توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : Game of Thrones | به انتها رسید ..
صفحه ها :
1
[
2]
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
Chavosh
03-12-2015, 01:23 PM
دومین تریلر فصل پنجم هیجانی وصف ناپذیر
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] s.IR%5D_%5BGame.Of.Thrones.Persian.FanPage%5D.mp4
زیرنویس
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Milad
03-12-2015, 07:36 PM
زیرنویس
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
(sm54)
Chavosh
03-13-2015, 07:41 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
03-13-2015, 07:43 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-01-2015, 07:16 AM
روز شمار آغاز شد فقط 12 روز ....
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Peyman
04-01-2015, 11:34 AM
(sm50)
سال های قبل یه پای تعطیلات بود ...
MaMaTiR
04-01-2015, 07:16 PM
اینقدر طول کشید که یادم رفت کی کجا بود(sm2)
Chavosh
04-05-2015, 08:42 AM
انتشار فصل جدید سانسا از «بادهای زمستان»
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
همچون سال گذشته و در آستانه پخش فصل جدید سریال بازی تاج و تخت، جورج آر. آر. مارتین فصل جدیدی از کتاب ششم را منتشر کرد. این فصل از زبان سانسا استارک روایت می شود. «بادهای زمستان» جلد ششم از مجموعه نغمه یخ و آتش می باشد که مارتین پس از انتشار جلد پنجم در سال ۲۰۱۱ روی نوشتن آن کار می کند. خبرهای مختلفی از زمان انتشار این کتاب به گوش میرسد. برخی انتشار آنرا در سال ۲۰۱۵ منتفی میدانند و برخی خبر از انتشار آن در اکتبر(مهر) امسال می دهند ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]). به هر شکل این فصل جدید غنیمتی برای طرفداران شمرده می شود تا {شاید} بتوانند راحت تر منتظر انتشار کتاب ششم باشند.
abbasinfos
04-08-2015, 08:55 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Moslem Rasouli - Persian Game Of Thrones ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
کمانچه: بهزاد حسن زاده
تمبک: حسین گودرزی
Chavosh
04-10-2015, 02:33 PM
«بازی تاج و تخت» به کجا می رسد؟ ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
Peyman
04-10-2015, 06:59 PM
Game of Thrones: Great House Banners
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Bi3par
04-10-2015, 11:53 PM
سریالو دوباره شروع کردم از اول...(sm178)
Chavosh
04-12-2015, 12:30 PM
چهار قسمت از سریال یک روز زودتر لو رفت ! این نسخه منتشر شده دارای تگ هستش دانلود نکنید کیفیت مناسبی نداره
منتظر انتشار رسمی و به موقع سریال باشید
Chavosh
04-12-2015, 04:52 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-13-2015, 07:49 AM
قسمت اول کیفیت 480 نسخه اصلی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 کم حجم نسخه اصلی x 265
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-13-2015, 10:03 AM
کیفیت 720 HD
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080 HD
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-13-2015, 10:12 AM
زیر نویس فارسی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
MrA_Chavoshi
04-13-2015, 10:45 AM
(sm74)(sm173)
Bi3par
04-13-2015, 11:21 AM
1080p موجود نیست؟
Chavosh
04-13-2015, 12:13 PM
1080p موجود نیست؟
فکر کنم شب بیاد
darkmlu
04-13-2015, 12:39 PM
بابا تا قسمت 4ش اومده دان کنین ببینین دیگه
Chavosh
04-13-2015, 12:42 PM
بابا تا قسمت 4ش اومده دان کنین ببینین دیگه
کیفیتش به درد نمیخوره تگم داره هر جور راحتن دوستان
حیف این سریال بخوای اونجوری ببینی
Bi3par
04-13-2015, 01:26 PM
دریم مووی انگار اشتباه زده چون 1080p فول اچ دیه ... یعنی phd نیستش
special
04-13-2015, 04:00 PM
دوستانی که میخوان نسخه دزدی میتونن بینن فقط نسبت به حجمش کیفتیش کمه اما خوبه مشکلی نداره در مجموع
Chavosh
04-13-2015, 06:07 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-13-2015, 06:12 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
یک اتفاق خجسته : برای کیفیت 1080 هم برای اولین بار کم حجم 1080 ریلیز شد
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
.ALI.AZAD.
04-13-2015, 07:17 PM
یک اتفاق خجسته برای کیفیت 1080 هم برای اولین بار کم حجم 1080 ریلیز شد
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
ایول
Bi3par
04-13-2015, 07:55 PM
1080p حجم :5.1GB
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Bi3par
04-13-2015, 08:10 PM
از آپلود باز به صورت پارت های جداگانه :
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-14-2015, 10:51 AM
(sm120) دوستان قسمت اول چطو بود
Ms-dj
04-14-2015, 11:52 AM
دوستان 4 فصل اول x265 موجوده؟؟؟ اصن تو نت هست؟؟
لینک؟؟ پلیز؟؟
Chavosh
04-14-2015, 11:57 AM
دوستان 4 فصل اول x265 موجوده؟؟؟ اصن تو نت هست؟؟
لینک؟؟ پلیز؟؟
ندیدم فایلای قدیمی رو کم حجم کنن اخه این انکودر جدیده
Ms-dj
04-14-2015, 11:59 AM
ندیدم فایلای قدیمی رو کم حجم کنن اخه این انکودر جدیده
شما این فیلم ها رو یا سریالارو x265 از چه سایتی میگیرید؟؟
Chavosh
04-14-2015, 12:01 PM
شما این فیلم ها رو یا سریالارو x265 از چه سایتی میگیرید؟؟
از قسمت کاتالوگ اپلودباز در نتیجه ممکنه مال هر سایتی باشه خیلی منظم نمیزنن سایتا همینجوری دل بخواهیه
Bi3par
04-14-2015, 02:00 PM
(sm120) دوستان قسمت اول چطو بود
به نظر من که خیلی خوب بودش ...علاوه بر موضوع جذاب جلوه های بصری فوق العاده ای ارائه داد ... مثل سقوط مجسمه و کشته شدن موش سفید...
8607403
04-14-2015, 11:52 PM
دوستان 4 فصل اول x265 موجوده؟؟؟ اصن تو نت هست؟؟
لینک؟؟ پلیز؟؟
والا من تو نت ندیدم ولی تورنتش هست 1080ش 4. 5 گیگه
Chavosh
04-15-2015, 07:16 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-15-2015, 11:13 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
به گزارش خبرنگار تجسمی باشگاه خبرنگاران ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]) به نقل از آرت نت؛ همزمان با آغاز پخش فصل پنجم از مجموعه تلویزیونی محبوب "بازی تاج و تخت" بیش از 100 هنرمند برای خلق کتابی هنری الهام گرفته از این مجموعه گرد هم آمدهاند.
طراحی این کتاب که برداشتی جدی از این مجموعه تلویزیونی است در پی کمپینی در سایت "کیک استارتر" آغاز شد.
هیچ یک از هنرمندان شرکت کننده در این طرح، از قبل یکدیگر را نمیشناختند و امیدوار هستند بتوانند با جمع آوری 18 هزار و پانصد دلار هزینه مورد نیاز کتاب فوق را منتشر کنند.
این کتاب در ابعاد 22 در 28 سانتی متری و به صورت تمام رنگی چاپ خواهد شد. البته در صورت جذب منابع مالی لازم، لایه نازک طلایی رنگی نیز به حاشیه صفحات اضافه خواهد شد.
قرار است هر جلد از این کتاب 25 دلار عرضه شود و نسخه پی دی اف آن تنها 5 دلار قیمت خواهد داشت.
"جرج مارتین" نویسنده کتاب "آهنگی از یخ و آشتی" که "بازی تاج و تخت" بر اساس آن ساخته شده، هنوز هیچ واکنشی به طراحی این کتاب مصور نداشته است.
به گفته مسئولان سایت "کیک استارتر" در طراحی این کتاب که 9 ماه به طول انجامیده هنرمندانی از سراسر دنیا دراین طرح شرکت کردهاند که نکته قابل توجه حضور 80 درصدی زنان در آن است.
تاکنون و پس از گذشت 7 روز 16465 دلار برای انتشار این کتاب جمع آوری شده است.
بنابر قوانین سایت "کیک استارتر" هر طرح هنری تنها یک ماه فرصت دارد تا هزینه لازم را به دست آورد و پس از آن از روی سایت حذف میشود.
Chavosh
04-15-2015, 11:29 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
وعده داده بودند كه اين فصل، تاريكتر و مخوفتر خواهد بود. لحظات پاياني اپيزود اول، وفاي به عهد خالقين سريال بود. وقتي وحشت از سوزانده شدن، بر منس ريدر، پادشاه آنسوي ديوار، غالب شده بود و از هراس مرگ در ميانه آتشي كه مليسنادرا از سوي استنيس باراتئون برايش فراهم كرده بود ناله ميكرد. فصل پنجم خيلي زودتر از آنچه تصور ميكرديم قدم در راه تاريكي گذاشت. جان اسنو، استنيس ، منس ريدر، داووس و مليساندرا ميتوانستند گروه هيجان انگيزي در شمال تشكيل دهند اما منس ريدر مرموز و جذاب بر سر پرنسيپهاي خويش باقي ماند تا چهار شخصيت باقيمانده كه در يكي از نماهاي باشكوه اين قسمت همراه با هم در بالاي ديوار رو به سمت سرد و بكر شمال ايستاده بودند مسير اين جمع متناقض را ادامه دهند.
سازندگان سريال اما يكي از قوانين نانوشته خودشان را زيرپا گذاشتند. براي اولين بار در بازي تاج و تخت، از فلاش بك استفاده شده. براي ورود بيشتر به شخصيت پر از رمز و راز سرسي لنيستر و آگاهي از گذشتهاي كه باعث تپيدن چنين قلب سياهي شده. حالا كه پسر بزرگش مرده و دخترش گروگان مارتلهاست و پسر كوچكش، پادشاهي اسير دست مارجريِ اغواگر. پدر قدرتمندش را از دست داده و برادر كوتولهاش كه انتقام از او ميتوانست روح وحشياش را ارضا كند هم فرار كرده. سرسي ، سردتر و ترسناكتر و مهيبتر به نظر ميرسد. به سختي در ميان جمع قرار ميگيرد و چشمانش در كلوزآپهاي طولاني كه از صورتش نشان ميدهند بيروح و خالي به نظر ميرسد. با يك صحنه نمونهاي از لحظهاي كه در گوشهاي از سرسراي مهيا براي عزاي تايوين، پيش از رسيدن لانسل لنيستر (قاتل رابرت و همخوابه پيشين سرسي) از پنجره بيرون را تماشا ميكند. در فلاش بك مربوط به كودكي او ديديم كه جادوگري او را به از دست دادن هر چيزي كه در زندگياش كسب كرده وعده ميدهد. صبور باشيد و سرنوشت محتوم او را تماشا كنيد.
در پنتوس، جايي كه اولين بار فرزندان تارگرين را ديده بوديم، تيريون با تمام رنجي كه از پدركشي و معشوقكشي كشيده همراه با لرد واريس كه گويا تنها موجود زنده هفت اقليم است كه هيچ دغدغهاي جز مصالح وستروس ندارد، پناه گرفتهاند. واريس ، تيريون را به پيوستن به دنريس فرا ميخواند. از نظر او ، دنريس تنها رجل سياسي دنياست كه هم شفقت و رحم و هم قدرت و سياست را داراست. مهربانتر از استنيس و قويتر از تامن. دنريس اما هنوز در ميرين درگير چالشهاي سرزمينيست كه كماكان نتوانسته خود را از مقام فاتح به حاكم برساند. سنتهاي ارتجاعي سربرآوردهاند و انجمني نقاب بر صورت به نام پسران درندهخو ، آنساليدها را ميكشند. و مهمتر از همه اينكه، يك اژدهاي او (دروگون) رفته و دو اژدهاي به زنجير كشيده شدهي او (ويسريون و ريگال) ديگر به فرمان او نيستند و به تعبير داريو ناهاريس ملكه بدون اژدها ديگر ملكه نيست. تقدير سه اژدهايي كه بر اساس هر منطقي از درون داستان، سرنوشت دنيا را تغيير خواهندا داد، چه خواهد بود؟ پوستر فصل پنجم از سريال بازي تاج و تخت را ديدهايد؟ يكي از آنها را ميتوانيد حدس بزنيد.
Chavosh
04-15-2015, 11:33 AM
سریال بازی تاج و تخت بار دیگر در بین نامزدهای برترین آثار سای-فای و فانتزی هوگو آواردز 2015 قرار گرفت
بازي تاج و تخت در بخش بهترين نمايش-درام (بهترين اپيزود) براي اپيزود "The Mountain and the Viper" فصل چهارم نامزد شد. ديگر رقيبان او در اين بخش دکتر هو (اپيزود "Listen")، فلش (پايلوت)، گريم ("Once We Where Gods") و Orphan Black براي اپيزود ("By Means Which Have Never Yet Been Tried") هستند.
بازي تاج و تخت در صورت موفقيت براي سومين بار جايزه هوگو اواردز را در اين بخش از آن خود خواهد کرد. اپيزودهاي "بارانهاي کاستامير" و "بلک واتر" در سال 2014 و 2013 موفق به دريافت اين جايزه شدند و فصل يک اين سريال هم در بخش بهترين نمايش-درام (بهترين فصل) موفق به شکست رقيبان خود شد.
Chavosh
04-15-2015, 11:36 AM
ایرانیها زودتر از پخش جهانی، فصل پنجم «بازی تاج و تخت» را دیدند
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
در حالي كه روز گذشته همه منتظر بودند تا شبكه HBO ساعت 9 شب به وقت آمريكا اولين اپيزود از فصل پنجم سريال «بازي تاج و تخت» را روي آنتن ببرد، از ظهر چهار اپيزود اول فصل پنجم توسط هكرها روي سايتهاي دانلود گذاشته شد و طرفداران سريال در ايران هم بلافاصله آن را دانلود كردند و اينطوري شد كه قبل از پخش جهاني، طرفداران ايراني پروپاقرص سريال اپيزودهاي اول اين فصل را ديدند و بقيه از روز گذشته، از ترس اسپويل شدن داستان حتي به صفحاتشان در شبكههاي اجتماعي هم سر نميزنند.
به گزارش ورايتي، شنبه شب اپيزودهاي اول فصل جديد اين سريال پرمخاطب روي سايتهاي تورنت قرار گرفت. و تا 7 صبح روز يكشنبه بيش از 550هزار نفر در جهان اپيزودهاي لو رفته سريال را دانلود كردند. تا ساعت 9 صبح ديروز تعداد افرادي كه چهار اپيزود را دانلود كردند نزديك به 800هزار نفر بود. اپيزودهاي لو رفته همان نسخههاي نهايي سريال است كه از شبكه HBO پخش ميشوند. منابعي كه باعث پخش اين فايلها در اينترنت شدهاند هنوز ناشناخته هستند اما بعضي از منابع معتقدند كه احتمالا اين اپيزودها از زمان نمايش آنها براي مطبوعات لو رفتهاند.
«بازي تاج و تخت» از همان ابتداي پخششدناش براي دزدان اينترنتي كه اين سريال را به صورت غيرقانوني روي سايتهايشان قرار ميدادند، يك گنج بوده است. فصل قبلي اين سريال با 48 ميليونبار دانلود ركورد بيشترين دانلود غيرقانوني سريالهاي تلويزيوني را به خودش اختصاص داد. اپيزود پاياني فصل چهارم در عرض 24 ساعت ميليونها بار دانلود شد و اصلا از نظر تعدادي دانلود غيرقانوني فايلهاي ويديويي سريال و فيلم وارد فاز جديدي شد.
تحقيقات نشان داده كه دزديهاي اينترنتي، بخصوص اگر قبل از پخش قانوني در اينترنت درز كرده باشند، روي درآمدهاي توليدكنندگان فيلم و سريال تاثير منفي زيادي خواهد گذاشت. از طرف ديگر بعضيها معتقدند تعداد زياد دانلودهاي غيرقانوني خودش يك تبليغ است. جف بيكيوز، مدير اجرايي تايم وارنر سال 2013 درباره دانلودهاي غيرقانوني زياد «بازي تاج و تخت» گفته بود كه اين ميزان شور و شوق نسبت به اين سريال از جايزه امي هم بهتر است.
«بازي تاج و تخت» در حال حاضر پربينندهترين سريال جهان است. اين سريال براساس كتابهاي فانتزي «نغمه آتش و يخ» نوشته جورج.آر.آر.مارتين ساخته شده. مارتين شبيه كاري را كه تالكين در «ارباب حلقهها» و «هابيت» انجام داده بود، در كتابهايش انجام داده و يك جغرافياي جديد به نام وستروس خلق كرده است. بعد از پخش سريال «بازي تاج و تخت» سايتهاي زيادي درباره وستروس و خاندانهايي كه در آن زندگي و حكومت ميكنند، افتتاح شده است. كتابهاي مارتين هم در ايران به فارسي ترجمه و منتشر شده است. البته اين نكته را هم در نظر بگيريد از آنجا كه مارتين داستانش را هنوز تمام نكرده، نسخه سريال كمي با كتابها تفاوت دارد و قرار است از فصل آينده كلا مسير متفاوتي را طي كند. مارتين گفته است فرصت نميكند اپيزودهاي فصل ششم سريال را بنويسد و نوشتن كتاب براي او بيشتر از فاصله زماني بين دو فصل وقت ميگيرد درنتيجه خالقان سريال بايد مسيرشان را جدا كنند. بنيوف و وايس، خالقان «بازي تاج و تخت» گفتهاند آخرين فصلهاي اين سريال سال 2017 پخش خواهد شد درنتيجه 3-4 فصل به پايان «بازي تاج و تخت» مانده و همين عطش هواداران را بيشتر ميكند.
Chavosh
04-15-2015, 06:27 PM
تماشای «بازی تاج و تخت» دست کمی از حکومت بر این هفت پادشاهیِ آشفته ندارد. البته آنهایی که از قبل کتابها را خوانده بودند، هشدار داده بودند که چنین تجربهای آسان نخواهد بود. ناسلامتی با سریالی طرف هستیم که شخصیتهای اصلی مُردهاش از زندههایش بیشتر هستند. در این داستان پروسهی تغییر و تحول یک دقیقه هم آرام نمیگیرد و قصه مثل بچهی اعصابخردکنِ بیشفعالی که حالا قدرتی خدایی پیدا کرده، بیوقفه درحال درهمشکستنِ انتظارتمان است.
از همین سو، دنبال کردن رد چهرهها، رویدادها و خطهای داستانی به ذهنی تیزتر از فولاد والریایی نیاز دارد. اما هیچ پادشاهی به تنهایی حکومت نمیکند و شما هم درست مثل دیگر پادشاهان (تماشاگران) هفت پادشاهی به کمک «دست»تان نیاز دارید تا شما را در جریان آخرین اتفاقاتِ سرزمین بگذارد. مخصوصا در این برحهی زمانی که یکی-دو روز بیشتر به پخش فصل پنجم سریال موفقِ شبکهی اچ.بی.اُ نمانده است. در این مطلب منطقه به منطقه، داستان به داستان به جای جای وستروس و آنسوی دریای باریک سر میزنیم و گذشتهها را مرور میکنیم تا وقتی پای اپیزود آغازینِ فصل پنجم نشستید، هنگ نکنید!
دیوار در دورانی جدید
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
نبرد برای این سازهی کلیدی که بین تمدن و هرجومرجِ یخزدهی آنسو ایستاده است، فعلا به پایان رسیده است. منس ریدر، پادشاهِ آنسوی دیوار، تقریبا وحشیها را به پیروزی علیه نگهبانانِ شب رساند. چون وایتواکرها و ارتشی از زامبیهای بیمغزشان از پشت درحال نزدیکتر شدن هستند. البته جلوی این پیروزی با حضور غیرقابلپیشبینی پادشاه استنیس براتیون گرفته شد. اکنون منس، فرماندهی دستراستاش، تورمندِ غولکُش و تعداد بیشماری از وحشیها، زندانی استنیس هستند. درحالی که او و اطرافیانش از جمله سِر داووس سیوورث، درحال احیای مردان شب هستند. جان اسنو معشوقهی وحشیاش یگریت را در نبرد از دست داد، اما او و سِر الیسر تورن که تا قبل از جنگ از جان دل خوشی نداشت، اکنون حسابی رفیق شدهاند و از آنها به عنوان قهرمانان جنگ یاد میشود.
خیلی عمیقتر در شمال، برادر لُرد اسنو، برن و همراهانِ سفرش، میرا ریدر و هودور راهشان را از بین یکسری اسکلتهای متحرک باز کردند تا به خانهی زیرزمینی و مخفی فرزندان جنگل وارد شوند—نژادی جادویی و اِلفمانندی که گمان میرفت مدتها پیش منقرض شده باشند. هرچند این میعاد به قیمت جان برادرِ میرا، جوجن انجامید. اما برن درنهایت موفق شد راهنمای رویاهایش، زاغ سهچشم، را از نزدیک ملاقات کند. جادوگری که در شاخههای ریشهی یک درخت پیچیده شده است، قول داده تا این مرد جوان را تعلیم دهد.
قصهی وینترفل
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
بهتر است دیگر نام پادشاهی شمال را به «وینترفلِ اشغالی» تغییر دهیم. در ازای خنجر زدن از پشت به راب استارک (خب، از لحاظ فنی به سینه) در عروسی خونین، تایوین لنیستر به لُرد روس بولتونِ بیرحم قلعهی نیاکانِ استارکها و همچنین عنوان «محافظِ شمال» را هدیه کرد. این وسط، روس بولتون پسر حرامزادهی دیوانهاش، رمزی اسنو را در خلال خوشحالی از این موفقیت، قانونی اعلام کرد. حالا رمزی اسنو به عنوان وارث وینترقل شناخته میشود و تیان گریجوریِ بیچاره که در قالبِ بدبختِ فرمانبرداری به اسم ریک فرو رفته، کماکان همراه آنهاست.
در جادهای جدا به سوی یک مقصد
خواهران استارک اکثر زمان فصل چهارم را در فرار گذراندند، اما هردو در پایان به مقصدهای کاملا متفاوتی رسیدند. سانسا بعد از اینکه لیتلفینگر او را به صورت ناخواسته در نقشهی قتل پادشاه جافری سهیم کرده بود، از «قدمگاه پادشاه» بیرون زد. او با کمک لُرد بیلیش به کوهستانی دورافتاده یعنی قطعهی ایری، جایی که خالهی روانیاش، لایسا اَرن زندگی میکند، فرار کردند. آنجا لایسا نزدیک بود، سانسا را بکشد، اما لیتلفیلنگر پیشدستی کرد و این زنِ نفرتانگیز را برای تکمیلِ نقشهی بلند و بالایش از چهرهی زمین محو کرد. برخلاف انتظارها، سانسا آن اخلاقِ معصومانهاش را کنار گذاشت و به جای لو دادنِ محافظِ شیطانیاش، در دروغِ او سهیم شد. اکنون با وجود سانسایی تاریکتر، او برای در آغوشِ کشیدنِ شیادترین انسانِ تمام هفت پادشاهی به عنوان مربی و مرشدش، آماده به نظر میرسد.
خواهر کوچکترش، آریا اوقات سختتری را پشت سر گذاشت. او مسیرش را همراه با جنگجوی سرکشِ همراهاش سندور کلگان معروف به تازی با کشتن باز کرد تا به جفتِ عجیب و غریبِ دیگری مثل خودشان برخوردند: برینِ تارتی، زنِ جنگاوری که قسم خورده از خواهرانِ استارکی محافظ کند و ملازمِ ترسناکاش، پادریک! برین، تازی را در دوئلی سنگین شکست داد. اما آریا تصمیم گرفت از چشمِ برین مخفی بماند و با آرامش به جان دادن تازی خیره شود. او با استفاده از سکه و عبارتِ «والار مگولیس» که در گذشته از آدمکشی به اسم جیگن هگار، گرفته بود، یک سواری رایگان به سوی براووس دستوپا کند. شهری منزوی در آن طرفِ سواحل وستروس.
در «قدمگاه پادشاه» چه خبر است
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
در یک کلام، «قدمگاه پادشاه» بهطرز دیوانهواری در کشتوکشتار و آشوبی تمامعیار به سر میبرد. پادشاه جافری در پی توطئهایی بین لیتلفینگر و بانو اولنا تایرل مُرده است و حالا برادر کوچکترش، تامن تاج پادشاهی را بر سر دارد و عمویش تیریون به عنوان مقصر تمام این اتفاقات شناخته شد. تیریون به وسیلهی اوبرین مارتل که برای نبرد به جای او در محاکمه به وسیلهی مبارزه پیش قدم شده بود، فرار کرد. اما اوبرین مارتل بعد از زخمی کردن حریفاش، در کشتن ماشینکشتاری به اسم سِر گلگور کلگین یک لحظه تعلل کرد و این غفلت به ترکیدنِ مغزش با دستانِ خالیِ «کوه» به پایان رسید! درسی تاثیرگذار برای زندگی خودمان که میگوید باید دشمنانمان را در اولین فرصت خلاص کنیم!
در ادامه نامزد اوبرین، الاریا سَند به شهر خودش (جایی که اگر یادتان باشد، تیریون خواهر زادهاش، میرسلا را به عنوان نشانهای از حسنِ نیت فرستاده بود) فرار کرد. ملکه سرسی، گرگور را به دوست تازهی هولناکاش، استاد نمیدونم چیچی سپرد تا آزمایشاتی روی او انجام دهد. تیریون هم درنهایت به لطفِ برادرش جیمی، از اعدام قسر در رفت و همراه با استاد جاسوسی وستروس، وَریس، از پایتخت گریخت. البته قبل از فرار، راهش را کج کرد و دوستدختر سابقاش، شِی و پدرِ قدرتمندش، تایوین را برای دست بردن در محاکمهاش کُشت. آخرینبار او و وریس را در کشتیای دور از قدمگاه پادشاه دیدیم. این یعنی به جز سرسی و مارجری تایریلِ جاهطلب که به زودی عروسِ پسرش میشود، فرد دیگری باقینمانده تا جلوی آنها از کشتن یکدیگر بگیرد.
در همین حین، در «میرین»…
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
با این وضعیتی که در وستروس است، به نظر ایدهی خوبی است که دنریس تارگرین، با استفاده از اژدهایان، دوتراکیها و سوپرسربازهایی که در قالب نیروهای «آویژه»اش (Unsullied) دارد، به خلیجِ بردهفروشانِ بدنام حمله کرده و آنجا را آزاد کند. اما ملکه دنریس کمکم دارد متوجه میشود که به زبان آوردن چنین فکری، آسانتر از انجاماش است. او که قبل از حرکت در جادهی رسیدن به «تخت آهنین» حالا در شهر «میرین» مستقر شده، فهمیده درحالی که نیمی از شهر ستایشاش میکنند، نیمی دیگر از او متنفرند و مرگاش را آرزو میکنند. در کنار او میتوان به اعضای شورای بههمریختهاش یعنی، سِر بریستان سلمی (رییس شوالیههای گاردپادشاهی)، میساندی (مترجماش)، کرم خاکستری (رییس نیروهای آویژه) و مزدور و نزدیکترین دوستِ دنریس، داریو نهاریس، اشاره کرد. البته اگر فراموش نکرده باشید، دنی در حرکتی بزرگ، نزدیکترین مشاورش، جورا مورمونت را به خاطر اینکه جاسوسِ سابقِ وستروسیها بوده، تبعید کرد. دیگه چی؟ خب، دنی دوتا از اژدهایانش، ویسرین و ریگال را به خاطر اینکه برادرِ بزرگترشان، دروگون، یکی از بچههای محلی را جزقاله کرده بود، به زنجیر کشید. درحالی که اژدهای مجرمِ اصلی فرار کرده و هنوز توسط هیچکس دیده نشده. میدانید، کالیسی بودن اصلا آسان نیست!
Chavosh
04-18-2015, 07:37 AM
قسمت دوم بزودی ..
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-18-2015, 11:38 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-19-2015, 10:03 PM
فردا یک اپیزود دیدنی ..
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
!..:: joker ::..!
04-20-2015, 12:02 AM
اووفففف جوووون (sm127)
Chavosh
04-20-2015, 07:39 AM
اظهار نظر نویسنده، جرج آر.آر مارتین درباره قربانیهای فصل پنجم مجموعه و ماجرای مرگهای مشهور "بازی تاج و تخت"
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
جرج آر.آر مارتین به خاطر مرگهای متعدد کاراکترها در کتابش، نقدهای زیادی را تحمل میکند؛ اما این حکم اعدامها همیشه با ضربه زدن قلم روی کاغذ صادر نمیشوند. به گزارش سرویس تلویزیون جهان کافه سینما، سریال در کشتن کاراکترهایی که هنوز در کتابهای مارتین زنده هستند، ید طولایی دارد. خود مارتین نیز تایید کرده که در فصل پنجم هم این روند ادامه خواهد داشت. احتمالا ناراحتکنندهترین و زجرآورترین مثال برای وقتی باشد که در فصل سوم، همسر باردار راب استارک تالیسا، در اپیزود "عروسی قرمز" با ضربات چاقو به شکمش به قتل رسید. چه کسی است که هنوز از به یاد آوردن آن اپیزود قلبش به درد نیاید؟!
مثال دیگر برمیگردد به فصل چهارم، اپیزود نگهبانان دیوار. وقتی که پیپ و گرن هنگام نگهبانی از دروازهی دیوار با غول گلاویز شده و کشته شدند، دوز ترحم بسیار بالاتر رفت؛ که البته این دو شخصیت طبق گفتهی مارتین در کتاب زندهاند و حالشان هم خیلی خوب است.
مارتین به هالیوود ریپوتر در اینباره میگوید: «در مورد کشتن شخصیتها، نظر خودم را میدهم اما حقی برای رد یا قبول کردن چیزی ندارم.» نویسندهی کتابهای نغمهی آتش و یخ ذکر کرده که بعضی از این قتلها از سر ناچاری و به بودجهی سریال بر میگردد. در کتابها میتوان بینهایت جنگ تعریف کرد و دوجین کاراکتر را کشت اما سریال از این ویژگی برخوردار نیست.
اگر میخواهید حدس بزنید که ممکن است چه کسی در فصل پنجم کشته شود، بهتر است به کاراکترهایی که در کتاب میمیرند، بیشتر توجه کنید؛ البته آنهایی که همتایی مستقیم برایشان در سریال وجود ندارد. مارتین گفته که کاراکترهای سریال احتمالا در زمان مشخص شدهشان، خواهند مرد.
Chavosh
04-20-2015, 07:52 AM
قسمت دوم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-20-2015, 10:21 AM
کم حجم نسخه 720 hd tv
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-20-2015, 11:06 AM
زیرنویس قسمت دوم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-20-2015, 01:18 PM
کم حجم با حجم کمتر/ کیفیت تضمین شده
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-20-2015, 06:15 PM
کم حجم با حجم کمتر/ کیفیت تضمین شده
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-21-2015, 11:07 AM
در فصل پنجم سریال «بازی تاج و تخت» چه می گذرد؟ ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
.ALI.AZAD.
04-21-2015, 12:06 PM
(sm127)
Chavosh
04-21-2015, 08:49 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
پس از تماشاي چهار فصل دربهدري و سرگرداني آريا استارك از كينگز لندينگ تا هارنهال و ويل حالا او با گذشتن از درياي باريك به براووس ميرسد. او حالا از استارك تنها نامش را بر خود ميبيند. با سينهاي سرشار از كينه كه حتي به غول مهرباني چون هاوند هم شفقتي نشان نداده. در گذرش از ميان مجسمه تايتان در ورودي براووس از صداي شيپور لحظهاي ميترسد اما بلافاصله به خودش يادآوري ميكند كه " من نميترسم" . آريا حالا در آستانهي ديدار با جاكن هاكار در خانه سياه و سفيد از احساسات انساني تنها نفرت را در خودش پرورش داده و شبيه دختركي كه بعد از تماشاي اعدام پدرش از كينگز لندينگ خارج ميشد نيست. قرينهاي از حضور او در براووس وقتي كه با يك ضربه شمشيرش كبوتري را سر ميبرد در مقايسه با همين فعل در كينگز لندينگ كنايهآميز است.
خواهرش سانسا هم كه شرارت درونش همراه با زيبايي و جذابيت جنسي تازهاي كه در كنار پيتر بيليش به دست آورده او را بيشباهت به سانساي سادهلوحي كه ميشناختيم ميكند. و قابل پيشبيني بود كه او هم مثل خواهرش همراهيِ برين تارث كه وفادارانه هفت اقليم را در جستجوي دختران كاتلين طي كرده، نپذيرد. برين تارث كه هيچ چيز مثل وفاداري برايش مهم نيست. طعنهآميز است كه به قول لرد بيليش در هيچ كدامشان هم موفق نبوده. رنلي باراتئون، كاتلين استارك و حالا دخترانش. اگرچه شمشير جيمي لنيستر كه به "پيماندار" ناميده شده همراهش است و شايد همين او را همراه با پادريك به دنبال كردن سانسا و بيليش مصرتر ميكند.
از ميان استاركها تنها جان اسنو بيشتر از سايرين شبيه لرد ند استارك فقيد ميشود. همويي كه از نام استارك بيبهره است. و استنيس براي وسوسه كردن او به همراهياش دقيقا به خال ميزند. نام استارك را به او پيوند ميزند و او را لرد وينترفل ميكند. اما جان اسنو كه پس از مرگ معشوقهاش و هزينهي بزرگي كه در راه وظيفهاش داده براي پيماني كه بر سرش سوگند خورده آمادهتر شده، پيشنهاد استنيس را رد ميكند و در جلسه رايگيري براي لرد فرمانده جديد ديوار با ياريِ ساموئل خردمند و مستر ايمون برگزيده ميشود. فرمانده جديد ديواري كه براي مقابله با وحشيها بنا شده در حاليكه كينهاي از آنان به دل ندارد.
در پايتخت سرسي، براي يافتن تيريون حاضر است هر كوتولهاي سر بريده شود و از سويي گردنبند ميرسلا دخترش كه به نظر ميرسد از سوي معشوقه اوبراين مارتل براي تهديد او فرستاده شده جيمي را برآن ميدارد به همراه بران كه نميشود براي او زندگي خستهكنندهاي در كنار دختري اشرافزاده را در نظر گرفت به سمت دورن بروند. دورن تحت حكومت برادر اوبراين، دوران مارتل كه در اولين معرفي از شخصيتش روي ويلچري نشسته و بياعتنا به گلايههاي الاريا سند كه خواهان انتقام از لنيسترهاست آرام و عاقل به نظر ميرسد. اگرچه در ظاهر با پرنس اوبراين باشكوه تفاوت دارد اما همان جمله او را تكرار ميكند " ما اينجا در دورن دختر بچهها را نميكشيم. "
به همان اندازه كه سرسي لنيستر در غرب با مشاورينش از كاون لنيستر – عمويش - تا مستر پايسل و ميس تايرل به مشكل افتاده در شرق نيز زن ديگري كه حكومت آن سوي دنيا را در اختيار دارد نيز گرفتار اتاق فكر خويش است. نيروهاي متناقض اتاق فكرش از نمايندگان اربابان تا نماينده بردگان براي مجازات يكي از پسران هارپي كه دستگير شدهاند پيشنهاد متفاوتي ميدهند. ماسادور (برده سابق و مشاور فعلي دنريس) خودسرانه دست به قتل يكي از اعضاي انجمن مخوف هارپيها ميزند و دنريس در مهمترين تصميمش از زمان فتح ميرين فرمان به مرگ ماسادور ميدهد. مثل ند استارك وقتي در پايلوت سريال جوان بختبرگشتهاي را كه از دست وايتواكرها فرار كرده بود را سر بريد و مثل راب استارك وقتي سردار نافرمان لشكرش را گردن زد. رنج باقيمانده از اين تصميم شاهانه به مانند آن پدر و پسر فقيد او را نيز در امان نخواهد گذاشت. و مهمتر از آن او حالا حمايت بردگاني كه او را مادر و ناجي خويش ميدانستند نيز از دست خواهد داد. توده عصباني مردم او را با سنگ و خشم بدرقه كردند. و دنريس تنها و سراسيمه در قصرش كه تنها با پيدا شدن دوباره دروگون (اژدهاي فراري) ميتوانست آرام گيرد آن را نيز در اختيار و كنترل خويش نميبيند.
Chavosh
04-21-2015, 08:53 PM
خون، مسکر، جنسیت، جادو: Game of Thrones چگونه نوشته میشود/ برایان کاگمن تهیهکننده ما را به داخل اتاق نویسندگان سریال Game of Thrones میبرد
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
نيويورك آبزرور/ شان تي كولينز: يك پيشگويي درباره مجموعه فانتزي حماسي جورج آر.آر مارتين، آوازي از يخ و آتش وجود دارد كه ميگويد: "سه نفر صاحب اژدها هستند." شايد منظور همان قهرماناني هستند كه وستروس را از سلطه وايتواكرها نجات ميدهند. شايد هم تنها هلهله و فريادي باشد براي خاندان تارگرين (يا گيدورا شاه). با اين حال فقط كافيست چنين پيشگويياي را به اقتباس عجيب موفق شبكه اچبياو از كتابهاي مارتين تعميم دهيم، آنوقت معناي آن خالي از هرگونه سوءتفاهم خواهد بود. خالقين و گردانندگان سريال بازي تاج و تخت، ديويد بنيوف و دن وايس تحقق نفرات اول و دوم اين پيشگويي هستند. نفر سوم، تهيهكننده سريال، استاد غيررسمي اين افسانه و تنها نويسنده ديگريست كه ناماش در كنار دو نفر اول در تمام پنج فصل سريال به چشم ميآيد: برايان كاگمن.
اين دانشآموخته دانشگاه جوليارد در حال حاضر روي اقتباسي سينمايي جادو: گردهمايي/Magic: The Gathering كار ميكند و در عين حال يكي از اعضاي كليدي "بازي" هم به شمار ميآيد. در طي صحبت با آقاي كاگمن متوجه وظيفهشناسي و وفاداري او نسبت به لردهاي مافوق خود، بنيوف و وايس كه دركنار يكديگر زوج دي اند دي را ساختهاند شدم، به راستي كه ميتوان او را در جايگاه يكي از شواليههاي گارد سلطنتي/كينگزگارد تصور كرد، با توجه به اين كه سريال تنها هفت نويسنده را در طول پنج فصل خود به كار گماشته است؛ چهار نفر از اين هفت نويسنده آقايان بنيوف، وايس، كاگمن و خود مارتين هستند. فصل جديد اين حماسه ده اپيزودي از روز يكشنبه، دوازدهم آوريل (23 فروردين) شروع خواهد شد.
آبزرور: اين سريال يك موفقيت غولآساست، مشهورترين سريال در تاريخ شبكه اچبياو و پربينندهترين سريال در تاريخ تلويزيون. اين موضوع چقدر مايه مبالات شماست؟
برايان كاگمن: اگر بخواهم از منظر شخصي صحبت كنم بايد بگويم كه هنوز به همان اندازه عصبي و از خود گريز هستم، بنابراين فكر نميكنم بر غرور من چيزي اضافه شده باشد. فكر ميكنم كه ديويد و دن نگرش خاص و ويژهاي نسبت به سريال و جهان آن دارند. حتي در اوج محبوبيت و موفقيت سريال، دي اند دي هيچوقت آن را به عنوان يك امتياز مسلم قبول نمي كنند. آنها همه تصميماتشان را بادقت اتخاذ ميكنند. آنها واقعا ميخواهند كه هر فصل در پي استحكام و انگيزه شكل گرفته در فصل قبلي ادامه پيدا كند و مهمتر از آن با فصل قبلي متفاوت باشد.
چطور؟ آيا يك شرح مختصر درباره حس و حال هر فصل وجود دارد كه مشخص ميكند درباره چه چيزي خواهد بود؟
نه...منظور من اين است كه وقتي همهچيز را در كنار يكديگر قرار ميدهيد يك "تم" اصلي در ذهن شما به وجود ميآورد، اين چيزيست كه البته شايد دي اند دي پيش از اجرا مدتها درباره آن صحبت كنند كه در اين مورد من شراكتي در بحثها ندارم. اما واقعيت اين است كه سازوكار ما در اتاق نويسندگان به اين شكل نيست، همهچيز درباره داستان و كاراكترهايش است. فكر مي كنم كه مارتين هم از چنين روشي در نوشتن كتابهايش بهرهبرداري ميكند. وقتي درباره تفاوت هر فصل صحبت ميكنم بيشتر منظورم به پيشروي كاراكترها و تغييرات آنهاست.
من به طور خاص چيز زيادي درباره پروسه فيلمنامه نويسي شما، دن و ديويد نميدانم. حتي مطمئن نيستم كه اتاق نويسندگان به شكلي كه ميشناسيم اصلا وجود داشته باشد. اپيزودها چگونه نوشته ميشوند؟
خب چنين پروسهاي فصل به فصل تغيير ميكند. اما اساس آن در چند سال اخير به يك شكل بوده. در حين فيلمبرداري يك فصل درباره مرحله به مرحله آن و اثري كه بر فصل بعدي ميگذارد حرف ميزنيم. كاراكتر ايكس حركتاش را در فلان جا شروع ميكند و ميخواهيم كه در پايان فصل به فلان جا رسيده باشد. با نزديك شدن به پروسه توليد ديويد و دن، گاهي اوقات، كاركترهاي مشخصي را به هر يك از نويسندگان واگذار ميكنند. به عنوان مثل وقتي كه مشغول ساخت فصل چهارم بوديم آريا و چند كاراكتر ديگر به من محول شدند. بنابراين من براي چند هفته در خانه مشغول "آرياي فصل چهارم" بودم، البته فراموش نكنيد كه پيش از آن درباره صحنههايي از او و اينكه چه بخشهايي از كتاب و چه سناريوها و تمهايي بايد مورد استفاده قرار بگيرند صحبت كرده بوديم.
بعد از آن در ماه ژانويه و بازگشت به لسانجلس چيزي حدود دو يا سه هفته كارهاي فرديمان را روي ميزگذاشته بوديم و درباره آنها بحث ميكرديم. چيزهاي جديدي را اضافه كرديم، بعضيها را حذف و از بعضي چيزهاي كنار گذاشته شده دوباره استفاده كرديم. نتيجه كار گاهي اوقات به طرح فردي شما نزديك است و گاهي هم كاملا با آن تفاوت دارد.
پس از آن ما تمام طرح هاي مربوط به كاراكترهاي اصلي را كنار هم ميچينيم و با كاغذهاي رنگي نشانهگذاري آنها را به ترتيب اپيزودهاي هرفصل مشخص ميكنيم، به اين شكل نمايي كلي و البته ناهموار از ترتيب صحنهها به دست ميآيد. از آنجا دوباره تقسيم كار ميكنيم و هركس مقدار قابل توجهي از پيشنويس مربوط به هر كاراكتر را برعهده ميگيرد، اين پيشنويسها اينبار باجزئيات نوشته ميشوند، چيزي كه گاهي اوقات به بالاي صد صفحه ميرسد. ديويد و دن آن را صيقل ميدهند و در نهايت آنها همان چيزي خواهد بود كه ما در ساخت اپيزودها از آن استفاده ميكنيم. من به طور كلي روي اپيزودهاي مياني هر فصل كار ميكنم، به نظر ميآيد اين شكلي همه چيز بهتر جواب ميدهد. جورج هم براي چهار فصل گذشته فيلمنامه نوشت اما براي فصل پنجم به خودش استراحت داد تا روي كتاب بعدياش كار كند. جورج در اين شرايط خلاصه اپيزودها را مطالعه ميكند و نظرات خود را با ما درميان ميگذارد.
دو فيلمنامهاي كه من مسئولشان هستم روي هم حدودا 45 روز زمان ميبرند. دي اند دي آنها را مطالعه ميكنند و نظر ميدهند و من بايد به بازنويسي آنها بپردازم، گاهي اوقات دي اند دي خودشان تصحيحاتي درباره آنها انجام ميدهد. روند تعمير و پرداخت اين فيلمنامهها در طول مراحل پيش توليد و توليد هم ادامه پيدا ميكند. با اين حال بيشتر آنها در مرحله نهايي آماده اجرا و فيلمبردارياند. بايستي كه اين طور باشد، همه 10 فيلمنامه 10 اپيزود بايد كه قبل از شروع فيلمبرداري تكميل شده باشند. ما همه 10 اپيزود را همزمان فيلمبرداري ميكنيم، بدون ترتيب مشخصي، مثل يك فيلم بزرگ 10 ساعته، دو واحد فيلمبرداري مجزا تمام وقت در حال كار كردن هستند، گاهي اوقات در كشورهاي مختلف.
نويسندگي در حرفه شما چگونه بر مسئوليتهاي ديگرتان به عنوان يك تهيه كننده اثر ميگذارد؟
من در حين فيلمبرداري روي مود تهيهكنندگي هستم. دو واحد به شكل مجزا همزمان با هم مشغول هستند و من عموما بايد در صورت عدم حضور ديويد و دن جاي خاليشان را پر كنم، با كارگردانها همراه شوم و نكات لازم را به آنها گوشزد كنم و درباره چيزهاي مربوط به داستان به آنها مشاوره دهم. اساسا بايد مطمئن شوم كه داستان به همان شيوهاي بازگو ميشود كه ما در اتاق نويسندگان درباره آن به توافق رسيديم. من در مرحله پس از توليد به غير از اينكه درباره كاتهاي اپيزودها نظر بدهم نقش ديگري ندارم. در اين مرحله بايد آماده نوشتن فصل بعدي باشم.
با وجود سنگيني وظايف و مسئوليتها اما گروه نويسندگان چندان هم بزرگ نيست. همچنين چيزي چطور ممكن است؟
فكر ميكنم كه چنين چيزي تا به اينجا خوب جواب داده. مطمئن نيستم كه اين روش به درد سريالهاي ديگر هم بخورد. اما براي ما همهچيز مطابق ميل و متمركز پيش ميرود. ما همگي خودمان را دراختيار سريال قرار دادهايم، سريالي كه مراحل توليد آن روال معمول سريالسازي نيست، ما با دپارتمانهاي مختلف و همه بازيگران ارتباط بسيار نزديكي داريم. اما درست است، هيچگاه بيشتر از چهار نويسنده در اتاق نويسندگان حضور نداشته است، در فصلهاي يك و چهار فقط من و ديويد و دن حضور داشتيم. براي فصلهاي دو و سه ونسا تيلور خارقالعاده را در كنار خود داشتيم و براي فصل پنجم هم يك نويسنده جوان خيلي خوب به نام ديو هيل به جمع ما اضافه شد، همه چيز عالي بود. با اين حال در نهايت صداي اصلي سريال از آن ديويد و دن است. كار من حمايت از اين صدا و نوشتن براي آن است.
شما تقريبا به پايان كتابهاي تاكنون منتشر شده جورج آر.آر مارتين نزديك ميشويد. آيا در انتظار چنين روزي بوديد؟
خب، درواقع فكر مي كنم كه سالهاي اول تنها به فكر اين بوديم كه هر فصل به درستي به اتمام برسد و مردم زيادي آن را تماشا كنند. همانطور كه به فيلمبرداري فصلهاي سوم و چهارم نزديك ميشديم ديويد و دن به طور جدي شروع به فكر كردن درباره ساختار كلي سريال كردند، ميدانستيم كه ميتوانيم آينده همه چيز را در نظر بگيريم. درنهايت سريال بايد با سرعت خاص خود حركت كند و مارتين هم بايد كتابهايش را با سرعت مدنظر خود بنويسد. او و دي اند دي هميشه ارتباط نزديك خود را حفظ كردهاند. اما سريال ويژگيهاي خاص خود را دارد، بايستي كه اين طور باشد.
بخشي از هواداران درباره اين موضوع تعصب به خرج ميدهند؛ اينكه سريال محتواي دو كتاب باقي مانده را لو داده است. آيا اين موضوع موجب نگراني شما هم شده؟
من فكر مي كنم كه ما فقط لازم است فصل پنجم و ششم يا هر چند فصل بيشتر را به بهترين نحو ممكن بسازيم. فكر نميكنم كه مجاز باشم در اين باره به طور خاص چيز بيشتري بگويم.
جداي از متريالهاي جديد، با نگاه به بازيگران، لوكيشنها و آنونسهاي منتشر شده به نظر ميآيد كه سريال در رابطه با داستانهاي از پيش تعريف شده مسير جديدي را در پيش گرفته است. وقتي كه قرار است بنا به هر دليلي تفاوت هايي در سريال به وجود آوريد انگيزه اصلي از اين كار چيست؟ آيا صحبت از "قدرت بيشتر و مسئوليت بيشتر" در ميان است يا اينكه فقط با خود ميگوييد "هورا، بياييد از كتاب فاصله بگيريم!"
من فكر ميكنم كه در اين مرحله ما قطعا مسئوليتهاي بيشتري در برابر تماشاگران داريم. فرقي نمي كند كه كتابها را خوانده باشند يا نه، ما بايد تلاش كنيم تا 10 ساعت برجسته و بينقص بسيازيم. سوال اينجاست كه چرا يك داستان فرعي، يك كاراكتر يا يك اتفاق بايد مسير متفاوتي با كتابها داشته باشد. البته همه چيز مرحله به مرحله به بحث گذاشته ميشود. درنهايت بايد تبديل به همان چيزي شود كه ديويد و دن براي سريال صلاح ميدانند.
اين حجم از تماشاگران با نگاه دقيق و حساسشان ميتوانند نظرات موشكافانه و پرسروصدايي هم بدهند. دارم درباره آن صحنه به خصوص جيمي و سرسي در كنار بدن بيجان جافري فكر ميكنم. كساني كه از كتابها جانبداري ميكنند معتقدند كه آن صحنه درواقع يك سوءاستفاده جنسي از سرسي بود، مردم كلمه به كلمه حرفهاي دن، ديويد، الكس گريوز كارگردان و لنا هدي و نيكولاي كاستر-والدو را تجزيه كردند تا از نگاه واقعي آنها نسبت به اين صحنه مطلع شوند. اگر شما بخواهيد به طور خاص درباره آن صحبت كنيد چه نظري خواهيد داشت؟
كارفرمايان من اظهارنظر همگانياي در اين مورد نكردند. چيزهاي زيادي ميتوانم درباره آن بگويم اما اين كار واكنشهاي رسانهاي زيادي هم در پي خواهد داشت...بنابراين فكر نميكنم كار مناسبي باشد.
به طور كلي، هنگام نوشتن، سنگيني انتقادهاي مختلف را روي دوش خود احساس مي كنيد؟
جواب من به اين سوال يك "نه" مودبانه و محترمانه است.
به لطف كتابها، به نظر ميآيد كه سريال همه عناصر لازم يك پديده فرهنگي را از همان شروع ساخت فصل اول در اختيار داشته است. خاندانها، نشانها، شعارها و رقابت هركدام از آنها با يكديگر. همه اينها در حال حاضر به شكلي كاملا طبيعي راهشان را به سوي چاپ روي تيشرتها و شكلگيري منازعات مختلف بين تيم استارك و تيم لنيستر باز كردهاند. به اين معنا كه تنها بخشي از اين جهان درام است و بخشي ديگر به دنياي ابرقهرماني و سرگرمي راه پيدا كرده. آيا چنين عناصري جزء فاكتورهاي شما هم حساب ميشوند؟
اين همان چيزيست كه كاركنان خوب و بااستعداد بازاريابي شبكه اچبياو در راستاي تحقق آن تلاش ميكنند. فكر نميكنم كه اين فاكتورها مستقيما به شيوه داستان گويي ما راه پيدا كنند. البته كه رقابت بين خاندانهاي مختلف بخش مهمي از داستان ماست اما منظور من اين است كه ما قدم به قدم و لحظه به لحظه در سر و شكل دادن اين چيز جلو ميرويم. فلان كاراكتر چه ميخواهد؟ چگونه به آن ميرسد؟ چه چيزي بر سر راه او قرار دارد؟ اينها سوالاتي هستند كه يك بازيگر هم براي اجرا از خود ميپرسد. چيزهاي ديگر خودشان از اين مرحله به بعد وارد حيطه اهميت ميشوند.
شما چگونه توجه تماشاگران را به اين سوالات جلب ميكنيد، كه آنها براستي در حال تجربه چه چيزي هستند، در مقابل اينكه چه چيزي در آينده ممكن است در سريال اتفاق بيفتد؟ تيزرها، اخبار مربوط به بازيگران، اخبار افشا شده، گمانه زنيها، اسپويلرها، تئوريها؛ ما به عنوان توده مردم بيشتر روي سبقتگرفتن از هنر و پيشبيني آن متمركز شديم تا اينكه بخواهيم به خود هنر توجهي نشان دهيم. لعنت به من، حتي من هم در اين مصاحبه مقصر هستم. به نظر شما اين موضوع اهميتي دارد؟
ببينيد، اين موضوع دشواريست. ما واقعا ميخواهيم كه تماشاگران داستان را تجربه كنند. شايد شما فقط بخواهيد تماشاي يك سريال يا يك فيلم را تجربه كنيد. اسپويلرها من را ديوانه ميكنند. اما خب اين من هستم و همه چيز روز به روز سختتر و سختتر ميشود... فكر كنم كه تا الان خوب پيش رفتهايم. تعجب كردم كه تماشاگران چقدر در رابطه با "عروسي سرخ" به درستي رفتار كردند. ما نهايت تلاشمان را ميكنيم تا خبرهاي كمتري درز پيدا كنند و بازيگران و عوامل سريال هم چيزي را لو ندهند. براي ساخت تيزرها و تبليغات بايد كمترين حجم اطلاعات را در اختيار تماشاگران بگذاريم. اين چيزيست كه هميشه درگير آن هستيم و البته هيچگاه صددرصد نمي تواند بينقص باشد، اما فكر مي كنم كه تا اينجا قدمهاي درستي برداشتهايم.
شما چگونه تمركزتان را حفظ ميكنيد؟ هنگام نوشتن چه ميكنيد؟
معمولا در كافيشاپها مينويسم. بايستي كه خارج از خانه باشم و خب به قهوه هم نياز دارم. گاهي اوقات ميان شلوغي گپ زدنهاي مردم مينويسم اما معمولا بسته به كارم در آن لحظه به موسيقي گوش ميكنم. براي جياوتي طبيعتا ساوندتركهاي جياوتي وجود دارد. زماني فيلمنامه پرنس قلابي/The False Prince را مينوشتم و چندتايي قطعه كلاسيك بسيار باشكوه را براي گوش دادن انتخاب كرده بودم، اريك ولفگانگ كورنگلد و چيزهايي مثل آن. در حال حاضر روي فيلمنامه جادو: گردهمايي كار ميكنم و مجموعهاي از تركهاي بزرگ حماسي وفانتزي/ساي-فاي به درد اين كار ميخورند. هميشه چندين ساعت پرارزش را به جاي نوشتن براي جمعآوري اين پليليستها هدر ميدهم.
درميان ساندتركهاي هرفصل كدام يك را بيشتر دوست داريد؟ من به شخصه فصل چهارم را انتخاب ميكنم، مثل يك جهنم گوتيك است. شايد بيشتر به خاطر نايتز واچ باشد و اينكه هميشه لباس سياه بر تن دارند.
بله، من هم با فصل چهارم موافقم. البته فصل چهارم در بين فصلهايي كه تا به حال پخش شدهاند.
هنگامي كه دست از نوشتن برميداريد چه چيزي تماشا ميكنيد؟
به نظر من "آمريكاييها/The Americans" در هر دورهاي كه باشيد يك سريال استثناييست. من واقعا واقعا واقعا عاشق توجيه شده/Justified هستم، به نظرم هردوي اين سريالها آنطور كه بايد قدر نديدند. راستش را بخواهيد من شباهتهايي هم بين توجيه شده و جياوتي ميبينم؛ از نظر رقابت خانوادهها، تعريف تاريخ، بازي قدرت، خيانت و جنگهاي داخلي. همين طور مد من؛ دلتنگ آن خواهم شد. چمدان/The Suitcase هم از فصل چهارم تبديل به سريال محبوب من شد. بي صبرانه منتظر درامهاي جديد شبكه اچبياو هستم، بخصوص سريال جديد ترنس وينتر. به نظر من فصل آخر امپراطوري بوردواك هم بينظير بود. با اينكه هيچ ارتباطي به چيزي كه من مينويسم ندارد اما "جامعه" به نوعي مذهب من است.
با اين حال سريالهاي بيشماري وجود دارند كه هنوز به تماشاي آنها ننشستهام. ما همگي عاشق بركينگ بد شديم پس به نظرم لازم است Better Call Saul را هم شروع كنم. انتخابهاي مختلفي در سطوح متفاوت وجود دارند. دوران بسيار هيجان انگيزيست اما متاسفانه من اوقات فراغت زيادي ندارم.
Chavosh
04-23-2015, 10:09 AM
تنها عروسی که با خوشحالی و شادی در تاج و تخت برگزار خواهد شد
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
reza67
04-23-2015, 12:44 PM
قسمت دوم web-dl چرا نمیاد (sm25)
Chavosh
04-23-2015, 12:46 PM
قسمت دوم web-dl چرا نمیاد (sm25)
همشو گذاشتم دیگه کدومشو میخوای
reza67
04-23-2015, 12:50 PM
همشو گذاشتم دیگه کدومشو میخوای
اینا همش hdtv ه
من web-dl mrs 1080 میخوام (sm74)
Chavosh
04-23-2015, 12:53 PM
اینا همش hdtv ه
من web-dl mrs 1080 میخوام (sm74)
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
reza67
04-23-2015, 12:56 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
دمت گرم الیاس (sm19)
web-dl ه دیگه ؟
Chavosh
04-23-2015, 12:58 PM
دمت گرم الیاس (sm19)
web-dl ه دیگه ؟
با اونش چیکا داری اون نسخه که همیشه دان میکردی 800 مگی نبود مگه ؟ خب اینم همونه خیلی دنبال اون پسوندا نباش
reza67
04-23-2015, 12:59 PM
با اونش چیکا داری اون نسخه که همیشه دان میکردی 800 مگی نبود مگه ؟ خب اینم همونه خیلی دنبال اون پسوندا نباش
باشه (sm120)
موتوشکرم (sm10)
Chavosh
04-25-2015, 10:16 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
شاه مردم ناپسند
چرا برخلاف ميل ما استنيس باراتيون شاه بر حق است
«چه كسي بايد حكومت كند؟» اين سوال اصلي تمام تمدنهاي بشري بوده و هست. از دل همين سوال فلسفه سياسي به وجود آمد و شعبه شعبه و شاخه شاخه گرديد: از بين النهرين كهن تا يونان باستان و از روم مسيحي تا بغداد اسلامي، چه كسي بايد حكومت كند؟ خردمند؟ قدرتمند؟ فرهمند؟ مويد به تاييدات الهي؟ پيش از آنكه بشر به ضلالت دوران مدرن سقوط كند و به ايده فوق احمقانه و وراي رياكارانه «حكومت اكثريت» برسد هماره سوال اصلي همين بوده است. منطقيترين و پذيرفتنيترين جواب نيز هماره اين بوده كه: «آن كس كه مي تواند»، در دنياي فارغ از دين اين تنها پاسخي است كه معارضي ندارد. به اين معنا فتح / Conquest تنها جواز مشروع حكومت است و آن كه تخت را فتح مي كند - فاتح / Conquerer - بايد كه بر آن حكم براند، پس از فتح است كه وراثت و خون جايگزين ميشوند مادامي كه فاتح جديد از راه برسد.
وقتي ايگون تارگرين و خواهرانش سوار بر اژدهايان وارد وستروس شدند هفت پادشاهي مستقل در اين سرزمين وجود داشتند كه پس از فتح همه آنها(به جز يكي: "مارتل"هاي دورن) زير پرچم پادشاهي واحد متحد شدند. زماني كه رابرت باراتيون و هم پيمانانش عليه تارگرينها شورش كردند سوال اصلي براي استنيس اين بود: "حق" با كيست؟ بگذاريد جريان را از زبان خودش بشنويم:
«خاندان ما جوانترين خاندان وستروس محسوب ميشود. وقتي ايگون وارد استورمز اند شد جد اعلاي ما "اوريس باراتيون" از پرچمداران "شاهان استورم" بود، ولي در مقابل فاتح زانو زد و در ركابش جنگيد و پس از پيروزي به عنوان پاداش لرد استورمز اند شد. زماني كه رابرت عليه كينگ ايريس قيام كرد من سر دوراهي قرار گرفتم: وفاداري به پادشاه يا وفاداري به خون؟ و وقتي عهد كهنتر را انتخاب كردم تازه همه چيز آغاز شد. رابرت در ترايدنت به مصاف پرينس ريگار"آخرين اژدها" رفت و من در استورمز اند مورد حمله ميس تايرل (پدر لوراس و مارجري و لرد "هاي گاردن") قرار گرفتم. همه چيز به نفع شورشيان بود و عليه تارگرينها، ولي اگر استورمز اند(زادگاه باراتيون ها) گشوده ميشد به يكباره ورق برميگشت. من قلعه را از محاصرهاي پانصد روزه و جانكاه نجات دادم تا "وظيفه"ام در مقابل "خون" را انجام دهم. اين مقاومت نتيجه شورش را تعيين كرد و برادر بزرگم رابرت آيرون ثرون را "فتح" كرد. ولي فداكاري من براي خاندانم ديده نشد و رابرت ترجيح داد تا برادر احمق و قرتيام را لرد استورمز اند كند.»
(تاريخ كامل بازي تاج و تخت - نسخه باس اول / Boss Owl - فصل دوم)
ميبينيم كه در جريان شورش و نبرد غاصبين (War of Usurpers) لرد استنيس تنها اشرافزادهاي است كه فارغ از نفع شخصي و خانوادگي به دنبال حقانيت و مشروعيت است. اوست كه در تمامي لحظات فقط يك انگيزه و هدف ميشناسد: وظيفه. حال بياييد سوال مطلع يادداشت را دوباره مطرح كنيم: «چه كسي بايد حكومت كند؟» استاركهاي سرد و باشرف؟ تارگرينهاي اژدهاسوار بياژدها؟ لنيسترهاي ثروتمند؟ همه اينها ميتوانند مدعي باشند: «زمستان در راه است»؟ نشان بدبيني و محافظه كاري است كه از امهات فكر بشري است، ولي اين اميد است كه آينده را ميسازد نه نااميدي. «آتش و خون»؟ نشان قدرت است و ترس افكني ولي فقط تا زماني كه اژدهايان وجود داشته باشند و نه بعد و قبل از آن. «غرش مرا بشنو»؟ نشان بيرحمي و سبعيت است، اما هسته سخت لنيسترها طلاي آنهاست و نه شير بودنشان...
باراتيون ها اما ساخته شدهاند براي حكومت، «از آن ماست خشم» نياز به هيچ مقدمه و موخرهاي ندارد. مرد جنگجو بدون ثروت و آتش و محافظه كاري هم ميتواند بجنگد، همانطور كه لرد اوريس باراتيون بدون همه اينها چنان شجاعانه و خونخوارانه در ركاب "تارگرين فاتح" جنگيد كه به او لقب "حرامزاده اژدها" را دادند. حرامزاده بود چون هيچ نشاني از ضمائم و قرائن صاحبين ملك و مكنت نداشت، ولي حرامزاده اژدها بود و همچون اژدها ميغريد و ميدريد و ميجنگيد.
در منظومه مارتين و بنيوف دامي پهن شده براي سنجش مزه دهن مخاطبين، سنگ محكي براي تعيين عيار نزديكي و دوري به مولفههاي اساسي دنياي وستروس: استنيس باراتيون.
يك: همه چيز از استورمز اند و "دراگون استون" آغاز ميشود، قلعه زادگاه باراتيونها كه با آتش اژدها سرشاخ شده و پس از "هرنهال" (قلعه "هرن سياه" كه همراه فرزندانش زنده زنده در مقابل "ايگون فاتح" و "بالريون وحشتزا" سوختند و به زانو درآمدند) دومين قلعه وستروس است كه براي ديرباوران حجت وجود اژدهايان محسوب ميشود. (چرا كه هيچ آتشي جز آتش اژدها سنگ را نمي سوزاند) قلعهاي با رنگ آميزي سياه و خاكستري بدون هيچ چشم انداز طبيعي زيبا و سرسبزي. رنگ آميزي خود استنيس هم چنين است: او را ميبينيم با لباسي تيره و مويي جوگندمي و ته ريشي خشن. نه پادويي دارد و نه پيشكاري، نه تختي و نه مجمع لردها و ريش سفيداني. اوست و دو نفر در كنارش: يكي سر داووس سيوورث "شواليه پياز" كه نه اسمش اشرافي است و نه ظاهرش، و ديگري مليساندرا "زن قرمز". هر كدام از اين دو قصهاي دارند و سوالاتي در ذهن مخاطب ميسازند و طرفه آن كه اولي قرار است پاسخ دومي باشد.
دو: پس از مرگ رابرت، استنيس پادشاه برحق است، اما او خود به درستي ميداند غاصبي كه نه شاه است و نه حتي باراتيون بر تخت نشسته و تا سرش روي نيزه نرود كار درست نميشود. او حالا نياز به ارتشي دارد و نيرويي براي فتح آيرون ثرون. جادوگري قدرتمند فرصت را غنيمت ميشمرد و به استنيس نزديك ميشود و با نشان دادن نيروي عظيم جادويش به او ميفهماند كه براي فتح ابزار كارآمدي است. استدلال استنيس براي قبول كمك جادو نه ماكياوليستي است و نه بنيادگرايانه، او در مكالمهاي براي سر داووس روشن ميكند كه "خداي نور" مليساندرا همان اژدهايان تارگرينها هستند: «ايگون وستروس رو با اژدهاش فتح كرد و اژدها يعني جادو.»
اينجاست كه نهايتا كار به همان اصل عقلاني "كنترل خسارت" (كه در فقه پيشروي شيعه هم با عنوان "قاعده دفع افسد به فاسد" موضوع بحث است) منتهي ميشود. استنيس، مليساندرا را در كنار خود نگه ميدارد، ولي داووس مخالف او را هم از خود دور نميكند. فراموش نكنيد كه ديگر باراتيون مهم داستان هم همواره ند استارك را كنار خود داشت و اينجا هم سر داووس از همان نبرد بلك واتر در فصل دوم در كنار استنيس است و او را از جادوگر برحذر ميدارد. پس از شكست بلك واتر با يك جادوي ديگر ("وايلدفاير" يا همان آتش وحشي / همان كه ميراث تارگرينها و اژدهايانشان است) و بدون حضور مليساندرا است كه استنيس به داووس ميگويد: «من فرصت زيادي براي فتح ندارم، چون اگر اين جنگ سالياني به طول انجامد ادعاي برحق من فراموش ميشود.»
اما مرد ما كسي نيست كه در سختترين شرايط هم وظيفه از يادش برود، چنين است كه وقتي مليساندرا حرامزاده رابرت (گندري) را از گروه "انجمن برادري بينشانها" ميخرد تا پاي جادوي خود قربانياش كند به سراغ داووس ميرود و آزادش ميكند:
داووس: براي چي اومدين اينجا اعليحضرت؟
استنيس: واسه اينكه آزادت كنم.
داووس : ميتونستين ديروز بياين، يا فردا. ولي روزي اومدين كه قراره يه بيگناه به خاطر شما قرباني بشه، چون ميدونستين من از اين كار نهيتون ميكنم.
اين همان تفاوتي است كه بين قدرتمندان اولويت بندي ميكند: اصول اساسي، افق ديد و ابزار كنترل.
سوم: حقانيت نوعي ارزش براي زهاد و اهل ديانت نيست كه بدان ببالند و با آن در پي كسب عقبي باشند، حقانيت تنها پايهاي است كه اهل دنيا ميتوانند بدان اعتماد كنند و پايههاي تمدن خويش را روي آن بنا كنند. پس از بلك واتر استنيس شكست خورده و درمانده است، نه پولي در بساط دارد و نه طبيعتا سربازي و لشگري. در يكي از ناباورانهترين روياها داووس تصميم ميگيرد از رووساي "آيرون بانك" براووس تقاضاي كمك كند. بانك نماد يهوديان است و يهوديان نماد "عقلانيت خداستيز". جايي تايوين لنيستر در توصيف آيرون بانك به سرسي ميگويد:
«آيرون بانك يك كل واحد تجزيه ناپذيره، يك معبد كه همه ما بدون اينكه بدونيم در سايه اون زندگي ميكنيم.»
عليالظاهر آخرين جايي كه ممكن است روي خوشي به استنيس و ادعاي برحقش نشان دهد همين جاست، ولي گفتگويي كه در ميگيرد و اتفاقي كه در پي اش ميافتد به غايت آگاهي بخش است:
رئيس آيرون بانك: دفاتر ما اينجا برخلاف دفاتر شما كه پر از كلمات فاتح و غاصب و برحقه پر از عدد و رقمه، بدون نياز به تفسير و كاملا قطعي.
داووس: تايوين لنيستر چند سالشه؟
رئيس: شصت و هفت.
داووس: و بعد از مرگش كي قراره بدهي شما رو بپردازه؟ يه بچه حرومزاده كه مردم از خودش و مادرش متنفرن؟ جيمي لنيستر "كينگ اسلير"؟ استنيس پادشاه برحقه، چون تنها كسيه كه بلده بجنگه و از اون مهمتر چون برخلاف لنيسترها تنها كسيه كه فقط حرف پرداخت بدهياشو نميزنه بلكه اونا رو پرداخت ميكنه.
اينجا سر داووس انگشتان قطع شدهاش را به آقاي رئيس غرق در عدد و رقم نشان ميدهد و داستان قطع شدنشان را براي او تعريف ميكند: وقتي در جريان محاصره استورمز اند او به عنوان يك قاچاقچي توانست به مردم غذا برساند و قلعه را از سقوط حتمي نجات دهد استنيس به خاطر فداكارياش او را "لرد" كرد و به خاطر قاچاقچي بودنش به قطع انگشتان محكومش كرد و چنين گفت:
«كار خوب كار بد را پاك نمي كند و برعكس»
اوج طراحي جهان داستان اينجاست كه رئيس بانك و مرد اعداد و ارقام به نفع استنيس وارد عمل ميشود و با طلاهايش سپاهي را تجهيز مي كند كه كمي بعد منس ريدر و لشكر وحشيانش را منكوب ميكند و در پايان فصل چهارم قويترين ياور مردم متمدن در جنگ با "وايت واكر"هاست. براي مردمان ديرباور و ظاهربين سطحيترين المانها تعيين كننده خوبي و بدي اند، در جهان پخته و "واقعا موجود" وستروس ولي عقلانيت و واقعيت (هرچند دور از پسند عمومي و هرچند ديرياب و سختياب) حكم ميراند. آقاي رئيس بانك اين اصل را خوب فهميده كه: «زيركي در پرهيزكاري است.»
چهارم: و اين استنيس باراتيون به راستي كيست؟ مردي كه خدايان همه پسرانش را مرده به دنيا آوردهاند و تنها دخترش نيز بر صورتش نقشي از فلس دارد و هميشه در تاريكي است. مردي كه از زياده خوردن گوشت و از لباس نرم و از زن زيبا و از باقي لذتهاي دنيوي متنفر است و اين ورد زبانش است:
«من از هر چه خوشي است بيزارم و از همه آنها به يكسان رنج ميبرم»
مردي كه به وقت شكستن قسمش چنان شرمنده ميشود كه وقتي دارد براي همسرش (ليدي "سليس فلورنت") داستان مجامعت با مليساندرا را تعريف ميكند بالاخره و پس از مدتها ميتوانيم تغيير اجزاي چهرهاش را بالمعاينه ببينيم. مردي كه در بحبوحه نبرد "بلك واتر" از زبان سرسي ميشنويم:
«بهترين راه اينه كه خودم برم مقابل دروازه شهر و رو در رو با استنيس حرف بزنم. هركس ديگهاي پشت دروازه بود در مقابل زيباترين زن هفت اقليم سست ميشد، ولي اين استنيس باراتيونه. شايد بتونم يه اسب رو اغوا كنم ولي قطعا در مقابل او شانسي ندارم.»
مردي كه سر سانتي مترهاي شرافت هم كوتاه نميآيد. در فصل دوم و در اولين جايي كه او را ميبينيم مشغول انشاد نامه افشاگرش مبني بر توضيح ماهيت جافري و چرايي مرگ ند است، او ميخواند و ماتئوس (پسر ارشد داووس) مينويسد. وقتي به اسم جيمي لنيستر ميرسد و ميخواهد جافري را محصول زناي او و خواهرش ملكه معرفي كند دستور ميدهد كه جيمي لنيستر خالي نه، بنويس «جيمي لنيستر "كينگ اسلير"» و پس از لختي دوباره دستور ميدهد بنويس «سر جيمي لنيستر "كينگ اسلير"»، فراموش نكن كه آن مرد هنوز يك شواليه است.
مردي كه هيچ كس و هيچ چيز به جز خودش را قبول ندارد ولي بارها و بارها از ند استارك به عظمت و شرافت ياد ميكند، از جمله وقتي در پايان فصل چهارم سپاهيان والعادياتش زمين و زمان را بر پادشاه دوست داشتني آنسوي ديوار (نويسنده هم جزو مردم است و بر اساس مفاد اين يادداشت دوست داشتن يا نداشتنش به تنهايي پشيزي اهميت ندارد) چونان شب ديجور ميكنند:
كينگ استنيس: پدرت مرد باشرفي بود، به نظرت با اين مرد (منس ريدر) چه ميكرد؟
اسنو: اين مرد بارها ميتونست منو بكشه ولي اين كارو نكرد، اگه پدرم بود زندانيش ميكرد و ازش بازجويي ميكرد اعليحضرت
«چه كسي بايد حكومت كند؟» آنكه قدرت دارد؟ آنكه ثروت دارد؟ آنكه به خون وارث است؟ همه اينها ميتوانند و نميتوانند، چنانكه بينهايت گزينه ديگر هم قابليت اضافه شدن به فهرست را دارند. اما يك گزينه قطعا جزو انتخابها نيست يا بهتر اينكه به نظر اين يادداشت نبايد باشد: آن كه مردم ميپسندند.
.ALI.AZAD.
04-25-2015, 10:48 AM
عجب غلطی کردیم اون نسخه های لو رفته رو دیدیم
حالا تا کی باید صب کنیم !!!:||||
!..:: joker ::..!
04-25-2015, 10:49 AM
چند شنبه ها مياد ؟
Chavosh
04-25-2015, 10:51 AM
چند شنبه ها مياد ؟
دوشنبه ها صب
Chavosh
04-27-2015, 07:26 AM
کیفیت 480 قسمت سوم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-27-2015, 07:48 AM
قسمت سوم
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 hd tv
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-27-2015, 10:40 AM
زیرنویس فارسی قسمت سوم
ضمن زیرنویس توضیحات مکمل
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
یا
بدون توضیحات
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-27-2015, 01:14 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-27-2015, 01:30 PM
کم حجم 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت تضمین شده عالی
Chavosh
04-27-2015, 01:37 PM
کیفیت 1080 کم حجم از نسخه فول اچ دی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Bi3par
04-27-2015, 02:39 PM
قسمت 3 با بی نظیرترین کیفیت از سرور قدرتمند grshare با حجم 4G.800M
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Bi3par
04-27-2015, 05:06 PM
قسمت 3 کیفیت 1080i با حجم 6 گیگ !
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
04-27-2015, 06:14 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
اینم یه کم حجم دیگه 167 مگ
Chavosh
04-27-2015, 06:30 PM
کیفیت 480 قسمت سوم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
قسمت سوم
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 hd tv
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
زیرنویس فارسی قسمت سوم
ضمن زیرنویس توضیحات مکمل
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
یا
بدون توضیحات
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کم حجم 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت تضمین شده عالی
کیفیت 1080 کم حجم از نسخه فول اچ دی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
قسمت 3 با بی نظیرترین کیفیت از سرور قدرتمند grshare با حجم 4G.800M
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
قسمت 3 کیفیت 1080i با حجم 6 گیگ !
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
اینم یه کم حجم دیگه 167 مگ
(sm120)
Chavosh
04-29-2015, 06:56 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
مدتها است كه از مرگ ند استارك گذشته اما سايه حضورش بيشتر و بيشتر بر سريال سنگيني ميكند. خانوادههايي كه هنوز به او وفادارند و زير يوغ بولتونها نميروند و پوستشان بابت همين كنده ميشود و تم محزون موسيقي وينترفل كه همزمان با حضور سانسا در شمال و در آستانه قلعه كيلين شروع به نواختن ميكند و داغ شمال بدون استارك هم تازه ميشود. پيتر بيليش، سانسا را به ازدواج با رمزي ترغيب ميكند. بله. رمزي بولتون و سانسا استارك. دو سر غمانگيزترين واقعه سريال بازي تاج و تخت. عروسي خونين. بولتونها براي اتحاد با استاركها و ايريها كه بعد از مرگ تايوين لنيستر برايشان ضروري به نظر ميرسد و بيليش براي قدرتمند شدن و روياي تسلط بر وستروس و براي سانسا اين هم خشتي ديگر بر تيرهروزيهاي اوست يا فرصتي براي انتقام يا يك زندگي تازه؟ دور از قلعه كايلين برين تارث براي پادريك از رنجي كه به عنوان دختري زشت و غولپيكر برده حرف ميزند و براي اولين بار صميميتي بينشان شكل ميگيرد و درون قلعه هم تئون گريجوي سانسا را از دور ميپايد. به نظر ميرسد كه او نزد تماشاگران هم كفاره خيانتش را پس داده و آنقدر مصيبت چشيده كه شايسته اين باشد تا فرصت دوبارهاي برايش شكل بگيرد. شايد براي حمايت از سانسا از دست هيولايي مثل رمزي و معشوقهاش ميراندا كه احتمالا دختر بزرگ استاركها را راحت نخواهد گذاشت. شمال، آماده تغييرات تازه است. بالاتر از سرزمينهاي شمالي ، استنيس بعد از انتخاب جان اسنو به عنوان فرمانده ديوار، هنوز در آنجا اقامت دارد و از جذب جان اسنو در لشكرش نااميد نشده. سر داووس كه پيش از اين دوست سياه دزد دريايياش و بانكداران براووس را براي حمايت از استنيس قانع كرده بود از اين تخصصش براي ترغيب جان جهت پيوستن به تنها وارث خوني رابرت باراتئون استفاده ميكند. جان اسنو اما هنوز مسير تكاملش را كامل نكرده. راهي را كه از حرامزادهاي كه حتي اجازه حضور در ميهماني وينترفل نداشت آغاز كرد و حالا در مقام لرد فرمانده ديوار در لحظه كليدي التماس جانوس اسلينت براي بخشوده شدن، شمشيرش را كه يادگار مورمنت فقيد است بر روي گردنش فرود ميآورد.
جانوس پيش از اين توسط تيريون لنيستر از مقام فرماندهي گارد سلطنتي خلع شده بود و اينبار به دست جان اسنو گردنش زده شد. زنجيرهاي پرمعنا كه پاكان سرزمين را به هم متصل ميكند. تيريون و لرد واريس در راه رسيدن به ميرين در فاحشهخانهاي در ولانتيس توقف ميكنند. جايي كه تيريون از خوابيدن با زنان كه پيش از آشنايي با شي بزرگترين لذتش بود عاجز ميماند. و در گوشهاي، سر جوراه مورمنت، مردي كه گويا محكوم به سرگردانيست و از تماشاي روسپياني كه با لباس دنريس محبوبش مردان را اغوا ميكنند به ستوه آمده، او را مييابد و دستگير ميكند تا نزد ملكه ببرد.
در جايي ديگر از شرق در براووس، آريا در خانه سياه و سفيد آماده آموزشهاي جاكن هاكار به قصد بيچهره شدن ميشود. و در آغاز بايد خود را از هر چيزي كه هويت قبلي او را ساخته جدا كند اگر چه نميتواند از شمشيرش، نيدل دل بكند. آريا بعد از مدتها لباسي دخترانه به تن ميكند و در معبد آماده فعاليتهايي ميشود كه بيشتر شبيه نوعي مناسك مذهبيست و آريا در قالب يه راهبهي كوچك در آمده. اگرچه اسرارآميزتر و پيچيدهتر به نظر ميرسد.
زيباترين زن هفت اقليم در پايتخت در لحظه ازدواج پسر كوچكش با مارجري تايرل، آخرين دلبستگيهايش را از دست رفته ميبيند. او حالا در مقابل عروس متلكپران تلخزبانش كه با ازدواج با تامن آرزوي ديربازش را كه ملكه شدن بوده به دست آورده، قامت مادري را پيدا ميكند كه براي تماشاگر سمپاتتر است. چرخشهاي داستاني سريال در هر فصل باعث ميشود كه كاراكتري چون سرسي كه در فصل گذشته در مقابل تيريون قرار گرفته بود و نفرت تماشاگران را برانگيخته بود حالا بتواند همدلي انها را دوباره برانگيزد. به خصوص كه در شروع سريال دريافتهايم كه قرار است شاهد نابودي و زوال او باشيم.
در دو قسمت قبلي ديديم كه در ميرين انجمن پسران هارپي شكل گرفتهاند. به نوعي نژادپرستاني كه به راستهاي تندروي اروپايي شباهت دارند. اينجا در كينگز لندينگ در مقابل، افراطيون مذهبي سر بر آوردهاند كه به گنجشكها معروفند. آنها در اولين اقدام سپتون اعظم روحاني ارشد سلطنتي را به دليل رفتارهاي وقيح جنسياش در ملاعام تحقير ميكنند و سرسي به محل تجمع آنان ميرود تا رهبرشان، گنجشك اعظم (هاي اسپارو)، كه به اطعام فقرا مشغول است را به عنوان سپتون اعظم منصوب كند و با آوردنشان به قدرت بتواند بر آنها كنترل داشته باشد. او كه پيش از اين كايبرن، طبيب نامتعارف را به هيات مشاوران خود آورده بود. كايبرن كه مشغول آزمايشهاي عجيب انساني خويش است و فراموش نكنيم پيكر مانتين يكي از موشهاي آزمايشگاهي اوست كه معلوم نيست قرار است به چه موجودي بدل شود.
!..:: joker ::..!
04-29-2015, 09:31 PM
(sm2)دهن ِ اين كم حجمو سرويس كرده (sm2)
یکی قشنک راجع به این سریال توضیح بده نمیخوام داستان رو لو بده فقط بکه تو چه مایه هاییه چه ژانریه سریالش از true detective و lost بهتره ؟ (آخه فقط من همی دو سریال رو تو عمرم دیدم(sm70))
Chavosh
04-29-2015, 09:53 PM
(sm2)تو هنوز درگیری
نمیخواد بدونی چجوریه تو فقط به من اعتماد کن برو تو کارش (sm59)
(sm2)تو هنوز درگیری
نمیخواد بدونی چجوریه تو فقط به من اعتماد کن برو تو کارش (sm59)
فقط بخاطر تو میرم تو کارش همشهری (sm127)
darkmlu
05-02-2015, 08:59 PM
سلام
این شما و این هم نکات اپیزود سوم، فقط چون وقت نبود تصحیح نشده زیاد اگر غلطی چیزی دید به بزرگی خودتون ببخشید.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* عنوان قسمت اشاره به اسپرو اعظم داشت، نام کارکتر جدیدی که در این فصل معرفی شد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* حال که مارجری تایرل به عنوان ملکه تامن انتخاب شده است، به نظر میرسد، خود را از نظر ظاهری و کلامی دارد جایگزین سرسی میکند.در آینده برایتان نحوه تغییر لباس پوشیدن این دو را شرح میدهم که چطور در چند اپیزود گذشته این رفتار به یکدیگر نزدیک شده است.
* مارجری به کنایه به سرسی میگوید اگر علاقه داشته باشید برایتان میگوییم شراب بیارون، هرچند ما در این وقت صبح شراب نمیآشامیم.این کنایه مارجری اشاره به دائم الخمر بودن سرسی دارد، چرا که او بسیار شراب مینوشد به طوری که در رمان بر اثر مصرف بیش از حد شراب چاق میشود.
* در صحنه فاحشه خانه یک اشتباه رخ میدهد: زمانی که در لحظه اول فاحشه لباسی به تن کرده است که در آن سینه هایش بیرون است.ولی با تغییر زاویه دوربین و به طور نگهانی پوشش او عوض میشود.
* سامنتا بنتلی، بازیگر فاحشه که به عنوان "غریبه" از سوی سپتون اعظم باراندازپادشاه صدا میشود، همان فاحشه است که لباس دنریس تارگرین را در ولانتیس به تن کرده است. او همچنین در صحنه حمام براووس در فصل سوم نیز حضور داشت.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 20High%20Sparrow[00-08-47].JPG
* در شورای کوچک، پایسل به طور خلاصه در این خصوص سخن گفت که امور خصوصی سپتون یعنی رفتن او به یک فاحشه خانه را نباید سرزنش کرد، چرا که امور خصوصی یک مرد باید خصوصی نگهداری شود.به عنوان نمونه در فصل اول و دوم دیده میشود، پایسل خود نیز با همنشینی با روسپی ها لذت میبرد.همچنین این واقعیت را نمیشود انکار کرد که سپتون و استادن بعد از رسیدن به این عنوان نذر از تجرد گرفته اند.سرسی نیز در طی این مکالمه نگاهی را به پایسل میندازد که به پایسل این هشدار را میدهد که سرسی از آنچه که آن انجام میدهد آگاه است.هرچند پایسل انقدر بی پروا نیست که به دیدن روسپی ها در فاحشه خانه برود.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 0de.jpg
* این نخستین بار است که میس ویلیامز (آریا استارک) لباس های خود را از پایان فصل اول تا کنون تغییر میدهد.او بیش از سه فصل است که لباس های گذشته خود را میپوشیده است، او با پوشیدن این لباس های معمولی و عوام تظاهر میکرد که یک پسر است.میس در خصوص این تغییر لباس میگویید که اینکار بسیار نمایدن بوده و وقتی لباس های قدیمی رو دور میریخته بسیار کهنه شده بوده.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* مردان بیچهره فرقه عرفانی هستن که سفارش های مذهبی برای ترور دریافت میکنند.آنها خدایان بسیار چهره را میپرستن.این دین بر این باور است که تنها یک خدا وجود دارد، و آن هم "مرگ" است، و تمام خدایانی که در فرهنگ های دیگر دیده میشوند چهره متفاوت از قدرت این خداوند است.همه ادیان تا حدودی جنبه های مختلف مرگ را نیز پرستش میکنند، برای مثال در آیین هفت غریبه همان نشان مرگ است.برای همین است که مردان بیچهره بر این باور هستن که همه خدایان در واقع یک خدا هستن که اسم آن مرگ است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* این اولین بار است که در مجموعه تلویزیونی ولانتیس نمایش داده میشود، ولانتیس سومین شهر آزاد پس از براووس و پنتوس است که بروی مجموعه تلویزیونی ظاهر میشود.ولانتیس قدیمی ترین شهر آزاد است. اولین مستعمره ی والریا («نخستین دخترش») که هنوز بسیاری از سنت های آن را حفظ می کند. بعد از سال های خونین و در پی سرنوشت شوم والانتیسی ها خود را وارثین امپراطوری و حاکمین شرعی دنیا در نظر گرفتند. ولانتیس پر جمعیت ترین شهر آزاد است، ولی به طور نامناسبی این جمعیت زیاد است به طوری که گفته میشود در عوض هر مرد آزاد، پنج برده در این شهر وجود دارد.
* ولانتیس و براووس در تضاد کامل با یکدیگر هستن : ولانتیس اولین مستعمره والریا باشکوه بود، در حالی که براووس شهری از بردگان فراری والریا بودن نه مستعمره والریا، که خود این شهر نیز منحصر به فرد میباشد، چرا که هر شش شهر دیگر به جز براووس جز مستعمرات والریا بودن.براووس شمالی ترین شهر ازاد است و ولانتیس جنوبی ترین آن ها.براووس بخاطر کانل های آبش قدرت دارد و قدرتش برروی آب است، این در حالی هست که ولانتیس شهری بزرگتر از نظر جمعیت است و قدرتش بر روی زمین است.همچنین ولانتیس با براووس همیشه در رقابت بوده است، به طوری که بعد از سقوط والریا، ولانتیس ها سعی کردن که دوباره امپراطوری را احیا کنند، ولی در نهایت توسط اتحاد سایر شهرهای آزاد شکست خوردن و به عقب رانده شدن، و این باعث این شد که براووس تبدیل به قدرتمندترین شهر آزاد در بین سایر شهرها بشود، اگر چه ولانتیس هم یکی از نیرومندترین و ثروتمندترین شهرهای آزاد میباشد.
* دلیلی که تیریون قصد دارد با کشتی از ولانتیس به سوی میرن حرکت کند در رمان بیشتر توضیح داده شده است. مسیر زمینی که به میرن منتهی میشود بسیار ناامن است.و به جاده شیطان نیز معروف است.این جاده کوهستانی که از جنوب کوهستان نقاشی میگذرد و سه شهر مانتریس، بوراش و میرین را به ولانتیس متصل میکند یکی از خطرناک ترین جاده های ایسوس به حساب میاید.برای همین سفر از غرب به شرق بسیار امن تر است، که به طور منظم توسط کشتی ها انجام میشود، این سفر که نیز خود بسیار طولانی است زیرا که باید از بین شبه جزیرهای درهم شکسته والریا عبور کرد، در بین این میسر دریایی نیز میتوان باقی ماننده والریایی قدیم را در افق سوزان دید.هر کشتی که به سمت خلیج بره دارن حرکت کنند، حتما در ولانتیس میایستد برای همین است که جمعیت برده های شهر بسیار زیاد است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* صحنه که برروی پول طویل ( پل طویل دو نیمهی ولانتیس را در دو طرف دهانهی رود روین به هم متصل کردهاست. پل به وسیلهی ستونهایی عظیم که والرین ها در دورهی اوج شکوهشان آن ها را ساختهاند نگاه داشته می شود.) در واقع از پل رومی معروف کوردوبا، اسپانیا استفاده شده است و بعد از فیلمبرداری به آن خانه ها را به صورت دیجتالی اضافه کرده اند.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* تالیسا میگیر زن راب استارک نیز یک ولانتیسی بود، و در فصل دوم به برده های که در شهرش خالکوبی میشدند اشاره کرد.واریس نیز در این اپیزود توضیح مختصری در خصوص خالکوبی ها به تیریون میدهد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* راهب سرخی که تیریون و واریس او را در حین موعظه در بین جمعیت میبینن، گردنبند شش گوش درازی را به گردن خود آویخته است.این طرح شش گوش به نوعی تبدیل به سمبل و کارکترهای آشایی در مجموعه تلویزیونی شده است.میلیساندر و کوایته همچنین لباس با طرح شش گوش دارند، که نشان دهند منشا مشترک آنهاست.
* با اینکه ادیان مختلفی در شهرهای آزاد پرستش میشود، ولی خداوندگار بزرگترین دین در ولانتیس است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* بازیگر راهب سرخ در ولانتیس اولین بازیگر است که از آسیایی شرقی در مجموعه تلویزیونی ظاهر میشود.در جهان نغمه های یخ و آتش مردمی نیز در رمان وجود دارن که از لحاظ قومی بسیار شبیه به مردم شرق آسیا هستن، اما آنها در شرق ایسوس ساکن هستن، جایی دور تر از شرق کارث و دریای دوتراکی امپراطوری بزرگی به نام ی تای وجود دارد.(که اشاره به چین باستان دارد).احتمال میرود راهب سرخ از آن سرزمین ها به عنوان برده به ولانتیس فرستاده شده باشد.
* تیریون به یاد میآورد که توروس از میر تنها راهب سرخ موجود در بارانداز پادشاه بوده است.او به عنوان یک مبلغ به وستروس فرستاده شده بود ولی او واقعا هیچ کاری نمیکرد در واقع بیشتر یکی افرادی بود که در همه تورنمت های پادشاه رابرت حضور پیدا میکرد و بهترین دوست او شراب بود.توروس کسی است که برای آخرین بار در فصل سوم ظاهر شد.
* توجه کنید که وقتی تیریون و واریس برای گوش دادن به خطبه های راهب سرخ میایستند، تیریون به وضوح درک میکند که راهب در چه خصوص صحبت میکند و همچنین اظهارات او را مسخره میکند، که این نشان میدهد که تیریون به راحتی زبان والریایی را میفهمید.زبان والریایی نیز مانند زبان لاتین در قرون وسطی است، پس از سقوط امپراطوی والریای زبان و آموزشات والریایی به تمام جهان شناخته شده منتقل شد.بسیاری از اربابان تحصیلکرده وستروس تا حدودی والریای را آموخته اند برای مثال آریا استارک به طور متوسط از استاد لوین زبان والریایی را فرا گرفته است یا سمول تارلی به دلیل علاقه بسیار زیادی که به کتاب ها دارن زبان والریایی تا حدودی مسلط است، و از سوی دیگر تیریون به دلیل هوش و ذکاوت بسیاری که دارد به زبان والریایی تسلط دارد.
* تیریون توضیح میدهد که " مردان سنگی " برای برطرف شدن به این دعا میکنند.تیریون به بیماری گری اسکیل اشاره دارد، این بیماری همان بیماری است که شیرین براتیون گرفته، هر چند که شفا پیدا کرده است ولی صورت او همچون سنگ است.
* به فصل دوم باز گردیم جایی که برین بر علیه صحبت های جیمی لنیستر در خصوص همجنسگرا بودن رنلی براتیون میایستد و این حرفها رو یک مشت دروغ میداند.در این قسمت او اشکار میگوید که او میداسنته است که رنلی علاقه مند به مردان بوده است، روشن نیست که اگر او همیشه این را میدانست است چرا به سادگی در برابر جیمی لنیستر اعتراف نکرده است در آن زمان !!
* داستان گذشته پادریک که در خصوص سر لیمور در خصوص سرقت یک ژامبون و به اشتراک گذاری آن با او در واقع در رمان اتفاق افتاده است، ولی قبل از نبرد گرین فورک بوده است، یعنی در اوسط فصل اول، ولی چون پادریک در فصل دوم کارش را آغاز کرد در این قسمت آنچه که او طرف میکند مطلق به اتفاقاتی است که در فصل او برای او افتاده است ولی هرگز در تلویزیونی به نمایش در نیامده است.
* همچنین داستان گذشته برین نیز در رمان در کتاب دوم شرح داده میشود ولی برای اینکه در مجموعه تلویزیونی در فصل دوم و سوم زمانی برای اختصاص دادن به این بخش داستان نبود این بخش داستانی را در این زمان گنجانده اند.
* برین به طور خاص میگویید او تنها فرزند زده پدرش بوده است، در رمان برین دو خواهر جوانتر از خودش داشت که در گهواره در گذشتن.او همچنین یک برادر بزرگتر به نام گالادون داشت که در زمانی برین هشت سال داشت غرق میشود.و او تنها فرزند زنده سلوین تارت است.
* لنیستر ها و بولتون ها که زیردستان خود را برای کوچک ترین دلیل اعدام میکنند هیچگونه احساس گناهی در این مورد ندارد.برای مثال رمسی زمانی که لرد سروین به دلیل امتناع از پرداخت مالیات خود سلاخی میکنند به راحتی بدون هیچ عذاب وجدانی به جشن کوچک خود میپردازد و هیچ احساسی نسبت به از بین بردن زیردستان خود ندارد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* هرینگتون گفت که جان اسنو به طور کامل از آنجه جانوس سلینت در خصوص پدرش انجام داده است کاملا آگاه است(و همچنین او میداند که جانوس یکی از زیردستان و متحدان لنیسترهاست).در رمان در این صحنه جان اسنو به خود میگویید :
" بین من و او خون هست.اون مرد کسی هست که کمک کرد که پدر من ضبح بشه، بهترین کار همین که خودم شخصا بکشمش"
هر چند جان اسنو این افکار رو در خودش سرکوب میکنه در کتاب و به خودش یادآور میشود، که به محض پیوستن به نگهبان شب تمام اعمال و رفتار گذشتت پاک و تمیز میشن، بدون توجه به اینکه چه گناهی رو مرتکب شده ای و او تصمیم میگیرد جانوس را به دلیل سرپیچی از دستوراتش اعدام کند نه بخاطر کینه گذشته است، چرا که جانوس جان اسنو را به مبارزه میطلبد، همچنین طبق قوانین کسی از دستورات سرپیچی کند یا از آنها امتناع کند، مجازات او مرگ است.هر چند قبل از اعدام جانوس، جان اسنو با خود در این خصوص میگویید که من به او سه مرتبه شانس بازگشت و پذیرش را داده ام ولی باز او از دستورات من امتناع کرد، و باز جان به این فکر میکند که آیا جانوس اصلا به پدرش شانسی برای بازگشت داده است، که بعد او را اعدام میکند.
* هرینگتون نیز در خصوص صحنه گردن زدن مخالفت خود را اعلام کرده بود، چرا که با وضعیت کنونی خاورمیانه و گردن زدن های متوالی که در حال رخ دادن در این بخش از جهان است استفاده از این سبک اعدام آن هم در یک مجموعه تلویزیونی درام از نظر او غلط است و بیشتر باعث ایجاد تشنج میشود و او در نظر داشته است که بهتر بود این صحنه یا عوض میشود یا اصلا اتفاق نمیافتاد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* جانوس ادعا میکند که او داری دوستان قدرتمندی در پایتخت است. به فصل دوم بازگردیم زمانی که تیریون لنیستر جانوس را به دیوار تبعید میکند او تیریون رو تهدید میکند که دوستان قدرتمندی دارد که جلوی او را بگیرند تیریون به او میفهماند که اگر فکر کردی که سرسی دوستش است اشتباه کرده است، چرا که او هیچ اهمیتی به تو و کاری که برایش در جهت گرفتن ادارد استارک کردی نمیدهد.در هر صورت اگر جانوس داری دوستان قدرتمند در پایتخت بود هرگز کارش به دیوار ختم نمیشد.
* این امر که به زودی زمستان در وستروس شروع میشود بارها توسط جان اسنو و استنیس تکرار شده است، در این اپیزود جان اسنو به استنیس میگویید که به زودی زمستان شروع میشود و ما نمیتوانیم مایحتاج ارتش شما را تهیه کنیم، از سوی دیگر استنیس نیز میگویید نمیخواد در برف گیر بیافتد و تصمیم دارد دو هفته دیگه به سوی وینترفل لشگرکشی کند که این خود نشان دهنده نزدیک بودن زمستان به وستروس است.از سوی دیگر رکسی و خاندان بولتون هیچ اهمیتی به شروع زمستان نمیدهند بلکه به راحتی برای خود جشن میگیرند و حتی در رمان کسانی را که به دلیل نزدیک بودن زمستان و امتناع کردن از کشتن دامهای خود، برای گرفتن جشن توسط رمسی نیز توسط بولتون ها شکنجه و اعدام میشوند.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* تامن براتیون در هنگام شروع کتاب در واقع فقط هفت سال دارد، زمانی که با مارجری تایرل ازدواج میکند نه سال دارد، او هم سن و سال برن استارک است.هر چند با شروع مجموعه تلویزیونی دو سال به سن تمام کارکترهای رمان اضافه شده است.
* بازگردیم به فصل اول، لوراس در آن فصل اظهار داشت که تامن تنها هشت سال دارد.اما در فصل چهارم بازیگر تامن یک فرد مسن تر استفاده شده است که سن و سال او بیشتر از 18 سال است.به غیر از خط داستانی فصل اول و اشاره به سن او، حالا تامن سنی بیشتر از 18 یا حداقل 18 را دارد، این یعنی سن او از جافری در کتاب و حتی سریال بیشتر است.
* برادر بزرگتر تامن، جافری است، جافری در مجموعه تلویزیونی 4 سال بیشتر از سنش در رمان اول دارد و در فصل اول سنش 16 سال است، به جایی 12 سال رمان اول (همچنین خود بازیگر جافری نیز در فصل اول 18 سال بود) اکنون چهار سال از زمان شروع فصل اول میگذرد، با احتساب این چهار سال جافری باید اکنون 20 سال باشد.
* تامن سومین کودک سرسی و اخرین فرزند او است، این به این معنی است بین هر دو حاملگی او باید حداقل 20 ماه (نه ماه حاملگی، دو ماه بعد از حاملگی) فاصله بین باردار شدن تامن باشد.بنابراین اینکه تامن در فصل پنجم، مجموعه تلویزیونی 18 سال دارد، یک تناقض گاهشناسی بسیار بزرگ است.
* شخصیت تامن اصلی در فصل اول و دوم توسط Callum Wharry بازی میشود، این بازیگر که هم سن سال برن استارک بود حدود 9 تا 10 سال سن داشت.با این حال نقش تامن در فصل پنجم به دین چارلز چپمن 17 ساله واگذار شد که در طول فیلمبرداری فصل پنجم 18 سال سن دارد.این افزایش سن ناگهانی تامن آن هم پس از دو فصل باعث ایجاد بزرگترین تناقض در تاریخ شناسی وستروس میشود.
* چند نمونه از اینکه یک کودک در کتاب تبدیل به یک فرد بالغ در مجموعه تلویزیونی شده است وجود دارد.برای مثال میساندی تنها ده سال در رمان دارد، و پادریک پین نیز هم سن سانسا میباشد یعنی سنی حدود 13 سال در رمان دارد.(به این معنی است که او نمیتواند در این سن در فصل سوم با روسپی ها وقت گذارانی بکند.)
* سن بلوغ در وستروس بر اساس رمان (به نقل از سمول تارلی) 16 سال است، که این در مجموعه تلویزیونی به 18 سال تغییر کرده است.برای مثال راب استارک در فصل اول 16 سال سن دارد (در رمان 14 سال) اما زمانی که به تالیسا در فصل دوم ازدواج میکند سنی نزدیک به 17 یا 18 سال دارد(در رمان 16 سال).در مجموعه تلویزیونی، به نظر میرسد همان سن راب استارک را دارد زمانی که با تالیسا ازدواج کرد.
* به عنوان یک نتیجه گیری کلی، تامن 9 سال بیشتر شخصیت درون کتابش را دارد، و هنوز با مارجری به دلیل پایین بودن سنش ازدواج نکرده است.هر چند در مجموعه تلویزیونی تمام اینها معکوس شده است و باعث ایجاد یک خلاء عزیزم در خط تاریخی شده است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ic.jpg
* لیتل فینگر، هیچ حرکتی در جهت ازدواج رمسی بولتون با سانسا استارک انجام نمیدهد، این حرکت یک جریان عظیم از خلاف داستان رمان است.
* در رمان، سانسا و لیتل فینگر هرگز ویل را ترک نمیکنند، بلکه پس از مرگ لایسا، پتایر خود را لرد محافظ ویل، نایب السلطنه رابرت (نام اصلی پسر لایسا رابرت است که همچنین به رابین شیرین نیز معروف است) نامید.در این زمان است که لردهای ویل بر علیه بیلیش اقدام میکنند و سعی میکنند او را از منسب خود خواسته اش به پایین بکشند، پتایر نیز در این حین در حال برنامه ریزی برای از بین بردن مخالفانش در ویل است تا بتواند جای پای خود را در آنجا محکم تر کند.در نهایت، در پایان رمان او همچنین نقشه دیگرش را هم برای سانسا فاش کرد که آن کمک به او برای باز پس گیری شمال و ازدواج سانسا با جانشین رابرت، یعنی هارولد هاردینگ است. در حالی که اعتقاد داشت که هفت قلمرو تحت رهبری سرسی لنیستر در کینگز لندینگ، بسیار زودتر از آن چه انتظار داشته رو به ویرانی پیش می رود.بر خلاف رابین شیرن که همیشه مریض است، هری واری ارباب جوان خوش تیپ و متحرم و جنگاوری است.طرح لیتل فینگر در کتاب از اول این بود که استارک ها و لنیستر ها را به جنگ با یکدیگر وادار تا زمانی که هر دو طرف یا بمیرن یا یکی از آنها خسته بشوند، در همین حین نیروهای دره را را از جنگ به دور نگه میدارد و قدرت کامل را برای آنها استفاده میکند.لیتل فینگر در کتاب برای سانسا توضیح میدهد که قصد دارد به تدریج رابین را مسموم کند تا او بمیرد، در زمانی که هری به عنوان ارباب جدید ویل انتخاب شد، او را به ازدواج هری دربیاورد.و در طی مراسم عروسی، قصد دارد که نهایت نشان دهد دختری که قرار است با ارباب جدید ویل ازدواج کند یک حرامزاده به نام آلاین استون نیست بلکه سانسا استارک است، و با پوشیدن لباس شب خیره کننده مزین به دایرولف استارک و درخواستی عاطفی به شوالیه محترم دره میکند که منجر به این میشود که ارتش دره برای باز پس گرفت شمال از بولتون ها برخیزد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* داستان بولتون ها نیز شامل عروسی است: برای تامین امنیت ادعای خود نسبت به شمال، تایون لنیستر ازدواجی بین رمسی بولتون و اریا استارک برقرار میکند.آریا در آن زمان اسیر لنیسترها بوده است.هر دو لنیستر ها و بولتون ها فکر میکنند که اریا مرده است، اما آنها برنامه ریزی میکنن که در جلوی عموم وانمود کنند که اریا استارک را در اختیار دارند.در زمانی که سانسا استارک در کتاب اسیر میشود در پایتخت ملازم او جین پولی نیز اسیر میشود و او از سوی لنیستر ها به جای اریا جا زده میشود.برین نیز حتی وقتی وارد پایتخت میشود قصد نجات آریا را میکند ولی جیمی جلوی او را میگیرد و به او توضیح میدهد که او آریا نیست بلکه یک دختر شمالی است که به جای اریا جا زده شده است.
* در رمان پنجم در حال حاضر، آن کسی که به عنوان آریا جا زده شده است، جین پول است، بهترین دوست سانسا نیز جین است. جین تنها در اپیزود اول سریال در جشن وینترفل حضور داشت.سانسا فرض میکند که جین پس از قتل عام بندگان خاندان استارک در پایتخت نیز مرده است، چرا که پدر جین واین پول (مباشر ادارد است) کشته شده. جین بهترین جایگزین برای اریا استارک است، چرا که او در کنار دختران استارک بزرگ شده است، و بسیاری از کسانی که دختران استارک را دیده باشند، برای همین بسیاری از اربابان شمال وقتی او را میبییند او را نمیشناسند، چرا که او در وینترفل و در کنار دختران استارک بزرگ شده است. ولی اگر کسی از نزدیک به دقت به او نگاه کند به راحتی میتواند حقیقت را بهفمد، چرا چشمان جین قهوه ای است و خاکستری نیست. تئون شگفت زده میشود که چرا دیگران هنوز این تفاوت را نفهمیدن چین جزئیات آشکاری را نمیتوانند در کند.همچنین او فرض میکند دلیل اینکه لردهای شمال شک و تردید های خصوصی خود را نشان نمیدهد به بولتون برمیگیرد، برای اینکه آنها میدانند بولتون ها چگونه با دشمنان خود برخورد میکنند.
* در رمان پنجم، تنها نشان داده میشود که جین پول در طی سه سال گذشته زنده بوده است.پس از قتل عام بندگان خاندان ادارد و دستگیری سانسا، لنیستر ها مخفیانه جین پول را تحویل لیتل فینگر قرار میدهند که او را زندانی کن.بدون هیچ دلیل روشنی لیتل فینگر جین پول یازده سال را به یک فاحشه خانه به بردگی میدهد.او در این سه سال گذشته بارها بارها مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفت (هر چند هرگز بکارت خود را از دست نداد، بلکه او را مجبور میکردن به نحوه دیگر با مردان رابطه برقرار کند) نکته که مبهم است این است که لیتل فینگر نقش های و طرح های برای آینده جین پول داشته است، یا اینکه دلیل دیگری برای جلوگیری از اینکار داشته است.از سوی دیگر لنیستر ها برای تقویت اتحاد خود با بولتون ها جینی را به شمال و وینترفل میفرستند تا با بازی کردن نقش اریا استارک به عروسی رمسی بولتون در بیاید.ریک زمانی که جین به وینترفل می آید تصمیم میگیرد با او قدم بزند و بفهمد که آیا او اریا استارک است یا خیر چرا که او از بچگی با بچه های ادارد بزرگ شده بود.اما او متوجه میشود که او جین پول است اما این جرات را پیدا نمیکند که او را از دست بولتون ها نجات دهد برای اینکه میترسد کشته بشود.
* بعد از ازدواج وضعیت جین حتی بدتر از قبل هم میشود.او در این مدت رمسی چنان خشونت آمیز و سادیستی با برخورد میکند که به معنی واقعی او را شکنجه میکند.حتی مهمانان که از عروسی در قلعه باقی مانده اند، گریه او را در حالی که در تالارها اکو میشود میشنوند، هر چند این بی احتیاطی او زمینه خشم پدرش میشود.در یک نقطه رمسی اوج جنونش را به حد اعلا میرساند به طوری که ریک (تئون گریجویی) و جین را مجبور به *** دهانی تحت عنوان گرم کردن میکنند، او آن هم برای لذت بردن خود و رنج بردن آنها (ریک از رمسی پیروی میکند چرا که میداند هر چقدر مقاومت کند شکنجه او بیشتر میشود).همچنین رمسی جینی را مجبور میکند که با یکی از سگ های شکاریش رابطه جنسی برقرار کند تا به تفریحات سادیستی خود برسد، و همچنین او را تهدید میکند که اگر در زمان رابطه مقاومت کند پاهای او را قطع میکند.
* نکته کلی در نسخه تلویزینی این است که لیتل فینگر سانسا را وارد ازدواجی برای اتحاد مستقیم با شما یعنی بولتون ها میکند، برعکس کتاب که سانسا با لردویل ازدواج میکند و از او درخواست میکند که شمال را باز پس گیرد.در نسخه تلویزیونی لیتل فینگر با فراهم کردن ازدواج سانسا با بولتون قصد دارد که آنها را از درون متلاشی کند (مانند کاری که مارجری تایرل با لیسنترها میکند).نکته کلی در خصوص این ازدواج این است که در رمان رمسی با جین پولی که به عنوان اریا استارک جا زده شده بود ازدواج کرد ولی در مجموعه تلویزیونی او با یک استارک ازدواج میکند.
* مدجر سروین در طول جنگ پنج پادشاهی در هارنهال زندانی میشود، و در آنجا میمیرد، و همچنین کلی سروین نیز در زمان غارت وینترفل نیز کشته میشود، و رئیس فعلی خاندان سرویس کلی میباشد.
* با توجه به این تامن براتیون فقط نه سال دارد، مارجری تایرل در حال حاضر نمیتواند با او ازدواج کند.
* ان کسی که توسط اسپرو ها از فاحشنه خانه به بیرون کشیده میشود سپتون اعظم نیست بلکه یک سپتون دیگر است.
* این داووس نیست که با جان اسنو در خصوص استنیس صحبت میکند، بلکه میلسنادر است.
* ملازم جان، یک پسر از اولدتان به نام ساتن است، که گفت میشود به عنوان یک فاحشه بزرگ شده است.
* جان اسنو هرگز سر آلیسر را به عنوان رنجر اول انتخاب نمیکند.
* اعدام جانوس اسلیت به شکل متفاوتی صورت میگیرد :
1- قبل از اعدام جان به او اجازه میدهد که در خصوص پیشنهادش یک شب فکر کند هر چند او بلافاصله امتناع میکند.
2- جان اسنو در طول صبحانه این منسب را به او میدهد، نه در طول چند اطلاعیه دیگر.
3- جان در ابتدا قصد اعدام جانوس را میکند، اما ذهن خود را تغییر میدهد.جانوس لبخند میزند و فکر میکند حال در امان است.در آن زمان است که جان اسنو دستور میدهد که یک بلوک برای سر بردین جانوس بیاورند و در این لحظه است که تمام اعتماد به نفس اسلینت تبخیر میشود.
* لتیل فینگر قصد ندارد سانسا را به ازدواج رمسی در بیاورد، بلکه قصد دارد او را به ازدواج جانیشن رابین شیرین در آورد، و همچنین او جین پولی را به عنوان اریا استارک تقلبی به بولتون ها میدهد.
* پیتر و سانسا هرگز به وینترفل نمیروند.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 20High%20Sparrow[00-04-29].JPG
* فاحشه که با تیریون صحبت میکند با اینکه به نظر میرسد وستروسی است ولی وستروسی صحبت نمیکند.
* جورا، تیریون را در ولانتیس اسیر نمیکند بلکه او را در سلهوریس دستگیر میکند.
* تیریون زمانی که اسیر میشود همراه واریس نیست بلکه همراه مردی هالدون است.
* جورا، تیریون را مخفیانه نمیدزد، بلکه او را در وسط فاحشه خانه در بین دیدگانه همه افراد حاضر در آنجا میدزد.به طوری که صاحب فاحشه خانه برای جلوگیری از اینکار به نزد او میاید ولی جورا برای او شمشیر میکشد.
* وقتی آریا تمام اموال خود را به دورن آب میاندازد، کاملا برهنه به خانه سیاه و سفید باز میگرد.(به دلیل اینکه میس ویلیامز 17 سال دارد در زمان فیلمبرداری، لباس های او باقی میماند.)
* آریا نیدل را در یک سوراخ زیر سنگ فرش های منتهی به خانه سیاه و سفید پنهان میکند.
Chavosh
05-03-2015, 06:23 PM
فردا قسمت چهارم ..
!..:: joker ::..!
05-03-2015, 09:35 PM
هر فصل بيشتر داره درباره ي اديان ِ مختلف صحبت ميشه (sm169)
Chavosh
05-04-2015, 07:09 AM
دانلود قسمت چهارم
480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-04-2015, 10:03 AM
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-04-2015, 11:08 AM
زیرنویس
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-04-2015, 11:29 AM
هفت نکته درباره یک سریال پر مخاطب / «بازی تاج و تخت» از کجا آمد و چگونه فراگیر شد؟ ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
Gsshop
05-04-2015, 11:34 AM
(sm50) خب یه تایپیک فیلم بزن
Chavosh
05-04-2015, 01:11 PM
کیفیت 720 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-04-2015, 04:39 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
1080 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-04-2015, 06:33 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
سرزمینهای «گیم آو ترونز» شبیه کدام کشورهایند؟ ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 7%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%85-%D8%A2%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%B2-%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%86%D 8%AF)
Chavosh
05-04-2015, 06:34 PM
کیفیت فول اچ دی کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
kashki
05-04-2015, 08:39 PM
لینک آپلود باز چند روز مستقیمه؟ شب بزارمش خودش شروع میکنه واسه دانلود الیاس؟
^Amin^
05-04-2015, 08:48 PM
این مسخره بازیا چیه قسمت اولو دانلود کردم کم حجمش خرابه تصویر نداره با انواع بلیرها هم بخش کردم فایده نداشت
Chavosh
05-04-2015, 08:52 PM
این مسخره بازیا چیه قسمت اولو دانلود کردم کم حجمش خرابه تصویر نداره با انواع بلیرها هم بخش کردم فایده نداشت
باید نسخه جدید بگیری
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
^Amin^
05-04-2015, 08:53 PM
الان میگیرم بینم چی میشه
Chavosh
05-05-2015, 10:24 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
بالاخره شمشيرش را از غلاف بيرون آورد. يكي از افسانههاي زنده هفت اقليم كه پيتر بيليش با هيجان نزد سانسا از تماشاي دلاوري او و ريگار تارگارين و ند استارك و رابرت باراتئون سخن ميگفت. سر باريستان سلمي كه چند بار چه با ند استارك و چه در جمع مردانهاش با رابرت مست و جيمي لنيستر با لذت و شوق از جنگاوريشان حرف ميزدند و جيمي لنيستر با افتخار از اينكه در ركابش جنگيده سخن گفته بود و تا اين هنگام شمشير سردار پير در نيام باقي مانده بود. وقتي سر باريستان از برادر دنريس و آوازخوانيهايش براي او حرف ميزند دنريس با مهرباني از او ميخواهد "برو و برايم آواز بخوان" و چه آوازي خوشتر از شمشير زدن در راه پيمان براي سلحشوري چون سر باريستان. او در كنار كرم خاكستري در مقابل پسران هارپي كه با همكاري فاحشههاي ميرين به ترور جنگجويان دنريس مشغولند، ميجنگد و پيكر بيجانش در ميدان نبرد خونين با هارپيها بر زمين آرام ميگيرد.
با مرگ احتمالي سر باريستان تعداد مشاوران دنريس كمتر نيز خواهد شد و شايد اين فرصتي باشد كه سر جوراه مورمنت دوباره بتواند به ملكه محبوبش بازگردد. سر جوراه كه مثل يك رونين، يك سامورايي بيارباب، پس از طرد شدن از سوي دنريس حالا با يافتن تيريون لنيستر شايد براي ابراز وفاداري به او فرصتي دوباره پيدا كرده سفري را با تيريون به ميرين آغاز ميكند و اگرچه طعنه تيريون را بر نميتابد اما ميداند كه براي راه يافتن به درگاه ملكه كار سختي دارد. همراهي اين دو مرد زخم كشيده كه يكي شيرين زبان و پرحرف است و ديگري عبوس و ساكت ميتواند از هيجانانگيزترين دوتاييهاي سريال باشد. به خصوص اينكه شرق و دربار دنريس براي جذابتر شدن به چند تا از شخصيتهاي مغرب زمين نياز داشت.
در كينگز لندينگ سرسي برگ برنده براي مقابله با مارجري را رو ميكند و در اين مبارزه زنانه براي در اختيار گرفتن تامن (پادشاه نوجوان براي خوابيدن شبانه با مارجري حاضر است هر كاري بكند) افراطيون مذهبي را مسلح ميكند. كنايهاي واضح به رشد سلفيهاي مذهبي در خاورميانه و البته كه با اين مسير طعنهوار بعيد نيست خود قرباني نهايي آنان باشد. به خصوص كه گنجشك اعظم رهبر آنان به سرسي ميگويد"همه نزد خداوند به يك اندازه گناهكارند" اجازه دادن به گنجشكها براي دستگيري سر لوراس برادر ملكه و دور كردن ميس تايرل از پايتخت، حركتي انتحاري از سوي سرسي براي ايجاد يك ارتش شخصي و البته درافتادن با تايرلهاست. حالا كه حتي برادر- معشوقش هم نيست تا از او محافظت كند.
جيمي لنيستر به سمت دورن رفته. جايي كه به تعبير خودش "بايد خودش براي نجات پرنسس ميرسلا آنجا حضور داشته باشد" براي ثابت كردن خودش نزد سرسي. زني كه در گقتگوي صميمانه و دلپذيرش با بران از آرزويش براي مرگ در آغوش او ميگويد. و در اين راه به نظر ميرسد حتي دست آهنينش هم به كمكش خواهد آمد. اما دورن، سرزميني اسرارآميز با مردماني با پوششي شبيه به عربها كه به تعبير بران عاشق س.ك.س و مبارزه هستند. سه دختر حرامزاده و سياه چشم ابراين مارتل و بيوه سوگوارش كه موهايش را كوتاه كرده و آرايش شرقياش ، شمايلي وحشيتر به او بخشيده شبيهترين نشانههاي تشبيه بران از دورنيها هستند. آنها آماده انتقام از لنيسترها هستند و فصل معرفيشان، انتظار رويارويي نفسگيري بين آنها و جيمي به وجود ميآورد.
اما جذابترين و پراحساسترين سكانس اين اپيزود به شكل متناقضي ملاقات يك مرد صورت سنگي و دختري با صورتي سنگيست. استنيس باراتئون كه بعد از دو فصل سرانجام از سايه بيرون آمده و در جوار ديوار ميتواند مهرش را به دخترش نشان دهد. با نمايي فوقالعاده از دستان استنيس كه آرام بلند ميشود و شيرين را در آغوش ميگيرد. بهترين فرمانده نظامي وستروس (به تعبير بيليش) مردي كه در آغوش گرفتن و مهر ورزيدن آخرين چيزي بود كه از او انتظار داشتيم. او با هيجان شمشيرزني جان اسنو را تماشا ميكند و هنوز مشتاق آن است كه او را در لشگر خود براي حمله به وينترفل ببيند. مليساندرا اينبار براي اغواي جان اسنو به خلوت او ميرود. و جان نه به دليل ترس از استنيس و نه حتي براي سوگندي كه براي نگهباني ديوار خورده كه براي اينكه هنوز عاشق كسي ديگر است او را از خود ميراند. حتا اگر مردهها نياز به عشق ورزيدن نداشته باشند. او حتي سخنان ايگريت محبوبش را كه انگار رمز عاشقانهاي بينشان بود از زبان مليساندرا ميشنود. "تو هيچي نميدوني جان اسنو". چه چيزي را؟ مليساندرا يكبار اين شيوه اغواي اروتيكش را به قصد گرفتن خون گندري حرامزاده رابرت باراتئون انجام داده بود. آيا قدرتي در خون و تبار جان اسنو است كه خودش از آن خبر ندارد؟ استنيس در پاسخ به همسرش كه جان اسنو را يك حرامزاده خطاب كرده بود ميگويد " شايد. ولي اين روش ند استارك نبود "
و شواهدي ديگر در اين اپيزود وجود دارد كه آدم ربايي و تجاوز هم شيوه ريگار تارگاريان نبوده. سر باريستان سلمي در گفتگو با دنريس تارگاريان، برادر بزرگ او را شاهزادهاي خوشسيما ميدانست كه آواز ميخواند و پولش را خرج مردم ميكرد و بيليش در پاسخ به سانسا كه ادعا كرد ريگار، عمهاش ليانا را دزديد و به او تجاوز كرد تنها سكوت ميكند. درست در كنار مجسمه ليانا استارك. جايي كه در قسمت اول سريال رابرت بعد از سفري طولاني به شمال پيش از هر كاري به زيرزمين وينترفل رفت تا با معشوقه از دست رفتهاش ديدار كند و پر پرندهاي را به نشان خاطرهاي بر دستان تنديسش قرار داد. و حالا سانسا ، دختري ديگر از خاندان استارك در قرينه همان لحظه به ديدار مقبره ليانا استارك ميآيد كه اينجا در وينترفل و در محاصره قاتلين خانوادهاش قرار دارد. و البته كه شمال هم هرگز فراموش نميكند.
Chavosh
05-08-2015, 05:44 PM
(sm120) کیا هنوز هیچی نشده عاشق این دختره شدن
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-09-2015, 10:04 PM
پک کامل کتابها به زبان انگلیسی هم اکنون در نمایشگاه کتاب تهران
185 هزار تومان تا 200 هزار تومان
انتشارات دور دنیا
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-11-2015, 07:41 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
دانلود قسمت پنجم
480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-11-2015, 11:07 AM
زیرنویس فارسی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-11-2015, 01:19 PM
کیفیت 1080 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-11-2015, 04:24 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-12-2015, 11:03 AM
جنگ در پیش است ..
special
05-12-2015, 02:10 PM
آقا اصن ضد حال شده این فصل هیجانی نداشته تا باحال و 5 قسمت گذشت اتفاق خاصی نیفتاد (sm172)
سیکس هاشم که کم کردن (sm25)
bking
05-12-2015, 04:51 PM
آقا اصن ضد حال شده این فصل هیجانی نداشته تا باحال و 5 قسمت گذشت اتفاق خاصی نیفتاد (sm172)
سیکس هاشم که کم کردن (sm25)
(sm128)(sm128)اره راس میگه نه هیجانی داره نه جنگی نه سیکسی !!!(sm2)
Chavosh
05-12-2015, 07:14 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-13-2015, 09:21 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
اپيزود پنجم كاملا در شمال و شرق ميگذرد. با محوريت جان اسنو و دنريس تارگريان. در كنار آتش اژدها و وحشت از حضور وايت واكرها. نغمههايي از يخ و آتش. رستاخيز احتمالي تاريخ جان اسنو تاكنون بي ترديد مرد اول اين فصل بوده. خاكستر سوخته پيكر ايگريت در پايان فصل قبل پسرك حرامزادهاش را نيز با خود برد و مردي را جايگزينش كرد. اين تعبير استاد ايمون از جان اسنو است . ايمون تارگريان. كه فرسنگها دورتر از تنها همخون خود در دنيا در كنار ديوار عمرش را گذرانده و آماده ساختن جان اسنو براي رهبري، كه انگار آخرين رسالت او در دنياست. جان را براي تصميمي كه ميخواهد بگيرد تقويت ميكند فارغ ازينكه چه تصميميست. "با فرمان و تصميمت احساس نشاط خواهي كرد و با كمي شانس قدرت انجام اون رو خواهي داشت" تصميم جان اسنو، بازگرداندن وحشيها به جنوب ديوار است. براي حفظ آنها از زمستان و وايت واكرها و استفاده از آنها در ارتش آينده شمال. تصميمي كه هم با مخالفت نگهبانان ديوار مواجه ميشود و هم فرمانده باقيمانده وحشيها: تورموند. كاريزما و قدرت استدلال و قاطعيت و شجاعت، همه اينها صفاتيست كه در همين چند قسمت شمايلي از جان اسنو ساخته كه رداي رهبري را به تنش برازنده ميكند. پس ميتواند تورموند را قانع كند اگرچه خود را به عنوان ضمانت وعدهاش همراه با تورموند نزد وحشيها ببرد تا با كشتيهاي استنيس مردمان آزاد شمال ديوار را نجات دهد.
استنيس كه بعد از خروج از دراگ استون و عزيمت به ديوار و با نشان دادن عزم شاهانه خود نه صرفا براي نشستن بر تخت آهنين در كينگز لندينگ كه حفظ تماميت سرزمين از زمستان و ارتش مردگان براي تماشاگر هم به آرامي حقانيت خود را نشان داده، سمول تارلي را در كتابخانه قلعه سياه به ادامه مطالعه براي پيدا كردن راه كشتن واكرها ترغيب ميكند. فرزند چاق اما خردمندِ تنها پيروز بر رابرت باراتئون كه اگرچه مانند پدر سرباز نيست اما با كشتن يك وايت واكر با خنجري از شيشه اژدها شايد بيش از هر كسي راه و روش مبارزه با آنان را بداند. راهي از آتش براي جنگيدن با يخ. جنگ نهايي داستان. استنيس لشكرش را براي مقابله با روس بولتون از ديوار خارج ميكند درحاليكه اينبار برخلاف نبرد بلك واتر مليساندرا را در پيشاپيش صفوف سربازانش در كنار خود ميبيند و شرين دخترش هم او را همراهي ميكند تا وينترفل را از روس بولتون بازپس گيرند. جايي كه سانسا در محاصره قاتلين خانوادهاش است و ميراندا معشوقه رمزي، كه حسادت ديوانهوار او را يكبار در فصل قبل كه به سلاخي شدن دختر بينوايي منتهي شده بود شاهد بوديم. ميراندا شايد در مقابل سبعيت رمزي راضي و تسليم باشد اما بعيد به نظر ميرسد به راحتي سانسا را رها كند و براي اولين قدم؛ مواجه كردن سانسا با تئون گريجوي و سرباز زدن نفرت و خشم سانسا از او كه خيانتش باعث بسياري از رنجهاي خاندانش شد. رابطه برده و ارباب (تئون و رمزي) و اغراق در شكل نمايش آن اگرچه يك جور لذت فتيشيستي از تصوير اين رابطه هم هست به همان اندازه شايد پيشدرآمدي بر فرجام واكنش تئون در اين مسير نيز خواهد بود. صحنهپردازي سكانس شام بولتونها و سانسا و حضور تئون و رفتار ساديستيك رمزي در جمع حتي روس بولتون را نيز از او ميترساند. پس با خبر به دنيا آمدن نوزاد پسرش رمزي را از به وجود آمدن رقيبي ديگر براي جانشيني روس دستپاچه ميكند. روس براي كنترل رمزي جنگ با استنيس را به او ميسپارد و وعده جانشيني را هم به او ميدهد. در ميان چنين جمع هولناكي سانساي معصوم كه از برجها و ديوارهاي آن نيز خاطرات خانوادهاش براي او تداعي ميشود اما چندان تنها نيست. برين تارث و پادريك در نزديكي قلعه در جايي پنهان شدهاند. و البته مردم شمال اگرچه خاموشند اما براي كمك به پرنسس دربندشان آماده هركاري هستند.
در ميرين دنريس بعد از مرگ باريستان جسور كه در كوچهاي باريك جانش را براي او از دست داد خود را تنهاتر ميبيند. ملكه كه به تعبير استاد ايمون در محاصره است و كسي نيست كه او را مشاوره دهد در انتقام مرگ سر باريستان و جراحت كرم خاكستري (كه حالا به ضعف خود در عشق و گرايش به ميساندي اعتراف ميكند) در اقدامي تند سران خاندان اشرافي را به زندان مياندازد و يكي از آنها را خوراك دو اژدهاي دربندش ميكند. و ديري نميپايد كه از اشتباه خود آگاه ميشود و در اقدام عجيب ديگري به هيزدار پيشنهاد ازدواج ميدهد. دو مردي كه شايد در اين لحظات سخت كه دنريس توان مديريت آن را ندارد بتوانند به او كمك كنند؛ يعني سر جوراه مورمنت و تيريون لنيستر در قايقي به سمت ميرين در حركتند. و در اين راه از والريا عبور ميكنند. شهر اجداد دنريس. محل سكونت باستاني تارگرينها. شهر بزرگ افسانهاي كه آتشفشانها بسان عزابي الهي آن را نابود كردهاند.
"نزديك يكديگر ماندند و در آخر به هم پشت كردند. تپههايي كه به دو نيم شدند. و سياهياي كه آسمان را بلعيد. زبانههاي آتش به قدري سوزان و بلند بودند كه حتي اژدهايان را هم سوزاندند. آيا آخرين نشانهها را كه جلوي چشمانشان بود نديدند؟ مگسي بر روي ديوار، موجهاي طوفاني دريا كه همه چيز را نابود كرد." شهري هزارساله و تمام دانشهاي بشر، سرنوشت شوم همه شان را نابود كرد. و هيچ يك برنگشتند.
جملاتي كه مثل آيه بر زبان تيريون و سر جوراه جاري ميشود. اما تيريون لنيستر كه يكبار روي ديوار رفته بود تا از روي بلندترين سازه بشر به پايين ادرار كند و تمام افسانههاي آنجا را به تمسخر بگيرد. مردي كه آگاهياش را از علمش داشت نه از ايمانش به جادو و افسانه و اسطوره. او به آنچه بر زبان ميآورد ايمان نداشت تا وقتي به چشم خويش دروگون اژدهاي فراري دنريس را بر فراز آسمان والريا ديد. صحنهاي تماشايي از ملاقات تيريون با آنچه تاكنون او را از باور به پديدههاي فراتر از عقل انساني محروم كرده بودند. اين اولين بهره اين سفر براي تيريون بود. و اگرچه دچار حمله مردان سنگ صورت شد كه در اپيزود قبل استنيس از حضورشان در والريا براي شرين تعريف كرده بود. سرجوراه او را نجات داد اما تماس او با صورت سنگيها آثار فلس سنگي آنان را بر دستانش آشكار كرد. چه چيزي اين دو مرد را بالاخره از سرگرداني محتومشان نجات خواهد داد؟
kashki
05-13-2015, 09:36 PM
قسمت 5 چطور بود هنوز ندیدم؟
special
05-14-2015, 01:58 AM
قسمت 5 چطور بود هنوز ندیدم؟
خوب نیست کسل کننده 480 بگیر
Chavosh
05-18-2015, 07:37 AM
دانلود قسمت ششم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-18-2015, 09:00 AM
کیفیت 720 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Dark Silence
05-18-2015, 12:05 PM
زیرنویس (sm118)
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] MvZ2FtZS1vZi10aHJvbmVzLWZpZnRoLXNlYXNvbi0yMDE1L2Zh cnNpX3BlcnNpYW4vMTExNzMwNQ%3D%3D
MrA_Chavoshi
05-18-2015, 02:34 PM
آخرش چقد تلخ بود (sm74)(sm81)
Chavosh
05-18-2015, 04:43 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Mehdi
05-18-2015, 09:24 PM
بابا یه زیر نویس درست و حسابی برا 480 نیست (sm142)
Mehdi
05-18-2015, 09:26 PM
بابا یه زیر نویس درست و حسابی برا 480 نیست (sm142)
(sm50)
special
05-19-2015, 12:35 AM
فصل 5 خیلی مزخرف بوده تا الان (sm98)
Chavosh
05-19-2015, 01:18 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
خم نشده، نشكسته و سركوب نشده. اين شعار خاندان مارتل است كه از سوي اليانا براي دختران اوبراين و براي تهييج آنها خوانده ميشود. اگرچه به شكل متناقضي عنوان اين اپيزود براي سانسا استارك جواب ميدهد وقتي در پايانبندي ويرانگر اين قسمت، خم شده و شكسته و سركوب شده و اين فصل از سريال را وارد دنياي تاريك خود ميكند.
در براووس آريا بالاخره اجازه اين را پيدا ميكند كه به دري كه برايش بسته بوده داخل شود. آموزش او توسط جاكن هاكار كه از جذابيت ژانر استاد-شاگردي در اجرا بهرهمند است در نهايت او را وارد تالاري از صورتهاي مردگاني ميكند كه خود وظيفه شستن و تميزكردنشان را بر عهده داشته. صورتهايي كه جايگزين چهره مردان بدون چهرهاي ميشود كه خداي چندچهره را ميپرستند. بازي او با جاكن هاكار كه نوعي بازي دروغ يا حقيقت است براي آريا آشكار ميسازد كه نفرتش از هاوند دروغين بوده و اينكه نميخواهد هيچكس باشد بلكه شايد تنها كس ديگري شود. حالا آريا وارد مرحله بعدي اين بازي شده. دروغ گفتن او به دختربچهاي بيمار و معصوم براي پذيرفته شدن در خانه سياه و سفيد او را آماده هر كاري نشان ميدهد. آيا به زودي او را با صورتي ديگر خواهيم ديد؟
"تا حالا آواز خوندن بچه اژدها رو شنيدي؟ بعد از شنيدنش سخته كه بياعتقاد و بدبين باقي بموني" شايد سفر تيريون لنيستر و سرجوراه مورمنت تا قبل از رسيدنشان به ميرين و پيوستنشان به دنريس راهي باشد براي تكامل شخصيت تيريون. بعد از دوزخ والريا و تماشاي اژدها و صورت سنگيها، تيريونِ تلخانديش و بياعتقاد به جادو و خدايان با شنيدن داستان مردي كه شاهد زني بود كه به آتش رفت و با سه اژدها از آن بيرون آمد، شايد سويه خاموش ذهنش روشن شود. مردي كه از زبان تيريون خبر مرگ پدر دلاورش جور مورمنت را ميشنود. پسر شاهد اژدها بود و پدر، رژه وايت واكرها را به چشم ديد. بازي تاج و تخت هرچه به جلو ميرود منظر گستردهتري به ارزشهاي واقعي داستان مارتين باز ميكند. گفتگوي تيريون و سرجوراه درباره حقانيت دنريس براي پادشاهي كه به زبان منطق و استدلال تيريون، غيرعقلاني و دور از قواعد سياست است، كليدي و روشنگر است. سرجوراه زني را ديده كه در شرقيترين نقطه عالم از ميان آتش متولد شده و سفر پيامبرگونهاش را آغاز كرده. دلباخته او شده و غايت سفر و حق او را كينگزلندينگ و تخت سلطنت ميداند. به هوش و دانش و خيرخواهي تيريون در اين سفر بايد چيزي اضافه شود. اگرچه با ذكاوتش يكبار ديگر همچون چند بار ديگري كه از مهلكه گريخته بود خود و سرجوراه را موقتا از خطر مرگ توسط بردهداران نجات ميدهد. آنها اسير شدهاند و سرجوراه شمشيري ميخواهد تا به آنها نشان دهد چگونه ميتواند برايشان بجنگد. شايد در ميدان جنگهاي سنتي گلادياتوري كه دنريس دوباره ميخواهد در ميرين و براي حفظ قدرت شروع كند.
برخلاف تيريون اما خواهرش در كينگز لندينگ به اقدامات ديوانهوار خويش ادامه ميدهد و مسير نابودي خويش را كه در اولين سكانس اين فصل پيشبيني شده بود هموار ميكند. قدرت دادن به گنجشكها (افراطيون مذهبي) و هاي اسپارو (گنجشك اعظم )، حتي به لحاظ طعنههاي سياسي به روزش هم (قدرت دادن غرب به داعش و افتادن به مرداب آنها) ميتواند پاياني هولناك برايش داشته باشد. او اين امكان را داده كه آنها همجنسگراهاي پايتخت و در راسشان سر لوراس تايرل را دستگير كنند و فراموش كرده كه شايد قدم بعدي خودش باشد كه با لنسل لنيستر كه حالا فاميلي خود را فراموش كرده و يكي از برادران مذهبيست، زنا كرده. اما سرسي به تعبير اولنا تايرل ذرهاي از تدبير پدرش را براي حكومت ندارد و كينه او از مارجري كه تنها فرزندش را در اختيار خود گرفته او را به متلاشي كردن رابطهي سلطنت با خانواده ثروتمند تايرل پيش ميبرد. آنهم با شديدترين شيوه ممكن. نه تنها لوراس را در جلسه رسيدگي به اتهامتش توسط هاي اسپارو به دام مياندازد بلكه ملكه مارجري را هم به دليل شهادت دروغ به دست گنجشكها ميسپارد. حالا مارجري و لوراس در دام او هستند اما پير باهوشي مثل اولنا در اين جنگ زنانه با سرسي به همين راحتي ميبازد؟
جيمي لنيستر از اين جنگ قدرت در پايتخت خود را دور كرده و براي اثبات وفاداري و عشق به خواهرش همراه با بران روانه دورن شدهاند. جايي كه آوازش از بوسه گرم زنان و شمشير سياه مردان دورني حكايت ميكند. واكنش طنازانهي بران وقتي در باغ سلطنتي مارتلها (درست جايي كه به ميرسلا و تريستان مارتل برخورد ميكنند) با دختر زيباي خنجر به دست اوبراين روبهرو ميشود ترسيم همان آواز را تداعي ميكند. جدال بران و جيمي با دخترها كه همچون ماري در شن با شمشير و شلاق و خنجر پيچ و تاب ميخورند و ميجنگند، به سرانجام نميرسد. باقي هم دستگير ميشوند تا بين لنيسترها و مارتلها هم، صلحي كه دوران مارتل در پي آن است تحت خطر قرار بگيرد.
لنيسترها اين وسط فقط نافرماني بولتونها در شمال را كم داشتند كه خبر آن هم توسط پيتر بيليش به سرسي ميرسد. انگشت كوچيكه يكبار ديگر تصورات تماشاگران را از ميزان قدرت طلبي افسار گسيخته خود برهم ميزند. مردي بدون نشان خانوادگي اصيل حالا ويل و خاندان آرين را در اختيار خود دارد. سانسا را به بولتونها داده و از جنگ قريبالوقوع استنيس با روس بولتون استفاده ميكند تا بر برنده ضعيف آن جنگ بتازد و شمال را در سيطره خود ببيند و اين تازه شايد شروع روياهايش باشد. كنايه او در گفتگو با لنسل لنيستر كه تنها تفاوتشان را در سرگرمكنندهتر بودن كالايي كه او در فاحشهخانهاش ارائه ميدهد علاوه بر فاش كردن ماهيت مبتذل مبارزين مذهبي، طعنههاي فرامتني بر مابهازاهاي بيليش در دنياي امروز را هم دارد. بيليش براي تضمين وفاداري خود به سرسي درخواست او را ميپذيرد كه پس از پيروزي بر شمال سر سانسا را بر فراز وينترفل بالا ببرد.
سانسا استارك حالا بيپناهتر از زماني به نظر ميرسد كه در كينگز لندينگ گرفتار جافري شده بود. ديگر حتا نديمهاي چون شي ندارد كه محافظتش كند. در خانه پدري، وقتي موهاي مشكياش را در حمام شب عروسي زير دستان ميراندا دوباره به همان سرخي گذشته بازميگرداند و وقتي فكر ميكند در وينترفل كسي نميتواند او را بترساند بايد آماده هولناكترين بلايي باشد كه انتظارش را ميكشد. نماي نزديك صورت تئون گريجوي وقتي با صداي ضجههاي سانسا همراه ميشود كه به حقيرانهترين شكل ممكن بكارتش را از دست ميدهد. اميدي كه براي تماشاگر بعد از رهايي سانسا از دست جافري و ازدواج با تيريون و همراهي پيتر بيليش به وجود آمده بود حالا مثل تنها نقطه آرامش ما و سانسا پاره شد. دختري كه بلوغ و خونريزي و زنانه شدن اندامش را در طول پنج فصل به چشم ديده بوديم و با شخصيتش الفت گرفته بوديم اينچنين جلوي رمزي بولتون خم ميشود تا يكي از بزرگترين ضربههاي عاطفي سريال بر سر او و تماشاگر فرود آيد. سانسا كه همچون يك ملكه برفي در جنگل سرد شمالي به عقد رمزي درآمد تا روح و بدن آسيبپذيرش را در راديكالترين شكل ساديستي-جنسي جلوي چشمان تئون گريجوي از دست رفته ببيند. اولين نما از سانسا در اين اپيزود با تصوير فلويي از شمعي جلوي چشمان او آغاز ميشود. تمثيلي از شمعي كه بايد بر فراز بلندترين برج وينترفل روشن كند ناجيانش به سراغش بيايند.
Chavosh
05-22-2015, 07:31 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Dark Silence
05-22-2015, 08:11 PM
Game of laughs (sm2)
hossain
05-23-2015, 07:17 PM
خداوکیلی اصلا توقع نداشتم.
این فصل همه فصلها رو به گند کشیده.
یعنی این قدر افتضاح میشه باشه یه فصل!
حالمون بد شد...
خداوکیلی هیچی نداره و فصلم تموم شد./
همش چرت و پرت.
واقعا ناامیدم کرده!
.
این نشون میده فقط دارن کش میدن.
تا بتونن برسون سریال رو به 20 فصل.
همین.
Chavosh
05-23-2015, 08:51 PM
تصاویر ایپزود هفتم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
AliReza_0111
05-24-2015, 02:39 PM
(sm50)
Chavosh
05-25-2015, 07:18 AM
دانلود قسمت هفتم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 HD
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-25-2015, 09:26 AM
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-25-2015, 11:28 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
زیرنویس
Chavosh
05-25-2015, 01:42 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
یه نسخه دیگه کم حجم 720 که کیفیتش یکم بهتره از قبلی که گذاشتم
Dark Silence
05-25-2015, 04:34 PM
ریلیزهای PSA تو سریالا خیلی خوبه ولی یه کم با تاخیر میزاره (sm50)
kashki
05-25-2015, 06:05 PM
این قسمت چطور بود؟
Chavosh
05-25-2015, 09:00 PM
کیفیت 1080 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
نسخه 1080 با حجم 800 مگ هنوز ریلیز نشده
special
05-25-2015, 09:43 PM
بازم بی خود....(sm209)
اما آخرش نشون داد مذهب به هیچکس رحم نمی کنه...همین بلایی که سر ما اومده الان...(sm2)
special
05-25-2015, 09:44 PM
دختره تو زندان عجب چیزی بود (sm178)
باید کف دستی براش زد (sm51)(sm118)
Chavosh
05-26-2015, 07:15 AM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-26-2015, 09:07 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-27-2015, 07:23 AM
بازیگر دو رگه ایتالیایی - امریکایی
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
.ALI.AZAD.
05-27-2015, 12:07 PM
(sm50)
Chavosh
05-28-2015, 05:44 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
05-28-2015, 06:55 PM
Game Of ThrOnes
Musical
Featuring. COldPlay
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند](7).jpg
480
Coldplay's Game of Thrones ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
720
Coldplay's Game of Thrones ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
^Amin^
05-30-2015, 01:41 AM
مرسی الیاس
Chavosh
05-31-2015, 04:30 PM
فردا یک اپیزود دیدنی
kashki
05-31-2015, 06:24 PM
شنیدم فردا خبرای خشنی در راهه (sm128) راسته الی؟
Chavosh
05-31-2015, 06:26 PM
(sm155)وحشی ها
kashki
05-31-2015, 06:29 PM
عالیههههههههههههههههههه بلاخره یه تکونی خورد این فصل (sm155) البته تو قسمت 8 9 همیشه یه خبرایی می شد
ولی خداییش دیگه خیلی داره کشش میده (sm25)
Chavosh
06-01-2015, 08:07 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
دانلود قسمت هشتم
720 کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 09:49 AM
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 HD
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 01:15 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 05:11 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 05:13 PM
1080 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 05:40 PM
تیزر قسمت 9
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
hossgol
06-01-2015, 08:02 PM
سلام...میشه لطفا فصل 1 و 2 و 3 و 4 رو به صورت کامل همراه با Extras ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]) کم حجم بذاری ؟
اینم لینک تورنت :
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-01-2015, 08:56 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080
kashki
06-02-2015, 12:31 PM
عجب قسمتی بود این قسمت (sm74) خیلی وحشتناک بود
Chavosh
06-02-2015, 07:04 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-02-2015, 07:18 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
دو نماي اكستريم لانگ شات قرينه از هاردهوم در اين اپيزود هست كه هراس و تاريكي و نااميدي تنيده در آن را آشكار ميسازد. اولي هنگام عزيمت جان اسنو به هاردهوم. تماشاي فوج عظيمي از وحشيهاي شمال ديوار كه هيجان پيوستنشان به جان اسنو و اتحاد با او شورانگيزترش ميكند. و دومي همان نما با همان جمعيت هنگام بازگشت جان اسنو از نبرد. نايت كينگ يا همان پادشاه وايت واكرها دستانش را بالا ميبرد و مردگان از جا برميخيزند. حالا آنها دشمنان تازه هستند. مهيبتر و مخوفتر از هر دشمني كه تاكنون ديدهايد.
در ميرين، تيريون و سرجوراه بالاخره به درگاه دنريس راه مييابند. در ميزانسني كنايهآميز، دنريس از بالاي پلههايي بلند با مهمان تازه وغريبهاش گفتگو ميكند. و اين باز هم فرصتي براي تيريون است كه با لفاظي و شيطنت خود را از مهلكهاي تازه برهاند. كاري كه در آن خبره است. ارزش مشاوره خود را به دنريس اثبات ميكند و از احساس عاشقانه سرجوراه به او پردهبرداري ميكند. تيريون براي نجات خويش، هوش بالا و زبان چربي دارد اما سرجوراه مورمنت، ساكت و زخمخورده و تلختر از آن است كه مانند تيريون با زبانبازي از خودش دفاع كند. دنريس او را دوباره از خودش ميراند و سرجوراه كه براي نجات تيريون دستش به سنگِ سنگ صورتان آلوده شده اينبار از سوي تيريون (كه نجات خويش را واجبتر ديده) دفاع جانانهاي از خود نميبيند و مانند مبارزي كه هر بار از سوي رقيب شكسته ميشود دوباره سر بلند ميكند و به ميدان باز ميگردد.شايد لرزش صداي محبوبش را هنگام راندن خود شنيده باشد. نزد بردهداري كه او را خريده بود ميرود "مرا شلاق بزن. مرا بخر و متعلق به خودت كن . اما بگذار براي ملكه بجنگم" از سوي ديگر تيريون لنيستر بعد از ملاقات ابتدايي اينبار در صندلي روبهروي دنريس تارگرين نشسته و با او شراب مينوشد. نزديكتر از قبل. با اشتراكاتي معنادار. به تعبير او آنها دو فرزند وحشتناك از دو پدر وحشتناك هستند. با گفتگويي جذاب بين ملكهاي آرمانگرا كه ميخواهد چرخ هميشگي خانوادگي و اليگارشي ازلي وستروس را نابود كند و كوتولهاي عاقل كه بايد آن را تعديل كند. واريس و جوراه هم كه به آنها اضافه شوند بينقصترين تيم سريال خواهند شد.
در براووس، آريا وارد بازي پيچيدهاي شده كه مسير و غايتش مبهم و نامفهوم است. در مرحله اول اين تمرين و آزمون، در قالب دختري ماهيفروش در بندر، پي دلال قماربازي را گرفته كه بيپناهاني، شكايت او را به خداي چندچهره بردهاند. جاكن هاكار او را آماده بازي ميداند و ما هنوز چيزي نميدانيم و از امساك اطلاعات اين بخش از سريال به ستوه آمدهايم. هرچند اقلا ميتوانيم آريا را در لباس و مدل موي تازه هم تماشا كنيم كه البته چنگي هم به دل نميزند.
در وينترفل اما سوفي ترنر اگرچه با چالشهاي تازهاي در قالب نقش سانسا مواجه شده اما اين فرصت را يافته تا مهارت نقشآفريني خود را به خوبي نشان دهد. زنداني در اتاقي كه رمزي شبها به او هجوم ميآورد و روزها تئون را پيش رويش ميبيند كه مسير تئون گريجوي تا ريك بودن را طي كرده و حضيض را به كمال چشيده. اين تقدير يا شايد توفيقي اجباري براي تئون بوده كه دوباره در قامت مرد (؟) تازهاي متولد شود. و براي اولين قدم به سانسا اعتراف ميكند كه بران و ريكون را نكشته. هم سانسا بعد از مدتها از خبري شادمان ميشود و هم تئون بالاخره بر ترس از رمزي غلبه ميكند. رمزي كه در مقابل پدرش براي دفاع از وينترفل و دوران محاصره در آن نقشه ميچيند از نقشهاي ميگويد كه با بيست سرباز به لشكر استنيس بزند. سرماي زمستان، رمزي بولتون ترسناك و مليساندرايي كه شرين را قرباني ميخواهد. استنيس چه جنگ سختي پيش رو دارد.
بعيد است به خاك افتادن سرسي لنيستر و تماشاي مكيدن آب از كف زمين سياهچالش راضيتان كرده باشد يا كتك خوردن تنديس زيبايي و غرور از آن راهبه بدهيبت دلتان را خنك كند. حتي اگر رنجي را كه تيريون در همين سياهچال كشيد را فراموش نكرده باشيد. جذابيت انكارناپذير سرسي تمام شدني نيست. حتي وقتي آشفته و كثيف و تشنه،با موهايي كه ديگر بافته نيست و چشماني كه استيصال آن را به فرياد و ناله كشانده، گوشهاي از زندان مچاله شده و تمام راهها را به روي خود بسته ميبيند و تنها يك امر ميشنود و آن هم اين است كه " اعتراف كن ". آخرين روزنه اميد او كايبرن است. دكتر فرانكشتاين كه تمام اين مدت در آزمايشگاهش در حال پديد آوردن مخلوقي بوده كه احتمالا شگفتزدهمان خواهد كرد. حالا وقت نمايش پيرمرد آرام و كمحرف داستان است.
جنگ هاردهوم سومين جنگيست كه در سريال نمايش داده ميشود. نبرد بلك واتر( جنگ استنيس و لنيسترها) و نبرد كسل بلك ( جنگ نايت واچها با وحشيها) در مقابل نبرد هاردهوم به يك دعواي محلي شبيهند. بازي تاج و تخت مثل هر منظومه پررمز و راز ديگر به يك معماي پرشاخ و برگ ميماند كه با حل هر پازل و جواب هر سوال، معماها و پرسشهاي تازهاي را طرح ميكند و با گشودن هر روزنهاي، شب تازهاي آغاز ميشود. وايتواكرها بالاخره از سياهي درآمدند. بعد از پنج فصل امساك در نمايش آنها چنين نبردي با چنين گشادهدستي در خرج كردن آنها غافلگيركننده بود.
جان اسنو به همراه تورموند به هاردهوم، محل اسكان وحشيهاي وفادار به منس ريدر و ارتش شكسته شده توسط استنيس ميروند. با اميد اينكه آنان را با خود متحد كنند و با كشتيهايي كه از استنيس عودت گرفتهاند آنها را به جنوب ديوار ببرند. ضمانت تورموند و صداقت و استدلال جان اسنو براي بسياري از آنها قانعكننده به نظر ميرسد. وحشت از وايتواكرها حتا نژاد ترسناكي مثل تنها را هم (كه در فصل گذشته بيرحمي آنها در مقابل مردم روستاهاي جنوب ديوار ديده بوديم) زبون و ناچيز ساخته. وحشيهايي كه در فصلهاي گذشته يكي از منابع ترس مردم وستروس بودهاند و ديوار حايل بين آنها باعث امنيت مردم شده بود حالا همدليبرانگيز شدهاند. اما ارتش مردگان غافلگيرشان ميكند و جنگ آغاز ميشود. با يك افتتاحيه حيرتانگيز و پرتعليق با ارجاعات فراوان به هارورها و زامبيموويها (با ايده كلاسيك حقانيت بخشيدن به كشتن يكي از نژاد خودت ). پرداخت صحنه نبرد، درخشان و پر از لحظات به يادماندنيست. از لحظه ورود يكي از وايتواكرها از ميان آتش تا نماي ريزش مردگان از بالاي دره . وايت واكرها حالا ملموس و دست يافتني شدهاند اما مرموزتر و ترسناكتر از قبل. با ارتشي كه بزرگتر و عظيمتر از قبل شده. چهره وحشتزده و نااميد جان اسنو بر روي قايق در حال تماشاي قتل عام مردم آزاد توسط واكرها و برخاستنشان در مقام يكي از آنها و سكوتي كه در پس آن حاكم ميشود، مبهوت كننده است. تنها دستاورد اين نبرد براي او اما اين بود كه دريافت شمشيري كه لرد مورمنت فقيد به او داده بود قادر به نابود كردن واكرهاست. شمشيري كه از فولاد والريني ساخته شده. از ميان آتش اژدهايان. اين هنوز تنها نشانه نابودي وايت واكرها و پادشاه مخوفشان است كه با دستهايش جان اسنو را به نبردي سرنوشت ساز در زمستان فرا خواند.
Chavosh
06-02-2015, 07:25 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
«رالف عزيز؛
همان طور كه قول داده بودم سي فصل (صد و هفتاد صفحه) از اولين جلد داستان فانتزيام را به پيوست تقديم ميكنم. نام اين كتاب «بازي تاج و تخت» بوده و قرار است در پايان تبديل به اولين جلد يك سه قسمتي(تريلوژي) با نام كلي «آوازي از يخ و آتش» بشود. چنانكه ميداني من خطوط اصلي داستانهايم را هرگز پيش از نوشتن مشخص نميكنم، چرا كه اگر بدانم داستان قرار است به كدام سمت و سو برود لذت نوشتن را از دست خواهم داد. گرچه كم و بيش ايدههايي درباره كم و كيف دنياي داستان دارم و سرنوشت نهايي بعضي از شخصيتهاي اصلي را نيز ميدانم.»
اين مطلع نامه سه صفحهاي "جورج ريموند ريچارد مارتين" به وكيل ادبياش رالف ام. ويچينانزا است كه در تاريخ 7 دسامبر سال 1993 نگاشته شده و چند ماه قبل پس از 21 سال منتشر شد. در اين نامه مارتين چند ده صفحه ابتدايي «بازي تاج و تخت» را براي رالف ميفرستد و ساختار كلي داستان و سرنوشت بعضي از شخصيتهاي اصلي را توضيح ميدهد. در آن زمان مارتين تنها به سه كتاب فكر ميكرده: "بازي تاج و تخت"، "رقصي با اژدهايان" و نهايتا "بادهاي زمستان". شخصيتهاي اصلي داستان نيز در ذهن مارتين متفاوت از آنچه كه امروز ميدانيم بودهاند: او از طرفي جيمي لنيستر را يك شخصيت منفي طراحي كرده بود كه پس از مرگ جافري يكي يكي مدعيان تخت را ميكشد و گناهشان را به گردن برادر كوتولهاش تيريون مياندازد. از طرف ديگر جان اسنو را در رومانسي عميق و سوزناك با آريا استارك تصور ميكند و تيريون را هم پس از تبعيد اسير دام عشق آريا و به نوعي رقيب جان در نظر ميگيرد. كتلين استارك بايد به آن سوي ديوار و به نزد منس ريدر برود و دنريس هم به دنبال گرفتن انتقام برادرش ويسريس از كال دروگو است.
«اميدوارم بتواني ناشري را پيدا كني كه با خواندن اين فصول به اندازه من هيجانزده و علاقمند شود. از طرف من مختاري كه اين نامه را به هر كسي كه دوست دارد از جهتگيري و سرنوشت اين داستان مطلع شود نشان دهي.»
به اين ترتيب مارتين در آن زمان بيش از آن كه درگير ند استارك و معماي هويت جان اسنو باشد، بيشتر درگير رابطهاي عاشقانه بين پسري حرامزاده با نصفه خواهرش و رقابت عشقي او با يك كوتوله از لنيسترها بوده است. اما همان طور كه مارتين هميشه ميدانست و با خلق دنياي يخ و آتش به ما هم آموخت برنامه ريزي و تعيين افقهاي پيش رو كار آدمهاي احمق است، احمقهايي كه خود را زيادي جدي ميگيرند و از نقش تصادفات و اتفاقات غافلند و لذت و هيجان كورمال كورمال راه رفتن در غاري تاريك را قرباني اطمينان ماشيني از تمام مشخصات مسير و مقصد ميكنند. پس بين كتاب اول و دوم در آن مجموعه سه جلدي مفروض ابتدايي سه كتاب ديگر خلق ميشود: "نبردي ميان پادشاهان"، "طوفاني از شمشيرها" و "ضيافتي براي كلاغها". شخصيتها و داستانها و داستانكها خلق ميشوند و همه چيز وسيعتر و عميقتر و اندازه ناگرفتنيتر ميگردد. مارتين ربع قرن پيش تنها به نوشتن داستاني فانتزي - با تعريف و خصوصياتي كه او براي فانتزي قائل است - فكر ميكرد كه شايد با كمك رالف و برو بچهها بتواند ناشري بيابد و به يك تريلوژي جذاب تبديل شود و امروز در حالي مشغول تمام كردن "بادهاي زمستان" است كه دهها ميليون نسخه از پنج كتاب قبلي به چندين زبان زنده دنيا ترجمه و چاپ شده است. او و كتابهايش امروز صدها ميليون طرفدار دارند و مكاتب و محافلي در توضيح و تفسير و تزئين و توشيح دنياي يخ و آتش به كار مشغولند. و سرانجام از شش سال پيش و از طريق شبكه اچ بي او و "دي اند دي"(ديويد بنيوف و دنيل وايس كه به D & D معروف شدهاند) كتابهاي مارتين مجموعهاي تلويزيوني را سبب شدهاند كه امروز و در هنگام پخش فصل پنجم به چنين چيزي تبديل شده است: در پنج كشور و 151 لوكيشن و به مدت 240 روز فيلمبرداري شده است. 166 بازيگر اصلي، 1000 نفر عوامل فني و 5000 نفر سياهي لشكر دارد و در 193 كشور دنيا ديده خواهد شد.
اين مجموعه نوشتهها قصد دارند زير و روي بعضي از تمهاي دنياي يخ و آتش را به نظاره بنشينند و براي خواننده فارسي زبان امكان غور و فحص و غرق شدن در لذت اوديسه دوران ساز مارتين را فراهم آورند. با اين رويكرد اساسي كه مديومي باشد بين آنچه كلمات در كتابها ميآفرينند و آنچه فريمها در سريال. در اين يادداشتها از كتابها نقل قول خواهد شد و ارجاعات بر اساس شكل استانداردش و به فارسي ذكر ميشوند. هر يك از شخصيتهاي اصلي در كتابها به اسم خودشان POV دارند و اين اسامي در حقيقت اسامي بخشهاي كتاب نيز هست. چنانچه شيوه مارتين بوده و هست هيچيك از كتابها نه فهرستي دارند و نه نمايهاي و اين سيستم ارجاع دهي رايج نيز با الگو برداري از ارجاعات "كتاب مقدس" طراحي شده است، به اين شكل كه در هر كتاب شخصيتها شماره گذاري ميشوند: اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اول قرنطيان، دوم قرنطيان و... در فهرست بندي كتاب مقدس بدل شدهاند به اول ادارد، دوم ادارد، اول دنريس، پنجم تيريون و... در آوازي از يخ و آتش (البته ممكن است اين ارجاعها بسته به منبع مورد استفاده نويسنده شكل ديگري بيابند). اين نخستين مطلب را به مثابه نوعي مقدمه در نظر بگيريد كه سعي دارد با ذكر بعضي از بخشهاي كتاب، آنچه سازندگان سريال در فرايند تبديل اين كلمهها به تصاوير انجام دادهاند را بازخواني كند. لازم به يادآوري است كه هدف اين نوشتهها نميتواند و نبايد يكه گويي و سخنراني در اتاق خالي باشد و يا ابزاري براي به رخ كشيدن وسعت اطلاعات نويسندهاش. هدف درگير كردن مخاطبان 7فاز با يكي از تاثيرگذارترين متون نوشتاري دوران معاصر به بهانه ساخته و پخش شدن پر بينندهترين محصول تصويري تمام دوران است.
با اين تفاصيل و با ذكر اين توضيح كه ترجمه تمام نقل قولها از كتابها يا منابع متفرقه از نويسنده است بياييد بازي را شروع كنيم:
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي:
«براي رفتن به شمال بايد كه به جنوب سفر كني و براي رسيدن به غرب مجبوري كه به شرق بروي. اگر ميخواهي پيش بروي بايد كه به عقب برگردي و اگر دنبال رسيدن به نوري لاجرم بايد از ميان تاريكي سايهها عبور كني.»
(سوم دنريس، نبردي ميان پادشاهان)
مشخصه اصلي ASOIAF (آوازي از يخ و آتش: A Song Of Ice And Fire) را ميتوان در اين جملات كوئيت (Quaithe) ردگيري كرد. كوئيت در فصل دوم سريال و در كارث (Qarth)به شكل زني جادوگر و بيصورت بر سر جورا مورمونت ظاهر ميشود و او را درباره خطراتي كه دنريس تارگرين را تهديد ميكند زنهار ميدهد:
«من هيچكس نيستم ولي او مادر اژدهايان است و اكنون بيش از هميشه به حاميان حقيقي نياز دارد. مردمان از سراسر گيتي براي ديدن عجايبي كه او بار ديگر راهشان را به اين دنيا گشوده (اژدهايان) سرازير خواهند شد و وقتي اين عجايب را ببينند شهوت آلودهشان خواهند شد.. چه اينكه اژدهايان از آتشند و آتش يعني قدرت.»
(فصل دوم سريال، اپيزود پنجم: ارواح هرنهال)
در كتابها كوئيت شخصيتي مهم و در عين حال مبهم است و همچون ساير شخصيتهاي مهم و مبهم داستان سابقه و تاريخچهاي پوشيده دارد و با جادو و پيشگويي در ارتباط است. در سريال اما او تنها در فصل دوم و براي كمك به سر جورا در يافتن اژدهايان دزديده شده دني است كه ظاهر ميشود. آنچه در اين مقال به كار ما ميآيد نقل قولي است از او كه در مطلع آمد، مانيفيستي كه اين يادداشت معتقد است لب و اساس دنياي يخ و آتش است و در سراسر داستان به انحاء مختلف جريان دارد. اين قاعدهاي است كه در فلسفه باستان سرخط همه مفاهيم است و توسط افلاطون در فلسفه يوناني ثبت وضبط شده و بعدها در فلسفه اسلامي پروريده است: "اصل مثل افلاطوني" و "قاعده اشتداد". افلاطون دنياي ما را صورت و تصويري از حقيقت مندرج در عوالم بالاتر ميدانست و قوانين و اصول حاكم بر دنياهاي بالايي را حاكم بر متغيرهاي دنياي سفلي (دنياي ما) در نظر ميگرفت. چنانچه در متون لاتيني نيز اين اصل در ضرب المثل As above, So below و به عنوان يكي از اصول هفتگانه فلسفه هرمسي (Hermeticism) كه به عالم صغير و كبير معتقد است مطرح شده و در فلسفه اسلامي نيز ميتوان ردش را در مكتب جناب مير فندرسكي و قصيده يائيه او دنبال كرد:
چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستي
صورتي در زير دارد آن چه در بالاستي
صورت زيرين اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همي با اصل خود يكتاستي
درنيابد اين سخن را هيچ فهم ظاهري
گر ابونصرستي و گر بوعلي سيناستي
قاعده اشتداد در فلسفه اسلامي ميگويد چنانچه خاصيت تصوير در آينه واژگون نمايي است، خاصيت "عوالم تصويري" نيز بازنمايي واژگون حقايق عوالم بالاتر است: «الشي ء ان اشتد انعكس الي ضده / هر چيز كه به سويي شدت ميگيرد در ديگر سو و به ضد خودش منعكس ميشود.» بعضي از صفات برگرفته از جمال هستند و بعضي مجذوب جلال و جماليات به اثبات برقرارند و جلاليات به سلب. حال چنانچه كليت جهان را در نظر بگيريم و بخواهيم جماليات و جلاليات را در كنار هم قرار دهيم آنچه پديد ميآيد گويي آينه گون است كه از هر طرفش شروع به سير و حركت كنيم از طرف ديگرش سر درخواهيم آورد.
اين مقوله در دنياي يخ و آتش اساس پيدايش قطبهاي مثبت و منفي و حركت شخصيتها و اتفاقات و پايانهاست. ند استارك شرف و پايمردي بر پيمانها را اصل ميداند و سرش را به جرم پيمان شكني از دست ميدهد. تايوين لنيستر خاندان و ماندگاري نام خاندان را اصل ميداند و توسط فرزندش كشته ميشود و نام خاندانش به عنوان "رسواترين خاندان" در تاريخ ثبت ميشود (خانداني شهره به لرد تايوين لنيستر، كشته شده توسط فرزندش). رابرت باراتيون از خردسالي هم بستري با زنان و جنگيدن و استخوان خرد كردن را حتي پيش از راه رفتن ياد ميگيرد و در نهايت توسط همسرش (يك زن) و يك گراز كشته ميشود. جيمي لنيستر قد وبالا و هوش و توانايي يك شواليه را در شانزده سالگي و به عنوان جوانترين عضو تاريخ كينگزگارد (و براي ابراز مخالفت با خواستههاي پدرش) به دست ميآورد و نتيجهاش ميشود تبديل شدن به بدنامترين شواليه تاريخ: مردي بيشرف كه پادشاهش را در پاي تختش از پشت خنجر ميزند، يك شاه كش (The Kingslayer). ولي وقتي توسط شمشيرزنان مزدور گروه "هم قطاران شجاع"(The Brave Companions، يا چنانچه در سريال هست پرچمداران "روس بولتون") دست شمشيرش قطع ميشود و به كينه و تحقير و مسخره در خاك و خل و گل و شل تفت داده ميشود شرف و مردانگياش عيان ميگردد و دوباره به هيبت شواليهاي شريف و عدالت طلب در تاريخ ظاهر ميشود. برن در آرزوي تبديل شدن به يكي چون سرجيمي است، ولي وقتي با حقيقت مرد روياهايش مواجه ميشود و توسط او به مرگ محكوم ميگردد و توانايي راه رفتنش را به باد ميدهد قدرت پرواز به دست ميآورد. اين خط اصلي و هسته مركزي دنياي يخ و آتش است، چنانكه كوئيت بر آن تصريح كرده بود: براي رسيدن به شرف بايد از لجن گذشت و براي نيل به فرمانروايي بايد فرمانبري كرد.
........
شرح عكسها:
عكس اصلي: لرد تايوين لنيستر از مقتدرترين و جذابترين شخصيتهاي منفي داستان، او در دنياي يخ و آتش نماد نگاه مدرن و هدف محوراست.
عكس ميان متن: هويت واقعي كوئيت در هالهاي از ابهام است، درست مثل صورت واقعياش.
Chavosh
06-03-2015, 12:08 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Dark Silence
06-04-2015, 12:27 AM
شبکه ی HBO خواستار ۱۰ فصل از سریال Game Of Thrones است ! ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
Chavosh
06-04-2015, 04:18 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
MrA_Chavoshi
06-04-2015, 04:51 PM
(sm50)هر فصل یه قسمتش بد می ترکونه
mortezi212
06-04-2015, 10:19 PM
اخه یه سریال چقدر میتونه خوب باشه/..
اینقدر دوسش دارم که 3 بار دیدمش
Chavosh
06-05-2015, 05:01 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Dark Silence
06-05-2015, 07:46 PM
ویرایشگر سریال Game Of Thrones در گذشت ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
Dark Silence
06-05-2015, 09:02 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]@._ V1__SX1862_SY903_.jpg
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]@._ V1__SX1862_SY903_.jpg
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]@._ V1__SX1862_SY903_.jpg
darkmlu
06-06-2015, 01:21 AM
خب این شما و این نکات اپیزودیک :
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* نام اپیزود به اقامتگاهی در شمال دیوار اشاره دارد.شرقی ترین منطقه آنسوی دیوار شبه جزیرهی پوشیده از جنگل استرولد پوینت (storrold’s point) واقع است که تنها شهرِ مخروبهی مردمان آزاد، هارد هوم (hardhome) را در خود دارد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* در این اپیزود نشان داده شد که فولاد والریایی سلاح مقاوم و قدرتمند در برابر سلاح های وایت واکرها میباشد و میتواند آنها را نیز نابود کند. در رمان، جان و سم منبع متنی را پیدا کرده اند که "شیشه اژدها" تنها چیزی است که میتوان وایت واکرها را با آن کشت، هر چند فرض میشود که بتواند از فولاد والریایی نیز در برابر آنها استفاد کرد، در متون کهن نقطه ضعف ادرها به فولاد اژدها را نیز ثبت کرده اند، که سم فکر میکند منظور از فولاد ازدها همان فولاد والریایی (Valyrian steel) است. از این رو که جان با استفاده از لانگ کلو توانست جلوی سلاح وایت واکرها را بگیرد و آنها را بکشد پس احتما میرود که فولاد والریایی نیز میتواند یکی از نقاط ضعف آدرها باشد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* برا اساس صحبت های جان اسنو و تورمند نزدیک به پنجاه هزار نفر در هارد هوم حضور داشتند، که حدود پنج هزار نفر آنها به همراه نگهبانان شب به سمت دیوار حرکت کردن بر این اساس در طی حمله وایت ها، نزدیک به چهل پنج هزار نفر کشته شده اند.
* همچنین در این جنگ از بیست رنجری که همراه جان اسنو حضور داشتن ده نفر کشته شدن.
* بیشتر افرادی که در کتاب به سمت دیوار آمدن کودکان و سالمندان بودن تا افراد جنگی و قدرتمند.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* همچنین بار دیگر تایید شده است که " ارباب وایت واکرها" در این اپیزود در واقع پادشاه شب است.
* براساس افسانه ها، پادشاه شب در زمان عصر قهرمانان، مدتی نه چندان طولانی بعد از کامل شدن دیوار زندگی میکرد. او یک جنگجوی بی باک بود، که به عنوان سیزدهمین فرمانده نگهبانان شب، برگزیده شد. بعدها، او در دام عشق زنی " با پوست سفید همانند ماه، و چشمانی شبیه ستاره آبی" افتاد. او را تعقیب کرد و با آنکه پوست او یخ و سرد بود، به عشق بازی با او پرداخت، و روح خود را نیز تسلیم آن زن کرد. (مشخصات آن زن همانند آدرها توصیف شده است). او آن زن را با خود با قلعه ی نایت فورت (Nightfort) برگرداند، و بعد از پیوند نامقدسشان، خود را شاه، و آن زن را ملکه خود کرد، و سیزده سال در نایت فورت حکومت کرد. در طول سالهای تاریک حکومت خود، جنایتهای وحشتناکی را مرتکب شد، که این داستانها، هنوز هم در شمال گفته می شود. پادشاه زمستان، برندون شکننده به همراهی جورامون (Joramun)، پادشاه پشت دیوار، او را از سلطنت به پایین کشیدن و نگهبانان شب را آزاد کردند. بعد از سقوط او کشف شد که قربانیانی به آدرها (احتمالا مشابه کرستر – Craster) تقدیم میکرد. همه اسناد مربوط به او را نابود کردند، و ذکر نام او نیز قدغن شد. این کار احتمالا به این دلیل بود، که تضمین شود اربابان شمال، از سوی جنوب برای نگه داشتن دیوار، در نظر گرفته شوند.
* همچنین بر اساس شایعاتی گفته میشود که پادشاه شب یک استارک بوده است.
* اتفاق صورت گرفته در هارد هوم هرگز در کتاب رخ نداده است.در کتاب جان اسنو کاتر پایک را به شمال دیوار و هارد هوم میفرستد تا با وحشی ها به گفتگو بنشید و آنها را برای آمدن به جنوب دیوار متقاعد کند.ولی تهیه کنندگان سریال گویا تصمیم بر تغییر این داستان گرفتن و داستانی مشابه با داستان فرزندان کاستر را نیز ایجاد کرده اند که هیچ شباهتی با خط داستانی در کتاب ندارد.
* رمسی اسنو میگویید " ما باید اول ضربه بزنیم، و یه ضربه سخت، و اونجا رو برای ضیافتی برای کلاغ ها ترک کنیم" این صحبت اشاره به جلد چهارم سری کتاب ها دارد.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* جان دومین شخصیتی است که یک وایت واکر را در سریال میکشت.تا کنون در رمان، سم تنها کسی است که تا به امروز موفق به کشتن وایت واکر/آدرها شده است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* در این اپیزود شاهد بودیم که مرد لاغر بیمه برای تجارت میفروخت.این نادرست و غلط نیست : شواهدی وجود دارد که مفهوم بیمه از دو هزار سال قبل در بین تجار چینی و بابلی وجود داشته است.از سوی دیگر بروواس یک شهر تجاری بسیار بزرگ است، و پایگاه تجاری دریایی چون جمهوری هلند، جنوا و یا ونیز است
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* سانسا هرگز از زنده بودن دو برادر کوچکترش با خبر نمیشود چرا که هرگز به وینترفل باز نمیگردد.
* رمان ششم، بادهای زمستان تا کنون منتشر نشده است، از این رو برخی از اتفاقاتی که در درون سریال رخ میدهد آن چیزی نیست که در داستان رخ میدهد.برای مثال بخش های مثل عروسی سانسا و بازگشت او به وینترفل از جمله طرح های لیتل فینگر در کتاب هستند اما هنوز رخ نداده است، و همچنین اتفاقات هارد هوم.همچنین دیدار تیریون و دنریس در کتاب ششم تایید شده است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* این درست که دنریس همدل بردگان و فقرا هست، و در خلیج برده داری تا حدودی توانسته است به آرمانهای خود برسد.اما صحبت او با تیریون دلالت به پایان دادن به فئودالیسم و حکومت هفت پادشاهی است : او در مورد "شکستن چرخ" احضار نظر میکند یعنی نابودی خاندان های بزرگ و برگردان قدرت به مردم عادی، ولی به این توجه نمیکند اولین خاندان در لیست او همان خاندان خودش یعنی تارگرین هاست.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
* وایت های تمام اسکلتی برای اولین بار در اپیزود "فرزندان" حضور پیدا کردن، در این اپیزود نیز آنها باز حضور داشتند.
* جان هرگز به هاردهوم نمیرود و هرگز یک وایت واکر را نمیکشد.
* همچنین هنوز نحوه مرگ وایت در سریال بر اساس همان آتش زدن بدن آنها رخ میدهد، چرا که در همین اپیزود دیدم که بسیاری از وایت که تیر به سر آنها خورده بود یا از کوه به زمین افتاده بودن باز زنده بودن.
برگرفته از سایت tvworld
Chavosh
06-06-2015, 05:54 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 07:33 AM
دانلود قسمت نهم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 08:11 AM
کیفیت 720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 09:54 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 09:57 AM
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 11:11 AM
زیر نویس
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-08-2015, 12:09 PM
دوستان خودتونو برای اپیزودی سنگین تر از قبلی اماده کنین بی نظیر بود
Chavosh
06-08-2015, 01:13 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
درباره قاعده اشتداد در فلسفه گفتيم و اكنون:
از اين اصل ميتوان بحثي جامع به راه انداخت درباره نسبت كلمه و تصوير و در حول و حوش سريالي كه از كتابها توليد شده كنكاش كرد. اصل فلسفي اشتداد در زيبايي شناسي نيز حضوري همه گير دارد و موفقيت ابزارهاي بياني را در نسبت با ميزان بيانگريشان تعريف ميكند. پس در بين هنرها موسيقي جايگاهي ازلي و ابدي دارد چرا كه از همه مكتومتر و سر به مهر تر است. چنان كه تصوير در بين هنرها از همه غيرقابل اعتمادتر است چرا كه از همه آشكارسازتر و بيان گرتر است. پس اكنون ميدانيم براي تبديل دنيايي كه با مصالح حروف و كلمات بنا شده به دنيايي تصويري با چه محدوديتها و الزامات ويژهاي سر و كار داريم.
حالا ميشود فهميد چرا بنيوف و وايس مجبورند بعضي از شخصيتها را برجستهتر كنند و داستانهايي ديگرگون برايشان بيافرينند و در بعضي از داستانها دست ببرند و آنها را به سياق قوانين و مختصات دنياي تصاوير بازطراحي كنند. مثلا خاندان لنيسترها و در راسشان لرد تايوين در دنياي كتابها همچون ناظري از دنياي مدرن است كه با سفري در زمان به ASOIAF برگشتهاند تا ضدمدرن بودن عوالم خيال و فانتزي را برجستهتر كنند. او درباره ديوار(The Wall) با لحني كاملا مدرن موضع گيري ميكند:
«ديواري به طول پانصد مايل و ارتفاع هفتصد پا ساخته شده و نميتوان وجودش را انكار كرد، اما برخلاف آنچه استاركها معتقدند براي ساخته شدن اين بناي عظيم نه جادويي در كار بوده و نه نيرويي مافوق بشري. ديوار يك نقطه اوج در قدرت مهندسي و ساخت و ساز بشري است.»
(تاريخ دنياي يخ و آتش، نسخه باس اول، قسمت اول)
در سريال ولي او تنها در مواقع لزوم و آن هم براي حفظ منافع خانواده دست به جنايت و ظلم ميزند، چيزي شبيه دون ويتو كورلئونه در پدرخوانده يك. او در فصل دوم با آريا استارك به عنوان دختركي ريزنقش و باهوش در هرنهال مواجه ميشود و او را پادوي شخصياش ميكند. در ادامه ميبينيم كه تايوين چقدر هوش و تواناييهاي دخترك را جدي ميگيرد و به نظر ميرسد كه حتي حاضر است با وارد مكالمه هم بشود. در مواقعي ميبينيم كه گويي لرد تايوين زيبايي را ميشناسد و بدان احترام ميگذارد: مثلا براي دخترك از بچگيهاي سرسي ميگويد و از دشواريهاي باسواد كردن پسرش جيمي، دانش دخترك را به سر ايموري لورچ بيسواد ميكوبد و با او درباره پدرش تايتوس لنيستر و خوبيها و ضعفهايش درد دل ميكند. اما هيچيك از اين اتفاقات در كتابها نميافتند و آريا هرگز با تايوين لنيستر مواجه نميشود. تمام اينها، به كلي ساخته سازندگان سريال است و البته از نظر زيبايي شناختي يكي از بهترين و مناسبترين تغييراتي است كه "دي اند دي" در سريال «بازي تاج و تخت» نسبت به كتابها ايجاد كردهاند. اما آنچه در كتابها ميخوانيم تايوين واقعي است. او در كتابها كچل است و خط ريشهايي پرمو به سبك لردهاي ظالم قرون وسطي دارد. آن قدر روي طلاي خاندانش و قابل خريد و فروش بودن همه چيز(از شرف گرفته تا شراب دورني) تاكيد ميكند كه حتي رنگ و روي موي و صورتش نيز طلايي شده است و مردمان مطمئنند كه او به جاي سرگين طلا دفع ميكند. داستاني كه بين جيمي و تيريون در واپسين روز زندگي تايوين ميافتد روشنگر است و پايان كار او همان قدر مهيب و تكان دهنده است كه تلخ و تحقيرآميز:
در سريال و در فصل اول تيريون داستان ازدواجش با تايشا را براي شي و برون چنين تعريف ميكند:
من و برادرم جيمي در راه ميرفتيم كه به دختركي برخورديم در محاصره چند مرد خشن كه ميخواستند به او تجاوز كنند. جيمي متجاوزين را ناكار كرد و من و دخترك شب را به عيش سپري كرديم. او با من آن قدر مهربان بود كه تقاضاي ازدواجم را پذيرفت. وقتي پدرم از داستان باخبر شد تايشا را به قصر آورد و او را وادار كرد با تمام نگهبانانش بخوابد و مرا هم مجبور كرد كه تمام مدت تماشايش كنم. دست آخر پدرم و جيمي برايم تعريف كردند كه تمام آن صحنه تجاوز در جاده ساختگي بوده و تايشا فقط فاحشهاي است كه ماموريت محوله از طرف لرد تايوين را انجام داده و دستمزدش را گرفته است.
در "طوفاني از شمشيرها" ابتدا همراه تيريون درمي يابيم كه تايشا فاحشه نبوده و آن صحنه تجاوز نيز كاملا واقعي بوده است. جيمي و تيريون دخترك مظلوم را نجات ميدهند و دختر هم پس از ديدن چنين بزرگواري و لطفي از طرف تيريون كوتولگياش را فراموش ميكند و به راستي با او وارد رابطهاي عاشقانه ميشود... اما:
«"ممنونم برادر"، تيريون اضافه كرد: "براي نجات زندگيم."
"اين.. من بدهكارت بودم." صداي جيمي غريبه بود.
"بدهكار؟" تيريون گوشهايش را تيز كرد. "متوجه نميشم"
"بهتر، بعضي درها بهتره براي هميشه بسته بمونن"
"واي خداي من." تيريون اضافه كرد: "يعني ميخواي بگي يه چيز تلخ و زشت در كاره، آره؟ مثلا يه نفر يه روزي يه چيز ظالمانه درباره من گفته؟ باشه بهم بگو، قول ميدم گريه نكنم."
"تيريون.." جيمي ترسيده بود.
"بهم بگو." تيريون اصرار كرد.
برادرش نگاه خود را دزديد: "تايشا.." جيمي زير لب اين اسم را به زبان آورد.
"تايشا؟" دل و روده تيريون به هم پيچيد: "خب؟ ادامه بده"
"اون فاحشه نبود و من هم اون روز اون صحنه تجاوز رو برنامه ريزي نكرده بودم. همه اون داستان دروغي بود كه پدر دستور داد بهت بگم. تايشا يه... اون همون چيزي بود كه اون روز فك ميكردي هست: دختر يه رعيت كه اتفاقا اون روز تو اون جاده بهش حمله شده بود."
تيريون به ناگهان احساس كرد دارد صداي زوزه مانند نفسهايش را از بين سوراخهاي دماغ بريدهاش مي شنود. جيمي نميتوانست چشمهاي برادرش را نگاه كند. تايشا.. او سعي ميكرد تا به ياد بياورد دخترك چه شكلي بود: يه دختر، فقط يه دختر كه تقريبا هم سن و سال سانسا بود، همسرش. "من و اون باهم ازدواج كرده بوديم جيمي، اون زنم بود."
"پدر ميگفت اون فقط دنبال طلاهاته. اون يه رعيت زاده بود و تو لنيستري از كسترلي راك. اون فقط طلا ميخواست، پس واقعيت اينه كه اون دختر يه فاحشه بود. پس.. پس ميبيني كه من واقعا بهت دروغ نگفتم...پدر ميگفت تو به يه درس درست و حسابي احتياج داري..اون ميگفت تو بعدها به اين خاطر ممنون من ميشي تيريون."
"ممنونت ميشم؟؟"
(اين همان جايي است كه تيريون و جيمي براي آخرين بار يكديگر را ميبينند و در ادامه تلخترين اتفاق ممكن روي ميدهد و تيريون در خشمي اندازه ناگرفتني در صورت برادرش نگاه ميكند و با تلخي ميگويد:
"پس تو هم بدون كه پسر حرومزاده تو من كشتم برادر..."
(يازدهم تيريون، طوفاني از شمشيرها)
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
ميبينيم كه تايوين با تطميع شي او را وادار ميكند كه روي يكي از قشنگترين و افسانهاي ترين عشقهاي ممكن (عشق فاحشهاي به يك كوتوله زشت. فراموش نكنيد كه تيريون در كتابها فقط يك كوتوله نيست، او زشت و كج و كوله و چپول و لنگ هم هست و بعد از جنگ "بلك واتر" بي دماغ هم ميشود.) تف كند و با گردنبندي از طلا روي تخت وزيراعظم تن زيبايش را اجاره دهد. همانطور كه سالها پيش هم تايشاي بينوا را فاحشه كرده بود و اولين تجربههاي برادري و عشق و وفاداري و خانواده دوستي در بين پسرانش را همانگونه به لجن كشيده بود كه آخرين وداع دو برادر با يكديگر را. تيريون در ادامه شي را با همان گردنبند شيرنشان خفه مي كند و به سراغ پدرش در مستراح ميرود. در ادامه خواهيم ديد كه تايوين در آن زمان در اثر زهر "خون زن بيوه" / Widow’s Blood و توسط مارتلهاي همراه شاهزاده اوبرين مسموم شده بود و تيريون تنها موفق شد پدر درحال مرگش را روي سنگ خلا و بياحترام خلاص كند. "خون زن بيوه" يكي از ترسناكترين زهرهاست. سم راههاي دفع بدن را طوري مسدود ميكند كه فضولات شخص مسموم در بدنش جمع ميشوند و سرانجام بيمار در كثافت خودش غرق ميگردد:
«بوي بد وحشتناكي كه در مستراح جمع شده بود برهاني قاطع بود بر اينكه مشهورترين اعتقاد مردم درباره پدرش نيز تنها يك دروغ ديگر بوده است و بس:
سرانجام همه دانستند كه مدفوع لرد تايوين لنيستر طلايي نيست.»
(تيريون يازدهم، طوفاني از شمشيرها)
اين تغييرات و تغييراتي از اين دست به خوبي ثابت ميكنند كه در اقتباس آنچه نقش اصلي را ايفا ميكند تفاوت مديومهاست. براي تبديل يك دنياي مكتوب به دنيايي تصويري قاعده اصلي دراماتولوژي كه همانا انتخاب درست بين چيزهايي است كه بايد گفته شوند و آنهايي كه نبايد گفته شوند به مختصاتي تازه نياز دارد. تصوير نياز به بينندهاي دارد كه براي دريافت داستان مورد نظرش بيانگري حداكثري را طلب ميكند، پس سازندگان سريال مجبورند از نقشههاي سراسري (Masterplots) عبور كنند و با خرد كردن آنها لقمهاي آماده را تحويل بيننده دهان گشوده پاي صفحه تي وي يا پرده سينما بدهند. پيچيدگي قرين پوشيدگي و پنهانكاري است و پنهان كردن و رمزگذاري در ساحت كلمات عمليتر و مقرون به توفيقتر است تا در دنياي افشاگر تصاوير. آنچه در مديوم تصوير به كار اعتبار ميبخشد بيانگري است و آنچه دنياي ساخته شده از كلمات را پيش ميبرد نشانه گزاري و پنهان كاري. "ميري مازدور" (زن جادوگري كه دني نجاتش داده و به او اجازه ميدهد زخم سينه كال دروگو را مرهم نهد) در سريال تنها يك ساحره عصباني است كه با كشتن دروگو انتقام هم ولايتيهايش را ميگيرد. اما او در كتابها يكي از دانش آموختگان استادي به نام "ماروين"(Marwyn) است كه يكي از عقول منفصل پيش برنده دنياي يخ و آتش به شمار ميرود. (يكي ديگر از شاگردان "مستر ماروين" كايبرن است كه با درمان جيمي اعتماد سرسي را جلب ميكند و به ملكه نزديك ميشود، يادتان هست آخرين بار كايبرن را مشغول چه كاري ديديم؟؟)ميري مازدور از طرف ماروين و به موازات كساني ديگر ماموريت دارد كه با جلب اعتماد دني تخمهاي اژدها را بدزدد. او با ديدن زخم دروگو پا پيش ميگذارد تا با درمان كال اعتماد كاليسي را به خود جلب كند، ميري با مهارت خاصي زخم عميق دروگو را ميبندد و به او اكيدا توصيه ميكند كه از خوردن مشروب و شيره خشخاش(Milk of the Poppy) پرهيز كند، دروگو به اين توصيه عمل نميكند و زخمش عفونت ميكند و از دنيا ميرود. در ادامه وقتي كه زمان زايمان دني فرا ميرسد در سريال ميبينيم كه او را به درون چادر ميري ميبرند. بعدا ميفهميم كه بچه مرده به دنيا آمده و به همين دليل دني جادوگر را به مرگ محكوم ميكند. حال آنكه بطلان اين يكي اتهام را نه فقط در كتاب كه در خود سريال نيز شاهديم، جايي كه ميري مازدور به دني ميگويد:
«وقتي شروع به خواندن ورد كردم كسي حق قدم گذاشتن در اين چادر را ندارد، چون امشب مرگ در اين چادر قدم ميزند.»
پس مقصر آن كسي است كه دني را براي زايمان به چادر ساحره برده است.
بياييد يك نمونه ديگر را دنبال كنيم:
در كتابها ند جواني سي و چهارساله است و كاتلين هم چند سالي از او كوچكتر است. كت قسم خورده برندون استارك برادر بزرگتر ند بوده و پس از اعدام نامزدش بلافاصله به عقد ند در ميآيد. به اين ترتيب ادارد استارك هميشه خود را زير سايه برادرش ميديده (همان طور كه از جهتي ديگر هميشه زير سايه خواهر جوانمرگش لياناست) و فكر ميكرده كت تنها از روي وظيفه همسر او شده است. در كتابها رابطه عاطفي ند و كت بي نظير توصيف ميشود، صحنهاي در همان اولين صفحات كتاب اول هست كه با توصيف صحنه زناشويي لرد استارك و همسرش شروع ميشود و ند را بعد از تمام شدن عشق بازياش و از زاويه ديد كت توصيف ميكند:
«وقتي تمام شد ند به سرعت از كنار كت غلت خورد و از روي تخت برخاست و از آن دور شد، چنانكه هزاران بار قبلا چنين كاري را تكرار كرده بود. او به سمت ديگر اتاق رفت و پردههاي بزرگ را كنار زد و يكي يكي شروع به باز كردن پنجرهها كرد تا هواي خنك شب وينترفل وارد اتاق شود. باد بر او ميوزيد وقتي كه دست خالي و عريان رو به تاريكي شب ايستاده بود. كاتلين پتو را تا زير چانهاش بالا كشيد و به همسرش نگاه كرد: يك جورهايي انگار كوچكتر شده بود و آسيب پذيرتر، شبيه آن جواني كه پانزده سال قبل با او در سپت ريورران ازدواج كرده بود. كمرش همچنان از عصبيت و شتابي كه ند هميشه موقع عشق بازي به خرج مي داد درد مي كرد و اين درد زيبايي بود، ميتوانست آنچه همسر لردش به او هديه كرده بود را احساس كند.. احساس مادري. با خود گفت كاش زودتر از راه برسد، چون از تولد ريكون سه سال گذشته بود و او ميدانست كه هنوز آن قدر پير نشده كه نتواند فرزندي ديگر براي ند بياورد.»
(دوم كاتلين، بازي تاج و تخت)
نيازي به توضيح نيست كه بنيوف و وايز آن قدر به كارشان وارد هستند كه بدانند چنين توصيفي از چنين شخصيتهايي به زبان تصوير اثري ديگر بر مخاطبين ميگذارد، اثري در نقطه مقابل آنچه خوانندگان كتابها از آنچه خوانديد ميگيرند و اين همان قاعده و مرام و ممشاي ابزارهاي بياني است: هرچه به عمق بروي بايد كه ناپيداتر شوي و برعكس.
همه چيز بسته به اين است كه بازي تاج و تخت براي شما چه مفهومي دارد. آيا تنها يك سريال عالي تلويزيوني براي تماشاگران سختگير سينما و تيوي است؟ آيا يك مجموعه رمان شگفتانگيز با هزاران شخصيت مرده و زنده و تاريخ و اعتقاداتشان براي اهالي جدي ادبيات است؟ آيا اين دنياي تشكيل شده از دين و فكر و تجربه و س.ك.س و شجره نامه و تاريخ چراغ راهنمايي براي طرفداران بيان مفاهيم سنتي به زبان نو است؟ آيا جهاني فانتزي براي كوچ كساني است كه حوصلهشان از زندگي در دنياي حوصله سر بر مدرن سر رفته است؟ آيا منبع الهامي براي نقاشان و طراحان و موزيسينها و نويسندگان چهار گوشه جهان است تا جان تازهاي بگيرند و خود و هنرشان را وقف ASOIAF كنند؟؟ هر كدام از اينها كه باشيم يا بشويم نگاهمان به آواز يخ و آتش تغيير ميكند و شايد هر كداممان با هر تغيير نگاهي به آدمي ديگر تبديل شويم با نگاهي ديگر و اين بازي به لطف خداوند ميتواند تا ابد ادامه يابد.
فهرست كامل كتابها:
كتاب اول: بازي تاج و تخت /Thrones Game of A
كتاب دوم: نبردي ميان پادشاهان / A Clash of Kings
كتاب سوم: طوفاني از شمشيرها / A Storm of Swords
كتاب چهارم: ضيافتي براي كلاغ ها / A feast for Crows
كتاب پنجم: رقصي با اژدهايان / A Dance with Dragons
كتاب ششم(هنوز منتشر نشده): بادهاي زمستان / The Winds of Winter
...............
شرح عكس:
لرد ادارد استارك بعد از مرگ رفيقش زياد دوام نمي آورد، آيا حضور او در ASOIAF به راستي پايان يافته است؟
تيريون لنيستر تنها يك كوتوله نيست. او زشت رو، چپول و دماغ بريده نيز هست.
kashki
06-08-2015, 01:51 PM
دوستان خودتونو برای اپیزودی سنگین تر از قبلی اماده کنین بی نظیر بود
این اپیزود و میگی یا اپیزود 10 ؟
blueheart
06-08-2015, 04:28 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
باید سپردش به رمسی اسنو (sm3)
Chavosh
06-08-2015, 04:58 PM
کیفیت 1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
darkmlu
06-08-2015, 05:37 PM
اقا نبینین خیلی غمگینه
هنوز صدای جیغ تو گوشام (sm74)
kashki
06-08-2015, 06:29 PM
یعنی انقدر بد بود؟ (sm74)
امشب میزارم دانلود بشه
kashki
06-08-2015, 06:40 PM
راستی میدونستید کاتلین استارک هنوز زندست؟ (sm128) مادر سانسا
Chavosh
06-08-2015, 09:08 PM
و سرانجام کیفیت 720 hd و 1080 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
1080
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
darkmlu
06-08-2015, 11:27 PM
یعنی انقدر بد بود؟ (sm74)
امشب میزارم دانلود بشه
راستی میدونستید کاتلین استارک هنوز زندست؟ (sm128) مادر سانسا
خیلی بد
اره میدونستیم
اون یارویی ک تو سیزن سه اون مرده کا با داگ میجگید و مردو زنده کرد کتلینو زنده میکنه ولی چون گلوش پاره شده نمیتونه صحبت کنه
oh my computer
06-09-2015, 03:44 AM
این سریال داوینچی چی شد ؟ فصل جدید ندادن(sm132)
oh my computer
06-09-2015, 03:48 AM
اقا نبینین خیلی غمگینه
هنوز صدای جیغ تو گوشام (sm74)
من گوش دادم ندیدم
حالا که فک میکنم میبینم اون صدای باد معدت بوده(sm2)
Milad
06-09-2015, 05:08 AM
(sm81)ملیساندر دیوث(sm50)
Chavosh
06-09-2015, 04:17 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
اپيزود نهم با آتشي كه خيمههاي ارتش استنيس را ميسوزاند آغاز ميشود و با آتش دروگون اژدهاي دنريس پايان مييابد. اما در اين ميان آتشي كه به جانمان افتاد، روي پيكر معصوم و بينواي شرين باراتيون شعلهور شد. تماشاي اين بخش از اين سريال لعنتي براي تماشاگراني كه به تعبير ديويد فينچر به دنبال فيلمهايي هستند كه جاي زخم بر تنشان بگذارد مثل يك رابطه آزاردهنده و نامشروع اما لذت بخش است. حتي براي ما كه خودمان را بنا به سنت هر ساله براي يك اپيزود نهم هولناك آماده كرده بوديم. اما تماشاي پدري كه صداي ضجه دختركش را در حال سوختن تماشا ميكند و خم به ابرو نميآورد، چيزي بود كه فكرش را هم نميكرديم. پيش از آن در دورن، درحاليكه دختران در بند به بازي مشغولند، زنِ سياه چشم سوگوار و انتقامجويش دستان شاهزادهاش را به پشيماني و تجديد بيعت ميبوسد و حاكم عليل اما عاقلش براي دوري از جنگ و خشونت حاظر است اتحاد با پادشاهي تامن و لنيسترها را به هر طريقي حفظ كند ، اوضاع بيش از اندازه آرام است. اگرچه گفتگوي دوم اليانا و جيمي لنيستر به شكل مشكوكي صلحآميز است (حتي اگر طعنههايي مثل متلك به جيمي بابت خط بدش كه البته معلول قطع دست راستش است هم در كار باشد. جيمي كه مدتهاست از اين طعنهها و تحقيرها چشيده) آن هم بعد از ديدار پرتنش اول در سراي باغ آبي كه به اولتيماتوم دوران به اليانا منجر شد. با همه اينها جيمي لنيستر موفق ميشود دوران را قانع كند كه ميرسلا و نامزدش از خانواده مارتل را با خود به كينگزلندينگ ببرد تا عشقش را به سرسي ثابت كند، بيخبر از همه اتفاقات پايتخت. شايد يك لحظه و يك آنِ پدرانه از جيمي لنيستر دستاورد اين بخش بود. وقتي ميرسلا را در كنار تريستن مارتل ميبيند و به لباس نازك و تننماي دخترش - خواهرزادهاش اشاره ميكند و ميگويد " سردت نيست؟ "
ميس تايرل هم مانند جيمي لنيستر از تحولات پايتخت بيخبر است. او براي مذاكره با بانكداران به براووس رفته در حاليكه آريا استارك همانجا موهايش را عين دختران ماهيگير بسته و با لباس دخترانه روستايياش گاري صدف به دست گرفته تا ماموريتي كه از سوي جاكن هاكار و خداي چندچهره به او محول شده انجام دهد. كشتن پيرمرد دلال و قمارباز. اما برخورد با سر مرين ترانت كه همراه ميس تايرل در سفر بوده او را از كشتن پيرمرد بازميدارد. مرين ترانت از آخرين بازماندههاي ليست منفورين آرياست كه خود را با روياي انتقام از آنها تاكنون سرپا نگه داشته. رد او را تا فاحشهخانه براووس ميگيرد و در آنجا شاهد گرايش جنسي بيمارگونه مرين به دختران كم سن و سال است. دختراني همسال آريا. چه چيزي وسوسهانگيزتر از چنين صحنهاي براي آرياي انتقامجو كه سراغ ماموريت شخصي خودش برود و البته جاكن هاكار بعيد است از دروغي كه آريا به او ميگويد فريب بخورد.
در شمال و كنار ديوار، بازماندگان نبرد سهمگين هاردهوم همراه با جان اسنو به قلعه سياه وارد ميشوند. در مقابل چشمان ناراضي نگهبانان شب. ساموئل بابت شكست در جنگ به او دلداري ميدهد و آليستر تورن او را بابت قلب مهرباني كه شايد باعث كشته شدن همه آنها شود نهيب ميزند و اولي، پسرك وردست جان اسنو كه نگران كنندهتر از همه با خشم و نااميدي او را نگاه ميكند.
در ميرين و در ميدان مبارزات گلادياتوري، دنريس ناگزير از نشستن در ميان جمع بردگان و اربابان سابق كه لذت تماشاي آدمكشي خونين را در جوار هم ميبرند و در كنار هيزدار است كه از به راه انداختن دوباره اين سنت شادمان است و ميتواند در بحث با دنريس ، داريو ناهاريس و تيريون هم برحق جلوه كند. اگرچه به تعبير تيريون مغلطه ميكند و شيوه استدلالش براي آن چيزي كه منفعتش ايجاب ميكند يادآور تايوين لنيستر است. حضور سرجوراه مورمنت در ميدان مبارزه و نبرد خونينش، وضعيت دنريس را در ميان مردان اطرافش بامزه و طعنهآميز ميكند. داريو ناهاريس خوشقيافه و جذاب و زبانباز و احتمالا خبره روي تخت كه زن را خوشحال ميكند. سرجوراه كه با هر ضربت شمشيرش ميتواند اعماق قلب دنريس را تكان دهد و هيزدار كه اگرچه علاقهاي بين او ملكه در كار نيست اما او مرديست كه شرايط ازدواج مصلحتآميز را دارد. ازين سه ضلع يكي در همين اپيزود و خيلي زود به دست پسران هارپي كه شورشي را در اين گردهمايي به وجود آوردهاند نابود ميشود. و دنريس همراه با تيريون و جوراه و داريو ناهاريس و ميساندا در محاصره هارپيها گرفتار ميآيند. نيكان روزگار در آستانه قتلعام بودند كه دروگون، بچه اژدهاي سركش دوباره به آغوش مادرش بازميگردد و منجيشان ميشود. دنريس بالاخره ميتواند سوار بر اژدهايش شود و تيريون در نمايي باشكوه در ميرين شاهد جلوهاي از دنياي بزرگ است كه بايد به چشم خود ميديد تا بيشتر از آني كه هست قد بكشد. تماشاي پرواز اژدها و ملكهاي از تارگرينها بر دوش او. چيزي كه داستانش را شرين در آخرين ساعات زندگياش در كتابها ميخواند.
رمزي بولتون به وعدهاش به پدر وفا ميكند و با بيست نفر شبانه به ارتش استنيس هجوم ميآورد و اسب و آذوقهشان را به آتش ميكشد. سر داووس، استنيس را به بازگشت به قلعه سياه ترغيب ميكند اما استنيس به بهانه جمعآوري اسب و سرباز او را از خودش دور ميكند. او تصميم خودش را گرفته و برخلاف گذشته كه داووس را از زندان آزاد كرد تا دربرابر مليساندرا براي كشتن گندري مقاومت كند، اينبار براي ترسناكترين انتخاب زندگياش مصمم شده تا پيشنهاد مليساندرا را بپذيرد. قرباني كردن دخترش. و داووس كه مهري دلنشين به شرين دارد هم نخواهد بود كه او را سست كند. در آخرين ديدار شرين و پدر علاوه بر فشار عاطفي زيادي كه بر صحنه حكمفرماست و اضطرابي كه انتظار لحظه نحس موعود را همراهي ميكند توام با جملاتي از سوي استنيس در پاسخ به شرين است كه به تمثيل از يكي از نبردهاي باستاني، خود را از انتخاب بين دو طرف درگير دور نگه ميدارد و ميگويد "همين انتخاب كردنهاست كه همه چيز رو وحشتناك كرده ". وحشت انتخاب همه آن چيزيست كه استنيس در مقام يك پادشاه، يك منجي يا يك پدر بايد از سر بگذراند و به آن تن دهد. استنيس ميگويد "بعضي وقتها آدم مجبوره كه انتخاب كنه . بعضي وقتها دنيا مجبورش ميكنه.اگه آدم خودش رو بشناسه و به خودش وفادار بمونه ديگه در اصل يك گزينه رو انتخاب نميكنه. بايد سرنوشتش رو تكميل كنه و تبديل به چيزي بشه كه بايد بشه "
بيترديد چيزي كه اين اپيزود را ترسناك و تاريك ميكند نه مرگ شرينِ معصوم است كه بر مظلوميتش بارها تاكيد شده تا در چنين لحظهاي همه احساسات تماشاگر پرتاب شود. كه تماشاي استنيس است كه حالا با ريش انبوهترشدهاش كه آخرين تهماندههاي برونگرايي احساسي او را پنهانتر ميكند و زير برف و سرمايي كه نويد شب تاريك و بيپايان زمستان را ميدهد ايستاده و فرمان به آتش زدن كودكش ميدهد. در شرايطي كه سربازان او تاب ديدن چنين صحنهاي را ندارند و همسر مسخشده در آيين مليساندراي او هم عشق مادرانهاش به فرزند را دوباره پيدا كرده، اين استنيس است كه بايد عزاب ابدي اين انتخاب را بر دوش بكشد. چه چيزي ارزش اين را داشت؟ ايماني ابراهيمي كه پذيرندگي او را تا قرباني كردن فرزندش امتحان ميكند؟ سوداي برحق پادشاهياش؟ نجات مردم وستروس از چنگ واكرها؟ تنها چيزي كه ميدانيم اين است كه سختترين انتخابها براي سختترين مردان است
kashki
06-09-2015, 04:20 PM
خیلی بد بود تازه دیدم (sm74)
mortezi212
06-09-2015, 05:29 PM
قسمت دهم چه شود...
Chavosh
06-09-2015, 08:51 PM
ساند ترک فصل پنجم تا دقایقی دیگر ..
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-09-2015, 09:12 PM
Ramin Djawadi – Game of Thrones Season 5 ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
Chavosh
06-09-2015, 09:21 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
تیزر قسمت 10 اپیزود نهایی فصل
llabbasll
06-10-2015, 08:36 AM
راست گفتید که کتیلین زنده است ؟ بعد اینهمه درد کشیدن از دیدن این سریال شاید یه خبر خوب و مرحمی واسه بیننده ها باشه
Chavosh
06-10-2015, 04:25 PM
(sm74) شیرین واقعا شیرین بود
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
kashki
06-10-2015, 06:06 PM
(sm74)
Chavosh
06-12-2015, 01:23 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-13-2015, 08:57 PM
دنریس یا همون کالیسی فقط میتونه یک اژدها رو هدایت کنه و سوارش بشه
به نظرتون اون دو نفر دیگه کیا هستن
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
bking
06-13-2015, 09:54 PM
اگه نیاز به سوارکار داشته باشه به نظرم یکیش اون کوتوله هست !!
Chavosh
06-14-2015, 09:54 AM
در قسمت دهم و پایانی فصل منتظر اتفاقی عجیب باشید !
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
!..:: joker ::..!
06-14-2015, 10:07 AM
(sm169) حال نداد مثه فصل قبل
فقط قسمت 8 خيلي شاخ بود
!..:: joker ::..!
06-14-2015, 10:08 AM
البته قبلا گفته بودن كه فصل 4 و 5 پيش زمينه واسه يه فصل ِ بي نظير ِ . فصل 6 (sm51)
bking
06-14-2015, 12:54 PM
اتفاق بی نظیر زنده بودن مامان سانساعه؟!!!
این فصلم الکی بود !!!
Chavosh
06-14-2015, 01:03 PM
([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 8%B4-%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%AD%D9%85%D9%85-%D9%86%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF) نویسنده «بازی تاج و تخت» خطاب به طرفدارانش: مزاحمم نشوید ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] 8%B4-%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%AD%D9%85%D9%85-%D9%86%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF)
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-14-2015, 04:18 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
تیزر قسمت دهم
kashki
06-14-2015, 06:24 PM
نکنه سانسا رمزی و میکشه (sm77) سراغاز کشتار سانسا (sm70)
Chavosh
06-14-2015, 09:27 PM
(sm50)امشب خواب بر ما حرام است
امشب لینک دانلود قرار میدین آیا ؟؟
Chavosh
06-14-2015, 09:34 PM
امشب لینک دانلود قرار میدین آیا ؟؟
صبح میاد
آغا دمت گرم میبینم میرم سر سربازی پس (sm155)
Gsshop
06-14-2015, 09:58 PM
تا دقایقی دیگر قسمت 10
catalanism
06-14-2015, 10:33 PM
ممنون ولی درستم باشم فعلا خبری از زیرنویس نیست (sm178)
Navid
06-14-2015, 10:50 PM
تا فردا صبر کنید
Chavosh
06-15-2015, 08:20 AM
دانلود قسمت دهم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 09:20 AM
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 10:03 AM
کیفیت 720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 10:34 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
زیرنویس
Chavosh
06-15-2015, 11:58 AM
کم حجم 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 01:27 PM
(sm172) وستروس تسلیت تسلیت
siamak.tq
06-15-2015, 03:39 PM
خوار این سریالو گایی..م که هر فصل داره با اعصاب طرفداراش بازی میکنه... باید تحریم شه این سریال. جان اسنو هم رفت بدون اینکه حتی بفهمه مادرش کی بود... دیالوگ این قسمتش با سم رو الان میشه فهمید.
mortezi212
06-15-2015, 05:00 PM
از وقتی این قسمت رو دیدم بدجوری خورد تو برجکم...
آخه چرااااااااااااااااااااااا ااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه به امید کی بشینم سریال و نیگا کنم (sm74)(sm74)(sm81)(sm81)(sm81)(sm81)
hossain
06-15-2015, 05:24 PM
نمرده اقا./..
نمیمیره....
مطمون باشید.
یا مرده ها زندش می کنن و فرق داره یا زنده می مونه...
جان بمیره..
مردشور سریال و باید ببرن.
من فقط به خاطر همین نگاه میکردم.
Navid
06-15-2015, 05:40 PM
اقا اومدم تازه فیلمو دانلود کنم چرا لو میدین آخه؟(sm3)
Chavosh
06-15-2015, 06:07 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080
Chavosh
06-15-2015, 06:08 PM
کیفیت 720 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
!..:: joker ::..!
06-15-2015, 06:28 PM
بابا تعريف نكنين سريالو ديگهههه (sm102)(sm3)اه
!..:: joker ::..!
06-15-2015, 06:29 PM
ريديد ديگه
حال نميده نگاه كني (sm81)
Chavosh
06-15-2015, 06:40 PM
کیفیت 1080 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 06:43 PM
(sm120)
دانلود قسمت دهم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 480
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 720 hd
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
زیرنویس
کم حجم 720
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080
کیفیت 720 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
کیفیت 1080 hd کم حجم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 06:52 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-15-2015, 09:12 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
تصاویر بسیار زیبا از اپیزود پایانی حاوی اسپویل
Chavosh
06-16-2015, 07:57 AM
«بازی تاج و تخت» طرفداران خود را حیرتزده کرد ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
bking
06-16-2015, 10:55 AM
چرا اینطوری شد !!!!!!!(sm25)(sm74)
kashki
06-16-2015, 02:44 PM
چقدر بد بود این قسمتش (sm74)
حالا کی صبر کنه تا ساله دیگه (sm74)
Peyman
06-16-2015, 04:18 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Peyman
06-16-2015, 04:24 PM
جان اسنو اومد به خواب من تو یه باغ بود،لباس سبز تنشبود گفت جاش خوبه نگران نباشید
special
06-16-2015, 05:04 PM
اون موسیقی متن آخر قسمت 10 تو آلبومه هست یا نه؟
Chavosh
06-16-2015, 05:05 PM
حتمن هست
special
06-16-2015, 05:32 PM
آه نبود تو آلبوم
special
06-16-2015, 05:33 PM
ترک 16 شبیه هست اما خودش نیست
بچه ها کسی پیدا کرد بی زحمت بزاره اینجا
Mehdi
06-16-2015, 10:33 PM
جوجو سرسی(sm2)
Mehdi
06-16-2015, 10:37 PM
جان اسنو(sm81)
Mehdi
06-16-2015, 10:42 PM
ریده شد به اعصابم یکی از کلیدی ترین شخصیت های سریال بود(sm74)
D.SOL
06-17-2015, 12:30 AM
آخ جــــــــــــــــــــــــ ــــان(sm81)
Chavosh
06-17-2015, 06:52 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
Chavosh
06-17-2015, 08:44 PM
قسمت دهم فصل پنج پر بیننده ترین قسمت سریال شد
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
قطعا همه شما آخرین قسمت فصل پنجم را با تمام فراز و نشیب ها و اتفاقات غافلگیر کننده اش مشاهده کرده اید. این قسمت با رشد یک میلیونی نسبت به قسمت قبلی و با ۸٫۱۱ میلیون بیننده تبدیل به پر بیننده ترین
قسمت سریال تا کنون شد و به لطف این قسمت میانگین بینندگان این فصل به ۶٫۸۸ میلیون رسید که اندکی از ۶٫۸۵ میلیون بیننده فصل ۴ بیشتر است.
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
پرونده فصل پنجم سریال نیز با نوسانات زیاد بالاخره بسته شد و یک سال دیگر باید در انتظار فصل ششم سریال بمانیم. حال باید دید که در این فاصله جلد ششم کتاب منتشر می شود یا اینکه سریال در فصل شش از کتاب جلو خواهد زد.
Chavosh
06-17-2015, 08:45 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
ديگر اين سريال لعنتي را تماشا نخواهم كرد
از ديروز بارها اين جمله را درباره سريال شنيدهايم و گفتهايم والبته خودمان هم ميدانيم كه بازهم يك سال ديگر منتظر فصل بعد خواهيم نشست. مگر قرارمان با سريال جز اين بود؟ مگر از ابتدا نميدانستيم با يك تجربه خودآزارانه طرفيم ؟ بازي تاج و تخت مثل دارويي بود كه برايمان رنج و زخم به ارمغان آورده بود و از همين لذت برده بوديم. و حالا در اپيزود دهم با افراطيترين قسمت و قويترين دارو روبهروييم. با اين ايده مركزي كه واكنش اين جهان نسبت به عملي كه شخصيتهاي اين سريال انجام دادهاند را تماشا كردهايم. بيرحمانه ولي واقعي. از كور شدن آريا به دليل سرپيچي از فرامين خداي چندچهره و سرنوشت غمبار استنيس در مقابل قرباني كردن فرزندش تا مرگ ميرسلا در دستان پدري كه آن را پنهان كرده بود و حقارت سرسي در راهپيمايي شرم و البته ويرانگرتر از همه مرگ غريبانه جان اسنو براي شكستن پيمان محدودكنندهاي كه به آن سوگند خورده بود.
مارهاي خوش خط و خال دورن نيششان را زدند. وقتي اليانا سند بيوه سوگوار ابراين مارتل، لبان ميرسلا را بوسيد و زهرش را در كام دختر جيمي انداخت و از لنگرگاه دورن به تماشاي كشتي حامل جيمي و ميرسلا نشست كه همه سهمشان از آغوش پدر و دختري مانند استنيس و شيرين تنها چند لحظه بود. وقتي جيمي با زبان الكنش براي اولين بار قصد سخن گفتن از عشق نامشروعش به سرسي داشت و ميرسلا را راضي و خوشحال از آن ديد. الگوي بازي تاج و تخت ميگويد همين هم كافيست و بعد تابلوي غمانگيزي از پيكر بيجان ميرسلا بر روي زانوان جيمي كه خميدهتر از هميشه بايد به پايتخت بازگردد و قاصد مرگ دخترك براي مادرش باشد.
سرسي آن بالا ايستاده و نگاهي به ردكيپ مياندازد و ميداند كه بايد تمام اين مسير طولاني راهپيمايي شرم را از بين مردمي كه حالا فرصتي براي پاشيدن نفرت كهنهشان بر روي صورت و تن برهنه او پيدا كردهاند، گذر كند. به كفاره همخوابگي با لانسل لنيستر نه به جرم زناي با برادر كه او به آن اعتراف نخواهد كرد. پس براي رهايي از زندان جلوي هاي اسپارو زانو ميزند و ميپذيرد كه برهنه شود و وارد جمعيتي شود كه به تعبير آن رهبر مذهبي، آنانند كه در اكثريت هستند. موهايش را كه سمبلي از اشرافيت و غرورش بود كوتاه ميكنند و حالا كه آن صورت بيتفاوت جذابش بيشتر نمايان شده به جهنم وارد ميشود. در يكي از طولانيترين سكانسهاي اين سريال. طراحي ميزانسن به شكليست كه تمام مسير حس شود و آرام آرام له شدن سرسي و تركيدن و عجز در صورتش نمايان شود. ملكه را لخت كردند و به خيابان فرستادند تا شايد مسير تطهير او را هموار كنند. انگار كه مسيح را به صورت وارونه از تپههاي جلجتا بر روي سنگفرشهاي اورشليم بدرقه كنند. پيشبيني زن جادوگري كه در ابتداي سريال ديده بوديم به وقوع پيوست. همه چيزش را از او گرفتند. شكوه و غرورش را. دخترش را و تني كه حتا تماشاگران سريال تاكنون به آن نامحرم بودند. دربازگشت به ردكيپ تنها كايبرن حكيم است كه با مهرباني از او استقبال ميكند و او را در آغوش فرانكشتاين هراسانگيزش ميگذارد. سرسي لنيستر تازهاي متولد شده.
پسر كوچك و زجركشيده تايوين اما ظاهرا حالا شرايط مناسبتري نسبت به برادر و خواهر دوقلويش دارد. فرار دنريس با اژدهايش از مهلكه ميدان جنگهاي گلادياتوري يارانش را بر آن ميدارد تا او را نجات دهند. و سر جوراه مورمنت و داريو ناهاريس دلاوراني هستند كه به تعبير تيريون ميرين را براي نجات دنريس ترك ميكنند و شهري در آستانه جنگ داخلي، خشونت و فساد را به تيريون كرم خاكستري و ميساندي و البته لرد واريس ميسپارند تا در فصل ششم احتمالا شاهد حكومت دوباره تيريون بر يك شهر باشيم. بار قبل كه با او خوش گذشته بود. دنريس تارگريان نيز به نظر ميرسد گرفتار قوم دوتراكيها شده كه حركت پيامبرگونهاش از شرق را از ميان آنان آغاز كرده بود.
در براووس آريا استارك بالاخره موفق ميشود يكي از عناوين ليست سياهش را با دستان خود به خشنترين و البته ارضاكنندهترين شكل از ميان ببرد. سر مرين ترانت از بدنامترين كاراكترهاي سريال در فاحشهخانه براووس ايستاده تا از دختربچهاي كه تحمل بيشتري زير شلاقهاي او نشان ميدهد كامجويي كند. حمله آريا مثل يك گربه وحشي به مرين ترانت (كه چهره يكي از دختران معدوم خانه سياه و سفيد را به عودت گرفته بود) نفسگير و هيجانانگيز بود. تماشاي او با پيراهن خونين و خنجري كه به گلوي حريف به قصد انتقام ميكشد همان تصويري از آريا بود كه منتظر رسيدنش بوديم؟ اين بار هم كور خواندهايم. انتقام اگرچه غايت هدفي بود كه آريا ميل به رسيدن آن داشت اما با پذيرفتن و به دنبال آن زيرپاگذاشتن قانون خداي چندچهره كه او را در اختيار خود ميخواست و يك هيچكس ، مجازاتش را هم ميبيند. با گرفتن بينايي او. يك تقاص ديگر براي يك شخصيت مهم ديگر. گرفتار در آييني كه نه به اعتقاد، كه به قصد پيگيري انگيزهاي شخصي به آن وارد شد و حالا راه رهايي از آن نيست.
خواهرش سانسا استارك در وينترفل و در هنگامه جنگ بولتونها با استنيس حتي از شمعي كه بالاخره فرصتش را مييابد تا بر برج بلند قلعه روشن كند نيز راه نجات پيدا نميكند و بدتر از آن ميراندا معشوقهي رمزي را ميبيند كه زماني براي سلاخي يكي ديگر از زنان زندگي رمزي را پيدا كرده. اما تئون كه مسير لجنمال شدن تحت عنوان سگي به نام ريك را طي نموده ميراندا را ميكشد تا شاهد به سرانجام رسيدن يكي از رستگاريهاي سريال باشيم. اينجا هم زمان رضايت و خوشحالي اندك است. آنها دست در دست هم از روي ديوار وينترفل خودشان را به پايين پرت ميكنند. به چه قصدي؟ صبور باشيد. بايد يك سال براي پاسخ گرفتن صبر كنيم.
وقتي استنيس پيشاپيش لشكرش نااميدانه شمشيرش را از نيام در ميآورد فهميدهايم كه شانسي در مقابل جمعيت عظيم بولتونها ندارد. تماشاي سربازان او از نماي دور وقتي از پشت ارتش اندك شاه برحق وستروس فرار ميكنند، آخرين ضرباتيست كه بر تن استنيس فرود ميآيد. صبح روز جنگ نيمي از يارانش فرار كردهاند و همسرش از غصه شيرين خودش را به دار آويخته. مليساندرا كه جادويش تنها اميد او براي پيروزي در نبرد بود از صحنه فرار ميكند و او بعد از پايان جنگ همزمان با لذتبردن سرخوشانه رمزي بولتون از كشتن زخميها بعد از پيروزي، گوشهاي به درختي تكيه داده و از زخمي كه بر پايش افتاده ناله ميكند. اين شمايل مرديست كه با اعتقاد به سرنوشت محتومش، فرزندش را قرباني كرده بود و حالا بيرحمانهترين تقدير براي تن سخت او دوخته شده. و تير خلاص زمانيست كه ميفهميم همان جادوي بانوي سرخپوش كه قرار بود مفر او ازين مهلكه باشد و يكبار رنلي را از پا دراورده بود، حالا دليلي براي اعدام او به دست برين تارث ميشود كه هرچند سانسا را نيافته اما بالاخره ميتواند به يكي از پيمانهايش عمل كند. آخرين حرف او قبل از مرگ؟ استنيس حتي به اين نمايش پراحساس پيش از مرگ نيز تن نميدهد و از برين تارث مي خواهد وظيفهاش را انجام دهد. اين پايان استنيس و پايان آخرين باراتئون است كه از دنيا هيچ كامي براي خود نجست. آخرين تصويري كه ديديم شمشيري بود كه در آستانه فرود آمدن بر او كات خورد.
مليساندرا به قلعه سياه بازميگردد. با صورتي كه نااميدي را تاكنون در آن نديده بوديم. صبح همان روز، آب شدن يخها، لبخند حاكي از حضور خداي نور را برايش به ارمغان آورده بود و حالا او پيامآور شكست خداي نور است. پيش از آن جان اسنو در سكانس وداع با ساموئل آخرين يار خويش را در ديوار از دست داده بود. سم از او ميخواهد كه با گيلي و فرزندش به جايي برود تا بتواند استاد شود. و به تعبير جان او تنها كسيست كه اين آخرالزماني كه اپيزود دهم برايمان تدارك ديده بود براي او رهاييبخش بوده. نگهبانان شب جان اسنو را به بهانه اخباري كه از بنجن استارك بهشان رسيده از اتاقش خارج ميكنند و در مقابل صليبي كه نام خائن بر روي آن نقش بسته او را به نوبت با خنجرهايشان به نام نگهبانان شب مجازات ميكنند. چون يكي از آنها خواسته بود نظم قديمي ديوار را كه آدميان دو سوي آن را از هم جدا كرده بود برچيند. و او مستحق چنين كيفري بود.و طعنهآميز بود كه او هم به مانند ايگريت محبوبش از قبيله وحشيها، به تير اولي پسربچهي پر از كينهي كسل بلك تسليم سرنوشت شوند. قهرمان جذاب تماشاگران سريال كه در آخرين لحظه وداعش با ند استارك قرار گذاشتند كه در ديدار بعدي هويتش آشكار شود. و حالا او هم به مانند پدر فقيدش در غربتي تراژيك جان باخت و پيكر خونآلودش بر زمين برفي قلعه سياه آرام گرفت تا طنين " تو هيچ چي نميدوني جان اسنو" تا انتها بر او سنگيني كند. با چشماني باز كه تا آخرين نما خيره نگاهمان ميكرد. او و استنيس تنها كساني بودند كه براي نجات سرزمين از دست وايت واكرها عزمشان را جزم كرده بودند. در غياب قهرمان سياهپوش دوستداشتني كيست كه ياراي نجات كشور را داشته باشد؟ حالا كه زمستان هم فرا رسيده.
Chavosh
06-17-2015, 09:26 PM
ادامه حواشی مرگ تکان دهنده اپیسود آخر "بازی تاج و تخت" (گیم آو ترونز) در این فصل+ گفتگو با کارگردان این قسمت: «او قطعا مرده است، این توانایی را داریم که دلها را بشکنیم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
(خطر فاش شدن داستان در این پست وجود دارد) آخرین اپیزود فصل پنجم سریال "بازی تاجوتخت" (Game of Thrones) تولید شبکه کابلی اچبیاو یکشنبهشب (بامداد دوشنبه بهوقت ایران) پخش شد و مملو از اتفاقات غافلگیرکننده بود. و این اتفاقات یکی پس از دیگری روی داد:
تحقیر سرسی در حضور انبوهی از مردم، انتقام خونین آریا و البته مرگ جان اسنو.
دیوید ناتر کارگردان اپیزود دهم فصل پنجم "بازی تاجوتخت" - که کارگردان اپیزود "عروسی سرخ" هم بود - در گفتوگو با ورایتی درباره تمام پیچیدگیها و اتفاقات غافلگیرکننده این اپیزود صحبت کرده است.
چگونه به چنین اپیزود بزرگ و پیچیدهای نزدیک شدید؟
اولین واکنش من نهایت ترس بود. اساساً چطور باید این کار را انجام بدهم؟ چطور این اپیزود را کارگردانی کنم؟ بعد سعی کردم خیلی نترسم. سعی کردم بهنوعی کنترلش کنم.
سختترین صحنه کدام بود؟
شاید بتوانم بگویم صحنه "راه رفتن همراه با شرمساری" شخصیت سرسی، برای اینکه باید وسعت، عظمت و ابعاد "سرزمین پادشاهی" را منتقل میکرد. برای من مهم بود آنچه سرسی به لحاظ احساسی و فیزیکی تجربه میکند، منتقل شود، همینطور اوج نفرت مردم "سرزمین پادشاهی" از او که باید در این صحنه به شکلی درست ثابت میشد؛ نفرتی که بازتاب اقدامات هولناک او در مقام ملکه است.
فیلمبرداری صحنه پایانی و مرگ جان اسنو سخت بود؟
خیلی سخت. همانطور که فیلمبرداری اپیزود "عروسی سرخ" و مرگ راب و کاتلین استارک سخت بود. شما سالهاست این آدمها را میشناسید. مانند اعضای خانوادهتان هستند. کیت هرینگتن (بازیگر نقش جان اسنو) آدم فوقالعادهای است. او ناراحت بود که گروه را ترک میکند. نگاهی احساسی هم هست، اما حس کردم اهمیت دارد این سکانس طوری طراحی شود که همهچیز تا حد ممکن سریع اتفاق بیفتد، بهطوریکه تماشاگر انتظارش را نداشته باشد. نمیخواستم معطل کنم. میخواستم تماشاگر را غافلگیر کنم. فکر کنم متن دیوید (بنیوف) و دان (وایس)، کارگردانی من و کار تدوینگر باعث شده است این صحنه کاملاً قدرتمند، خیرهکننده و غافلگیرکننده از کار دربیاید.
بعد از پخش آخرین اپیزود فصل پنجم، بهصورت آنلاین گمانهزنیهای زیادی درباره بازگشت جان اسنو انجام شده است. آیا تأکید دارید که او مرده است؟
با تأکید میتوانم بگویم که جان اسنو قطعاً مرده است. بعد ازآنچه دیدید، فکر کنم دیگر واضحتر از این نمیتوان درباره مردن او حرف زد.
با توجه به بازگشت ملیساندره به قلعه سیاه شانسی هست که او جان اسنو را به زندگی بازگرداند؟
این به من مربوط نمیشود. آنچه به من مربوط میشد پرداختن به جان اسنو در این اپیزود بود و اکنون او از هر کسی دیگری بیشتر مرده است.
درباره مرگ استنیس هم حرفوحدیثهای زیادی هست. آیا او واقعاً مرده است؟ ما لحظهای که برین به او ضربه آخر را میزند، نمیبینیم.
اساساً در فیلمنامه همینطور بود. دان و دیوید حس کردند نباید کاری بیجهت انجام داد. واقعاً این حس را دارید که استنیس دیگر چیزی برای زنده ماندن ندارد. مأموریت برین به پایان رسیده است. این موقعیتی است که در آن استنیس آماده مردن است.
چیز زیادی از صحنه نبرد استنیس و بولتونها را نمیبینیم.
وقتی در یک برنامه تلویزیونی کار میکنید با محدودیت بودجه روبرو هستید، اما دلیل ما برای نشان ندادن صحنه این نبود. ما مدتی را با این مرد گذراندهایم و سختیهای پیش از نبرد را دیدهایم. ما میدانیم آنها بهسختی در زمستان جان سالم به دربردهاند. تماشاگر این را میداند که آنها با برف و توفان روبرو بودهاند. گذشته از این، پیش از شروع نبرد خیلی از افراد استنیس او را ترک کردهاند و اسبها را هم با خود بردهاند. وقتی آنها به محل نبرد میرسند کاملاً مشخص است که تعدادشان زیاد نیست. آنها راهی نبردی هستند که مشخص است قرار است یک نوع سلاخی باشد. از سوی دیگر، افراد بولتون قوی و پرتعداد هستند. آنها اسب دارند و واقعاً تشنه مبارزه هستند. گذشته از این، ارتش استنیس دیگر توانی ندارد. بنابراین نشان دادن صحنه نبرد بیجهت بود و با غنای احساسی داستان همخوانی نداشت. از آن مهمتر، نشان دادن واکنشها و پیامدهای نبرد به لحاظ دراماتیک تأثیر بیشتری داشت.
صحنه جیمی و میرسلا، دوستداشتنی و درعینحال غمانگیز است.
جیمی بعد از این همهسال دخترش را پیدا کرده است و برای اولین لحظه واقعی بین یک پدر و دختر را تجربه میکند. او متوجه میشود دخترش او را همانطور که هست دوست دارد. او در این لحظه حسی فوقالعاده دارد. برای همین خیلی تراژیک است که چنین لحظهای را بهسرعت از دست میدهد.
و صحنه انتقام آریا. این صحنه واقعاً خونین است.
آریا مدتهاست به فکر انتقام است و مرین ترانت در صدر فهرست آدمهایی است که او میخواهد از آنها انتقام بگیرد. مرگ باید به شکلی تصویر میشد تا واکنشی به کارهای مرین باشد. آریا حس میکند این کار اهمیت دارد، صرفنظر از اینکه برایش به لحاظ شخصی چه هزینهای دارد. او حس میکند مهم است انتقام مرگ مردی را بگیرد که مبارزه با شمشیر را به او یاد داد.
ریک - یا تیون گریجوی - درنهایت در برابر شستشوی مغزی توسط رمسی بولتون میایستد. این تصمیم برای شما چقدر رضایتبخش بود.
خیلی خوب بود. او حس واقعی خود را از نو به دست میآورد و متوجه میشود که لازم است برای نجات زندگی سانسا وارد عمل شود.
میشود فرض کرد که آنها پس از پریدن از بالای آن دیوار بلند زنده ماندهاند؟
بله، میشود این طور فرض کرد.
و بعد شخصیت دنریس هست که خود را اسیر دوتراکیها میبیند. آن صحنه را چطور فیلمبرداری کردید؟
همهچیز به لوکیشن بستگی دارد. ما یک مدیر لوکیشن فوقالعاده داشتیم و لوکیشنی که او انتخاب کرد کاملاً با ایده ما برای نشان دادن گروه دوتراکی هماهنگ بود. دنریس در این صحنه اول یک اسب میبیند، بعد سه اسب، بعد چند اسب و درنهایت تحت محاصره آنها قرار میگیرد. گروه تولید بهخوبی این صحنه را آماده کرد و جلوههای تصویری نیز برای خلق انبوه دوتراکیها به کار گرفته شد.
به نظر نمیرسد آنها از دیدن دنریس خوشحال شده باشند.
باید منتظر اتفاقی هیجانانگیز در فصل شش باشیم.
کتابهای جرج آر. آر. مارتین را خواندهاید؟
کتابها را نخواندهام. در مقام یک کارگردان، فیلمنامهها برای من حکم کتاب مقدس را دارند. آنچه در کتابها هست یا نیست به من مربوط نمیشود. من به دیوید و دان اعتماد دارم و میدانم آنها برای سریال و کتاب بهترین کار را انجام میدهند.
فصل پنجم با انتقادهای روبرو بود.
فکر میکنم "بازی تاجوتخت" این توانایی را دارد که خلاف انتظار تماشاگران حرکت کند و دل آدمها را بشکند.
----
"بازی تاجوتخت" از روی مجموعه کتابهای فانتزی و پرفروش جرج آر. آر. مارتین ساخته شده و داستان هفت قلمروی افسانهای است که بر سر پادشاهی با هم در حال جنگ هستند. این سریال روایتی از خیانت و اشرافیت است.
پیتر دینکلیج، نیگولای کوستر-والدو، لنا هدی، امیلیا کلارک و کیت هرینگتن از بازیگران "بازی تاجوتخت" هستند که یکی از سریالهای پرهزینه شبکه اچبیاو و پربینندهترین سریال تاریخ این شبکه است. بازیگران اصلی مجموعه تا فصل هفتم قرارداد بستهاند
!..:: joker ::..!
06-18-2015, 12:53 AM
به نظر نمیرسد آنها از دیدن دنریس خوشحال شده باشند.
باید منتظر اتفاقی هیجانانگیز در فصل شش باشیم.
(sm54)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.