من که بیچاره شدم از درد ...
روزای اول کمرم قفل کرده بود نمیتونستم از جام بلند شم درد وحشتناک ... گلودرد که نگم برات حس خفگی داشتم صدا م در نمی اومد ... هنوزم صدا م گرفته ... سه چهار روز اول بی اشتها بودم هیچی نخوردم ... حتی آب هم نمیتونستم بخورم ...
بعد از سه چهار روز که آمپول نوروبیون و شرب مولتی ویتامین خوردم تونستم یکمی غذا بخورم همشو بالا می آوردم ... اصن یه وضع وحشتناکی ...
سرگیجه که نگم از روز اول ... شب نمیتونستم بخوابم ... یکم میخوابیدم با حس خفگی از خواب بلند میشدم اصن تو این دنیا نبودم ...
بعد چشایی رو از دست دادم مزه ها رو تا دو سه روز حس نمیکردم به خصوص مزه شیرینی ... حتی گفتن نوشابه بخور برای گلودرد خوبه مزه نوشابه رو حس نمیکردم ... خلاصه بیچاره شدم ... نمیدونم از کجا گرفتم هر چی فک میکنم شاید از یه مغازه که رفتم گرفتیم ... به محض اینکه برگشتیم به شب نرسید که سرگیجه ها شروع شد ... از اون بدتر میترسیدم بچه ها بگیرن که خوشبختانه نگرفتن ...
فک کنم ویروس کار حسین بود پخش کرده بود تو شمال ...
کاش همون تف مینداخت تو کیون راحت میشدم...
الانم مجبور شدم بلند شم وگرنه دو هفته استعلاجی داشتم ...