هر کجا پا بنهی حسن وی آنجا پیداست
هرکجا سر بنهی سجدهگه آن زیباست
همه سرگشته آن زلف چلیپای ویند
در غم هجر رُخش، این همه شور و غوغاست
هر کجا پا بنهی حسن وی آنجا پیداست
هرکجا سر بنهی سجدهگه آن زیباست
همه سرگشته آن زلف چلیپای ویند
در غم هجر رُخش، این همه شور و غوغاست
گریه کن ابربهاری گریه کن
بامن از این سوگواری گریه کن
دل ندارد طاقت هجران او
بادل من خود به یاری گریه کن
تو بودی مظهری از استقامت
کلامت ثابت و بود با صلابت
تو رفتی با دلی آرام به باقی
پیامت ماند ولی جای تو خالی
بنویس از غم آیینه و گل
بنویس از سپر سینه و گل
بنویس عشق دگرگون شده است
چهره آیینه گلگون شده است
بنویس از غم هجران بنویس
باز از داغ جماران بنویس
ذرّات وجود، عاشق روی ویاند
با فطرت خویشتن، ثناجوی ویاند
ناخواسته و خواسته دلها همگی
هر جا که نظر کنند، در سوی ویاند
درفراق چهرۀ مـولای خویش
نایدازمن هیچ کاری گریه کن
چون دهم شرح غم اش را با کسی
تا همیشه، سوگواری گریه کن
بر دل من چو می نهی داغ فراق خود چه غم
هر چه نهی بنه که من سر با رضات می نهم
خون جگر چه می شود، کاسه به کاسه سر به سر
از سر مژه می چکد ، قطره به قطره نم به نم
زخمی که به قلب شیشه هامانجاریاست
در خونرگ سبز ریشه هامان جاری است
با حنجره بریده هم میخوانیم
فریاد تو در همیشه هامان جاری است
با رفتن تو ترانه بیمفهوم است
منظومه عاشقانه بیمفهوم است
باید که چو ابر روز و شب گریه کنیم
لبخند در این زمانه بیمفهوم است
بغض به سینه می رود پهنه به پهنه لب به لب
اشک زدیده می رود چشمه به چشمه، یم به یم
همچو هزار در غمت شاخه به شاخه، گل به گل
ناله زدل برآورم سینه به سینه، دم به دم
بر سر زلف عقده با حوصله شان می کشم
حلقه به حلقه مو به مو، طره به طره خم به خم
رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)