در این پست به تحلیل و بررسی آهنگ کلاسیک-پاپ عادت می پردازیم ..
<<< تحلیل آهنگ عادت >>>
شاید اکثر افراد با شنیدن و مقایسه ی دو آهنگ عادت و تو بی نهایت شب ، این فکر در ذهنشان تداعی شود که این دو آهنگ شباهت های بسیاری دارند و حتی عادت نوعی تکرار برای تو بی نهایت شب باشد. اما اگر با دقت و کنجکاوانه به این دو آهنگ نگاه کنیم متوجه تفاوت های بسیاری میان آنها می شویم که به نسبت، بسیار بیشتر ازشباهت هایشان است.
آهنگ عادت نسبت به آهنگ تو بی نهایت شب بسیار فنی تر و تکنیکی تر ساخته شده و آهنگساز در آن بیشتر به جنبه های فنی کار پرداخته و کمتر خودش را درگیر عناصری مانند موزیکالیته کرده است. در حقیقت می توان گفت آهنگساز با توجه به درون مایه و محتوای شعر عادت ، تصمیم بر این گرفت که تولید حس در آهنگ به کمک عناصر موزیکالیته را فدای زیبایی های ملودی و پیوستگی آکوردها کند و حاصل کار نیز نشان می دهد که تصمیم آهنگساز در انتخاب این شکل از آهنگسازی برای این نوع شعر، کاملآ درست و به جا بوده است.
اجازه بدهید واژه ی "آکورد" و "هارمونی" را به صورت ساده و کلی برای شما تعریف کنم تا دقیق تر متوجه بحث بشوید:
آکورد : وقتی 3 یا بیش از 3 نت را به طور همزمان یا به صورت آرپژوار (یکی پس از دیگری و ...) اجرا می کنیم ، در واقع یک آکورد را اجرا کرده ایم که این نت ها از گام های خاصی با رعایت فواصل موسیقیایی خاصی کنار هم چیده می شوند و تشکیل یک آکورد را می دهند.( دو نت تشکیل "دوبل نت" را می دهند )
هارمونی : به دانش و اصول پیوند آکورد ها و ترکیب آنها (با یکدیگر/ با ملودی) برای ساختن یک آهنگ هارمونی گفته می شود.
از لحاظ موزیکالیته، آهنگ عادت به طور کلی تنها دارای دینامیک های شدت صدا است که کلآ به دو صورت قوی (forte) و ضعیف (piano) که از شدت صدای قوی برای قسمت های موزیک و از شدت صدای ضعیف برای قسمت های وکال و یا زمانی که کلارینت نواخته می شود، استفاده شده است.
اما از لحاظ فنی:
شروع آهنگ عادت، همانند شروع آهنگ تو بی نهایت شب ، با اجرای یک آکورد (این بار به صورت آپژوار) همراه است. در قسمت هایی که کلارینت نواخته می شود ، آهنگساز ترجیح داده که ذهن شنونده بیشتر درگیر صدای زیبای این ساز در هنگام اجرای ملودی شود و به همین دلیل آکوردهایی که با پیانو نواخته می شود با شدت صدای ضعیف همراه است.
نکته ای که باید در اینجا به آن اشاره کنم آن است که در این آثار، آنچه که مخاطب می شنود و حس می کند برای آهنگساز بسیار مهم بوده است و از این رو ، تلاش بسیار زیادی بر زیباسازی اثر و دقت در جزییات آن، نموده است.
در ثانیه ی 00:45 که صدای خواننده به قطعه اضافه می شود دیگر خبری از اجرای آکورد های مقطعی و شکسته نیست و آهگنساز بیشتر به اجرای پیوسته و آرپژوار آکورد ها روی آورده است. کاملآ پیداست که این سبک از آهنگسازی و اجرا نسبتآ زیباتر و دل نشین تر از اجرای آکورد ها به صورت مقطعی (مثل آهنگ تو بی نهایت شب) است. ( و همین می تواند یکی از دلایل بالاتر بودن آراء آهنگ عادت (از لحاظ علاقه مندی) در نظر سنجی آثار کلاسیک-پاپ همین سایت باشد! )
در دقیقه ی 1:36 یک پیوست قطعه ای داریم که فوق العاده زیرکانه است و یک حرکت خلاقانه توسط آهنگساز است. در این قسمت آهنگساز با اجرای چند نت به صورت قوی ( والبته همراه با آرپژهای ضعیف) آهنگ را از حالت و حس آرام و سرد آن وارد حالتی هیجان انگیز و گرم می کند (با اضافه شدن درام و ریتم های گیتار) که این امر مخاطب را شگفت زده و مجذوب می کند.در همین جا هم
می توان به میزان اهمیتی که آهنگساز بر آنچه حاصل کارش می شود ، پی برد.
ریتم های خاص گیتار که در دقیقه ی 2:06 اضافه می شوند فضای کار را popularity تر می کند.( بدین معنا که بیشتر به سمت سبک پاپ و بافت آن گرایش می دهد.)
نکته: آکورد های که توسط گیتار اجرا می شوند برگرفته از آکورد های پیانو است اما به دلیل تفاوت هایی که در هارمونی ِصدایی ِ گیتار و پیانو وجود دارد ، شاید چندان یک رنگ به نظر نیایند.
یک کار خلاقانه و تنوع طلبانه ی دیگر آهنگساز در این قطعه ، ایجاد یک تاخیر در میان مصرع های شعر و قرار دادن ملودی هایی ما بین آنهاست که در دقیقه ی 3:18 با اولین نمونه ی آنها مواجه می شویم. این کار باعث ایجاد تنوع برای شنونده می شود و قطعه را از حالت یکنواختی و تکرار خارج می کند. در حقیقت همین عوامل و نکات ریز است که در زیباتر شدن یک آهنگ و متفاوت تر بودن آن ، اثر دارد، که البته ذهن خلاق و مبتکر آهنگساز را می طلبد.
در پایان قطعه هم ( دقیقه ی 4:02) یک دینامیک کاهش سرعت (rall) بر آرپژ های پایانی قرار داده شده ،که به عنوان حسن ختام اثر می باشد.(متداول در آثار کلاسیک) .
نکته ی بسیار مهم: این آهنگ در واقع مجموعه ای از آکورد های بهم پیوسته است ، که به شکلی استادانه با یکدیگر ترکیب شده اند و آنچنان دقیق بر ساختار آکوردهای آن کار شده است ، که حتی گوش های ورزیده ی چندین موزیسین هم توانایی تشخیص وجود یا عدم وجود فواصل ناخوشایند ما بین نت های آکوردهای آن را ندارد.
بد نیست بدانید ، طراحی این گونه ی آکوردها و ترکیب آنها بالاترین سطوح دانش هارمونی و درک موسیقیایی فوق العاده ای را می طلبد و حاصل تلاش و صرف وقت بسیاری می باشد تا حاصل کار بدین شکل زیبا و بی نقص برای ما تجلی پیدا کند.
خاطرهبازی با مدیر یکی از قدیمیترین شرکتهای تهیه و توزیع آثار موسیقیموسیقی ما – لالهزار، هنوز لالهزار بود... یکی از مهمترین مراکز فرهنگی پایتخت که به همهجای کشور خوراک فرهنگی میفرستاد. از سینماهای پرخاطره بگیر تا ردیف مغازههای فروش کاستهای موسیقی. مغازههایی که هر روز از صبح اول وقت مشتریهای خاص خودش را داشتند؛ از دوآتشههای طرفدار ناصر عبداللهی و شادمهر و عصار و اصفهانی و آریان بگیر تا علاقهمندان سعید شهروز و خشایار اعتمادی و خیلیهای دیگر.
غلام علمشاهی: هرگز کسی نتوانست به رکورد «شادمهر» نزدیک شود
بیشتر شهرستانیها برای خریدن کاستهای خواننده مورد علاقهشان فقط و فقط یک آدرس در دست داشتند که رویش نوشته بود: «تهران، خیابان لالهزار...» آن قدیمیترها که برای خریدن آلبومهای «شادمهر» در صف مغازههای لالهزار ایستادهاند، شاید تعریف دیگری از این خیابان داشته باشند.
لالهزار، لالهزاربود با ردیف مغازههایی که کاستهای موسیقی را پشت ویترینشان چیده بودند تا فصل مهمی از موسیقی پاپ ایران را ورق بزنند و در این بین چند نام مهم در رأس شرکتهای تولید و نشر موسیقی میدرخشید. غلام ترابی، غلام علمشاهی، صدرالدین حسینخانی، خاندان چمنآرا و اکبر سلطانی.
کات و با یک دور تند، بیست سال بعد... صدای من را از سال 94 میشنوید. لالهزار دیگر لالهزار نیست... ردیف فروشگاههای لوسترفروشی و لوازم برقی، جایگزین فروشگاههای محصولات فرهنگی شدهاند. چند فروشگاه کوچک موسیقی باقی مانده با ویترینهایی خاکخورده که تنها به یاد خاطرات روزهای پُرفروغ، صبحشان را به شب میرسانند.
خاطرهبازی با قدیمیهای صنعت موسیقی را چند وقتی هست که در سایت «موسیقی ما» شروع کردهایم و حالا نوبت یکی دیگر از بزرگان آن سالها رسیده.
به بهانه پرونده 100 قطعه هیت سایت موسیقی ما، با تهیهکنندگان باسابقه موسیقی خاطران دوران نه چندان دور را مرور میکنیم. [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]و این بار «غلامعلی علمشاهی» (مدیریت شرکت آوای نکیسا) به ما از آن سالها گفت تا با مرور خاطراتی هیجانانگیز، حالمان خوب شود. از شادمهر و بنیامین و محمد اصفهانی و خیلیهای دیگر. خاطراتی که هر کدام از آنها برگی از تاریخ موسیقی ایران است. موسیقیای که دیگر لالهزار ندارد و این اتفاق غم انگیزی برای ماست.
- آقای علمشاهی! شما جزو تهیهکنندگان قدیمی صنف موسیقی بودید و سالهای زیادی را به عنوان یک شرکت مهم و تأثیرگذار در بازار موسیقی کشور فعالیت میکردید. اما به یک باره کنار کشیدید و دیگر فعالیت چندانی ندارید. این کنار رفتن بی سر و صدا، نوعی اعتراض به شرایط حاکم بود یا دلیل دیگری داشت؟
موسیقی سالهاست دیگر خلاصه شده در اجراهای صحنهای و کنسرت و تولید و انتشار آلبوم و در این شرایط، حمایت از آلبومِ خوانندههای جدید هیچ توجیه اقتصادی ندارد. این موضوع سالهاست که در موسیقی به یک بحران تبدیل شده است. خوانندههایی هم که در حال فعالیت هستند و تعدادشان به تعداد انگشتان دست نمیرسد، دیگر سوپراستارهایی هستند که معروفیتشان را دارند و کنسرتشان را برگزار میکنند. من هم همیشه سعیام بر این بوده که بتوانم خوانندهای جدید کشف کنم که سبک و صدایی جدید داشته باشد. آنقدرها هم بیکار نیستم و کنار نکشیدهام. در پی صداهای جدید هستم برای معرفی به بازار.
- کمی به عقب برگردیم و درباره سالهای نخست فعالیتتان در لالهزار برای ما بگویید. اصلاً شما چطور وارد این بازار شدید؟ قصه ورود شما به این حوزه چه بود؟
من قبل از انقلاب در همین خیابان لالهزار فروشگاه نوار کاست داشتم و بعد از انقلاب هم با شروع جنگ تحمیلی، توزیع و تکثیر سرودهای انقلابی جزو مهمترین فعالیتهای ما بود. آن زمان آثار موسیقی خیلی کم منتشر میشد و مثلاً آقای آهنگران و کویتیپور بسیار محبوب بودند. یکی از شرکتها که زیرمجموعه بنیاد مستضعفان بود، آن زمان بیشتر آثار بزرگان موسیقی از قبیل «لاله بهار» با صدای استاد ناظری و آهنگسازی مرحوم مشکاتیان را تهیه و تولید میکرد و ما هم در بخش توزیع کمکشان میکردیم. ما شرکتمان را در سال 1361 به ثبت رساندیم و شرکت «آوای نکیسا» متولد شد. کمی کار کردیم ولی آن سالها موسیقی در سرودهای انقلابی خلاصه شده بود که صدا و سیما به عنوان همهگیرترین رسانه کشور، در پخش و ارائه این آثار حرف اول را میزد و همین باعث شده بود بازار رونق چندانی نداشته باشد. جنگ که تمام شد، حدود سال 76 شرکتمان دوباره فعالیتاش را از سر گرفت و موسیقی پاپ آرامآرام دوباره وارد مارکت موسیقی در کشور شد. به تدریج نخستین آثار ما تولید و ارائه شد و دوباره موسیقی در کشور جان گرفت.
- شما درباره نخستین سالهای شروع به کار موسیقی پاپ بعد از انقلاب صحبت میکنید. دورانی که به هر حال برای مخاطب آن نسل تازگی داشت و هیجان جالبی در جامعه به این موسیقی ابراز میشد. نخستین آلبوم شما در این دوره کدام اثر بود؟
آلبومهای آقای «محمد اصفهانی» بود. آلبوم «حسرت»، «فاصله» و «تنها ماندم». بعد آثاری از خوانندههایی چون «داود ناقور» و «فرهاد جواهرکلام» نیز توسط شرکت ما تولید شد.
- درباره فروش آثار موسیقی در آن سالها حرف و حدیثهای زیادی عنوان میشود. لطفاً درباره تیراژ آلبومها در آن سالها حرف بزنید. بیشترین میزان فروش آلبوم شما در آن سالها کدام آلبوم بود و رقم تیراژ واقعی این اثر چقدر بود؟
آلبوم «حسرت» آقای اصفهانی حدود یک میلیون و پانصد هزار کاست فروش رفت و حدود صد هزار نسخه هم CD این آلبوم فروش رفت. آن زمان هنوز CD به آن شکل باب نشده بود و بحران دانلودی هم که این روزها همهگیر شده، وجود نداشت.
- شما در صفحات اجتماعیتان بارها عکسهایی مشترک با «شادمهر عقیلی» منتشر کردهاید. خود شادمهر هم همیشه ارادتاش را به شما و شرکتتان اعلام کرده. مشخصاً رابطه دوستانه و صمیمانهای بین شما و شادمهر در آن سالها بود ولی هرگز هیچ اثری از او در شرکت شما منتشر نشد. چرا؟
شادمهر دوست خوب و یکی از الگوهای موسیقی در آن زمان بود و ما هم احترام خیلی زیادی به هم داشتیم و البته دوستی عمیقی هم بین ما وجود داشت. در بسیاری از آثار ما ساز زده و آهنگسازی کرده. به نظر من شادمهر هم آن زمان و هم الان در موسیقی پاپ، ده سال از همه جلوتر است. او الگوی خیلی از ستارههای حال حاضر موسیقی کشور بوده و هست و سبکهایی که اجرا میکند، همیشه توسط دیگر خوانندهها و ستارههای حال حاضر موسیقی ایران پیروی میشود. همیشه به پنجه هنرمند و رنگ صدای او علاقهمند بوده و هستم. او واقعاً شاهماهی موسیقی پاپ ایران است.
- پس دلیل عدم همکاری شما با شادمهر در تولید آثارش در ایران آن زمان چه بود؟
شادمهر آن زمان یک قرارداد 5 ساله سفت و سخت با یک شرکت دیگر داشت که هیچرقمه اجازه همکاری با شرکتهای دیگر را به او نمیداد. این موضوع را برای اولین بار به شما میگویم و بهتر است هواداران شادمهر هم بالاخره اصل موضوع را بدانند که اصلاً یکی از اصلیترین دلایل رفتن شادمهر از ایران، همان قرارداد 5 سالهای بود که با آن شرکت داشت. آن قرارداد دستوپای شادمهر را بسته بود و او هیچ کاری در ایران نمیتوانست انجام دهد. ما با شادمهر فوتبال و استخر و همهجا میرفتیم و دوستی عمیقی داشتیم ولی آن قرارداد اجازه نمیداد همکاری داشته باشیم. در خیلی از آلبومهای ما ساز زده و تنظیم هم کرده. اصلاً آن زمان معروف بود که خیلی از خوانندهها انتشار آلبومشان را عقب میانداختند تا شادمهر از سفر برگردد و موسیقیهایشان را تنظیم کند و بعد آلبومشان را روانه بازار میکردند!
- شرکتها و رسانههای مختلف درباره میزان فروش آثار شادمهر حرف و حدیثهای زیادی را عنوان میکنند و خیلیها اعتقاد دارند که آلبومهای شادمهر رکورددار فروش آثار موسیقی در کشور است. شما به عنوان یک فرد آگاه، میتوانید این ارقام و اعداد را تأیید کنید.
آلبوم «دهاتی» شادمهر قطعاً پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران است. هیچ شک و تردیدی در این موضوع نیست و رقم واقعی فروش این آلبوم هم بیش از دو میلیون و صدهزار نسخه کاست است.
- نفرات بعدی لیست پرفروشهای آثار موسیقی از نگاه «غلام علمشاهی» چه کسانی هستند؟
آقای اصفهانی و آلبوم «حسرت» و گروه آریان نفرات دوم و سوم این لیست هستند. در دهههای بعدی «بنیامین» هم وارد این لیست پرفروشها شد ولی اگر کلی نگاه کنیم، هرگز و در هیچ سالی هیچکس نتوانست حتی به رکورد شادمهر نزدیک هم شود.
- آلبوم «بنیامین 85» نخستین آلبوم این خواننده بود که از طریق کمپانی شما به بازار موسیقی کشور آمد. چرا این آلبوم تا این حد مورد توجه قرار گرفت؟
بنیامین سبک و سیاق جدیدی را به موسیقی پاپ ایران آورد. او دنبالهروی کسی نبود و پدیدهای بود که در دوره خودش توانست فضا را بشکند و قوانین جدید را در بازار بیاورد. تیم خوب و شاعر خوب و رنگ صدا و سبک بنیامین همه و همه باعث شدند که بتواند در بازار شنیده شود. قطعه «دنیا دیگه مث تو نداره» هم که دیگر به قدری همهگیر شده بود که مشخصاً موفقیت این آلبوم را تضمین میکرد.
- شما هم مثل پدر و مادری هستید که وقتی از آنها میپرسند کدام بچهتان را بیشتر دوست دارید، جواب میدهد «همه را»؟ واقعاً آلبومی بوده که بیشتر از بقیه دوستاش داشته باشید؟
پروسه تولید آلبوم پاپ واقعاً در آن دوره بسیار سخت و طاقتفرسا بود. من مثل آن پدر و مادر نمیتوانم بگویم همه را به یک اندازه دوست دارم. جواب من جور دیگری است. من برای تکتک آلبومهایی که منتشر کردهام، نفسام میرفت. هنوز هم برایشان شوق و ذوق دارم. برایشان زحمت کشیدهام و همهشان را با تمام وجود دوست دارم.
- ولی به نظر میرسد شادمهر را یک جور دیگر دوست دارید، نه؟ هرچند آلبومی از او منتشر نکرده اید...
(خنده) این هم هست. شادمهر کسی بود که موسیقی پاپ به شدت به او مدیون است. هنوز هم دوست دارد برای دیدار با دوستانش به ایران برگردد و مدتهای زیادی هم علیرغم رفتناش با او ارتباط نزدیک داشتیم. ولی چند سالی هست که دیگر ارتباطمان کمتر شده. اما این کم شدن ارتباط هم دلیلی نمیشود که من از شدت تأثیرگذاری این هنرمند در موسیقی ایران و همچنین احساس شخصی و دوستانهام به او نگویم.
- آقای علمشاهی! لالهزار چرا مُرد؟ خیابانی که موسیقی پاپ ایران را باید به نوعی مدیون آن دانست...
این ماجرا دلایل زیادی داشت. خیلیها دیگر انگیزهای نداشتند و دانلود و نبود کپیرایت هم باعث شد برای خیلیها توجیهی برای ادامه کار باقی نماند. مرگ لالهزار بزرگترین داغ را بر پیکره موسیقی پاپ کشور زد.
- بعد از آن دوره درخشان، شما میدان را در اختیار جوانان قرار دادهاید و شاید بتوانید بهترین تعریف را از فضای کنونی بازار داشته باشید.
موسیقی این روزها به بهرهوری مالی رسیده و آرام آرام در حال تبدیل شدن به صنعت است. قدیمیترها برای این موضوع خیلی زحمت کشیدند و حالا شاهد اتفاقات خوبی در بازار هستیم. از هنرمندان جدید هم اعتقاد دارم «محمد علیزاده» توانایی و قابلیت زیادی دارد و خوب خودش را نشان داده. من هم صدای ایشان را دوست دارم و فکر میکنم آینده خوبی را بشود برای ایشان متصور شد.
- و سوال آخرم. قصد بازگشت به فعالیت در حوزه موسیقی کشور را ندارید؟
چرا در حال کار کردن روی چند صدای جدید هستیم و امیدوارم بتوانیم آثاری مقبول و همهگیر را دوباره به بازار بفرستیم. کمی زمان میبرد ولی قطعاً نتیجه خوبی را میتواند در پی داشته باشد.
در حال حاضر 176 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 176 مهمان ها)