعیل چشم آذر" مراحل اولیه موسیقی را فرا گرفت.
او در کودکی ساز آکاردئون را برگزید.
در ۱۲ سالگی بههمراه پدرش وارد ارکستر آذربایجانی رادیو ملی ایران شد و در ۱۳ سالگی جایزه ویژه موسیقی را در مقطع دبیرستانی بهخاطر
نواختن آکاردئون دریافت کرد.
اولین ملودی خود را در ۱۳ سالگی ساخت و در گام لا ماژور و ر مینور بود که مشابه نغمههای شوشتری و همایون موسیقی ایرانی است.
در ۱۷ سالگی رهبری کنسرت ترتیب داده شده در سفارت ایران در عراق را برعهده گرفت. در ۱۸ سالگی بههمراه گوگوش، سفرهای رسمی
خود را آغاز نمود.
در ۲۰ سالگی برای گذراندن دوره جاز به آمریکا رفت و پس از بازگشت سرپرستی ارکستر شوی تلویزیونی "پرویز قریب افشار" را به عهده گرفت.
در محضر استادانی چون "مرتضی حنانه"، "ملیک اصلانیان" دورههای تکمیلی را سپری کرد. در سال ۱۳۵۷ به مدت ۵ سال جهت تکمیل دوره
موسیقی جاز و موسیقی فیلم به آمریکا مسافرت کرد.
لازم به ذکر است که وی از پیشگامان سازهای الکترونیک در ایران بود. «باران عشق» یکی از آثار معروف اوست. پس از بازگشت به ایران از سال
۱۳۶۳ و با ساخت موسیقی متن فیلم «تاراج» به کارگردانی "ایرج قادری" فعالیت خود را در زمینه موسیقی فیلم آغازکرد.
سرانجام ناصر چشمآذر بامداد جمعهٔ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ بر اثر سکتهٔ قلبی در تهران درگذشت.
مراسم تشییع پیکر ناصر چشمآذر صبح یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ در تالار رودکی تهران برگزار شد و پس از آن در قطعه هنرمندان بهشت زهرا
به خاک سپرده شد.
.
.
.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:20 PM
37746
به یادِ سوسن (گلاندام طاهرخانی) در پانزدهمین سالروزِ درگذشتِ او، در چهاردهمِ اردیبهشت ماه.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:34 PM
.
.
.
به مناسبتِ پانزدهمین سالروزِ درگذشتِ سوسن.
سوسن با نام اصلی "مهناز" یا "گلاندام طاهرخانی" در سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد.
نام پدرش "ابراهیم" و نام مادرش "بلقیس" بود. خانواده "سوسن" در اصل کرد بودند. او پس از دست دادن پدرش در یک حادثه تصادف، که خودش هم مجروح گشت به اتفاق مادرش
به تهران آمدند و در کاروان سرایی در بازار شهر ری زندگی میکردند. مادرش در مدت کوتاهی به علت بیماری وبا، با زندگی وداع گفت. "سوسن" در نبود پدر و مادر، نزد زنی تنها که
در همسایگی آن ها زندگی می کرد بزرگ شد. او زنی بود که در کافههای آن زمان در دهه ی بیست خورشیدی میخواند و بعضی وقتها "سوسن" را با خود به کافه میبرد.
"سوسن" کمکم پا به عرصه خوانندگی و به تقلید ترانههای "دلکش" و "قمرالملوک وزیری" و "ملوک ضرابی" پرداخت. با نام "ویکتور" در یک کافه با شبی پانزده تومان مشغول به کار شد.
پس از چندی "رشید مردای" آهنگساز موسیقی کوچه بازاری با او آشنا شد و او را به کافه دیگری برد و نام هنری "سوسن" را برای او انتخاب کرد. ناگفته نماند که چون "سوسن" سواد
خواندن و نوشتن نداشت به کمک "رشید مردای" و "یارمحمد تهرانی" ترانهها را حفظ میکرد. پس از سالها توسط "جمیله" رقصنده هنرمند به کافههای مجلل تر پایش باز شد و تا آنجا
پیش رفت که توانست در "شکوفه نو" یکی از کابارههای مهم آن زمان تهران، جایی برای خود باز کند.
آقا "رضا سهیلای" معروف که دارای چند کافه در لالهزار بود از او خواستگاری کرد ولی او جواب رد داد. با گذشت زمان پایش به رادیو باز شد و سپس به مهمانیهای بزرگان دعوت شد و
همچنین توسط "پوران" وارد دربار ایران شد. "سوسن" به خاطر قدردانی از "جمیله"، باعث شد که "جمیله" هم بتواند به دربار رفتوآمد نماید. در بیشترین مهمانیهای تاج الملوک مادر
"محمدرضا شاه پهلوی" او به اتفاق "ملوک ضرابی" دعوت میشد. جالب است بدانید که در یک مهمانی، "فرح پهلوی" گردنبندی را از گردن خود باز می کند و برای قدردانی به گردن
سوسن می اندازد.
معروفترین ترانه ی سوسن، «دوست دارم میدونی» است که آهنگ آن از "فتحالله ریاحی" و شعر آن از "سعید دبیری" است.
ترانههایی از او در چند فیلم پیش از انقلاب بهکار رفتهاست، از جمله: قیصر، حسن کچل.
او بسیار فرد خیری بود. "سوسن" که قبل انقلاب در کابارههای بسیار مشهوری میخواند و پول خوبی میگرفت همه را خرج فقرا میکرد. به شکلی که در بین خوانندههای زمان خود،
بیشترین کار خیر و کمک را به محرومان میکرد.
او بعد از انقلاب، پس از چند ماه به ترکیه و سپس لندن و بعد به آمریکا مهاجرت کرد و در روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی تنفسی چشم از جهان فروبست.
.
.
.
johnny
06-11-2019, 04:37 PM
37747
میلادَت مُبارک شاه ماهی هنر!
۱۵ اردیبهشت ماه، زادروز گوگوش.
johnny
06-11-2019, 04:40 PM
37748
به یاد گیتی پاشایی در ۲۴ اُمین سالروزِ درگذشتِ او.
۲۳ خرداد ۱۳۱۹ – ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴
.
.
.
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.