توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ☺ تاپیک شادی ☺ : جملات کوتاه + ترول + پیامک و سرگرمی + آپدیت
yaran
10-26-2014, 08:53 PM
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭼﺘﻪ ؟
ﺳﺮﺩت شده ؟
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﻐﻠﻢ ؟
این بود گفتگوی ﺩﯾﺸﺐ من با متکام
yaran
10-26-2014, 08:54 PM
پروانه اگر سوخت …
می خواست دور شمع قرتی بازی در نیاره خاک بر سر ایکبیری
yaran
10-26-2014, 08:54 PM
شونه آدم که هیچی
شونه تخم مرغم پیدا نمی شه
سرمونو بذاریم روش یه دل سیر گریه کنیم
yaran
10-26-2014, 08:55 PM
سر تو بزار رو شونه هام خوابت بگیره
جا خالی می دم بخوری زمین حالت بگیره
yaran
10-26-2014, 08:55 PM
سیب ، هلو ، انار ، خیار و کیوی
این همه میوه
تو چرا شبیه شلغمی؟
yaran
10-26-2014, 08:55 PM
ای همه دارو ندارم
ای تو ماه شب تارم
جز تو من کسی ندارم
که سرکارش بذارم؟
yaran
10-26-2014, 08:56 PM
دقت کردین اگه انگشتت با تبر قطع شه
دردش کمتره تا اینکه با کارتن یا مقوا بریده بشه؟
مطمئن نیستی ؟
خوب همین الان تستی بزن !
yaran
10-26-2014, 08:56 PM
__[ ]_____|
‘-@——@- ‘
این نیسان با یک بشکه محبت قاچاق تقدیم به تو
فقط دمت گرم
بی زحمت مسیج رو پاک کن نیسان دزدیه
yaran
10-26-2014, 08:56 PM
به زنبور عسل می گن می تونی
در عرض 10 دقیقه 3 تا گل بخوری؟
می گه مگه من استقلالم ؟
yaran
10-26-2014, 08:57 PM
آپشن های گوسفند
بو می ده
سبزی می خوره
گاهی می خوابه
پیامک سرکاری را با دقت تا تهش می خونه
yaran
10-26-2014, 08:57 PM
پیرمرد نگران به افق می نگریست
و در فکر زمین شخم نزده و گاوش بود
اما گاو بیخیال داشت اس ام اس می خوند
چیه شخم می زنی یا تو فکر تلافی هستی؟
yaran
10-26-2014, 08:58 PM
قبول ! زیبا رویان وفا ندارند !
اما تو دیگه چه مرگت بود ؟
yaran
10-26-2014, 08:59 PM
اون چیه که چشم داره ولی نمیبینه !؟
پا داره ، ولی حرکت نمیکنه !؟
بال داره ولی پرواز نمیکنه !؟
نوک داره ولی غذا نمیخوره !؟
پرنده ی مرده ! :d
yaran
10-26-2014, 09:00 PM
وقتی بارون می بارد همه چیز زیبا میشه . . .
گل ها
درخت ها
همه چیز
میگماااااااااا . . .
میخوای یه سر زیر بارون برو شاید فرجی شد
yaran
10-26-2014, 09:00 PM
یه عدد تو ذهنت بیار
ضرب در ۲ کن
به علاوه سنت کن
۸ تا ازش کم کن
نتیجش رو بی خیال قلیونت خونست ؟
yaran
10-26-2014, 09:01 PM
بدون زشتی ، زیبایی معنی نداره
بدون نفهمی ، فرزانگی معنی نداره
میبینی؟ دنیا به تو احتیاج داره
yaran
10-26-2014, 09:01 PM
عزیزم در این که تو هولو یی شکی نیست
فقط ته بار بودی ، یکم لِه شدی !
yaran
10-26-2014, 09:01 PM
شازده کوچولو از سیارشون زنگ زد به روباه و گفت :
چرا آدمها اینقدر از یکدیگر بت می سازند ؟
صدا آمد :از بی ادبان !
فهمید اشتباهی شماره لقمان رو گرفته، قطع کرد . . . ! :|
yaran
10-26-2014, 09:02 PM
یه خانم دارم مااااااااااه
دست پخت عالی ، کدبانو ، پر احساس ، زیبا . . .
حجابش که ۲۰ اِ . . .
خوش اخلاق و اهل فکر و . . .
خلاصه کم از خانمی هیچی کم نداره . . .
فقط مشکل اینه که :
دقیقاً نمی دونم کیه و کجاست . . .
ولی عاشقشم ، خدا حفظش کنه :
yaran
10-26-2014, 09:02 PM
از خدا میخوام موانع رو از سر راهت برداره . . .
آخه خر نمی تونه مثل اسب از موانع بپره !
yaran
10-26-2014, 09:04 PM
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢِ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪ ﮐﺸﺘﯽ ، ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺳﭙﺮی کرﺩ . . .
ﭘﺲ ﺍﺯ ۱۵ ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻩ ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧﺶ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ اون جسم رو ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﯾﺪ :
.
.
.
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﻪ !
ﻧﮑﻨﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻩ ؟
ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺨﯿﻠﺖ ﻗﻮﯾﻪ ! :|
yaran
10-26-2014, 09:05 PM
یه ژاپنی به زنش میگه :
” TiKi Taki ”
زنش میگه :
” Kua Nini ”
ژاپنی ناراحت میشه میگه :
” taka anji radiyumba yaku ”
زنش گریه میکنه میگه :
” mimi takunı kakabında misamihi ”
یه جوری میخونی انگار سر در میاری با مسائل خانوادگی مردم چیکار داری ؟
yaran
10-26-2014, 09:05 PM
از عشق های یه طرفه متنفرم :
مثل عشق به ته دیگ سیب زمینی
عشق به پنیر تبریز
عشق به بستنی میوه ای با دوتا اسکوپ شاتوت
عشق به آب زرشک
عشق به ذرت مکزیکی !
yaran
10-26-2014, 09:05 PM
یه سوال فنی داشتم !
اگه وقتی که از حموم میایم بیرون کاملن تمیز شدیم !
چرا حوله ها کثیف میشن ؟!
yaran
10-26-2014, 09:06 PM
نمکيه به دختره شماره ميده. دختره ميگه از کي تا حالا؟ نمکيه ميگه از وقتي ايرانسل اومده
yaran
10-26-2014, 09:07 PM
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر و می دانی که کویر بدون باران زنده است. پس برو بمیر
yaran
10-26-2014, 09:07 PM
امیدوارم امشب که می خوابی قشنگترین و بهترین آدم دنیا رو تو خواب ببینی، ولی سعی کن بهش عادت نکنی. آخه من هر شب نمی تونم بیام تو خوابت!
yaran
10-26-2014, 09:08 PM
مي دوني چرا من هيچوقت صدقه نمي دم؟؟؟
چون نمي خوام تو از من دور بشي.. آخه ميگن صدقه بلا رو از آدم دور مي کنه
yaran
10-26-2014, 09:08 PM
من سر راه تو دامی از عشق پهن کردم ولی تو به سرعت از کنار آن رد شدی و گفتی میگ میگ.. . .
Gharibeashena
10-26-2014, 09:09 PM
یاران یه چیزی میشه بگم (sm175)
yaran
10-26-2014, 09:09 PM
اگر مي خواهيد زندگي جديدي داشته باشيد با ما تماس بگيريد.. (سازمان بازیافت زباله)
yaran
10-26-2014, 09:09 PM
یاران یه چیزی میشه بگم (sm175)
بفرما حق تقدم با شماست(sm10)
yaran
10-26-2014, 09:11 PM
سرنوشت سه دفعه بهت دروغ ميگه؟ اولين بار وقتي به دنيات مياره دومين بار وقتي عاشقت ميكنه سومين بار هم زندگي رو ازت ميگيره تا بفهمي همش خواب بود و بس
yaran
10-26-2014, 09:12 PM
تنهایی ، شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام
گاهی لباسِ برگ میپوشد و گاهی لباسِ برف اما همیشه هست
yaran
10-26-2014, 09:12 PM
حالا همین تنهایی بى رحم
با من رفیقى دل وفاداره
نون و نمک خوردیم، یه جورى که
دست از سر من بر نمى داره
yaran
10-26-2014, 09:13 PM
یاران یه چیزی میشه بگم (sm175)
چی شد خوابت برد(sm50)
Gharibeashena
10-26-2014, 09:15 PM
چی شد خوابت برد(sm50)هیچی بیخیال
yaran
10-26-2014, 09:16 PM
هیچی بیخیال
نه جان من بگو رو درواسی نکن
Gharibeashena
10-26-2014, 09:17 PM
یک نکته...حر بن یزید ریاحی اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.عمر سعد اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد.کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟دنیا دار ابتلاست. با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار میشود، چهرهای که گاهی خودمان را شگفتزده میکند. چطور میشود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟میگویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمیشود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی. خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و میخواهی دعا کنی، یادت نرود عافیت و عاقبت به خیریات را بطلبی.التماس دعا
Gharibeashena
10-26-2014, 09:19 PM
چارلز دیکنزچارلز دیکنز نویسنده انگلیسی می نویسد: «اگر منظور امام حسین علیه السلام جنگ در راه خواسته های دنیایی بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می کند که او فقط برای اسلام، فداکاری خویش را انجام داد».اِدوارد بِراوناِدوارد بِراون مستشرق معروف انگلیسی می گوید: «آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود، آغشته به اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ تحت لوای اسلام انجام گرفت انکار کنند».توماس ماساریکتوماس ماساریک می گوید: «گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین علیه السلام یافت می شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین علیه السلام مانند پر کاهی است در مقابل کوهی عظیم». ماهاتما گاندیماهاتما گاندی، رهبر بزرگ انقلاب هندوستان، می گوید: «من برای هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیق هایم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت
yaran
10-26-2014, 10:00 PM
اگرحلقه ازدواج طلاست ، حلقه رفاقت وفاست
به یادتم باوفا
yaran
10-26-2014, 10:01 PM
سلامتی رفیق هایی که از پل نامردی رد نمیشن
ولی تو دریای مردانگی غرق میشن
yaran
10-26-2014, 10:01 PM
شماره کفشتو بفرست تا بزنم رو پیشونیم تا همه ببینن ما خاک پاتیم رفیق !
yaran
10-26-2014, 10:01 PM
زغال اسفندتم رفیق ، میسوزم تا چشم نخوری
yaran
10-26-2014, 10:02 PM
یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانیهاست
اگر پیدا کردی قدرش را بدان
yaran
10-26-2014, 10:02 PM
گویند باغبان عمری طولانی دارد
چون با گل سر و کار دارد
ولی من عمر طولانی تر از باغبان دارم
چون رفیقی زیباتر از گل دارم
yaran
10-26-2014, 10:02 PM
سلام به تو که وجودت صفاست
عهدت وفاست
در زمانى که محبت کیمیاست
دوستى با تو ، دوستى با همه خوبیهاست
yaran
10-26-2014, 10:03 PM
یک سنگ کافی است برای شکستن شیشه
یک جمله کافی است برای شکستن قلب
یک بیت کافی است برای عاشق شدن
و یک دوست کافی است برای تمام زندگی
yaran
10-26-2014, 10:03 PM
پیامک میدهم اکنون برایت ، به قربان دو چشمان سیاهت
بده اس ام اسی تا شاد گردم ، دلم کرده کنون خیلی هوایت
yaran
10-26-2014, 10:03 PM
سلام یه زحمت واست داشتم ،
قربونت از جلو آینه گذشتی این رفیق مارو هم ببوس
yaran
10-26-2014, 10:04 PM
کثیف ترین آدمها انهایی اند که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.حمام نمیروند
yaran
10-26-2014, 10:04 PM
ای دهنت سرویس….!
.
.
..
.
.اولین جمله یک ایرانی بعد از
اشاره پلیس برای توقف کردن ماشین…
yaran
10-26-2014, 10:05 PM
ببخشید از شرکت گاز مزاحمتون میشم میشه یک گاز از لپتون بگیرم
yaran
10-26-2014, 10:05 PM
فردا ماه گرفتگی شروع می شه. اگر منو گرفتن، تو مواظب خودت باش!
yaran
10-26-2014, 10:06 PM
پسر نوح با بدان بنشست
…
…
حالا برو خونه زندگی شو ببین می گن الگانس خريده !!
yaran
10-26-2014, 10:06 PM
همسرم
همدلم
همزبونم
همپام
همدستم
همش درد میکنه
خداییش دکتر خوب سراغ ندارید ؟! [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-26-2014, 10:06 PM
طرز نگاهت،صورت ماهت، چشماي نازت، دل عاشق نوازت … منو ياد گداي سر كوچمون مي ندازه
yaran
10-26-2014, 10:07 PM
واییییییی
ترکیب رنگ قرمز و زرد چقدر قشنگ میشه !
(تحلیل دخترها از بازی بایرن مونیخ و دورتموند)
yaran
10-26-2014, 10:07 PM
سلام.. ببخشید اگه ممکنه یه دیقه این حرمت دل ما رو نگه دارین . . . من یه دستشویی برم و زودی بیام
yaran
10-26-2014, 10:08 PM
این پیام از من خوابالو
برای یک آدم خوابالو در زمان خوابالودگی ارسال شده است
لطفا خوب بخوابید ، شب خوش
yaran
10-26-2014, 10:09 PM
بخواب قشنگ ترین یار منو از خواب غفلت کردی بیدار
لالایی کن بخواب معنی عشقم الهی بمونی تو سرنوشتم
لالایی کن شبت به خیر عزیزم تمام عشقمو به پات میریزم
yaran
10-26-2014, 10:10 PM
یازهرا
شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما بی حسین شدن شما بود .
و
شرمنده تر از آنیم که شما بی حسین شدی و ما هنوز حسینی نشدیم…
نشدیم دیگه
yaran
10-26-2014, 10:19 PM
مخصوص نيمه شب:
عروسک قشنگ من قرمز پوشيده / تو رختخواب مخمل آبيش خوابيده
عروسک من چشماتو وا کن / اس ام اس تو حالا نگاه کن
عروسکم اوسگول شدي برو لالا کن!
yaran
10-26-2014, 10:20 PM
When you love someone , it’s something
When someone loves you, it’s another thing
When you love the person who loves you back
It’s everything
وقتی کسی رو دوست داری ، این یه چیزه !!!
وقتی کسی تو رو دوست داره ، این یه چیز دیگه !!!
اما وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره
این یعنی همه چیز !!!!
yaran
10-26-2014, 10:20 PM
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻻﮎ ﭘﺸﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﻪ؟؟؟؟
ﭼﻮﻥ ﻻﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻭﺿﻮﺵ ﺑﺎﻃﻠﻪ![فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺗﺎ
ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺗﻮﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴذﺍﺷﺖ .
ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻛﺘﺸﺎﻑ ﺑﻌﺪﻳﻢ ﺑﺮﺳﻢ !
yaran
10-26-2014, 10:21 PM
میدونین الاغ نمیتونه کلوچه بخوره؟
.
.
.
.
.چون انگشت نداره که لای دندوناشوتمیزکنه… من برم به کشفیات دیگه م برسم
yaran
10-26-2014, 10:21 PM
نقش سرنشین کنار راننده در ایران:
۱- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر
راهنمایی و رانندگی
۲- نگهداشتن فرمان اتومبیل هنگامی که راننده دستش بند است
۳- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی
۴- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفناست
۵- تیکه انداختن به عابرین پیاده
۶- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها
۷- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها.
۸-تشویق راننده برای لایی کشی
۹- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها
۱۰- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا
۱۱-خوابیدن با صدای خرو پف زیاد در جاده ها
۱۲-زنده ماندن در تصادفات شدید؛ در حالیکه راننده بیچاره تیکه تیکه میشود؛
۱۳-و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده!
yaran
10-26-2014, 10:22 PM
اگر در حالی که این اس ام اس را میخوانید ، پشت کامپیوتر خود قوز کرده اید
لطفا صاف بشینید و به کار خود ادامه دهید !
yaran
10-26-2014, 10:23 PM
از یارو میپرسن راسته که میگن شما اول فحش میدین بعدا سوال میکنین ؟
یارو میگه : گ*وه خورده ، کی گفته ؟
yaran
10-26-2014, 10:23 PM
آيا ميدونستين مريخيا وختى پاشون پيچ ميخوره زمين نميخورن؟؟!!!!!
مريخ ميخورن
.
.
.
من برم پى اکتشافات بعديم
من چقد باهوشم
خدایا ممنونم ازت :||
yaran
10-26-2014, 10:23 PM
مورد داشتیم برای قطع آبریزش بینی، 3 روز آب نخورده!!!
هیچی دیگه بدبخت الان تُف هم نداره چه برسه به آبریزش بینی!!!!
yaran
10-26-2014, 10:24 PM
میدونید چرا خرس های قطبی بی سوادن ؟؟؟؟؟
.
.
.
.
چون اونجا همش برف میاد مدرسه ها تعطیله !!!
yaran
10-26-2014, 10:24 PM
ﻣﻮﺭﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﮐﻼﺱ ﺧﻂ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺴﺮﺍ ﺍﺯﺵ ﺟﺰﻭﻩ ﺑﮕﯿﺮﻥ :)))
yaran
10-26-2014, 10:25 PM
این خارجیا با ابداع کلمه ی “lol”,به جای “loud out laughمثلا میخواستن بگن ما خیلی مبتکریم!!
اما قهرمانان ایران زمین با ابداع “خخخخخخ”به معنای “خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر نبینی”
نقشه ی دشمنان را نقش بر آب کردند!
yaran
10-26-2014, 10:26 PM
با موتور داشتم میرفتم استخر
یه جا وایستادم که آدرسو بپرســـیم :
گفتم: ببخـشیـد…
طرف گفت: خاهش مــی کنــم!
رفت [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-26-2014, 10:27 PM
اونقده کیف میده به یکی بگی وایسا ازت عکس بگیرم..
بعد
ازش فیلم بگیری [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] )))
عین منگلا نگا میکنه [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] )))
۱ بار امتحان کن!
yaran
10-26-2014, 10:27 PM
ﻣﻦ ﺷﺒﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ ،ﮔﻮﺷﻴﻤﻮ ﺳﺎﻳﻠﻨﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺣﺎﻻ ﻫﯾﭽﮑﺴﯽ ﻫﻢ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﻧﻤﻴﺰﻧﻪ ﻫﺎ ﺍﻣﺎ ﺧُﺐ ﻛﻼﺱ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻔﻆ کنم
yaran
10-26-2014, 10:28 PM
پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد و بعد یکی دیگه و پشت بندش یکی دیگه
مردی که کنارش نشسته بود گفت : این همه شکلات بر دندونات مضره
پسرک جواب داد : بابابزرگم ۱۳۵سال عمر کرد ، مرد گفت : با خوردن شکلات ؟
گفت : نه بابابزرگم فقط سرش تو کار خودش بود !
yaran
10-26-2014, 10:28 PM
ینی میشه یه روزی بیاد وقتی مهمون داریم ،
بار اول که گفت : دیگه رفع زحمت کنیم
رفع زحمت کنه !؟
yaran
10-26-2014, 10:31 PM
مورد داشتیم شخصی توی عروسی مدعی شده غذا بهش نرسیده
داماد تقاضای ویدئو چک داده
yaran
10-26-2014, 10:33 PM
یکی از هموطنان عزیز و دوست داشتنی تو پیجِ ناسا کامنت گذاشته داداش سفینه ی دست دومِ تمیز ۸۹-۸۸ سراغ نداری؟؟؟
yaran
10-26-2014, 10:33 PM
مورد داشتیم دختره رفته پمپ بنزین یارو بهش گفته آزاد یا دولتی !?
دختره گفته پیام نور !!!
دونفر سکته کردن یک نفر غش کرده دولتم سهمیه بنزینه جایگاه قطع کرد :
yaran
10-26-2014, 10:34 PM
مورد داشتیم دختره رفته لاک بخره فروشنده گفته اصل…
.
.
.
.
.
گفته رها 22تهران…
Gharibeashena
10-26-2014, 10:35 PM
(sm77)
yaran
10-26-2014, 10:35 PM
یه دوست چینی داشتم !
آقا زد مریض شد
واسه ﻋﻴﺎﺩتش رفتم ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
کنار تختش وایسادم!
دوست چینیم بهم ﮔﻔﺖ : ﭼﻴﻨﮓ ﭼﻮﻧﮓ ﭼَﻦ ﭼﻮﻭﻭن…
و جونشو ﺩﺍﺩ به شما بدبخت…!!!
ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ رفتم ﭼﻴﻦ…
اونجا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم
اون مرد چینی بهم گفت :
ﭘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﻴﻠﻨﮓ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﻛﺼﺎﻓططﻄﻄ
yaran
10-26-2014, 10:36 PM
(sm77)
چی شده عزیزم
yaran
10-26-2014, 10:40 PM
بدیه هدفون اینه ، که هروقت میزنم به گوشم
با نگاه کردن به چشم اطرافیانم احساس میکنم وارد یه بازی کثیف شدم
که خودم ازش خبر ندارم همش استرس میگیرم!
yaran
10-26-2014, 10:41 PM
گوشیم مونده خونه دوستم رفتم بگیرم,
دیدم بیست تاپیام دارم بازش کردم:
.
.
.
دیدم:دوستم نوشته گوشیت مونده خونه ی مابیا ببرش!!!
یعنی مخ در حد خیار
yaran
10-26-2014, 10:42 PM
سر امتحان شهری دختره اومد نشست
پشت فرمون
سرهنگه گفت خانوم روشن کن
برو عقب..
.دختره ماشینو روشن کرد
پیاده شد رفت عقب نشست…………
دیگه کسی سرهنگ و از اون روز ندیده
yaran
10-26-2014, 10:49 PM
طرف ۱۵ سال دعا می کرد
و از خدا پسر می خواست
در سال شانزدهم جبرئیل نازل شد
و گفت دهنمونو سرویس کردی
، اول باید زن بگیری!میفهمی؟ زن!
yaran
10-26-2014, 10:49 PM
یه بار کلاس سوم که بودم یادمه زنگ فارسی معلم اومد سر کلاس
خیلی محترمانه و با صدای بلند گفت :بچه ها کتابها را بگشایید
ما هم همه باهم کتابارو باز کردیم و یکصدا گفتیم :گشاااااادیم [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند] ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
yaran
10-26-2014, 10:51 PM
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ
ﻋﺰﯾﺰﻡ : ﺳﻼﻡ
ﺑﺮﺍﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ
ﭘﺪﺭﻡ ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻢ
ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺷﻮﻫﺮ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻡ . ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ
Send to
یونس ، پوریا ،ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﺩﺭ ، ﻣﺼﯿﺐ ، ﻫﻮﺷﻨﮓ ، ﻓﺮﺯﺍﺩ ، ﺭﺍﻣﯿﻦ
ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ، ﺭﺍﻣﯿﻦ ﺑﺰﺭﮔﻪ ، ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻓﮑﺎﺭ ، ﺣﺴﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﭼﯽ ،
ﻣﻌﻠﻢ ﺯﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺳﯿﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻃﻼﻕ ﺩﺍﺩﻩ …!
8813222
10-26-2014, 11:48 PM
(sm93)
pirana
10-27-2014, 12:02 AM
عاقا تاپیک رو باید تعطیل کنیم یا اگه به کسی بر نمیخوره اجازه هست پست بزاریم؟
لطفا همه دوستان بیان نظراشونو بگن تا بدونیم نظر جمع چیه؟
من موشکولی ندارم... میترسم سختتر کنترل کنن امیر خودمون از ترس فـــ|لتـ|ـر باز همه رو نابود کنه (sm25)
yaran
10-27-2014, 12:51 AM
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ پسره رفته خواستگاری
بعد خانواده هاشون رفتن تو اتاق با هم آشنا بشن
yaran
10-27-2014, 12:52 AM
یارو میره دکتر میگه شبها خواب می بینم با خرها فوتبال بازی میکنم. دکتر میگه این قرصهارو بخور. یارو میگه میشه از فرداشب بخورم؟ دکتر می پرسه چرا؟ میگه آخه امشب فیناله.
yaran
10-27-2014, 12:52 AM
زن غضنفر : بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟
غضنفر : ببخشید عزیزم! نمی دونستم این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!!
yaran
10-27-2014, 12:52 AM
غضنفر رو میفرستن دنبال نخود سیاه پیداش میکنه!
yaran
10-27-2014, 12:53 AM
امروز دست خط بچگیامو بردم داروخانه…
یا رو شربت سینه بهم داد
خخخخخ
yaran
10-27-2014, 12:54 AM
آقا ما یه بار میخواستیم حس خرپولی بهمون دست بده.
عین تو فیلما یه ده تومنی به تاکسی دادیم گفتیم بقیه اش مال خودت از ماشین پیاده شدیم.
راننده ی عزیز لطف کرد زد تو ذوقمون گفت :آقا کجا؟ کرایه تون ۱۱تومنه
yaran
10-27-2014, 12:55 AM
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﮑﺲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ , ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻣﻨﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺟﺪﯾﺪﻡ !…
.
.
.
.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺯﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻻﻥ ﺯﻧﺪﺍﻧﻪ..
yaran
10-27-2014, 12:55 AM
خانمه پشت فرمون بود، چراغ سبز شد نرفت
زرد شد نرفت ! قرمز شد نرفت!
افسر رفت پهلوش گفت خانوم شرمنده ما همین 3 رنگ و بیشتر نداریم پسندتون نشد؟
yaran
10-27-2014, 12:56 AM
وقتی مو تو غذا باشه
فرق نمی کنه مزه ی دلبر باشه یا سیبیل اصغر اقا
yaran
10-27-2014, 12:57 AM
دختره استتوس گذاشته…آسمان غرغر میکند…شاید او هم دلش پر است
.
.
.
.
.
.
منم زیرش نوشتم پس برو یه گوشه یه وقت نرینه روت [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
به ثانیه نکشید بلاکم کرد [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
خوبی هم نیومده به اینا [فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-27-2014, 12:58 AM
یه بار چینیه میشینه جلوى آینه
هرچى شکلت درمیاره تصویرش تو آینه تکون نمیخوره
بعد متوجه میشه آینه نیست، داداششه که روبروش نشسته
yaran
10-27-2014, 12:58 AM
یکی از فانتزی هایی که جدیدا ذهنمو مشغول کرده اینه که وقتی گوشی نوکیا رو روشن میکنم اون دو نفر کی هستن که با هم دست میدن؟؟؟؟؟
yaran
10-27-2014, 12:59 AM
بعد یع عمری یه خبرنگار اونم خانوم داشت بام مصاحبه میکرد تو محلمون . منم بادی ب غضب انداخته بودم و خیلی شیک داشتم جوابشو میدادم
یهو یکی از اون طرف خیابون داد زد با این مصاحبه نکنید این اسگل محلمونه
.
نیگاه کردم دیدم داداشمه
yaran
10-27-2014, 01:01 AM
دیشب دور همی نشسته بودیم
داشتیم تلوزیون میدیدیم یه دفعه یه بچه رو نشون داد که
پستونک تو دهنشه
بعد دیدم دایی بنده یهو خندش گرفت
گفتم چیزی شده؟؟
گفت یاد دوران بچگی تو افتادم …
انگشت شصت پامو میکردم تو حلقت
چون شور بود خوشت میومد ساکت میشدی !!! ….من0__0. داییم **** پستونک
yaran
10-27-2014, 01:02 AM
به بعضيابايدگفت:ازخودت كه گذشت ؛ولي خدا يه عقلي به بچه هات بده!!
yaran
10-27-2014, 01:03 AM
مورد داشتیم
پسره تو صف بانک به دختره گفته چند نفرجلوتن
دختره برگشته گفته
والا دوتا خواهر بزرگتردارم که جلوم هسن
ولی اشکال نداره اگه میخای بیا منو بگیر
.
.
.
.
.
.
نخندین خب حق دارن شوهر دوست داره
yaran
10-27-2014, 01:49 AM
دوربین موبایل رو در حالت فیلمبرداری گذاشتم تو یخچال٬در رو بستم و پس از سالها بالاخره مطمين شدم که در یخچال رو ببندی لامپش خاموش میشه!!!
yaran
10-27-2014, 01:49 AM
چه برایمان آورده ای مارکو؟
.
.
.
.
.
.
.
از سرزمین پارس برایتان زهرمار آورده ام کصافطا
مگه من سر گنج نشستم که هر دفعه میرم هر قبرستونی واسه شما روانيا سوغاتی بیارم؟!!
(هیـــــس…هیچی نگید! مارکوپولو عصبانیه)
yaran
10-27-2014, 01:49 AM
پسرخاله م کلاس چهارمه تو لاین سه تا دوست دختر داره!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من هم سن اين بودم ظهرا تلويزيونو از برق ميکشیدم عمو قناد از توش نياد بيرون بخورتم . . .
yaran
10-27-2014, 01:50 AM
بچه بودم وقتی اسفناج میخوردم حس میکردم زورم بیشتر شده،میرفتم تو کوچه دعوا
.
.
. مثله خر کتک میخوردم، بر میگشتم
yaran
10-27-2014, 01:50 AM
رایج ترین دلیل پسرا براى جمع نکردن رختخوابشون :
.
.
.
شب دوباره باید بیام بخوابم دیگه…..!!!!!!!!
yaran
10-27-2014, 01:50 AM
یه مدت تو مغازه کار میکردم،به هر کی بقیه پولشو میدادم میگفتم مبارکتون باشه،از اون موقع تا حالا تو هر مغازه ای که میرم هر چیزی که میخرم به فروشنده میگم مبارک باشه!دیروز زنگ زدم برام غذا بیارن وقتی پول دادم گفتم مبارک باشه یارو انقدر خندید که داشت بدون موتور بر میگشت رستوران!!!!
yaran
10-27-2014, 01:51 AM
دقت کردین اینایی که توی ترافیک بوق میزنن همون افرادین که وقتی بری دستشویی میان در میزنن!!!!!!
yaran
10-27-2014, 01:51 AM
اغا میخوام از جدید ترین اکتشافاتم براتون بگم!!!!
هیچ میدونین freezer معنیش چیه؟؟؟نمیدونین؟؟؟
free به معنای ازاد و zer هم که همون حرف زدن خودمونه.حالا روهمدیگه معنیه -آزادی بیان- میده و در زبان محاوره ای به شخصی اطلاق میشه که وراج باشه!!!
نه خداییش اطلاعاتو حال کردین؟؟؟
yaran
10-27-2014, 01:52 AM
ﺭﻓـﺘـﻢ ﺩﮐـﺘـﺮ ﻣﯿـﮕﻢ ﻣﻔﺎﺻـﻞ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳـﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯿـﮑﻨـﻪ. . .
.
.
.
ﻣﯿﮕـﻪ لاين و وايبر رو ﭘﺎﮎ ﮐﻦ
ﺧـﻮﺏ ﻣـﯿﺸﻪ..!!
انصافا خوب دکتری بودا…
yaran
10-27-2014, 01:53 AM
مورد داشتیم دختره واسه دست انداز، بوق زده بره کنار
دست انداز از خنده صاف شده
yaran
10-27-2014, 01:53 AM
یکی از فامیلا فوت کرده بود !
سرمراسم خاکسپاری بودیم که یکی دیگه از فامیلای همین جوری ک داشت گریه میکرد
یهو گفت :سابقه نداشت حسین بمیره :((((
هیچی دیگه وسط عزا وابستگان داشتن سنگ قبر مرحومو گاز میزدن:)))
yaran
10-27-2014, 01:54 AM
من بر عكس خيلي ها:
اخلاقم سگ نيست . . . رفتارم تك نيست . . . امثالم كم نيست . . . فازم غم نيست . . . صدام بم نيست . . . كمرم خم نيست . . . حرفام سم نيست . . . چشمام نم نيست . . .
من خاص نيستم . . . آس و پاس نيستم . . . دنبال مخاطب خاص نيستم . . . عاشق ياس نيستم . . . براي هيچ كس لاستيك زاپاس نيستم . . . من عقده اي و بي احساس نيستم . . .
بازم بگم؟؟
yaran
10-27-2014, 01:55 AM
غضنفر تراکتور میخره ، روشنش میکنه ، هر کاری میکنه نمیتونه خاموشش کنه میبنددش به درخت
yaran
10-27-2014, 01:56 AM
یکی از عادت های بابام اینه که خیلی رسمی اس ام اس مینویسه اس ام اس داد : سر را خود یک عدد ماست بگیر و به خانه بیاور!!! منم جواب دادم :چشم پدر چه نوع ماستی برای میل کردن مد نظر دارید؟؟ آیا ماست سون میتواند مطابق سلیقه ی خاص شما باشد؟ یا گونه ی دیگری خریداری کنم؟ زنگ زد بهم گفت بی شعور ادای منو در میاری؟؟ فقط منتظرم برسی خونه میدونم چیکارت کنم!! . . هم اکنون پاسی از شب گذشته و من با یک سطل ماست در خیابان نشسته ام
yaran
10-27-2014, 01:57 AM
امروز یه دختره رو دیدم .. لامصب به تنهایی باغ وحشی بود برا خودش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ساپورت گورخری ،
مانتو پلنگی ،
چشاش مثل آهو،
پاها مثل اسب،
قد ماشالا ؛ زرافه ،
لب شتری،
اخلاق سگی!! ،
صداش عین قناری،
دندوناش مثل صدف .
ناخن هاش مثل خرس،
راه رفتنش نگو…مثل کبک…
.
.
.
از همه جالبتر اینکه صداش میزدن : پروانه
yaran
10-27-2014, 01:58 AM
مورد داشتیم
.
.
دختره با مامانش از جلوی مغازه ایزوگامی رد میشن
دختره میگه مامان من از این لواشک متری ها میخوام.
.
.
مامانشم گفته بیا بریم دخترم توکه تحصیل کرده هستی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
اینا غیر بهداشتیه!!!!!
.
.
بیچاره پدر خانواده
yaran
10-27-2014, 01:58 AM
طرف از روضه برمیگشت ، میگن چطور بود ؟ میگه : مداح جوری داد میزد انگار ما مقصر بودیم !
yaran
10-27-2014, 01:59 AM
یکی مثه حضرت یوسف بخاطر خوشگلیش و ذکاوتش باید بشه عزیز مصر
.
.
.
.
یکی هم مثه من…..
با این همه خوشگلی و متانت و جذابیت باید بشینم اینجا پست بذارم شما هم لایک نکنید!!
خو یه ذره از دلم در بیارید دیگه!!!
yaran
10-27-2014, 02:01 AM
حوصله م سر رفته بود زنگ زدم 118 گفتم:
شماره ادیسون لطفا!
اونم یه شماره بهم داد!منم زنگ زدم به اون شماره جواب داد گفت:
تیمارستان فارابی بفرمایید!
اصن ملت گرگ شدن دیگه نمیشه سرکارشون گذاشت!
yaran
10-27-2014, 02:01 AM
طرف به دوست دخترش میگه:
عزیزم ست کردی!!!
دختره:چیرو؟
.
.
.
.
.
.
.
. اخلاقه گوهت با قیافه عنت رو…
rebasss
10-27-2014, 01:24 PM
من موشکولی ندارم... میترسم سختتر کنترل کنن امیر خودمون از ترس فـــ|لتـ|ـر باز همه رو نابود کنه (sm25)
آقا امیرم فقط کافیه بیاد بگه ، به گفتش احترام میزاریم ، ولی ربطی به فیلتـــــ/ر کردن نداره ها ، شما دیگه فک کردین فتا ریخته تو سایتتون منتظر یه کاری بکنین فیلتـــــــ/ر بکنه ، سایت موزیک برای موزیکایی که میزاره فیلتــــــــ/ر میشه نه انجمنش (sm25)
rebasss
10-27-2014, 01:33 PM
آقا ازونجا که بنده مرجع تقلیدی هستم برای خودم باید این مطلب رو خدمتتون عرض کنم که خندیدن و شاد بودن و جوک گفتن و موزیک گوش دادن و... تو این ایام و هر مراسم سوگواری دیگه فقط تو یه صورت مشکل داره اونم موقعی که ما بخایم بخاطر شهادت این بزرگوارا این حرکات رو انجام بدیم که ما هرگز این کارو نمیکنیم البته من شنیدم تو بعضی از شهرای کردنشین این حرکات رو انجام میدن یعنی بخاطر شهادت امام حسین جشن و پایکوبی میگیرن
ولی ما که صد در صد هرگز همچین کاری نمیکنیم اما
بهتره بخاطر احترام بهشون از گفتن مطالب طنز خود داری بشه
این برای شما بهتر است باشد که رستگار شوید
مرسی از نظرت دادا (sm10)
آورین ، منم همینو میگم کسی قصد بی احترامی نداره
رو راست بگم من خودم اعتقادی ندارم ولی به نظر کساییی که معتقدن احترام میزارم ، به هر حال هر کسی راه خودشو میره ...
فقط باید اینو در نظر گرفت که اون کساییکه میگن جک نزار از این حرفا ، مگه تو زندگی عادیشون تو این ده روز اصلا نمیخدن و اصلا شادی نمیکنن؟
اینجور به من نگین که کل این ده روز رو تو ماتم به سر میبرن ...
به هر حال از بچه ها پرسیدم 4 نفر لطف کردن جواب دادن که مشکلی نیست ، شما هم مکروه اعلام کردی
ممنون از بابت نظر همه (sm10)
rebasss
10-27-2014, 01:47 PM
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﻪ ﻣﺎﺯﺭﺍﺗﯽ ﺩﯾﺪﻡ . ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ
ﺣﻘﻮﻗﻤﻮﺑﮕﯿﺮﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﺒﯿﻨﻤﺶ
rebasss
10-27-2014, 01:50 PM
از بابا پرسيدم بچه چه جوری مياد توی شکم مامانش؟
بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بيا بريم توی حياط.
به حياط رفتيم بابا يکی از بته های گل سرخ رو نشون داد و گفت:
- اين بته اول يک تخم کوچيک بوده. بعد اين تخم رو تو زمين کاشتيم. بعد بهش آب داديم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده اين بته بزرگ که میبينی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی.
با دست کاشتی يا با بيلچه؟
بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت:
- با يک جور بيلچه مخصوص
- پای من آب هم دادی؟
- آره٬ آب هم دادم.
- با آب پاش دادی يا با شلنگ؟
بابا نگاه تندی به من کرد. چرا عصبانی شده بود؟ ولي من بايد بدونم.
- با شلنگ پسرم
- بابا٬ خودتون آب دادين يا مش رضا باغبون؟
بابا يک دفعه برگشت و يک چک زد تو گوشم و گفت:
- برو گمشو پدر سوخته كره خر...!!!
rebasss
10-27-2014, 01:50 PM
از خونه همسايمون بوى كيك ميومد بعد بوى آش اومد حالا داره بوى قرمه سبزى مياد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ميخوام برم بگم ما به درك خودتون اسهال ميگيريد بدبختا.
rebasss
10-27-2014, 01:52 PM
خانواده میخوان یه هفته برن مسافرت... بابام گرفته با اسپری رو دیوارحیاط بزرگ نوشته :
.
.
لعنت بر پدر کسی که در این مکان دختر بیاورد :|
.
و دگر هیچ...
rebasss
10-27-2014, 01:55 PM
تعدادى از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ۴ تا ٨ ساله پرسیدند که: « عشق یعنى چه؟ » پاسخ هایى که دریافت شد عمیق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود:
-● (ربکا، ٨ ساله) : هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت دیگر نمیتوانست دولا شود و ناخنهاى پایش را لاک بزند. بنابراین، پدربزرگم همیشه این کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. این یعنى عشق.
-● (بیلى، ۴ ساله) : وقتى یک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانید که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد.
-● (کارل، ۵ ساله) : عشق هنگامى است که یک دختر به صورتش عطر می زند و یک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بیرون می روند و همدیگر را بو می کنند.
-● (کریس، ۶ ساله) : عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می روید و بیشتر سیب زمینى سرخ کرده هایتان را به یکنفر می دهید بدون آن که او را وادار کنید تا او هم مال خودش را به شما بدهد.
-● (دنى، ٧ ساله) : عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزه اش خوب است.
-● (نیکا، ۶ ساله) : اگر می خواهید یاد بگیرید که چه جورى عشق بورزید باید از دوستى که ازش بدتان می آید شروع کنید. (ما به چند میلیون نیکاى دیگر در این سیاره نیاز داریم؟)
-● (نوئل، ٧ ساله) : عشق هنگامى است که به یکنفر بگوئید از پیراهنش خوشتان می آید و بعد از آن او هر روز آن پیراهن را بپوشد.
-● (تامى، ۶ ساله) : عشق شبیه یک پیرزن کوچولو و یک پیرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همدیگر را دوست دارند.
-● (الین، ۵ساله) : عشق هنگامى است که مامان بهترین تکه مرغ را به بابا میدهد.
-● (کارن، ٧ ساله) : هنگامى که شما عاشق یک نفر باشید، مژه هایتان بالا و پائین میرود و ستاره هاى کوچک از بین آنها خارج می شود.
-● (جسیکا، ٨ ساله) : شما نباید به یکنفر بگوئید که عاشقش هستید مگر وقتى که واقعاً منظورتان همین باشد. اما اگر واقعاً منظورتان این است باید آن را زیاد بگوئید. مردم معمولاً فراموش میکنند.
و سرانجام ...
زیبا ترین جواب را یک پسر چهارساله داد که پیرمرد همسایه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گریه کردن پیرمرد را دید، به حیاط خانه آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش پرسید به مرد همسایه چه گفتی؟
پسرک گفت: " هیچى، فقط کمکش کردم که گریه کند."
rebasss
10-27-2014, 01:57 PM
عکس العمل پسرا بعد از ديدن يه پسر موفق تر از خودشون
.
.
.
.
.
.
.
.
تا ديروز کــــ/ون ميدادا...!
.
.
.
عکس العمل دخترا بعد از ديدن يه دخنر خوشگل تر از خودشون
.
.
.
.
.
جــــ/نده خانومو نیگا....
rebasss
10-27-2014, 01:57 PM
سه جور اشتباه داریم:
" اشتباه کوچک...
" اشتباه متوسط..
.
.
.
.
.
.
.
"....اعتماد........"
rebasss
10-27-2014, 01:58 PM
میدونستید من بچهلندنم؟دقیقا62848193کیلوم� �ریش
والا بوخودا
rebasss
10-27-2014, 02:00 PM
ﺁﻫﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﻌﯿﻦ .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.من غلط بکنم به اصفهان برگردم ..
ﺷﻮﺧﯽ ﻧﯿﺲ ﮐﻪ ...
ﺍﺳﯿﺪ ﭘﺎﺷﯿﻪ
rebasss
10-27-2014, 02:00 PM
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻓﺴﺮ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺟﻔﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﺩﺭ ﭼﻪ ﻣﻮﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ : وقتی عروس شدم
ﻧﺨﻨﺪ دختره دیگه دلش شوهر میخااااااد
rebasss
10-27-2014, 02:02 PM
یکی از دوستان تعریف میکرد ﺑﻪ ی ﺩﺧﺘﺮﻩ تیکه ﺍﻧﺪﺍﺧتم ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﻫﻮﻭﻭﻭﻭﻭﺷﺸﺶ .
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﮐﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﻫﻨتو ﺑﺮﺍﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
.
ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮕﯿﻦ ...م ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ .
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻫﺴﺘﺶ .
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺧﻮ . ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ .
ﻣﯿﺸﻪ ﺑﮕﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ ﻫﺴﺘﯿﻦ؟
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻣﻠﯿﮑﺎ ﺟﻮ ﺟﻮ ﻫﺴﺘﻢ .
ﺗﻮ ﻗﯿﺴﺒﻮﮎ 4990 ﺗﻮ ﻟﯿﺴﺘﻢ ﻓﺮﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻌﺮﻭﻓﻢ . ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻫﯿﮑﻠﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ
ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﺍﻑ ﺑﯽ . ﺣﺎﻻ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ؟
ﯾﺎ ﺑﺪﻡ ﻓﺮﻧﺪﺍﻡ ﺣﺎﻟﯿﺖ ﮐﻨﻨﺪ ؟
ﻣﻦ ﺭﺍﻫﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺭﻓﺘﻢ .
ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﯽ
ﻣﯿﭙﺮﻩ ﮔﺎﺯﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
:-))))))
rebasss
10-27-2014, 02:04 PM
اگه مشکل بد حجابی با اسید حل شد رو وزیر اقتصادم اسید بریزید شاید مشکل اقتصادم حل بشه.با سپاس...
rebasss
10-27-2014, 02:07 PM
دختره پست گذاشته:
"شما پسرا.. :|||||||||||
هرچقدر شاخ باشيد..
هرچقدر آس باشيد..
هرچقدر خاص باشيد..
هرچقدر بالا باشيد..
هرچقدر شاسي بلند باشيد..!
آخرش بايد بياين در خونه ما دخترا و بخواين به غلامي قبولتون كنيم"
.
.
من رفتم كامنت گذاشتم:
"غلامي كه اربابشو بكنه غلام نيست !! پادشاهه..!"
(بلاك شدم ولي ارزششو داشت)
بچه ها هوامو داشته باشید
rebasss
10-27-2014, 02:09 PM
امام جمعه قزوین اعلام کرد :
هرکس به 5 نفر از داعشی ها تجاوز کند ، بهشت بر او واجب
است .
از این رو تعدادی از هموطنان غیور قزوینی در غالب گردانهای گایش
و با شعار " پیش به سوی داعش ، دارم میرم بــگامش " راهی عراق
شدند.
rebasss
10-27-2014, 02:10 PM
امروز ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣُﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺳﻤﺶ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍ
ﺑﻮﺩ ﻣﺪﺍﺣﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﯼ ﺳﺎﺳﯽ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﺭﻭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ : ﻭﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻮﺵ؟ ﺯﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺟﯿﻎ ﻭ
ﺯﺟﻪ ﻣﯽ ﺯﺩﻥ ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻓﺪﺍﺕ ﺑﺸﻢ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎﺍﺍ
ﻣﺪﺍﺣﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﺭﻣﯿﺘﺎ ﻧﻪ ﭘﺎﺭﻣﯿﺪﺍ !!!.. |:
ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩﺵ، ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺷﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺖ..!
rebasss
10-27-2014, 02:11 PM
از نوید می پرسن رشته ورزشی مورد علاقت چیه؟
میگه:
رشته ورزشی مورد علاقه من، کشتی با بازیکنان والیبال ساحلی زنان برزیل!
rebasss
10-27-2014, 02:14 PM
از ابوالپـــپ بسیم الدین گواردیولا از مریدان شیخ نوید نقل است :
روزی مردی را بدیدم که به نزد شیخ نوید شد و وی را پرسید: یا شیخ، گر گناه و ثواب کسی در نزد خدای متعال مساوی باشد، او را به دوزخ فرستند یا بهشت؟
شیخ نوید نظری بر وی بیفکند و 45 دقیقه یک سوم میانی خشتک خویش را خاراند و سپس فرمود:
به راستی که در این صورت خداوند او را دو نیمه پانزده دقیقه ای فرصت عنایت فرماید و گر باز هم مساوی شد، آنگاه میبایستی ضربات پنالتی بزند تا تکلیفش روشن گردد...!!!
مریدان از پس شنیدن این سخن نعره ها بزدندی و خشتک از پای بیفکندند و تا پاسی از شب جهت کسب آمادگی، آزادانه به تمرین پنالتی زنی بپرداختند ، لیکن کمیته انضباطی و اخلاقی حوزه چون آنان را بدون خشتک دید جملگی آنها را منشوری نموده و ضمن محکوم کردن به پرداخت 2 میلیون خشتک به خانقاه ، همگی را 4 ماه از میادین خشتک دری محروم بنمود..
.
rebasss
10-27-2014, 02:15 PM
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﺬﺭﯼ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺪﻥ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﺪﻥ ، ﺳﺮ ﺗﻪ ﺩﯾﮕﺶ ﯾﻪ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ !
rebasss
10-27-2014, 02:16 PM
امروز از یه پیر زنه پرسیدم :
اونوقتا که شما جوون بودین کسی ساپورت میپوشید؟
گفت نه اون وقتا ما از این قرتی بازیا بلد نبودیم یه
دامن کوتاه میپوشیدیم خیلی ساده
بیرون میرفتیم
اصن این سادگی اون قدیما منقلبم کرد
rebasss
10-27-2014, 02:18 PM
ایرج طهماسب هیچوقت اجازه نداده
از پشت صحنه کلاه قرمزی فیلم برداری بشه
میدونید چرا؟
گفته نمیخوام رویای بچه ها خراب بشه
"کاش رویای هیچکس خراب نمیشد"
پ.ن حالا نگیره فردا پشت صحنه رو بیرون نده نرینه تو جمله ما خوبه (sm70)
rebasss
10-27-2014, 02:20 PM
ﯾﮏ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽﺭﺳﻪ ﺧﻮﻧﻪﺍﺵ. ﺧﺎﻧﻤﺶ ﭼﺎﯼ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ، ﻭﻟﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﻪ ﺷﮑﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﯾﺰﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﭼﺎﯼ .
ﻣﯽﮔﻪ : ﺧﺎﻧﻮﻡ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﻣﯽﮐﻮﻧﻢ !
ﭼﺎﯼﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﻠﺦ ﻣﯽﺑﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽﺫﺍﺭﻩ ﻣﯽﮔﻪ: ﺣﺞ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍِﺯ ﭼﺎﯾّﺎ ﺷﯿﮑﺮ ﻧﺮﯾﺨﺘﺲ ﺑﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ﻗِﺴﻤِﺘﯽ ﮐﯽ ﻣﯽﺷِﺪ ﺩﻓﻌﻪ
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﻭ ﻣﯽﺧﻮﺭﻥ، ﮐﺴﯽ ﻫﻢ
ﺻﺪﺍﺵ ﺩﺭﻧﻤﯿﺎﺩ !
rebasss
10-27-2014, 02:22 PM
ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻣﯿﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﮐﻨﻦ؟!!
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻭﺍﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻓﻘﻂ کافیه یه دقیقه حواست پرت شه، میکننت...
rebasss
10-27-2014, 02:23 PM
لحظه لحظه های زندگی را سپری می کنیم تا به خوشبختی برسیم ، غافل از اینکه خوشبختی در همان لحظاتی بود که سپری شد . (دکتر شریعتی)
rebasss
10-27-2014, 02:24 PM
یه مطلب تو واتس اپ برام فرستادن زیرش نوشته بودن ایرانی نیستی اگه کپی نکنی ،، کپی نکردم ؛ در نتیجه من الان خارجی محسوب میشم ،، یک آمریکایی
Hi , I love you , my friends
rebasss
10-27-2014, 02:31 PM
داستان عشق
همیــن چــَن سال پیش بود ... تو خــودم گفتم : عــاخه مرتیکه کـــ/ونی ...چقد دختر بازی ؟ چقد بکن بکن ؟ چقد کـــــ/ـُس کلک بازی ؟
همسن های تو بچه دارن ...
از اونجــایی که اولویت بنده واسه ازدواج عشق و دوست داشتن بود ...
گفتم دیگــه دخـــی بازی تعطیل و دنبال یه کیس مناسب بگردم ... ....
با همه دوست دخترام کـــــــات کردم و مانند شغـــالی در بیابان دنبال تیکه گوشتی بودم ( کیس مورد نظر )
تــا اینکه تو محــل کارم یه مشتری اومد و محو زیبایی و شخصیت این دختره شدم ... درجـــا از cia آمارشو گرفتم و فهمیدم بابا ننش فرهنگی هستن و خانواده دارن .. خودشـــم پزشکــی میخونه و هیکل و قیافه هم بسیــار زیبــا ... دیگــــــــــه میخواستم عشــق رو تجربه کنم ... مـــزه عشق رو بچشــم ...... رفتم رو مخــش و در عرض یکــــ مــاه دعوتش کردم واسه کافی شاپ خوردن
دیگـــه رسمـــا دوستیمون شروع شد ...
همه چی خوب بود ... دختر عاقل و با درکی بود ...
تازه بلد بود فسنجــون و دلمــه ( غذای مورد علاقم ) رو درست کنه ...
دیگه به این باور رسیده بودم که خـــدا آرزومو برآورده کرده و واسم یه حــوری بهشتی فرستاده ....
یه مدت خــــــــــعـــــــــــلی شیک و مجلسی ادامه دادیم ...
تمام انرژی مثبت هامو واسش گذاشتم ... دیگه فک کنم عاشق شده بودیم ... هر لحظه در تماس بودیم و بیرون ....
تا اینکـــــــه .... یه روز دعــوتم کرد خونشون به صرف ناهار و میوه و شیرینی و گفت بابا ، مامانش رفتن کرج و تا شب نمیان ....
منم تو خودم گفتم ... حتمـــا خانواده اُوپــن مایندی هستن ...
پیتیکــو پیتیکـــو رفتن و گل خریدم و رفتم خونشون ....
هیچی دیگه ... ناهار زدیم و یکم نشستیم و اختلات کردیم و منو برد تو اتاقش که آلبوم عکساشو نشونم بده ....
رو تــختش ( تخت دو نفره ) نشسته بودیم و داشتیم عکسایه کــــ/یریشونو نگاه میکردیم ...
که یهو از پشت بغــلم کرد ...
زیر گـــوشم گفت : تــو چقد پســر پاکـــ و زلالی هستی ( دقیقا منظورش این بود که خـــواجه هستی و نتونستی منو بکنی :| )
همون لحظــه فهمیدم حسش چیه :|
گفتم بذار مطمین شـــم :|
ازش لب گرفتم ... دیدم بیهــــــوش شد
در جا تیشرتمو در آورد
منم تاپشو کندم
اون شلوارمو در آورد
من شلوارکشو در آوردم
اون گرفت دستش و ســــ/اک زد
من مـــمه خوردم
من تو همین تعجــب هام بود که دیدم ریختم تو حلــقش
تازه خــانم از جلو بازم بود
اونجــا فهمیدم که عشق به ما نیومده و کلا فکـرشو از کلم انداختم بیرون و تا 6 ماه باش بودم و فقط بهم دخــــــول میکردیم
.
این بود داستان مــا ... عشق تو این دوره زمـــونه مرده :|
rebasss
10-27-2014, 02:35 PM
استاد :در حرکت پرتابی با چه زاویه ای بیشترین برد را خواهیم داشت؟
دانشجو :۴۵درجه
استاد :افرین. چرا؟
دانشجو :چراشو نمیدونم استاد!توی انگری بردز اینطوریه!
rebasss
10-27-2014, 02:37 PM
تو کشورای خارجی;
دانشجو ها; کـــ/یرشون تو کــــ/سه و چششون تو درس
ولی تو ایران دانشجوها چششون تو کــــ/سه, کـــــ/یرشون تو درسه
rebasss
10-27-2014, 02:40 PM
.خبر مهم
.
.
.
فرد اسید پاش دست نشانده کسی نیست جز
.
.
.
.
..
.احسان علیخانی
مورد جور میکنه واسه ماه عسله سال بعدش.
rebasss
10-27-2014, 02:45 PM
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ
ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ
ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 5000 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ
ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻋﺪﻩ
ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ
ﮔﻔﺖ 3500
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﮎ
ﺩﺍﺩﻭ ﺭﻓﺖ،ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻥﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ
ﮔﺮﻓﺖ ،ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻄﺢ ﻣﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﻨﻰ ﮔﻮﻩ ﻣﺎﻟﻰ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ
ﻣﯿﺘﻭﺍﻧﺴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺴﺘﻨﻰ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎﺩﺭ فـــ/اکر ﻳﺒﺎﺭ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﻯ ﮐـــ/ﻴﺮﻯ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻰ ﻧﻨﺘﻮ ﻣﻴـــﮕﺎﻡ...!
rebasss
10-27-2014, 02:48 PM
بسلامتی اون لحظه ای که از همه دنیادلت گرفته نه کسی روداری باهاش دردودل کنی، نه دلت میخواد کسی روناراحت کنی، سکوت میکنی و باز خودت را گول میزنی میگی باشه "قسمت"
منم این بود...!!!
اقا بذار قریبه اشنا و بقیه درست میگن ما که خدای نکرده بخاطر شهادت حضرت خنده نمیکنیم...
درسته باید احترام و عزاداریمونو بکنیم اما خود شما شخصا در روز خنده رو لبات نمیاد؟؟
rebasss
10-27-2014, 06:24 PM
اقا بذار قریبه اشنا و بقیه درست میگن ما که خدای نکرده بخاطر شهادت حضرت خنده نمیکنیم...
درسته باید احترام و عزاداریمونو بکنیم اما خود شما شخصا در روز خنده رو لبات نمیاد؟؟
منم همینو میگم دادا ، فقط خواستم پرسیده باشم که یه وقت نگن فلان فلان فلان ...
مرسی از نظرت دادا (sm10)
rebasss
10-27-2014, 06:49 PM
حرام است
حرام است
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیزی نیس بابااااااا...
مکارم داره تو خواب حرف میزنه
rebasss
10-27-2014, 06:57 PM
تو خيابون داشتم ميرفتم يارو از پشت بوم شاشيد روسرم.....
داد زدم اوووووووووي آقااااااا
گفت چته برو خداروشكر كن اسيد نپاشيدم روسرت؟!!!!!!!!!!!؟؟؟!
سرمو انداختم پايين و گفتم آقايي داداش
اصلا شما برين به ما
والا ديگه نميشه كل كل كرد......
rebasss
10-27-2014, 07:01 PM
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : كار كردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماكن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
rebasss
10-27-2014, 07:02 PM
ﻣﮑﺎﺭﻡ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ طی آخرین مباحث دینی خود فرموند :
ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
.
.
.
.
.
.
.
.
.زیرا ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﺍﻣﻮﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ و در اسلام شادی حرام است.... والسلام
rebasss
10-27-2014, 07:08 PM
فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان!
- استفاده از آب لوله کشی حرام و غیرشرعی است.
علت: چون کر نیست!
* البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.
- استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.
علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!
* البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش از حرام بودن درآمد.
- استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
* البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.
- استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".
- استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!
- در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
- علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بود
بودند
علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
- خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!
علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.
- بازی شطرنج حرام است!
علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
- استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.
پ.ن نمیدونم چقدرش درسته ، اما چند مورد آخرشو خودم یادمه ، وای بر چنین آدمهایی که حرام و حلال کردن فقط در جهت حفظ منافع خودشان ساخته شده ...
rebasss
10-27-2014, 07:13 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
rebasss
10-27-2014, 07:13 PM
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﻬﻮ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺮﻩ ! ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﺎ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﺟﻌﻔﺮ ! ﯾﻬﻮ
ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ جعفر ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﯽ
rebasss
10-27-2014, 07:14 PM
معلم به شاگرد :
من دويدم، تو دويدي، او دويد، مال چه زمانيه؟
شاگرد: مال زماني كه سر كوچه نذري ميدن
rebasss
10-28-2014, 01:43 PM
ممــــــــد ابـــن خردادیان از مریدان اهل دل شیخ نقل میکند که:
روزی جمعی از مریدان نزد آن شیخ نوید رسیدند..... وی را عرضه داشتند:
یا شیخ نوید ما شبها به پارتی های دسته جمعی میرویم که در آنجا،آلات و ادوات لهو و لهب به انضمام آب شنگولی و متعلقات به وفور یافت میشود، لاکن در اکثر مواقع مریدان در حال خشتک پرانی و رقصی موسوم به بندری هستند؛ آیا این جماعت در آن دنیا راهی جهنم میشوند؟
هنوز جمله شان تمام نشده بود که ابروان شیخ که بیشتر به پاچه گان بز شباهت داشتند به یکدیگر تنیدند و میرفت که عنان خویش از کف بدهد که مریدان ادامه دادند: علی الخصوص زمانی که آهنگ "سیاه نرمه نرمه" را زمزمه میکنیم ...
در همین اثنا به ناگاه، گل از گل شیخ بشکفت،چون جمع این شور و شادی را از وی دیدند علت را جویا شدند؛ شیخ فرمود:
آنهایی که بندری میرقصند و "سیاه نرمه نرمه " را می خوانند به جهنم نمیرند چون به دنبالش " توبه توبه " هم میگویند!!!
راوی نقل میکند که مریدان حاضر در جمع پس از شنیدن این فصل الخطاب جامع و نافذ از شیخ(ن-ف) در حالی که تصنیف "سیاه نرمه نرمه, سیاه توبه توبه" را زمزمه میکردند با پای پیاده راهی بیابانهای حومه شدند؛ آنقدر این نغمه دل انگیز و جان فزا را سر دادند که مستقیم راهی بهشت برین گشتند و چیزی جز چند تکه نخ از خشتکهایشان بیشتر ازشان باقی نماند .....
rebasss
10-28-2014, 01:44 PM
لعنت به اهنگهایی که منو یاد تو میندازه مخصوصا این اهنگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
سلام الاغ عزیز حالت چطوره؟
rebasss
10-28-2014, 01:55 PM
ﻧﻜﻴﺮ ﻭ ﻣﻨﻜﺮ ﻭ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﻮﻫﻨﻮﺭﺩﻯ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ...
ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ : ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺋﻴﻞ ﺋﻴﻞ ...
ﻣﻨﻜﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ : ﻣﻨﻜﺮ ﻛﺮ ﻛﺮ ﻛﺮ ....
ﻧﻜﻴﺮ ﻣﻴﮕﻪ : ﮔﻤﺸﻴﺪ ﺑﺎﺑﺎ ... ﺑﻴﻤﺰﻩ ﻫﺎ
rebasss
10-28-2014, 01:57 PM
ﺯﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻤﯿﺮﻣﻢ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ
.
.
.
.
.
.
.
ﺏ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﮎ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﻔﺖ ﻣﯿﺰﻧﻦ ...! (sm50)
rebasss
10-28-2014, 02:01 PM
اگه این جمله رو شنیده باشی یه نصل سوخته واقعی هستی ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از اینترنت در بیا ... میخوام تلفن بزنم :))
rebasss
10-28-2014, 02:02 PM
اگر وقتی کسی را در آغوش می گیری در میان بازوانت میلرزد، اگر لبهایش بر لبانت چون آتش سوزنده است، اگر در چشمانش برق و درخشندگی خاصی می بینی، اگر به سختی نفس می کشد ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دهنت سرویسه...
طرف ابولا داره
rebasss
10-28-2014, 02:05 PM
زدم تو خطــــ نوستالژی
.
همــــه نســـل ها یه چیزیو تجــربه کردن .....
فیلـــــم سوپــــ/ـر اجاره ای تو فیلم ویویویی vhs ....
بعـــد شد سی دی ....
بعــد شد دی وی دی ....
بعد شد ماهواره ...
بعد شد هــــــارد و فلاش ...
الانم دیوثــا آنلاین نگاه میکنن :))))
یـــــادش بخیــر یه زمــانی خوراکـــ بود .. میگفتیم عباس .. حسین .. تقی ... نقی .....اصخــر یه فیلم جدید گرفتم :))) نگاه میکنم و میدم شماها هم ببینین :)))
rebasss
10-28-2014, 02:11 PM
به دختره میگم خونه تون کجاس؟
3yd(sm30)
-کجا؟
3yd(sm30)
-ناموسا نمیفهمم،کجا؟
3yd(sm30)
ای بابااااااااااااااااااا-سیدخندان!فهمیدی؟!
یعنی یکی یه لیوان اسید برسونه سریع بریزم رو خودم
rebasss
10-28-2014, 02:15 PM
دختره با يه
شرت و يه سوتـــ/ين
عكس انداخته، بعد پست گذاشته:
تنم زيبايى هايى دارد كه حراج چشم بيگانه نخواهد شد...
نفهميدم منظورش از زيبايى تنش دقيقأ كجاست كه به بيگانه نشون نميده؟
روده كوچيك؟
روده بزرگ؟
لوزالمعده؟
عنبيه؟
يا رباط سليبى؟
وگرنه جاهاى ديگشو تو عكس ميشد ديد!!!!
rebasss
10-28-2014, 02:18 PM
دوستم آیفــون 6 خــریده :|
واســه تـولدش بهش آیـنه بدم خــوبه ؟؟ :))))
Gharibeashena
10-28-2014, 02:18 PM
چکیده توضیح المسایل ~> اگر طوری شود که انسان خوشش بیاید حرام ااست...
rebasss
10-28-2014, 02:20 PM
خیر سرم دارم به بچه خواهرم درس دینی یاد میدم
بهش میگم 1024 تا پیامبر داریم!
.
.
میگه یعنی 1 گیگ؟:|
لامصب تکنولوژی اعتقادات رو هم از بین برده
yaran
10-28-2014, 02:22 PM
اگه این جمله رو شنیده باشی یه نصل سوخته واقعی هستی ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از اینترنت در بیا ... میخوام تلفن بزنم :))
(sm81)
rebasss
10-28-2014, 02:23 PM
عشق چیست؟.
.
.
.
.
.
.
.
.
فشار مایعات بر جدار
خــــ/ایه هات
rebasss
10-28-2014, 02:25 PM
(sm81)
یادش بخیر ساعتی سیصد تومان خرج نت میکردیم ، 10 مین طول میکید یه صفحه باز کنه (sm70)
rebasss
10-28-2014, 02:27 PM
گفت: عباس آقا با این درآمدت زندگیت میچرخه؟
گفتم: خدا رو شکر ،کم وبیش میسازیم.خدا خودش میرسونه.
گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم لو نمیدی!
گفتم: نه یه خورده قناعت میکنم گاهی اوقات هم کارجنبی انجام میدم ،خدا بزرگه نمیذاره دست خالی بمونم.
گفت: نه راستشو بگو
گفتم: هر وقت کم آوردم یه جوری حل شده.خدا رزاقه، میرسونه.
گفت: ای بابا ما نامحرم نیستیم راستشو بگو!
گفتم: حقیقتش یه بنده خدا توی بازار هست هر ماه یه مقدار پول برام میاره که کمک خرجم باشه.
گفت: آهان ناقلا دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی.حالا فهمیدم چطوری سر میکنی.
گفتم مرد حسابی سه بار گفتم خدا میرسونه باور نکردی یک بار گفتم یه بنده خدا میرسونه باور کردی.
یعنی خدا به اندازه بندش پیش تو اعتبار نداره؟!!
rebasss
10-28-2014, 02:30 PM
ﻋﺮﺑﻪ ﻳﻪ ﺷﺘﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﺘﺮﺵ ﺭﺍﻩ . ﻧﻤﻴﺮﻓﺖ ،، ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﻴﮕﻪ
ﺩﻭﻟﺸﻮ
ﺑﻤﺎﻝ ،، ﺍﻳﻦ
ﻛﺎﺭﻭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺷﺘﺮ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ .. ٢ - ٣ ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺷﺘﺮﻩ ﻣﺜﻞ ﺑﻨﺰ ﻣﻴﺮﻓﺖ
ﺭﻭﺯ ٤ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺘﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﻴﺮﻓﺖ
ﻋﺮﺑﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻪ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﻤﺎﻟﻢ ﭼﺮﺍ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﻴﺮﻯ ؟؟؟
ﺷﺘﺮﻩ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺧﻤﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺑﺨﻮﺭﺭﺷﺸﺸﺸﺸﺶ
rebasss
10-28-2014, 02:31 PM
دختره به زودپز ميگه: تو چرا اینقدر فس فس ميكني
زودپز به اذن خدا به صدا در میاد و بش میگه:
.
.
.
.
.
.
.
آخه مادر قهبه ، تو خودت 200 گرم گوشت میزارن تو
کـــ/ونت
هی اووووف اووووف میکنی!
اونوقت میخوای من با 2كيلو گوشت، فس فس نكنم؟!
rebasss
10-28-2014, 02:36 PM
ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺑﺎﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻡ ﻭﺑﻪ ﺧﺪﺍﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ﺗﺎﺍﯾﻦ ﮐﻪ
ﺩﺭﻣﺴﺠﺪﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﻭﺑﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﻢ ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ...
دکتر علی شریعتی
rebasss
10-28-2014, 02:40 PM
ﺗﺎ ﺷﻞ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺨﻮﺭﺵ !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻧﺼﯿﺤﺖ ﯾﻪ ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻗﯿﻔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﻫﻤﺘﻮﻥ ﻣﻨﺤﺮﻓﯿﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ
rebasss
10-28-2014, 11:22 PM
یادش بخیر سواحل انتالیا
.
.
..
.
.
.
.
.
..
.
تی شرت آبیه رو تازه خریده بودم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-28-2014, 11:30 PM
یادش بخیر سواحل انتالیا
.
.
..
.
.
.
.
.
..
.
تی شرت آبیه رو تازه خریده بودم
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
(sm30)
rebasss
10-28-2014, 11:30 PM
ایــــن مـتـنو بــرا اونـــی میــنویســم کـه اگــه نــبود خیــلیا نــمیدونســتیم با مشــکلاتــمون چــیکار کــنیم
...
همیــشــه در مــواجه شــدن با مشکـــلاتـــم بـــه تـو رجــــوع میکــنم...
تویــی کــه باعــث شــدی وقتـــی یکــی میــره از زندگیــم دردم نیـــاد...
تـــویـــی کـه وقـتـی پــولــم رو مـــــی خــــورنــد، از غــصه نـــَمــيــرم...
تویـــی کــــه هـــمه مســـئولیــاتــا رو بــه تــــو متـــحـــــول میـــکنـــم...
.
.
.
.
.
.
.
.
" تــــــخـم چــــــــپ" دوسـتــــــت دارمـــــــــــــــــــ
مرســــــــی که هستــــــــــــی
rebasss
10-28-2014, 11:32 PM
یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه...
روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت : ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمی کنن
rebasss
10-28-2014, 11:35 PM
ﯾﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺗﻮ ﺍﮔﻪ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ﮐﻔﺶ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪﯼ؟؟؟؟؟ ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﯾﻮﺙ ﭘﺲ ﮔﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺭﻓﺘﯽ
ﺳـــ/ﻮﺗﯿﻦ
ﺧﺮﯾﺪﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﺲ ﻣﺜﻘﺎﻝ
ﻣـــ/ﻤﻪ :|
rebasss
10-28-2014, 11:35 PM
ﻣﻨﻢ ﮐﻮﺭﻭﺵ:
ﭘﺴﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ "
ﺳﯿﺮﻭﺱ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﺍﺕ "
ﺳﺎﯾﺮﻭﺱ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﯿﻞ "
ﺫﻭﺍﻟﻘﺮﻧﯿﻦ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ "
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﺎﻩ ﺟﻬﺎﻥ *
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮ ﮔﯿﺘﯽ*
ﭘﺪﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ*
ﻫﻔﺘﻢ ﺁﺑﺎﻧﻤﺎﻩ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﻧﮋﺍﺩ ﭘﺎﮎ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ
ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ
rebasss
10-28-2014, 11:37 PM
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ !
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮐﻠﯽ ﺷﺎﺩ ﺯﻳﺴﺖ
ﻭ ﺗﺎ ﺳﺮﺣﺪ ﻣﺮﮒ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺩﻳﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﭘﺎﯼ ﻟـﭗ ﺗﺎﭘﺶ ﻧﺸﺴﺖ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﻫﻮﺭﺕ ﻛﺸﻴﺪ
ﻭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺭﻭﻍ ﺯﺩ و ...
پولاشو جمع کرد شاسی بلند خرید...
باشگاه رفت...
کثافت پیر هم نشد.....
rebasss
10-28-2014, 11:48 PM
می گویند: "مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:
فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. چه محشری می شوند!
"اینشتین”در جواب نوشت:
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.
واقعا هم که چه محشری می شود!
ولی این یک روی سکه است،
فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!
rebasss
10-28-2014, 11:54 PM
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻢ : ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ !
ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﯿﮕﻢ : ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﺫﻟﯿﻞ ﻣﺮﺩﻩ ، ﺍﻟﻬﯽ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﻻﻝ ﺷﻪ ،
ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺖ
ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ » ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ « :-|
rebasss
10-28-2014, 11:57 PM
این یکی از بلندترین متنهای فیسبوک و کلا نت بود که از اینکه تا تهش خوندم پشیمون نشدم
پیشنهاد میکنم 5 دقیقه وقت بزارین
چرا شیمی خواندی؟
کلاس دوم دبیرستان داشتم رفوزه می شدم. خرداد سه تا تجدیدی آوردم، جبر،فیزیک و شیمی. از فیزیک چیزهای خیلی کمی می فهمیدم. از جبر کمتر و از شیمی، هیچ هیچ هیچ.
پدر و مادرم هر دو دبیر آموزش و پرورش بودند. پدرم از دبیرهای قدیمی بود و نصف آموزش و پرورش اصفهان را می شناخت. وقتی فهمید من سه تا تجدید آورده ام باورش نشد، به خصوص که همیشه فکر می کرد من ظرفیت و توان شاگرد اول شدن را دارم. اصلا توی ذهنش یک شاگرد اول بالقوه بودم. تا وقتی زنده بود همین فکر را می کرد. همیشه می گفت: « تو اگر بخواهی معدلت بیست می شه.» و بعد ها از این که من تاپایان دوره ی تحصیلم معدل بیست نخواستم، متعجب بود. از یک جایی به این مساله پز هم می داد و می گفت: «پسرم اگه بخواد می تونه معدل بیست بیاره، خودش نمی خواد.» از این حرفش جلوی بقیه خجالت می کشیدم و می گفتم: « نه، نمی تونم. » پدرم می خندید و می گفت: « نمی خوای.»
پدرم گفت: « سه تا دبیری که تجدیدت کردن دوست هام هستن. به هر سه تاشون زنگ می زنم. تو اعتراض بنویس من هم زنگ می زنم. مگه می شه بعد یه عمر کار توی آموزش و پرورش پسر من تجدید بیاره؟» خواهش کردم زنگ نزند ولی پدرم گفت: « دوست مال همین روزهاس دیگه. اگه بعد از سی سال این قدر تو آموزش و پرورش تیغم نبره که باید برم بمیرم.» و به هر سه دبیر زنگ زد. هیچ کدام شان درخواست پدرم را قبول نکردند. معلوم شد خیلی هم با پدرم دوست نبودند یا آن قدر که فکر می کرد، دوست نبودند.
پدرم گفت: « راست می گن. چون نتیجه ها اعلام شده ، دیگه نمی شه نتیجه رو عوض کرد.» و من هیچوقت نفهمیدم آن ها واقعا این حرف را زده بودند، یا پدرم این را از قول آن ها گفت تا کمی فشار این که به سه نفر رو انداخت و هیچ کدام درخواستش را قبول نکردند ، کم کند.
به خصوص که یک بار گفت: « مرده شور همه شون رو ببرن، من چقدر به بچه های این و اون کمک کردم، اون وقت یه بار که بچه م کمک می خواست، هیچ کس نبود. »
راست می گفت. من شاهد بودم که هیچ وقت بچه ها یا بستگان فامیل ها و دوست ها را تجدید نمی کرد. به قول خودش به شان نمره داد.
پدرم گفت:« ولشون کن. بهتر. خودت بخون شهریور سه تا بیست بگیر که منت هیچ کس رو هم نکشیم.» شهریور از فیزیک یازده گرفتم، از جبر هشت و نیم و از شیمی دوباره چهار. پدرم دوباره گوشی را برداشت. مادرم گفت:« دیگه نمی خواد زنگ بزنی.» ولی پدرم توجهی نکرد و دوباره به معلم جبر و شیمی مان زنگ زد. این بار خیلی گلایه کرد و گفت:« خرداد تجدیدش کردین، چیزی نگفتم ولیاین دیگه رسمش نبود اونم بعد این همه سال دوستی.» و به دبیر جبرمان یادآوری کرد که یک بار به برادرزاده ی زنش خودش نمره داده است. دبیر جبرمان یادآوری کرد که یک بار به برادرزاده ی زنش نمره داده است. دبیر جبرمان اصرار داشت که برادرزاده ی زنش خودش نمره آورده و پدرم سعی می کرد خلافش را به او ثابت کند. اعتراض نوشتم. نمره ی جبرم شد دو و نیم و نمره ی شیمی ام شش. پدرم به دبیر شیمی مان زنگ زد و گفت: « شیش با چهار چه فرقی داره؟» دبیر شیمی مان گفته بود بیشتر از این دیگر کاری نمی توانسته بکند. پدرم گفت: « پسر منه ها ... برای پسر منم نمی شه کاری کرد؟» دبیر شیمی مان گفته بود:«نه.»
آن سال اگر تک ماده به دادم نرسیده بود شیمی رفوزه ام می کرد. سال بعد تجدید نیاوردم، سال چهارم درسم متوسط رو به خوب بود و بین درس ها شیمی ام از همه بهتر. در امتحان نهایی شیمی که سوال هایش را از آقای مهربان که به سخت گیری معروف بود، طرح کرده بود، 75/19 شدم. پدرم با افتخار می گفت: «گفتم اگه پسرم بخواد می تونه بیست بگیره.» گفتم: «20 نشدم که. 75/19 شدم.» پدرم گفت:« 75/19 و 20 دست شون گردن همه.» بعد لبخند تلخی زد و گفت:« کاش این بیست رو کلاس دوم گرفته بودی.»
سال اول، کنکور قبول نشدم. سال بعد فوق دیپلم رادیولوژی کرمان قبول شدم و رفتم. ولی هم خودم هم مادرم ناراضی بودیم، فقط پدرم راضی بود. انگار به آرزوی قدیمی اش رسیده بود. همه جا می گفت:« پسرم رادیولوژی قبول شده.» و این را جوری می گفت که همه فکر می کردند من رشته پزشکی و تخصص رادیولوژی قبول شده ام. هرچه به پدرم می گفتم:« این فوق دیپلمه.» پدرم می گفت:« تو اگه می خواستی پزشکی قبول بشی، می شدی. حالا هم می شی.» این قضیه ی « حالا هم می شی» را دیگر اصلا نمی فهمیدم.
در دانشکده از این که دانشجوهای سال اول پزشکی همدیگر را «دکتر صدا می کردند، کلافه می شدم و حسودی ام می شد. ظهرها که برای ناهار می رفتیم دانشکده ی فنی و دانشجوهای سال اول همدیگر را « مهندس» صدا می کردند، بازهم کلافه می شدم و حسودی ام می شد. عزمم را جزم کرده و دوباره کنکور بدهم و آرزوی دیرینه ی پدر و مادرم را برآورده کنم و پزشکی قبول شوم.
کنکور دادم ولی این بار شیمی کاربردی دانشگاه آزاد کرمان قبول شدم. شیمی رشته سختی بود. بارها از درس های مختلف افتادم و با هزار بدبختی درسم را تمام کردم. بعدش در رشته ی « آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا» که رشته ی کم طرفداری بود، فوق لیسانس گرفتم اما با فوق لیسانسم هیچ جا کار پیدا نکردم و به اجبار معلم سر خونه ی شیمی شدم و سال ها معلم شیمی ماندم. شیمی سرنوشت محتوم من بود.
چند سال پیش یک روز می خواستم از سر خیابان شادمان بروم پایین. رفتم طرف خطی هایی که بالای خیابان ایستاده بودند که یک دفعه معلم شیمی کلاس دوم دبیرستانم را سر خط دیدم.
موهایش همه سفید شده بود و صورتش پر از چین و چروک بود اما دیدنش خوشحالم کرد. اولش فکر کردم مسافر است ولی بعد دیدم تاکسی دارد. فکر کردم لابد بازنشسته که شده با خانواده اش از اصفهان آمده تهران و چون دخل و خرجش جور نمی شده مسافر کشی می کند. آمدم سلام کنم که معلمم با راننده ی یک ماشین دیگر که میخواست خارج از خط مسافر بگیرد، جروبحثش شد و در چشم به هم زدنی کار به دعوا و کتک کاری کشید. چند لحظه بعد راننده ی ماشین گذری، معلم پیرم را زیر مشت و لگد گرفته بود. دویدم جلو و از زمین بلندش کردم. لب بالایش شکافته بود و خون می آمد. گفتم: « آقای رئیسی حالتون خوبه؟» پیرمرد گفت: « من رو از کجا می شناسی؟» گفتم: « شما معلم من بودین. نشناختین؟» گفت: «چرا شناختم.» گفتم:« واقعا؟» گفت:« بله. مگه دبیرستان حکیم سنایی نبودی؟» گفتم:« بله.» گفت: « اون سالی که تجدید شدی من خواستم بهت نمره بدم، ولی هر کاری کردم بیشتر از شیش نشد.» گفتم: « اشکالی نداره، خیلی خوشحالم می بینمتون.» معلمم گفت: « منم همین طور. کلی خاطره برام زنده شد.»
گفتم: « می شه امروز ناهار رو با هم بخوریم؟» گفت:« نه.» گفتم: « چرا؟» گفت: « سرکار.» گفتم: «حالا یه روز که هزار روز نمی شه.» گفت: « ما سر یه سرویس بیشتر، یقه کشی داریم، بعد من دو ساعت کارم رو تعطیل کنم بیام با تو ناهار بخورم؟»
توی چلوکبابی سراغ دبیرهای قدیمی را گرفتم. رئیس و هر دو معاون دبیرستان و دبیر جبر وفیزیک و زبان و فارسی مان همه مرده بودند. از بقیه خبر نداشت. می گفت: « فقط از مرده ها خبر دارم.» نگاهش کردم، خیلی پیر شده بود. گفت: « خدا پدر تو رَم بیامرزه، آدم خوبی بود.»
گفتم: « مگه شما خبر دارین فوت کرد؟»
معلم گفت: « گفتم که ،از مرده ها خبر دارم.»
گفتم: « مادرم هم فوت شد.» نگاهم کرد ولی چیزی نگفت. چند دقیقه ای هیچ کدام حرفی نزدیمو در سکوت چلوکباب مان را با دوغ خوردیم. بعد معلم پرسید: « الان چی کار می کنی؟ » گفتم: « معلم شیمی ام.»
گفت: « من و بابات تو یه دانشگاه بودیم. خیلی هم با هم رفیق بودیم.»
گفتم: « خیلی؟» گفت: « آره.»
گفتم: « بابام می گفت با شما دوست بوده ولی هیچ وقت نگفت خیلی صمیمی بودین.»
معلم گفت: « آره خیلی صمیمی بودیم. تو دانشگاه هردومون عاشق مادرت شدیم.»
از تعجب شاخ درآوردم. پرسیدم:« اون سال که شما معلم شیمی مون بودین ...»
معلم گفت: « وقتی مادرت زن بابات شد، دوستی من و بابات به هم خورد. دیگه نه هم رو دیدیم، نه با هم حرف زدیم تا روزی که بابات به خاطر تجدیدی تو بهم زنگ زد. شهریورش هم یه بار دیگه زنگ زد. ولی هرچی با برگه ت کلنجار رفتم دیدم بیشتر از شیش نمی شه بهت داد.»
گفتم:« بابام هیچ وقت این ها رو به من نگفته بود.» گفت: « بابات آدم خوبی بود.»
فکر کردم پدرم چه کار سختی کرده که به خاطر من به دوست قدیمی اش زنگ زده. اگر این ها را می دانستم مثل خر می خواندم و از شیمی بیست می گرفتم که پدرم به دوست دشمن شده اش رو نیندازد. یاد پدرم افتادم که می گفت:« اگر بخوای می تونی بیست بگیری.»
معلم به من خیره شده بود. گفتم: « شما زن و بچه دارین؟» گفت: « نه.» گفتم: « کی اومدین تهران؟» گفت: « وقتی مادرت مرد.» به معلمم نگاه کردم. بازهم نگاه کردم. نمی دانم چرا فکر کردم پدر و مادرم پیشم نشسته اند. بلند شدم و معلمم را بوسیدم. معلمم محکم بغلم کرد.
چند وقت پیش پسرم پرسید: « تو دانشگاه رفتی؟»
گفتم: « معلومه.»
گفت: « چی خوندی؟»
گفتم:« شیمی.»
گفت: « چه ربطی به کارت داره؟»
گفتم: « ربط مستقیم نداره.»
گفت: « غیر مستقیم چه ربطی داره؟»
گفتم: « غیر مستقیم همه چی به همه چی ربط داره.»
گفت: « یعنی چی؟»
گفتم: « یعنی اگه من شیمی نخونده بودم الان یه آدم دیگه بودم که این نبودم.»
گفت: شیمی درس مزخرفیه.»
گفتم : « اتفاقا عالیه.»
گفت: « به چه دردی می خوره؟ »
گفتم:« مثلا همین که می فهمیم همه ی مواد از اتم درست شدن. بعد توی یه اتم هم الکترون هست که بار منفی داره، هم پروتون که بار مثبت داره، هم نوترن که خنثی است.» پسرم گفت: « همه ی این ها توی یه اتم کنار هم ان؟» گفتم: « آره . همه شون توی یه اتم کنار هم ان.»
سروش صحت ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
rebasss
10-29-2014, 12:04 AM
اینم از سرنوشت پدر شعر غزل پست مدرن ایران (sm25)
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
اینم از طرف من:
آخ برادر جان ، با تمام غمگینی
تو تنها آرامش این شب سنگینی
pirana
10-29-2014, 12:54 AM
آقا امیرم فقط کافیه بیاد بگه ، به گفتش احترام میزاریم ، ولی ربطی به فیلتـــــ/ر کردن نداره ها ، شما دیگه فک کردین فتا ریخته تو سایتتون منتظر یه کاری بکنین فیلتـــــــ/ر بکنه ، سایت موزیک برای موزیکایی که میزاره فیلتــــــــ/ر میشه نه انجمنش (sm25)
هرچی شما بگی (sm10)
pirana
10-29-2014, 12:56 AM
مرسی از نظرت دادا (sm10)
آورین ، منم همینو میگم کسی قصد بی احترامی نداره
رو راست بگم من خودم اعتقادی ندارم ولی به نظر کساییی که معتقدن احترام میزارم ، به هر حال هر کسی راه خودشو میره ...
فقط باید اینو در نظر گرفت که اون کساییکه میگن جک نزار از این حرفا ، مگه تو زندگی عادیشون تو این ده روز اصلا نمیخدن و اصلا شادی نمیکنن؟
اینجور به من نگین که کل این ده روز رو تو ماتم به سر میبرن ...
به هر حال از بچه ها پرسیدم 4 نفر لطف کردن جواب دادن که مشکلی نیست ، شما هم مکروه اعلام کردی
ممنون از بابت نظر همه (sm10)
(sm2)
pirana
10-29-2014, 01:05 AM
(ما به چند میلیون نیکاى دیگر در این سیاره نیاز داریم؟)
(sm172)
pirana
10-29-2014, 01:09 AM
از نوید می پرسن رشته ورزشی مورد علاقت چیه؟
میگه:
رشته ورزشی مورد علاقه من، کشتی با بازیکنان والیبال ساحلی زنان برزیل!
(sm51)
pirana
10-29-2014, 01:11 AM
از ابوالپـــپ بسیم الدین گواردیولا از مریدان شیخ نوید نقل است :
روزی مردی را بدیدم که به نزد شیخ نوید شد و وی را پرسید: یا شیخ، گر گناه و ثواب کسی در نزد خدای متعال مساوی باشد، او را به دوزخ فرستند یا بهشت؟
شیخ نوید نظری بر وی بیفکند و 45 دقیقه یک سوم میانی خشتک خویش را خاراند و سپس فرمود:
به راستی که در این صورت خداوند او را دو نیمه پانزده دقیقه ای فرصت عنایت فرماید و گر باز هم مساوی شد، آنگاه میبایستی ضربات پنالتی بزند تا تکلیفش روشن گردد...!!!
مریدان از پس شنیدن این سخن نعره ها بزدندی و خشتک از پای بیفکندند و تا پاسی از شب جهت کسب آمادگی، آزادانه به تمرین پنالتی زنی بپرداختند ، لیکن کمیته انضباطی و اخلاقی حوزه چون آنان را بدون خشتک دید جملگی آنها را منشوری نموده و ضمن محکوم کردن به پرداخت 2 میلیون خشتک به خانقاه ، همگی را 4 ماه از میادین خشتک دری محروم بنمود..
.
(sm2)(sm120)
yaran
10-29-2014, 01:38 AM
این یکی از بلندترین متنهای فیسبوک و کلا نت بود که از اینکه تا تهش خوندم پشیمون نشدم
پیشنهاد میکنم 5 دقیقه وقت بزارین
چرا شیمی خواندی؟
کلاس دوم دبیرستان داشتم رفوزه می شدم. خرداد سه تا تجدیدی آوردم، جبر،فیزیک و شیمی. از فیزیک چیزهای خیلی کمی می فهمیدم. از جبر کمتر و از شیمی، هیچ هیچ هیچ.
پدر و مادرم هر دو دبیر آموزش و پرورش بودند. پدرم از دبیرهای قدیمی بود و نصف آموزش و پرورش اصفهان را می شناخت. وقتی فهمید من سه تا تجدید آورده ام باورش نشد، به خصوص که همیشه فکر می کرد من ظرفیت و توان شاگرد اول شدن را دارم. اصلا توی ذهنش یک شاگرد اول بالقوه بودم. تا وقتی زنده بود همین فکر را می کرد. همیشه می گفت: « تو اگر بخواهی معدلت بیست می شه.» و بعد ها از این که من تاپایان دوره ی تحصیلم معدل بیست نخواستم، متعجب بود. از یک جایی به این مساله پز هم می داد و می گفت: «پسرم اگه بخواد می تونه معدل بیست بیاره، خودش نمی خواد.» از این حرفش جلوی بقیه خجالت می کشیدم و می گفتم: « نه، نمی تونم. » پدرم می خندید و می گفت: « نمی خوای.»
پدرم گفت: « سه تا دبیری که تجدیدت کردن دوست هام هستن. به هر سه تاشون زنگ می زنم. تو اعتراض بنویس من هم زنگ می زنم. مگه می شه بعد یه عمر کار توی آموزش و پرورش پسر من تجدید بیاره؟» خواهش کردم زنگ نزند ولی پدرم گفت: « دوست مال همین روزهاس دیگه. اگه بعد از سی سال این قدر تو آموزش و پرورش تیغم نبره که باید برم بمیرم.» و به هر سه دبیر زنگ زد. هیچ کدام شان درخواست پدرم را قبول نکردند. معلوم شد خیلی هم با پدرم دوست نبودند یا آن قدر که فکر می کرد، دوست نبودند.
پدرم گفت: « راست می گن. چون نتیجه ها اعلام شده ، دیگه نمی شه نتیجه رو عوض کرد.» و من هیچوقت نفهمیدم آن ها واقعا این حرف را زده بودند، یا پدرم این را از قول آن ها گفت تا کمی فشار این که به سه نفر رو انداخت و هیچ کدام درخواستش را قبول نکردند ، کم کند.
به خصوص که یک بار گفت: « مرده شور همه شون رو ببرن، من چقدر به بچه های این و اون کمک کردم، اون وقت یه بار که بچه م کمک می خواست، هیچ کس نبود. »
راست می گفت. من شاهد بودم که هیچ وقت بچه ها یا بستگان فامیل ها و دوست ها را تجدید نمی کرد. به قول خودش به شان نمره داد.
پدرم گفت:« ولشون کن. بهتر. خودت بخون شهریور سه تا بیست بگیر که منت هیچ کس رو هم نکشیم.» شهریور از فیزیک یازده گرفتم، از جبر هشت و نیم و از شیمی دوباره چهار. پدرم دوباره گوشی را برداشت. مادرم گفت:« دیگه نمی خواد زنگ بزنی.» ولی پدرم توجهی نکرد و دوباره به معلم جبر و شیمی مان زنگ زد. این بار خیلی گلایه کرد و گفت:« خرداد تجدیدش کردین، چیزی نگفتم ولیاین دیگه رسمش نبود اونم بعد این همه سال دوستی.» و به دبیر جبرمان یادآوری کرد که یک بار به برادرزاده ی زنش خودش نمره داده است. دبیر جبرمان یادآوری کرد که یک بار به برادرزاده ی زنش نمره داده است. دبیر جبرمان اصرار داشت که برادرزاده ی زنش خودش نمره آورده و پدرم سعی می کرد خلافش را به او ثابت کند. اعتراض نوشتم. نمره ی جبرم شد دو و نیم و نمره ی شیمی ام شش. پدرم به دبیر شیمی مان زنگ زد و گفت: « شیش با چهار چه فرقی داره؟» دبیر شیمی مان گفته بود بیشتر از این دیگر کاری نمی توانسته بکند. پدرم گفت: « پسر منه ها ... برای پسر منم نمی شه کاری کرد؟» دبیر شیمی مان گفته بود:«نه.»
آن سال اگر تک ماده به دادم نرسیده بود شیمی رفوزه ام می کرد. سال بعد تجدید نیاوردم، سال چهارم درسم متوسط رو به خوب بود و بین درس ها شیمی ام از همه بهتر. در امتحان نهایی شیمی که سوال هایش را از آقای مهربان که به سخت گیری معروف بود، طرح کرده بود، 75/19 شدم. پدرم با افتخار می گفت: «گفتم اگه پسرم بخواد می تونه بیست بگیره.» گفتم: «20 نشدم که. 75/19 شدم.» پدرم گفت:« 75/19 و 20 دست شون گردن همه.» بعد لبخند تلخی زد و گفت:« کاش این بیست رو کلاس دوم گرفته بودی.»
سال اول، کنکور قبول نشدم. سال بعد فوق دیپلم رادیولوژی کرمان قبول شدم و رفتم. ولی هم خودم هم مادرم ناراضی بودیم، فقط پدرم راضی بود. انگار به آرزوی قدیمی اش رسیده بود. همه جا می گفت:« پسرم رادیولوژی قبول شده.» و این را جوری می گفت که همه فکر می کردند من رشته پزشکی و تخصص رادیولوژی قبول شده ام. هرچه به پدرم می گفتم:« این فوق دیپلمه.» پدرم می گفت:« تو اگه می خواستی پزشکی قبول بشی، می شدی. حالا هم می شی.» این قضیه ی « حالا هم می شی» را دیگر اصلا نمی فهمیدم.
در دانشکده از این که دانشجوهای سال اول پزشکی همدیگر را «دکتر صدا می کردند، کلافه می شدم و حسودی ام می شد. ظهرها که برای ناهار می رفتیم دانشکده ی فنی و دانشجوهای سال اول همدیگر را « مهندس» صدا می کردند، بازهم کلافه می شدم و حسودی ام می شد. عزمم را جزم کرده و دوباره کنکور بدهم و آرزوی دیرینه ی پدر و مادرم را برآورده کنم و پزشکی قبول شوم.
کنکور دادم ولی این بار شیمی کاربردی دانشگاه آزاد کرمان قبول شدم. شیمی رشته سختی بود. بارها از درس های مختلف افتادم و با هزار بدبختی درسم را تمام کردم. بعدش در رشته ی « آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا» که رشته ی کم طرفداری بود، فوق لیسانس گرفتم اما با فوق لیسانسم هیچ جا کار پیدا نکردم و به اجبار معلم سر خونه ی شیمی شدم و سال ها معلم شیمی ماندم. شیمی سرنوشت محتوم من بود.
چند سال پیش یک روز می خواستم از سر خیابان شادمان بروم پایین. رفتم طرف خطی هایی که بالای خیابان ایستاده بودند که یک دفعه معلم شیمی کلاس دوم دبیرستانم را سر خط دیدم.
موهایش همه سفید شده بود و صورتش پر از چین و چروک بود اما دیدنش خوشحالم کرد. اولش فکر کردم مسافر است ولی بعد دیدم تاکسی دارد. فکر کردم لابد بازنشسته که شده با خانواده اش از اصفهان آمده تهران و چون دخل و خرجش جور نمی شده مسافر کشی می کند. آمدم سلام کنم که معلمم با راننده ی یک ماشین دیگر که میخواست خارج از خط مسافر بگیرد، جروبحثش شد و در چشم به هم زدنی کار به دعوا و کتک کاری کشید. چند لحظه بعد راننده ی ماشین گذری، معلم پیرم را زیر مشت و لگد گرفته بود. دویدم جلو و از زمین بلندش کردم. لب بالایش شکافته بود و خون می آمد. گفتم: « آقای رئیسی حالتون خوبه؟» پیرمرد گفت: « من رو از کجا می شناسی؟» گفتم: « شما معلم من بودین. نشناختین؟» گفت: «چرا شناختم.» گفتم:« واقعا؟» گفت:« بله. مگه دبیرستان حکیم سنایی نبودی؟» گفتم:« بله.» گفت: « اون سالی که تجدید شدی من خواستم بهت نمره بدم، ولی هر کاری کردم بیشتر از شیش نشد.» گفتم: « اشکالی نداره، خیلی خوشحالم می بینمتون.» معلمم گفت: « منم همین طور. کلی خاطره برام زنده شد.»
گفتم: « می شه امروز ناهار رو با هم بخوریم؟» گفت:« نه.» گفتم: « چرا؟» گفت: « سرکار.» گفتم: «حالا یه روز که هزار روز نمی شه.» گفت: « ما سر یه سرویس بیشتر، یقه کشی داریم، بعد من دو ساعت کارم رو تعطیل کنم بیام با تو ناهار بخورم؟»
توی چلوکبابی سراغ دبیرهای قدیمی را گرفتم. رئیس و هر دو معاون دبیرستان و دبیر جبر وفیزیک و زبان و فارسی مان همه مرده بودند. از بقیه خبر نداشت. می گفت: « فقط از مرده ها خبر دارم.» نگاهش کردم، خیلی پیر شده بود. گفت: « خدا پدر تو رَم بیامرزه، آدم خوبی بود.»
گفتم: « مگه شما خبر دارین فوت کرد؟»
معلم گفت: « گفتم که ،از مرده ها خبر دارم.»
گفتم: « مادرم هم فوت شد.» نگاهم کرد ولی چیزی نگفت. چند دقیقه ای هیچ کدام حرفی نزدیمو در سکوت چلوکباب مان را با دوغ خوردیم. بعد معلم پرسید: « الان چی کار می کنی؟ » گفتم: « معلم شیمی ام.»
گفت: « من و بابات تو یه دانشگاه بودیم. خیلی هم با هم رفیق بودیم.»
گفتم: « خیلی؟» گفت: « آره.»
گفتم: « بابام می گفت با شما دوست بوده ولی هیچ وقت نگفت خیلی صمیمی بودین.»
معلم گفت: « آره خیلی صمیمی بودیم. تو دانشگاه هردومون عاشق مادرت شدیم.»
از تعجب شاخ درآوردم. پرسیدم:« اون سال که شما معلم شیمی مون بودین ...»
معلم گفت: « وقتی مادرت زن بابات شد، دوستی من و بابات به هم خورد. دیگه نه هم رو دیدیم، نه با هم حرف زدیم تا روزی که بابات به خاطر تجدیدی تو بهم زنگ زد. شهریورش هم یه بار دیگه زنگ زد. ولی هرچی با برگه ت کلنجار رفتم دیدم بیشتر از شیش نمی شه بهت داد.»
گفتم:« بابام هیچ وقت این ها رو به من نگفته بود.» گفت: « بابات آدم خوبی بود.»
فکر کردم پدرم چه کار سختی کرده که به خاطر من به دوست قدیمی اش زنگ زده. اگر این ها را می دانستم مثل خر می خواندم و از شیمی بیست می گرفتم که پدرم به دوست دشمن شده اش رو نیندازد. یاد پدرم افتادم که می گفت:« اگر بخوای می تونی بیست بگیری.»
معلم به من خیره شده بود. گفتم: « شما زن و بچه دارین؟» گفت: « نه.» گفتم: « کی اومدین تهران؟» گفت: « وقتی مادرت مرد.» به معلمم نگاه کردم. بازهم نگاه کردم. نمی دانم چرا فکر کردم پدر و مادرم پیشم نشسته اند. بلند شدم و معلمم را بوسیدم. معلمم محکم بغلم کرد.
چند وقت پیش پسرم پرسید: « تو دانشگاه رفتی؟»
گفتم: « معلومه.»
گفت: « چی خوندی؟»
گفتم:« شیمی.»
گفت: « چه ربطی به کارت داره؟»
گفتم: « ربط مستقیم نداره.»
گفت: « غیر مستقیم چه ربطی داره؟»
گفتم: « غیر مستقیم همه چی به همه چی ربط داره.»
گفت: « یعنی چی؟»
گفتم: « یعنی اگه من شیمی نخونده بودم الان یه آدم دیگه بودم که این نبودم.»
گفت: شیمی درس مزخرفیه.»
گفتم : « اتفاقا عالیه.»
گفت: « به چه دردی می خوره؟ »
گفتم:« مثلا همین که می فهمیم همه ی مواد از اتم درست شدن. بعد توی یه اتم هم الکترون هست که بار منفی داره، هم پروتون که بار مثبت داره، هم نوترن که خنثی است.» پسرم گفت: « همه ی این ها توی یه اتم کنار هم ان؟» گفتم: « آره . همه شون توی یه اتم کنار هم ان.»
سروش صحت ([فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند])
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-29-2014, 01:43 AM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
yaran
10-29-2014, 01:56 AM
یه مرغ از فریزر دراوردم داداشم برگشته میگه میخوای بپزیش؟؟؟
گفتم : پ ن پ از سرد خونه درش اوردم اقوامش دم ردن بدم برن خاکش کنن
yaran
10-29-2014, 01:56 AM
به بابام میگم تو حساب چقدر پول داریم میگه میخوای بدونی موجودی مون چقدره میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بدونم چقدر با بیل گیتس فاصله داریم !
yaran
10-29-2014, 01:56 AM
همسایه مون عروسی داشتن دوستم خونه مون بود.هی سروصداشون میومد.دوستم گفت عروسیه؟گفتم پ ن پ همسایه مون سرخ پوسته مراسم خاص خودشونه
yaran
10-29-2014, 01:57 AM
امشب یه پروانه اومده بود تو خونمون هی دور لامپ می چرخید …. بعد بابام برگشته میگه پروانست …. می گم پ . ن . پ پهباد اسرائیلیه …. میگیه عههههههه پس این موشکشو هم تو بگیر … کنترولو کوبید تو کلم
yaran
10-29-2014, 01:58 AM
کاکو ما یه زن دایی داریم بدجور سوژه س …! بیچاره شبا هذیان میگه …! یه شب همه خونه ما خوابیده بودن نصفه شبی زن داییم بلند شد و داد زد : پریااااااا …
من : یا ابرفضل چی شده زن دایی ؟
: میگم میدونی گاو چی میگه ؟؟؟
من با قیافه اینجوری O_o : چی میگه ؟؟
: میگه مااااااااااااااا !!!!!
من :))))))))
زن دایی گلم : l
هیچی دیگه الان یه هفته س در افق بسر میبرم .
yaran
10-29-2014, 01:58 AM
ﺗﻮﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ،ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻩ ﺍﻩ ﭼﻘﺪﺭﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺪﻣﯽﺭﻗﺼﻪ،ﮐﻮﺗﺎﻫﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩﯾﻪ ﺑﻨﺪﻭﺳﻄﻪ!ﯾﻬﻮﺧﺎﻧﻢ ﮐﻨﺎﺭﯾﻢ ﮔﻔﺖ:ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ!ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻧﯿﺴﺖ!ﭘﺴﺮﻣﻨﻪ
ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪﺷﻤﺎﻣﺎﺩﺭﺷﯿﻦ؟ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻭﮔﻔﺖ:ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺶ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎﺷﻢ خخخخخخ
yaran
10-29-2014, 01:59 AM
ضایع شدم بدجووور ..
رفته بودم سرویس بهداشتی عمومی ، هیشکی داخل نبود . بعد از شستن دست و صورتم ، اومدم دهنم رو یه آبی بزنم ، با دست آب ریختم تو دهنم . همین که اومدم آب رو از دهنم بریزم بیرون ، یهو یه نفر اومد داخل …
منم خجالتی …
منصرف شدم و با دهان پر از آب اومدم برم بیرون …
نزدیک درب رسیده بودم که یهو یارو بهم گفت : اذان رو گفتن ..؟
منم یهو هنگ کردم ..!
بعد از مدتی تامل آب رو از دهنم ریخم جلوی درب و گفتم :
آررره … نمـــــینی هوا چقد تاریکه ..!
هیچی دیگه یارو همونجا دو رکعت نماز آیاتم نیت کرد بخونه …
yaran
10-29-2014, 02:00 AM
این واقعی و بین عموم وداداشم اتفاق افتاده وبه نقل از داداشمه:
حدود سال هفتادو هشت وقتی که داداشم بچه بوده با عموم میرن باغ که عموم چندتا خربزه کاشته بوده اماهنوز نرسیده بودن که داداشم اونو میکنه وعموم میگه چرا کندی داداشم می پرسه چی کار کنم عموم میگه بزن تو کله من و داداشم نه گذاشته بود نه برداشته بود کوبیده بود کله عموم
خوب چیکار میکرده شما بگید
لایک=خوب کرده
yaran
10-29-2014, 02:01 AM
دوست دخترم اومد منو با یه خط دیگه امتحان کنه اس داد :
سلام آقا سپهر
ببخشید میتونم شمارتو داشته باشم؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ینی ای کیو در حد بزغاله
خدایا خودت رحم کن^_^
yaran
10-29-2014, 02:02 AM
یارو میره جبهه تو خاك عراقیا لخت میشه رو زمین دراز میكشه بهش میگن داری چیكار می كنی میگه دارم به خاک دشمن تجاوز میکنم
yaran
10-29-2014, 02:03 AM
یه کشیشی داشته توی یه بیابون می رفته، میفته تو یه چاه. هی داد زد خدایا کمکم کن خدا کمکم کن.
یه ماشین آتش نشانی اومد، یه طناب انداخت و گفت طنابو بگیر بیا بالا.
کشیش گفت ولم کن فقط خدا باید کمکم کنه، خدا بهم کمک می کنه.
گفت طنابو بگیر بابا همینجا میمیریا. گفت نه خدا به من کمک می کنه.
کشیش میمیره میره اون دنیا به خدا میگه خدا من این همه به تو ایمان داشتم این همه عبادت کردم،
چرا کمکم نکردی؟ خدا بهش گفت آخه بی پدر و مادر، تو نگفتی ماشین آتش نشانی وسط بیابون چیکار میکنه !!!
yaran
10-29-2014, 02:04 AM
سرباز بدو بدو ب طرف کاپیتان: کاپیتان 3 تا کشتی دزدان دریائی دارن میان طرف ما
کاپیتان: پیرهن قرمز من رو بیارین
سرباز: میخاین چیکار کاپیتان؟؟؟
پیرهن قرمز میخوام تا اگه زخمی شدم شما زخم ها و خون ریزیمو نبینین و امیدتونو از دست ندین
چند روز بعد… سرباز بدو بدو طرف کاپیتان: کاپیتان 10 تا کشتی دزدان دریائی دارن میان طرف ما
کاپیتان: شلوار قهوه ای من رو بیارین..
yaran
10-29-2014, 02:04 AM
پسر داییم تو کنکور صد تا مونده به آخر شده
بعد داییم شیرینی گرفته پخش می کنه !
به داییم می گم : چرا خوشحالی حالا ؟
می گه : آخه فک نمی کردم صد نفر از این خنگ تر تو دنیا باشن !
yaran
10-29-2014, 02:05 AM
آیا می دانستید خرچنگ ها تو عروسیاشون نمی تونن دست بزنن
فقط بشکن ریز می زنن!
برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون می زارم !!
yaran
10-29-2014, 02:06 AM
دقت کردین: پســرا ۱۰ دقیقه حاضر میشن، ۴ساعت میرن بیرون ..! دختـــرا ۴ ساعت حاضر میشن، ۱۰ دقیقه میرن بیرون
yaran
10-29-2014, 02:06 AM
مورد داشتیم از لود شدن صفحه ی اصلی گوگل فیلم گرفته . . .
رفته خارج نشون داده بهش پناهندگی دادن
yaran
10-29-2014, 02:08 AM
یک روز مردی برای کار خیر به تیمارستان میره میبینه تو حیاط تیمارستان دیونه ها صف کشیدن میرن به یه سوارخ تو دیوار نگاه میکنن بعد میان اخر صف تا دوباره برن به سوراخ نگاه کنن کنجکاو میشه میره تو صف می ایسته نوبتش که میرسه نگاه میکنه میبینه تو سوراخ هیچی نیست یه یکی از دیونه ها میگه اخه من هیچی تو سوراخ ندیدم دیونه میگه مرد حصابی چند ساله ما نگاه میکنیم تا چیزی ببینیم تو میخوای با یک بار نگاه کردن چیزی ببینی؟؟
yaran
10-29-2014, 02:08 AM
غضنفر : بیا این سوپو مزه کن!
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺧﯿﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻻ ، ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺍﮔﻪ ﺳﺮﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﮕﻮ
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ، ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ . ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﭽﺸﻤﺶ .. ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺱ ؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ : ﺍﻫﺎ !! ؟ ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺳﺖ !
ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﺩﯾﻮﺙ
yaran
10-29-2014, 02:10 AM
عمم ب پسرش میگه:
میخوای بری دسشویی شلوارتو بیرون در نیار بعد برو تو، زشته!
همون تو در بیار!
پسرعمه رفت تو دسشویی شلوارشو دراورد بعد اومد بیرون گذاشت رو مبل رفت تو
yaran
10-29-2014, 02:10 AM
گوشی دخترخالم آنتن نمیداد بهش پیام دادم نمیتونم بگیرمت
جواب داده به درک!!! مگه کم خواستگار دارم؟؟؟
توهم بیداد میکنه
yaran
10-29-2014, 02:11 AM
بدترین قسمت دیدن یه آشنا توی تاکسی
اضطرابیه که تا مشخص شدن شخص حساب کننده کرایه ادامه داره
و مدام ذهنتو درگیر میکنه
yaran
10-29-2014, 02:11 AM
میگن سوالای تستی تو بهشت، همشون گزینه ی “نمیدانم” هم دارن
yaran
10-29-2014, 02:11 AM
در اروپا دخترا بیرون میرن با کمی آرایش
در ایران آرایش بیرون میره با کمی دختر !
yaran
10-29-2014, 02:12 AM
وسایل مورد نیاز براى امتحان :
خودکار + آفتابه
yaran
10-29-2014, 02:13 AM
دختره 12 ساله تو پیج دکتر سوال پرسیده چجوری بدون عمل لب هامو برجسته کنم ؟
رفتم جواب دادم : با دمپایی ابری خیس محکم بکوب تو دهنت درست می شی
yaran
10-29-2014, 02:13 AM
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪن
ﺍﻣﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﻮ ﻣﻠﻊ ﻋﺎﻡ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭼﯿﭙﺲ ﻧﺎﺯک رو ﺑﺎ 8 تا ﮔﺎﺯ 2 تا ﺗﺮﻣﺰ ﻭ 3 ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﮐﻼﺝ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ
yaran
10-29-2014, 02:14 AM
رفته بودیم مراسم ختم یکی از آشناهامون…
موقع خداحافظی و تسلیت گفتن به صاحب عزا که شد، داداشم اومد بگه” هرچی باقی خاک ایشونه، عمر شما باشه”، گفت:
هرچی عمر شماست باقی خاک ایشون باشه!…
صاحب عزا:O_o
داداشم برای اینکه سوتی که داد بیشتر از این تابلو نشه، اصلا به روی مبارکش نیاورد و رفت!..
ما هم که نمی دونستیم باید بخندیم یا شرمنده باشیم، سریع از مجلس زدیم بیرون !!…
yaran
10-29-2014, 02:15 AM
رفتم اسپری خوشبو کننده هوا بگیرم
گفت:12هزار تومن
گفتم چه کاریه دیگه تو خونه نمی چوسم
yaran
10-29-2014, 02:15 AM
آخرین خبر :
ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ غضنفر ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎﺭﺵ پله ﻫﺎﻱ پله ﺑﺮﻗﻲ ، ﺑﻲ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺎﻧﺪ !
yaran
10-29-2014, 02:17 AM
پزشکان میگن انسان نیم ساعت قبل از خواب تلفن همراه رو از خود دور و ازش استفاده نکنه……….حالا ما اول خودمون خوابمون میبره بعد گوشیه خاموش میشه^_^
yaran
10-29-2014, 02:17 AM
هر چی بیشتر خودت رو بزنی به نفهمی بیشتر میفهمی.
.
جمله سنگینی بود. یه صلوات عنایت کنید، بریم سر مبحث بعد.
pirana
10-29-2014, 12:06 PM
یعنی خدا به اندازه بندش پیش تو اعتبار نداره؟!!
(sm25)
pirana
10-29-2014, 12:09 PM
ﻣﻨﻢ ﮐﻮﺭﻭﺵ:
ﭘﺴﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ "
ﺳﯿﺮﻭﺱ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﺍﺕ "
ﺳﺎﯾﺮﻭﺱ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﯿﻞ "
ﺫﻭﺍﻟﻘﺮﻧﯿﻦ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ "
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﺎﻩ ﺟﻬﺎﻥ *
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮ ﮔﯿﺘﯽ*
ﭘﺪﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ*
ﻫﻔﺘﻢ ﺁﺑﺎﻧﻤﺎﻩ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﻧﮋﺍﺩ ﭘﺎﮎ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ
ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ
(sm172)(sm81)(sm127)(sm127)(sm127)(sm127)(sm127)(s m127)(sm127)
rebasss
10-29-2014, 01:56 PM
جوری زندگی کنین که دم مرگ وقتی کل زندگیتون از جلو چشمتون رد میشه...
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط فیلم ســـ/وپر نباشه دیوثاااااااا :|
rebasss
10-29-2014, 01:57 PM
دختره 12 شب پی ام داد و خیلی با کلاس و شیک تا 4 صبح داشتیم رویایی چت می کردیم که من بهش گفتم : خوب عزیزم صبح شده من کم کم باید برم سر کار
خیلی با ناز گفت : عجیجم دکتلی این وقت صبح میری؟
گفتم نه شاطرم
نمیدونم چرا یهو بلاکم کرد
همیشه چوب این صداقتم رو خوردم
rebasss
10-29-2014, 02:03 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
rebasss
10-29-2014, 02:04 PM
[فقط کسانی که در سایت عضو هستند قادر به مشاهده لینک ها هستند]
rebasss
10-29-2014, 02:04 PM
هر آن کس که مرا دوست ندارد
.
.
.
خَر است
خَتم جلسه :|
تکبیر!!!
ومن الله توفیق
باشد که رستگار شوید !!!
rebasss
10-29-2014, 02:05 PM
3نفر میخوﺍﺳﺘﻨﺪ ﻳﻪ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﺳﺎﻳﺪ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻧﺪ
ﻃﺒﻘﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ!
ﺗﺎ ﻃﺒﻘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﻴﺮﻥ ﻳﻜﻴﺸﻮﻥ ﻣﻴﮕﻪ ﺑﺮﻡ
ﺑﺒﻴﻨﻢ ﭼﻘﺪ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﻣﻴﺮﻩ ﻣﻴﺎﺩ ﻣﻴﮕﻪ ﻳﻪ ﺧﺒﺮﻩ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺭﻡ ﻳﻪ
ﺧﺒﺮ ﺑﺪ!
ﻣﻴﮕﻦ: ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ ﺑﮕﻮ
ﻣﻴﮕﻪ: ﻳﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﻣﻴﮕﻦ: ﺧﻮﺏ ﺧﺒﺮﻩ ﺑﺪﺕ ﭼﻴﻪ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﻭﻣﺪﻳﻢ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺑﻐﻠﻴﻪ...!!!
rebasss
10-29-2014, 02:06 PM
از یاروه میپرسن بچه هات به سن تکلیف رسیدن؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میگه : آره الحمدالله… هم سیگار میکشن
هم فحش خار مادر میدن !
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.