PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تهیه کننده ای که دل پری از دو خواننده مطرح پاپ داشت



bisedaa
04-22-2018, 08:41 PM
حمید اسفندیاری



* شما سال‌ها در بخشی از موسیقی فعالیت کردید که شاید پول کمتری در آن وجود داشت. هیچ‌گاه این موضوع شما را وسوسه نکرد که به سراغ موسیقی پاپ بروید و درآمد بیشتری به دست بیاورید؟

هیچ‌وقت وسوسه نکرد و نمی‌کند؛ چون جداً اعتقاد دارم پس از مرگ نمی‌توانم هیچ پولی با خودم ببرم و پس از نبودن آدم، باید قضاوت درستی درباره او انجام شود. همین امروز با همه احترامی‌که برای اهالی موسیقی و ناشرین و تهیه‌کننده‌ها قائلم، هنوز فکر می‌کنم تأثیرگذاری در موسیقی مهم‌تر از پول درآوردن است. هنوز هم اگر کسی کارش گیر می‌کند، می‌گوید نزد فلانی بروم تا ببینم چه کاری می‌تواند برایم انجام دهد و این برای من قشنگ‌‌تر از این است که خیلی پول‌دار باشم.


* اولین خواننده یا گروهی که مجموعه «آوای باربد» با آن همکاری کرد، چه کسی یا گروهی بود؟

آن زمان در دو بخش کار را شروع کردیم. یک بخش موسیقی پاپ بود؛ البته نه موسیقی پاپ امروز بلکه یک موسیقی پاپ موجه که مجموعه آثار زنده‌یاد «بابک بیات» را شامل می‌شد. آلبوم «دو نیمه رویا» را هم با موسیقی بابک بیات و صدای حامی منتشر کردیم. به دلیل آشنایی و ارادت به استاد معینی کرمانشاهی، اولین مجموعه بازخوانی (شامل پنج قطعه قدیمی و سه قطعه جدید) را تنظیم‌های استاد مجبتی میرزاده و صدای همایون کاظمی به انتشار رساندیم. اولین آثار منتشرشده توسط «آوای باربد» همین‌ها بودند؛ «سام و نرگس»، «به یاد آن گذشته»، «بن‌بست»، «دو نیمه رویا» و آثار فروغ فرخزاد.


* از میان آلبوم‌هایی که آن زمان منتشر کردید، کدام یک پرفروش‌تر بود؟

«دو نیمه رویا» در زمان انتشارش بسیار پرفروش بود. آن هم به دلیل اینکه آقای بابک بیات هنرمند بزرگی بودند و آثار شاخص و باکیفیتی در آلبوم وجود داشت. هنوز هم بهترین آثار حامی در کنسرت‌هایش از این آلبوم است. آلبومی‌که با آقای «مجتبی میرزاده» تولید کردیم، اجازه پخش از تلویزیون پیدا نکرد و اگر در زمان خودش از تلویزیون شنیده می‌شد، اتفاق ویژه‌ای برایش رخ می‌داد. چرا که قطعات بسیار درخشان و تنظیم‌های خوبی داشتند. در ادامه، پس از اینکه آقای همایون کاظمی، آلبوم «واقعه» را منتشر کردند، به فروش آلبوم «به یاد آن گذشته» کمک شد.


* کارهای بعدی که در زمینه موسیقی پاپ منتشر کردید چه بود؟ شما در دوره طلایی موسیقی پاپ به شکل جدی وارد این عرصه شدید.

کار بعدی ما پاپ/راک بود. در آن دوره امکان ورود به موسیقی راک تقریباً وجود نداشت و به همین دلیل، آلبوم‌ها فضای پاپ/راک داشتند. آلبوم «مترسک» را با کاوه یغمایی کار کردیم که غالب اشعارش از «مزدا شاهانی» بود -و اگر اشتباه نکنم- سیروان خسروی در آن مجموعه آهنگسازی یا تنظیم داشت. بهانه آشنایی ما با سیروان هم همان آلبوم کاوه یغمایی بود.


* این اثر هم فروش خوبی داشت؟

بله. علاوه بر فروش خوب، دو شب هم کنسرت داشت و همه هم از آلبوم و اجرا راضی بودند. نسخه تصویری این آلبوم هم با استقبال مواجه شد.


* در آن دوره «آوای باربد» جزء معدود ناشرانی بود که به موسیقی جدی هم توجه ویژه‌ای داشت.

برای موسیقی پاپ همیشه سرمایه‌گذار وجود دارد، چون پول بیشتری در آن است. اگر شعار نباشد، من از ابتدا دغدغه موسیقی سنتی و کلاسیک را داشتم و می‌خواستم کارهای مثبتی در این زمینه انجام دهم.


* من در شکل‌گیری و رشد سیروان خسروی مهمترین نقش را داشتم *


* همکاری شما با سیروان خسروی از کجا شکل گرفت؟

«آوای باربد» در آن زمان مجموعه‌ای بود که خیلی‌ها دوست داشتند با آن همکاری کنند. تقریباً هر کسی هم که سمت من آمده، توانسته‌ایم با هم معامله کنیم؛ چون هیچ‌وقت نمی‌خواهم قراردادها به سمت خودم باشد. سیروان خسروی هم در آلبوم «مترسک» کار کرده بود و همان مجموعه زمینه‌ساز همکاری ما شد. سیروان هم مثل خیلی‌های دیگر دید شرایط عادلانه است و همکاری کردیم.


* به نظر می‌رسد کارهایی که برای سیروان انجام دادید را برای هیچ خواننده دیگری انجام ندادید. دلیلش چه بود؟

آن آلبوم، پتانسیل آن ویدئوها و مدل پخش و کارهای دیگر را داشت. الان خیلی از کارهای بازار، همان داستان معروف طلا خرج مطلّا کردن است؛ ولی آلبوم «تو خیال کردی بری» کار عامه‌پسند پاپ ما بود و جا داشت که روی آن، اتفاقات مهمی رخ دهد. کارهایی که برای سیروان کردیم، هم برای او خوب بود و هم برای شرکت ما؛ به عبارتی یک بازی برد-برد بود.


* و مدیریت دقیقی هم روی کارهایش داشتید.

من در شکل‌گیری و رشد سیروان خسروی مهم‌ترین نقش را داشتم و تا دو سال، او را مدیریت کردم. او با کسی کار می‌کرد و قیمت هر تنظیمش 250 هزار تومان بود. اما من گفتم سه ماه کار نکن و سه تنظیم برایش گرفتم که بزند و هرکدام قیمتش 750 هزار تومان بود! او بعداً گفت که چه‌قدر از این عدد را باید به شما بدهم؟ من هم گفتم ما دلال نیستیم! قصد داشت برای ریاست‌جمهوری آقای قالیباف کار کند و من گفتم که سه میلیون تومان قیمت تو است. سه میلیون تومان گرفت و کار کرد و پرسید که چه‌قدر از آن را به شما بدهم؟ باز هم گفتم که من دلال نیستم. آلبوم «ساعت 9» را نزد من آورد و گفت که قیمتش 20 میلیون تومان است و نصف این مبلغ را اکنون و نیم دیگرش را بعد از انتشار آلبوم پرداخت کنید. به او گفتم با توجه به کارهایی که من برای تو کرده‌ام، اصلاً نباید برایم قیمت تعیین کنی! ولی من از این به بعد فقط می‌خواهم کارهای جدی انجام دهم و به فکر موسیقی پاپ نیستم. به سیروان گفتم که نزد یک تهیه‌کننده دیگر برود و بگوید که اسفندیاری آلبومش را 35 میلیون تومان می‌خرد. اتفاقاً سیروان پیش آن تهیه‌کننده رفت و آلبومش را به قیمت 35 میلیون فروخت! یعنی اگر من بخواهم کاری انجام دهم، از خیلی‌ها جلوتر هستم.


* پس ماجرای کنسرت‌های سیروان چه شد؟

آلبوم بعدی سیروان خسروی یعنی «جاده رویاها» را صد میلیون تومان می‌خریدند اما آن تهیه‌کننده، «جاده رویاها» را به رایگان گرفت و فقط امتیاز کنسرت‌هایش را واگذار کرد. من به سیروان گفتم چهار کنسرت برایت برگزار می‌کنم و به ازای هرکدام، 100 میلیون تومان به تو می‌دهم. اما او گفت که خودش می‌…واد برگزار کند. من به راحتی می‌توانستم جلوی کنسرت‌هایش را بگیرم، چون امتیاز آلبومش برای من است؛ اما او گفت کاری نمی‌توانید انجام دهید! نمی‌خواستم این کار را کنم و حقیقتاً من آدم این کارها نیستم.

یک روز به ارشاد رفتم و دیدم که سیروان برای آنها بلیت کنسرت فرستاده است. همان‌جا به مسئول نظارت و ارزشیابی گفتم به این کنسرت نخواهید رفت؛ چون لغو می‌شود و مجوز آلبومش متعلق به من است! پس از اینکه اقدام به لغو آن کنسرت کردم، سیروان تماس گرفت. همان‌جا او را متوجه کردم که می‌توانم چنین کاری انجام بدهم، ولی چنین کاری نمی‌کنم و از حقوق خودم می‌گذرم. چون دوست داشتم مردم به کنسرت او بروند و شاد شوند.


* ظاهراً هنوز هم پس از سال‌ها از دست سیروان ناراحتید.

من سیروان خسروی را بخشیده‌ام؛ چون همه‌چیز برای من همان سال تمام شد. زندگی در گذر است و من هیچ‌وقت دنبال کینه به دل گرفتن از کسی نبوده‌ام. اشتباهات دیگران را خیلی زود می‌بخشم و اشتباهات سیروان را به حساب سن کم‌اش در آن زمان می‌گذارم. من اگر بخواهم بگذارم چنین غبارهایی به آینه دلم بنشیند، دیگر حمید اسفندیاری نیستم. اگر ناراحتی داشته باشم، سعی می‌کنم در کوتاه‌ترین زمان رفع کنم و نمی‌خواهم بار آن کینه روی ذهنم باشد. من آدم‌ها را زودتر می‌بخشم؛ چون از بخشش لذت می‌برم و سیروان جرم نکرده و فقط اشتباه کرده بود.


* آلبوم اول چاوشی نفروخت، چون مردم عادت کرده بودند کارهای غیررسمی او را به صورت کپی بخرند *


* در نیمه‌های دهه هشتاد دیگر چه کارهایی داشتید که سر و صدا کرد؟

یکی از پرفروش‌ترین آثار من در دهه هشتاد «یه شاخه نیلوفر» محسن چاوشی بود. آلبوم «من خود آن سیزدهم» را هم ما تولید کردیم و قرار بود از طریق حوزه هنری منتشر شود اما چنین اتفاقی رخ نداد.



* پروسه گرفتن مجوزهای محسن چاوشی را هم شما انجام دادید؟

پروسه کسب مجوز محسن چاوشی بسیار طولانی و خسته‌کننده بود. من خودم از ابتدا به کار پاپ علاقه‌مند نبودم و برادرم سعید اسفندیاری و آقای رضایی که مدیر هنری شرکت بودند، خیلی اصرار داشتند که با محسن چاوشی کار کنیم. «محمدرضا آهاری» که با محسن کار می‌کرد، از دوستان ما بود و با او قرار گذاشتیم. در ابتدا صحبت محسن بر این بود که تا کنون پنج نفر برای مجوزهای من اقدام کرده‌اند و کاری پیش نرفته؛ ولی ما به یک عدد پایه رسیدیم. یعنی اگر مجوز هم نمی‌گرفتیم، ایشان پولش را دریافت می‌کرد. از روزی که برای مجوزهای محسن اقدام کردیم، نزدیک به هجده ماه طول کشید و در دوره‌ای هم بود که به دلیل برخی کارها، شرکت ما در حالت تعلیق قرار داشت. مجوزهای آلبوم به نام شرکت «آوای مهربانی» صادر شد و صاحب کار ما بودیم. آلبوم اول محسن اگر قرار بود فروش بهتری داشته باشد، باید با کنسرت همراه می‌شد؛ ولی محسن روی صحنه نرفت و آن آلبوم آن‌قدرها موفق نبود.

یکی از دلایل عدم موفقیت آلبوم اول محسن چاوشی این بود که مردم عادت کرده بودند کارهای غیررسمی او را به صورت کپی بخرند. برای اولین آلبوم سیروان خسروی هم چنین اتفاقی رخ داد. ما برای آلبوم «تو خیال کردی بری» سیروان چند کلیپ ساختیم که از استانداردهای روز بالاتر بود و مردم فکر می‌کردند او غیرمجاز است. جالب است در همان شهرآرا -که ما کتاب‌فروشی داشتیم- آقایی به نام شاهرخ بود که از ما سی‌دی خام می‌خرید و کپی آلبوم سیروان را می‌فروخت! او در آن زمان، روزی 100 یا 150 کپی آلبوم سیروان می‌فروخت و ما که ناشر بودیم، روزی 10 سی‌دی می‌فروختیم! (خنده) من اعتقاد داشتم که روزی‌رسان خداوند است و آن هم روزی شاهرخ بود!


* چرا تصمیم گرفتید برای محسن چاوشی عدد پایه در نظر بگیرید که تحت هر شرایطی او پولش را دریافت کند؟

اولاً اعتقاد داشتم که آلبوم او اتفاق عجیب و غریبی ندارد که مجوز نگیرد. محسن چاوشی هم در اولین قرار گفت که همه، حق من را خورده‌اند و آن‌چنان احساس امنیت نمی‌کرد و برای او این عدد را در نظر گرفتیم.


* در همان مقطع، چرا قراردادی با محسن نبستید که او ملزم به برگزاری کنسرت شود؟

شاید به دلیل اینکه یزدی هستیم و اعتقادات خاصی داریم، چنین قراردادهایی هرگز با کسی نمی‌بندیم. همین‌طوری پول موسیقی برکت ندارد وای به اینکه این قبیل قراردادها را هم ببندیم! اگر شخصی از روی اجبار قراردادی ببندد و راضی نباشد، مشخص است که آن پول خیر ندارد. امروز هم که این مسأله قاعده و عرف است، من چنین کاری نمی‌کنم.

* نه‌تنها موسیقی، سر سفره هر صنف به اندازه همه نان هست *


* اما کلاً برخوردهای جالبی با اهالی موسیقی دارید.

روز سیزدهم که ناصر فرهودی فوت کرد، سه روز قبلش با هم ضبط داشتیم. من هم عادت دارم هرکسی که از جامعه موسیقی فوت می‌کند به مراسم‌های تشییع و یادبودش می‌روم. در مراسم‌های مرحوم ناصر فرهودی آدم‌هایی را دیدم که اصلاً باور نمی‌کردم. این نشان می‌دهد که کارهای ناصر فرهودی آن آدم‌ها را به مراسم تشییع و ترحیمش کشاند. اگر درست زندگی کرده باشید، افشین یداللهی یا ناصر فرهودی می‌شوید. هیچ وقت هیچ نکته کدورت و سیاهی از این بزرگواران در خاطر دیگران نیست و این به معنای درست زندگی کردن است. خدا کند من هم آنقدر آدم باشم که پس از مرگم، مجلسی باشد و به نیکی یاد کنند. دوست ندارم بعد از مرگم بگویند که نان دیگران را آجر کرد! اما این را هم بگویم که صنف کثیفی داریم. آدم‌هایی در این صنف هستند که با هنرمند تماس می‌گیرند و می‌گویند که فلانی چقدر به تو می‌دهد؟ من دو برابرش را می‌دهم. دوست و همکار عزیز در سفره خودت دست کن و جویده کسی را نشخوار نکن. من با گروهی قرارداد داشتم که به دلیل تماس شخص دیگری، مسیر همه چیز عوض شد. نام نمی‌برم اما کار آن گروه الان هم به جایی نرسیده است. عیب ندارد که از آن قرارداد من نبردم ولی جالب است که آن شخص هم چیزی عایدش نشد. نه تنها موسیقی، سفره هر کاری گسترده است و سر سفره هر صنف نان به اندازه همه هست و نباید از لقمه همدیگر برداریم.



* جدایی شما از محسن چاوشی هم حاشیه داشت؟

محسن چاوشی کلاً حاشیه‌های زیادی داشت. قرار بود اگر آلبوم او مجوز نگرفت، یک مبلغی را دریافت کند و اگر مجوز گرفت، مبلغ بیشتری بگیرد. یک روز محمدرضا آهاری گفت که آلبوم «یه شاخه نیلوفر» را نزد تهیه‌کننده دیگری برده‌ایم و او آن را 115 میلیون می‌خرد. من هم گفتم به چه اجازه‌ای آلبوم من را برده‌اید تا همکار و رقیب من گوش کند؟ به محسن گفتم که چه‌قدر راضی هستی تا من بابت آلبومت پرداخت کنم؟ او آلبوم را به یک قیمت به من فروخته بود؛ اما در آن مقطع، دو برابر قیمتی که از من گرفته بود را خواست! در حالی که یک سال و نیم قبل پول آلبومش را گرفته بود! من همان موقع دو برابر آن مبلغ را به او دادم. در همان زمان، امتیاز آلبوم بعدی محسن چاوشی -یعنی «من خود آن سیزدهم» که قرار بود در حوزه هنری کار کنیم- را به آقای «مسعود دهقان» فروختم.

جالب است که پس از فروختن امتیاز آلبوم بعدی، محسن چاوشی گفت تو باید پول بدهی تا ما تنظیم آلبوم را عوض کنیم! در حالی که همه‌چیز را فروخته بود. همین ناسپاسی‌ها را در موسیقی پاپ دیدم که از این فضا کناره گرفتم. «پرویز یاحقی» امتیاز آلبوم‌هایش را به ما واگذار کرد و من هم هرچه درآمد از انتشار آلبومش حاصل شد را در یک صندوق ریختم. یک‌بار یکی از نوازندگان مطرح ساز سنتور قصد انجام عمل باز قلب را داشت و به او پول دادم؛ اما گفتم که این پول من نیست و برای پرویز یاحقی است. او هم دستش را بالا برد و گفت: «پرویز روحت شاد؛ می‌دانستی کارهایت را به چه کسی واگذار کنی!» اگر بخواهم به سمت پاپ هم حرکت کنم، سعی می‌کنم آدم‌های موجه‌تری را انتخاب کنم. با این حال موسیقی سنتی جریانات سالم‌تری دارد.


* در ادامه، چه شد که از «آوای باربد» جدا شدید و شرکت «نوخسروانی باربد» را راه‌اندازی کردید؟

من با برادرم و دوست دیگرمان آقای رضایی به مشکلی برخوردم. به نظرم این بیشتر نظر دوستان بود که فکر می‌کردند آنها مجموعه «آوای باربد» را می‌گردانند. در حالی که شما -به‌عنوان یکی از اصحاب رسانه- آیا از آن دو نفر شناختی دارید؟ من همیشه نسبت به مردم متعهد بوده و در صحنه حضور داشته و پاسخگو بوده‌ام؛ اما متأسفانه برادرم و آقای رضایی پاسخگوی افراد نبودند. من یک وجهه اجتماعی داشتم که حفظ آن برایم مهم بود و نمی‌خواستم پاسخگوی بی‌تعهدی آنها باشم. همچنین توهمات مالی هم در آنها ایجاد شده بود. آنها به شکل ناجوانمردانه‌ای به این مجموعه حمله کردند و قرار شد حساب‌ها را بررسی کنند و این کار را نکردند و من هم از طریق مراجع قانونی پیگیری کردم. من هم طبیعتاً نیاز به یک نشر داشتم و مجموعه «نوخسروانی باربد» را راه انداختم.

* محمدعلی شیرازی گفت اگر یک شرکت موسیقی راه بیندازی، خورشیدی در این کار خواهی بود *


* اما به گذشته برگردیم. اولین‌بار چه زمانی به موسیقی علاقه‌مند شدید؟

علاقه من به موسیقی تقریباً از سن هفت یا هشت سالگی آغاز شد. اما خانواده ما سنتی-مذهبی بودند و فضا برای این کار وجود نداشت. همین الان هم اگر من در خانه بخواهم صدای موسیقی‌ای که دوست دارم را بلند کنم، مادرم توقع دارد که ابتدا نمازم را بخوانم. این موضوع در خانواده‌های ایرانی کم نیست و من هم همیشه به چنین شرایطی احترام گذاشته‌ام. علاقه به موسیقی داشتم ولی مکانش برای اجرا و زمانش برای استفاده از علاقه‌ام وجود نداشت. من از سن ده سالگی و سال 61 به کتاب‌فروشی پدرم می‌رفتم. کمی جلو رفت و پس از خدمت، استقلال من کمی بیشتر شد. در ادامه، شروع به پیاده‌سازی آرشیو بزرگ خودم کردم. در سال 72 هم پس از جشن پایان خدمت، خانه ما را دزد زد و بخش عمده آرشیوم را برد! در ادامه، آرشیو آقای رضایی -که از مشتریان ما بودند- را خریدم و مراحل پیاده‌سازی را دنبال کردم و مکتوب هم شد. تقریباً پانزده هزار صفحه موسیقی را پیاده کردم و حدود سال 79 ازدواج کردم.

از همان زمانِ پیاده‌‌سازی آرشیو نگارش کتاب «هزاردستان» را شروع کردم که شامل کلیه ترانه‌ها و تصنیف‌های ایرانی از عهد ناصری تا انقلاب اسلامی بود. همسرم می‌گفت زن اول تو آن کتاب است! به جایی رسیدیم که با هنرمندان باید این‌ها را چک می‌کردیم، چون اطلاعات قطعات همگی به‌روز نبودند. مثلاً شعری بود که آقای تورج نگهبان و آقای معینی‌کرمانشاهی هر دو می‌گفتند برای من است. جالب بود صفحه‌ای داشتیم که در یک دوره چاپ شده بود و روی یک نسخه نام تورج نگهبان و روی نسخه دیگر نام معینی‌کرمانشاهی درج شده بود. این اختلافات باعث شد تا با اهالی این حوزه بیشتر پیش برویم و اطلاعات کتاب را بتوانیم درست‌تر استخراج کنیم. برای این منظور، نزدیک به 150 نفر از اساتید و خوانندگان سبک‌های مختلف و آهنگسازان و ترانه‌سرایان به ما کمک کردند. تا اینکه من یک روز خدمت استاد محمدعلی شیرازی رسیدم و ایشان گفتند که تو اگر یک شرکت موسیقی راه بیندازی، خورشیدی در این کار خواهی بود.


* سال 78 بود؟

بله، حدود سال 78 یا 79 بود. صحبت ایشان را جدی نگرفتم و احساس کردم تعارف می‌کنند و محبت دارند. یک مرتبه دیگر خدمت ایشان رسیدم و روی این موضوع اصرار داشتند. من بدم نیامد، چون سابقه‌ای در کتاب فروشی و کار فرهنگی داشتم و در موسیقی هم به یک قوامی رسیده بودم و کلاً به قول خوش‌نویس‌ها مشق نظری زیادی داشتیم. تا اینکه خدمت آقای «مهرجردی» در ارشاد رسیدم که رئیس شورای ارزشیابی و نظارت وقت بودند. به ایشان گفتم می‌خواهم یک شرکت موسیقی داشته باشم ولی گفتند که نمی‌شود، چون به اندازه کافی شرکت داریم و الان ظرفیتش وجود ندارد! من پیگیری کردم و ایشان گفتند می‌توانید امتیاز یکی از شرکت‌های موجود را بخرید. آن زمان دوستی به نام آقای دانایی داشتم که ایشان مالک شرکت «ساقه» بودند. یک روز به دفتر آقای مشایخی آمده بود تا امتیاز شرکتش را بفروشد و من توانستم آقای دانایی را پیدا کنم. ایشان قصد داشت امتیاز شرکت را به قیمت پنج‌میلیون تومان به من بفروشند. با هم صحبت کردیم و هشتاد درصد امتیاز شرکتش را به قیمت چهار میلیون تومان خریدم. آقای دانایی مسائلی داشتند که باعث ایجاد مشکل در روند کاری ما شده بود و به جایی رسیدیم که نمی‌توانستیم همکاری کنیم و نهایتاً من آن بیست درصد بقیه را هم خریدم. شرکت «ساقه» در آن زمان 63 آلبوم کلاسیک و یک آلبوم ایرانی تهیه کرده بود. در ادامه، نام این شرکت را به «آوای باربد» تغییر دادیم و آقای مجید عباسی، لوگوی آن را طراحی کرد.


* سرنوشت کتابی که در دست نگارش داشتید، چه شد؟

آن کتاب که اطلاعات جامع و بسیار کاملی از موسیقی ایران را شامل می‌شد، در چهار هزار صفحه صفحه‌بندی شد. اما ارشاد ممیزی کرد و 2800 صفحه از آن کتاب حذف شد! نامه‌ای نوشتیم و اعتراض خود را نسبت به این ممیزی غیرکارشناسی عنوان کردیم. مثلاً نکته جالب این بود که معینی کرمانشاهی را با «معین» خواننده اشتباه گرفته بودند و همه صفحاتی که اسم ایشان بود را حذف کرده بودند! در حالی که اگر عنوان این کتاب یعنی «هزاردستان؛ دایره‌المعارف معظم ترانه و تصنیف در ایران از عهد ناصری تا انقلاب اسلامی» را می‌خواندند، متوجه می‌شدند که معینی کرمانشاهی ارتباطی به آن خواننده ندارد. یا مثلاً «پری آقابابایف» را نمی‌شناختند و همه اسامی زن‌ها را خط زده بودند! این کتاب 32 مرتبه در شورای ارشاد رد شد و من 32 مرتبه از آن دفاع کردم. در جلسه سی‌ودوم بحث کردیم و از طریق زنده‌یاد «بابک بیات» با آقای گودرزی در بخش پژوهش ارشاد آشنا شدم که نگاه بسیار مثبتی نسبت به این کتاب داشتند.

بالاخره کتابی که 2800 صفحه حذف داشت، تنها با 17 صفحه حذف مجوز انتشار و رأی پژوهشی گرفت. رأی پژوهشی به این معنا است که از طرف ارشاد، به این کتاب وام تعلق می‌گیرد. حدود سال 82 یا 83 بیش از 49 میلیون تومان به این کتاب وام دادند. پس از تغییر دولت در سال 84، تعهد گرفتند که این کتاب چاپ نشود! روال بر این صورت بود که اگر کتاب چاپ می‌شد، پس از شش ماه تنفس، 16 درصد سود به این وام تعلق می‌گرفت که هشت درصد سود را ارشاد متقبل می‌شد. کتاب چاپ نشد و وام 49 میلیون تومانی را از ما 89 میلیون تومان پس گرفتند! صدای ما هم به جایی نرسید و الان هم ناراحت نیستم. چون کتاب «هزاردستان» مسیر انتشارات «آوای باربد» را ایجاد کرد. من تا سال 93 در «آوای باربد» بودم و پس از یک‌سری اختلافات سلیقه‌ای و کج‌فهمی برادرم و شریکم از آنجا جدا شدم.


* پس شناخت شما از موسیقی کاملاً تجربی بود؟

بله. من یک دوره کوتاه تار و سه‌تار کار کردم و از سوی خانواده نه‌تنها استقبال نشد، بلکه سرکوب هم شد. هیچ گلایه‌ای ندارم و آن چیزهایی که در آن روزگار نداشتم را سعی کردم بعداً به علاقه‌مندانش ارائه کنم.

* مقوله تهیه‌کنندگی در ایران نسبت به مقیاس بین‌المللی یک شوخی است *


* تعریف شما از تهیه‌کننده چیست و تا چه حد نسبت به تهیه‌کنندگی در مقیاس جهانی شناخت دارید؟

مقوله تهیه‌کنندگی در ایران نسبت به مقیاس بین‌المللی یک شوخی است. ما در ایران در واقع تعهدات دوطرفه‌ای بر مبنای داشته‌ها و توانایی‌های خود به همدیگر می‌دهیم. تهیه‌کنندگی در ایران با خارج از کشور هیچ الگوی مشترکی ندارد. همان‌طور که آهنگ‌هایی که در ایران مطرح می‌شود، با هیچ الگوی جهانی همخوانی ندارد. در ایران، اغلب آهنگ‌ها شانسی موفق می‌شوند و از قاعده خاصی پیروی نمی‌‌کنند.


* به نظر شما به عنوان یک تهیه‌کننده، موسیقی پاپ خوب موسیقی‌ای است که خوب بفروشد یا موسیقی‌ای که المان‌های هنری و ماندگاری در آن وجود داشته باشد؟

مهم‌ترین اِلِمان موسیقی پاپ، ماندگاری است. مگر موسیقی پاپ قبل از انقلاب شنیده نمی‌شد؟ چارچوب درستی داشت و به همین دلیل شنیده می‌شد. موسیقی پاپ حتی اگر مصرفی باشد هم باید نکات هنری و ماندگاری را مد نظر قرار دهد. به نظر من اینکه ده سال پیش چندین خواننده داشتیم که الان از آنها خبری نیست، یک ایراد بزرگ است.



* در گذشته و الان چه ملاک‌هایی برای همکاری با یک خواننده پاپ داشته‌اید و دارید؟

توجه به شعر و ملودی، مهم‌ترین ملاک من برای همکاری با یک خواننده یا اثر پاپ است و برای کار کردن راغب می‌شوم. خیلی‌ها برایم کارهایی آورده‌اند که شاید مورد پسند جامعه قرار می‌گرفت اما چون خودم دوست نداشتم، با آنها همکاری نکردم.


* اگر خواننده بااستعدادی را ببینید که مشهور نیست و پول هم ندارد، آیا حاضر به سرمایه‌گذاری روی او هستید؟

حتماً کمکش می‌کنم. همین الان دو سه خواننده جوان دارم که فکر می‌کنم موفق می‌شوند و اتفاق خوبی برایشان رخ می‌دهد. در حال تهیه شعر و ملودی برای آنها هستم.


* اگر بخواهید سه تهیه‌کننده موفق را برای ما نام ببرید، به چه نام‌هایی اشاره می‌کنید؟

موفق یا فرهنگی؟


* سه تهیه‌کننده موفق و سه تهیه‌کننده فرهنگی نام ببرید.

سلیقه آقایان محمد موسوی، رامین صدیقی و منوچهر آزادی را در میان تهیه‌کننده ها دوست دارم و این دوستان هر کاری منتشر کنند، حتماً می‌خرم. آقایان حسین توتونچیان، محسن رجب‌پور، محمد جلیل‌پور و صدرالدین حسین‌خانی هم تهیه‌کننده‌های موفق بازار موسیقی هستند. این دوستان علاوه بر موفقیت، سابقه این کار را هم دارند. اما تا کنون از تهیه‌کننده‌های نسل جدید، حرکت فرهنگی خاصی ندیده‌ام. نسل جدید تهیه‌کننده‌ها بیشتر مشغول برگزاری کنسرت‌های پاپ هستند و درآمد خوبی هم دارند؛ اما بهتر است کمی هم به کارهای ارکسترال یا سنتی توجه داشته باشند.

* صدای اکثر خواننده‌های پرطرفدار پاپ امروز برای من تداعی‌کننده نوحه و تعزیه است *


* بین خواننده‌ها سه نفر موفق از دیدگاه شما چه کسانی هستند؟

سیروان خسروی از لحاظ سواد و کیفیت کاری در سطح بالایی قرار دارد. با وجود مسائلی که با سیروان داشته‌ام، به نظرم او یکی از بهترین‌های ایران است. صدای حمید حامی را خیلی دوست دارم و از شنیدنش بسیار لذت می‌برم. صدای اکثر خواننده‌های پرطرفدار پاپ امروز برای من تداعی‌کننده نوحه و تعزیه است. صدای محسن چاوشی، محسن یگانه، محمد علیزاده، رضا صادقی و حامد همایون همه در یک رِنج هستند و ته‌صدای آنها به جای اینکه ما را شاد کند، محزون می‌کند. این صداها در سلیقه من نیست و ترجیح من شنیدن صدای حامی و کارهای سیروان خسروی است. کارهای زانیار خسروی را هم دوست دارم. علیرضا قربانی، سالار عقیلی و همایون شجریان را دوست دارم و پیگیر کارهایشان هستم. صدای وحید تاج و علی زندوکیلی را هم دوست دارم. مجید حسین‌خانی کارهایی خوانده که مناسب صدایش نبوده ولی او را هم دوست دارم. استاد محمدرضا شجریان هم کاملاً مجزا است و دلیل اینکه از ایشان نام نبردم، این است که قابل‌قیاس با دیگران نیستند و ایشان در عرش هنر قرار دارند. کارهای قدیمی آقای شهرام ناظری را دوست دارم و به کارهای جدیدشان علاقه ندارم.


* و چه برنامه‌هایی برای آینده دارید؟

یک پروژه کتاب‌خوانی را آغاز کرده‌ایم. تقریباً صد جلد کتاب است که نسخه دیجیتال آن از سوی موسسه «نوار» منتشر می‌شود. من به سراغ داستان‌ها و مترجم‌ها و صداهای خوب رفته‌ام. یک آلبوم نیمه‌کاره با علیرضا قربانی دارم که نمی‌دانم چه زمانی به نتیجه برسد و با توجه به اینکه ایشان هم ناشر هستند، شاید بخواهند خودشان آن را منتشر کنند. یک کار با سالار عقیلی و استاد مسعود شعاری داریم. مجموعه «وداع یار» را با سالار عقیلی داریم که در حقیقت همان «مایه ناز 2» است. یک کار بسیار شنیدنی با سالار عقیلی داریم که آهنگسازانش خانم دکتر نسیم شاملو و پیمان خازنی هستند و روی عاشقانه‌های مهدی مظاهری ساخته شده است. این آلبوم کاملاً از عشق زمینی می‌گوید و فضای کار، کوارتت است. یک کار از ستار هوشیاری‌پور هم داریم که وحید تاج خوانده است. آخرین کار فرشید اعرابی را هم ما منتشر کردیم.