تو که دست هایت ،Milik On The Edge Of The Razor ...
تکه های نور می تراشید از خورشید ...
Enjoy It ...
تو که دست هایت ،Milik On The Edge Of The Razor ...
تکه های نور می تراشید از خورشید ...
Enjoy It ...
ویرایش توسط Milik : 10-04-2018 در ساعت 05:07 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Doctor P & Shapes ...
Genre : Bass House /Dubstep
2018
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ویرایش توسط Milik : 10-04-2018 در ساعت 05:12 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Logic & Wiz Khalifa ...
Genre : HipHop
2018
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ویرایش توسط Milik : 10-04-2018 در ساعت 05:22 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Vakabular ...
Genre : Dance/Electronic
2018
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
The Dance Of Reality 2013 ...
Genre : Drama/Fantasy
Director : Alejandro Jodorowsky
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Rosemary's Baby 1968
Genre : Drama/Mystery
Director : Roman Polanski
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Damnation 1988
Genre : Drama/Crime
Director : Bela Tarr
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حامد ابراهیم پور ...
آواز هایی از طبقه سوم ...
ناشر : فصل پنجم
مواظب باش ! شاید اژدهای هفتسر باشد !
خطر باشد ! نه شاید از خطر هم بیشتر باشد !
صدایی آشنا میآید ، اما بوی مادر نیست
مواظب باش ... شاید گرگ زخمی پشت در باشد
.
نباید پچپچت را در صدای شهر بشناسد
مبادا خانهات را هر کجای شهر بشناسد
همیشه در مسیرش اتفاقاتی بد افتادهست
اگر چه قاصدک اصرار دارد خوشخبر باشد !
.
صدایت میزند ... در خانه میریزد صدایش را
شنیدی ؟ باز میکوبد به شیشه بالهایش را
ولی راهش نده ، چنگالهای قرمزی دارد
اگر حتی شبیه یک کبوتر ، نامهبر باشد
.
شبیه قصهای ناگفته ، جاری باش در گوشم
شبیه کودکی ترسیده ، پنهان شو در آغوشم
بخند و فکر کن این قصه پایان خوشی دارد
مبادا شانه پیراهنم از اشک تر باشد
.
به جز تو از تمام مردم این شهر میترسم
غم دیرینه با غمهای دیگر آشنایم کن
صدایم کن ، صدایم کن ، صدایم کن ، صدایم کن
اگر حتی برای یک وداع مختصر باشد
ویرایش توسط Milik : 10-04-2018 در ساعت 05:41 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)