iran20download
10-11-2014, 04:26 PM
نخستين تصادف مرگبار تاریخ ايران در پاييز سال ۱۳۰۵ ما بین اتومبيل مظفر الدين شاه و درشكه درويش خان نوازنده اتفاق افتاد و خيابان سپه كه جزو نخستين خيابان هاي سنگ فرش شده ي تهران بود به خون درويش خان آغشته و نواي دلكش مردي كه تار او دل هاي خسته و عاشق را تا ملكوت مي برد، براي هميشه خاموش شد.
شوفر فرنگي مظفر الدين شاه كه همراه اتومبيل به ايران فرستاده شده بود بر اثر بي احتياطي، درويش خان را به کام مرگ کشاند تا این خواننده نخستین فردی باشد که در تصادف کشته شده است.
پس از اين واقعه سرتيپ درگاهي آيين نامه اي به نام نظامنامه درشكه هاي عمومي تهيه كرد و نخستين نظامنامه عبور و مرور تدوين شد. در اين سال گواهينامه ها نيز درجه بندي شده و سه نوع گواهينامه صادر گرديد.
وزير الوزراء نيز بعد از آن دستور داد كه اداره پليس نظميه، شعبه اي به نام "وسائط ناقله" تاسيس شود و مقرآن در خيابان باب همايون باشد. ايجاد اين تشكيلات در تهران همه در مقابل خون بهاي مردي بود كه حتي سيم هاي تار سنتي او قادر نبود رازهاي گلوي دل آشفته اش را بنوازد.
مردي كه درد زمان پر اضطراب خود را مي فهميد، اين گونه در خيابان هاي خلوت شهر تهران كه اتومبيل ها سرعت بالايي نداشتند، در يك چهار راه كه حتي يك چراغ راهنمايي هم نداشت، مرگ را تجربه کرد.
بعد از اين واقعه ي نامنتظر بود كه تعداد پاسبان ها افزايش يافت و سرانجام پاسبان ها در چهار راه ها با بازوبند سفيد و چراغ راهنمايي بر دوش ديده شدند كه با دست رنگ چراغ ها را تغيير مي دادند. مرگ اين نوازنده ي بزرگ، تلنگري براي تغيير وضع قوانين رانندگي بود تا ديگر مردم شاهد اين حوادث دلخراش نباشند.
اما اولین تصادف مرگبار برای خود اولین بود اما ای کاش تصادف آخرین متوقف می شد تا دیگر شاهد کشته شدن یکی از هموطنانمان در تصادف نباشیم.
شوفر فرنگي مظفر الدين شاه كه همراه اتومبيل به ايران فرستاده شده بود بر اثر بي احتياطي، درويش خان را به کام مرگ کشاند تا این خواننده نخستین فردی باشد که در تصادف کشته شده است.
پس از اين واقعه سرتيپ درگاهي آيين نامه اي به نام نظامنامه درشكه هاي عمومي تهيه كرد و نخستين نظامنامه عبور و مرور تدوين شد. در اين سال گواهينامه ها نيز درجه بندي شده و سه نوع گواهينامه صادر گرديد.
وزير الوزراء نيز بعد از آن دستور داد كه اداره پليس نظميه، شعبه اي به نام "وسائط ناقله" تاسيس شود و مقرآن در خيابان باب همايون باشد. ايجاد اين تشكيلات در تهران همه در مقابل خون بهاي مردي بود كه حتي سيم هاي تار سنتي او قادر نبود رازهاي گلوي دل آشفته اش را بنوازد.
مردي كه درد زمان پر اضطراب خود را مي فهميد، اين گونه در خيابان هاي خلوت شهر تهران كه اتومبيل ها سرعت بالايي نداشتند، در يك چهار راه كه حتي يك چراغ راهنمايي هم نداشت، مرگ را تجربه کرد.
بعد از اين واقعه ي نامنتظر بود كه تعداد پاسبان ها افزايش يافت و سرانجام پاسبان ها در چهار راه ها با بازوبند سفيد و چراغ راهنمايي بر دوش ديده شدند كه با دست رنگ چراغ ها را تغيير مي دادند. مرگ اين نوازنده ي بزرگ، تلنگري براي تغيير وضع قوانين رانندگي بود تا ديگر مردم شاهد اين حوادث دلخراش نباشند.
اما اولین تصادف مرگبار برای خود اولین بود اما ای کاش تصادف آخرین متوقف می شد تا دیگر شاهد کشته شدن یکی از هموطنانمان در تصادف نباشیم.