پیمان گفت کلاس گیتار یاد اونموقع افتادم ... بزار جریان عجیبی رو بگم جالبه برای اولین بار برای ثبت در تاریخ ...
من شاید تنها کسی باشم در جهان که همزمان به خاله و عمه خودش گیتار یاد داده ...
موضوع هم اینطوری شروع شد که خاله کوچیک ما هوس کرد گیتار یاد بگیره و نزدیک خونه ما هم بودن هیچی منم با ناخون گیر معروفم رفتم سراغش ...
بعد نمیدونم از کجا به گوش عمه خانم محترم ما رسید و چشمتون روز بد نبینه ... خونشون هم نزدیک نبود ولی با توپ و تشر پدر راهی خانه عمه شدم ...
بدین ترتیب نزدیک به شش ماه بیچاره شدم ...
فقط تنها خوبی که داشت این بود که مثل اینکه عمه خانم به پدر فرموده بودن که داداش گناه داره استعداد خوبی داره اذیتش نکن و بعد از اون دیگه از غر زدن خبری نبود ...
واسه اینکه پیمان نگه پرحرفی نکن خلاصه گفتم ...