به وسعت تمام روزهای که میتوانستم ولییییی نمیدانستم
به وسعت تمام روزهای که میتوانستم ولییییی نمیدانستم
واسه دیگران ستاره واسه من عینه شهابی
خون دلم گریه شد به روی گونه اومد
دوباره در خیال من خاطرهام جون گرفت
حباب بغضم تو گلو شکست و بارون گرفت
از رو لبم خنده سفر کردو به صحرا گریخت
در حال حاضر 27 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 27 مهمان ها)