هایده-پاییز پاییز-کیفیت 32 و320
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کیفیت32
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
کیفیت320
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ویرایش توسط k@mbiz : 11-05-2014 در ساعت 02:37 PM
مقایسه خواننده با مداح در کلمات(علیمی-هایده )
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نام : سکينه دده بالا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
نام هنري : هايده
تاريخ تولد : 1321
محل تولد : کرمانشاه
تاريخ وفات : 1368
محل وفات : آمريکا
محل دفن : آمريکا
هايده در سال 1321 هجري شمسي در يکي از روستاهاي کرمانشاه بدنيا آمد.
وي کارش را در راديو با برنامه گلهاي رنگارنگ آغاز کرد و از همان اوايل نام خود را در شناسنامه موسيقي ايران به ثبت رسانيد.
هايده به گفته بسياري داراي يکي از بهترين صداهاي تاريخ موسيقي ايران بود.
زنده ياد هايده در 7 شهريور 1357 مانند بسياري از هنرمندان ديگر وطن را به قصد لندن ترک کرد و پس از مدتي به آمريکا رفت و کار هنري خويش را در آنجا ادامه داد..............تا اينکه در سي دي سال 1368 با اينکه هنوز بيش از 47 بهار از عمرش نگذشته بود در آمريکا بر اثر سکته قلبي ديده از جهان فرو بست و دوستداران خويش را در غم و اندوه فرو برد.
پيکر هايده در مراسمي باشکوه و با حضور هنرمندان زيادي در آمريکا به خاک سپرده شد.
بانو هايده درمصاحبه اي که حدود سه چهار سال قبل از درگذشتش با او انجام شده بود تلخ ترين خاطره اش را چنين بيان ميکند:
از زبان خود هايده:
تلخ ترين خاطره من اينه که آهنگي از جهانبخش پازوکي به من پيشنهاد شده بود بخونم که ترجيع بند آن اينه: من خودم رفتني ام
من بشدت به پازوکي پافشاري ميکردم که من اين آهنگ رو نميخونم
نميدونم چرا دلشوره عجيبي داشتم چون ميخواستم به مسافرت اروپا بيايم و فکر حادثه اي مرا تعقيب ميکرد.فکر ميکردم شايد بيماري اي تصادفي چيزي باعث شود که من برنگردم به ايران و هيچ وقت فکر نميکردم همچين حادثه اي اتفاق بيافتد و من تا امروز يعني 6 سال نتوانم وطنم را ببينم.
به هر صورت با ناراحتي خيلي شديد رفتم روي صحنه و اونو اجرا کردم.
7 شهريور ايران را به قصد لندن ترک کردم و نميتونم براتون توجيح کنم که حالت من در اون ساعت و اون لحظه چه بود.
ولي اميدي است که مرا نگه ميدارد که باز بتوانم ايرانم را ببينم وبه آغوش هموطنانم برگردم.
در سال هاي پس از انقلاب، ميان 1360 و 1368 و شايد به سبب ترانه هاي غميادانه (نوستالژيک) وطني که مي خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بيرون از ايران افزوده مي شد، هر چند که در خود ايران نامش حتي از فهرست کتاب هاي مرجع زدوده شده بود.
از همين روي براي يافتن زندگينامه دقيق او سر در هر منبع موسيقائي فرو برديم که در اين سال هاي اخير تعدادشان نيز زياد شده است. چيز دندان گيري نصيب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگي پيش از خوانندگي اش را در اين منابع نيافتيم، ولي در همه آن ها به "تحقير" و تکرار آمده که نام اصلي اش "سکينه دده بالا" بوده است. گويي نام مي تواند تعيين کننده کيفيت صداي او بشود!
هايده از سال 1345 فراگيري موسيقي و آوازخواني را نزد موسيقيدان معروف علي تجويدي آغاز کرد. تجويدي در ميان آهنگسازان ايراني، معروف شده است به "کاشف صداهاي ناب"! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفي کرده، ولي چند صباحي نگذشته که آن ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و يا "رنود" آنها را از او به غنيمت گرفته اند. هايده به گمان از آخرين کشفيات درخشان تجويدي باشد. شانسي که هايده آورده، اين بوده که تجويدي آهنگ تازه اي را در "مخالف سه گاه" و در پيوند با شعري برانگيزاننده از "رهي معيري" آماده اجرا داشته است. اين ترانه با زير و بالاهايي که دارد، معرف دقيقي براي صداي گسترده و پر توان هايده شده و صداي هايده نيز متقابلا ترانه "تجويدي - معيري" را تاثير بيشتر بخشيده است.
متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، آخرين کار موسيقائي " رهي معيري" است که در تب بيماري آن را سروده و کمتر در يک سال پس از آن، در آبان ماه سال 1347 درگذشت.
ترانه آزاده با صداي هايده، آهنگ از علي تجويدي با شعر رهي معيري
تجويدي خود در يک گفتگوي راديويي در شرح ساخت و پرداخت "آزاده" گفته است که رهي پس از آن که نيمي از ترانه را ساخنه، بيمار شده و بر اساس حالاتي که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقيه را با سوز و حال بيشتري تمام کرده است.
ترانه نشان مي دهد که رهي، در بستر مرگ به تنها چيزي که برايش باقي مانده بود، مي نازيده است به آزادگي:
- "يارب چو من افتاده اي کو؟ / افتاده آزاده اي کو؟/
تا رفته از جانم برون، سوداي هستي/ آزاده ام، آزاده از غوغاي هستي/
گلبانگ مستي آفرين/ هم چون رهي سر دادهام من/
مرغ شباهنگم ولي/ در دام غم افتاده ام من/
خندان لب و خونين مگير/ مانند جام بادهام/ آزاده ام من!..."
تجويدي در گفتگويي که با او داشتم گفت: "آزاده را هيچ خواننده ديگري نمي توانست چون هايده با چنين وسعت صدايي بخواند ... هايده با خواندن اين ترانه و چند ترانه ديگر که من به او دادم، توانست تحولي در ترانه خواني و آواز خواني ايجاد کند و تاثيرات تازه اي در موسيقي سنتي به وجود بياورد..."
راه ديگر
هايده، اگرچه در سالهاي پيش از انقلاب همچنان روي صحنه ماند ولي بيشترين زمان و توان خود را در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان مي انديشد تا به ارزشها. تجويدي که زماني به شکوه گفته بود که هر صدائي را که کشف مي کند و مي پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره مي برد. در عين حال گناه اين انحراف را پيش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه مي بيند:
"جامعه بود که اين ها را به سوي کاباره مي کشانيد... من در شوراهاي موسيقي مي گفتم که حقوق اين ها را زياد کنيد تا احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند... ولي نکردند اين کار را... حقوق بسيار کمي مثلا 500 تومان به خواننده مي دادند، در حالي که همين خواننده وقتي به کاباره مي رفت شبي ده هزار تومان مي گرفت... گناهي نداشتند... زندگي غير از اين را اجازه نمي داد..."
صداي هايده و برخي از ترانه هاي "غميادانه" او در سال هاي غربت، تسکيني در خور براي مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است
هايده، پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدي خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسيقي به اصطلاح "مردمي"، نزديکتر شد. محمد حيدري، جهانبخش پارزکي، صادق نوجوکي و انوشيروان روحاني آهنگسازان ديگري بودند که صداي رساي هايده را در اجراي ترانه هاي خود به کار گرفتند. همان قدر که اين ها در راه "مردمي" شدن به هايده ياري رسانيدند، او نيز با صداي پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!
مهاجرت به "شهر فرشتگان" (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را ديگر يکسره کرد. مهاجران مخاطب موسيقي آن قدر خسته و شکسته بودند که ديگر به ارزشها نمي انديشند و تنها "تفريح و سرگرمي" مي خواستند. سرمايه نيز در جايي به کار مي افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستري چنين تنيده از "تفريح و تجارت" موسيقي معروف به "لس آنجلسي" به دنيا آمد و بيشتر خوانندگان مهاجر از جمله هايده را نيز به خدمت خود درآورد.
اين حرف، بدان معنا نيست که در ترانه هاي غربتي هايده هيچ گوشه با ارزش دلنوازي وجود ندارد. در وهله اول بايد به جنس صداي ناب و کمياب او انديشيد که در همه بازمانده هايش يکسان مانده است، در اين دنياي "بي صدائي" و "بد صدائي" خود، نفس ارزش است!
هايده در اين هشت نه سالي که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ايران مانده بود سرنوشتي بهتر از "پريسا" و "هنگامه اخوان" پيدا نمي کرد که هنوز که هنوز است نمي توانند، آزادانه - و براي همگان - بخوانند، با آن که به دامنشان، پيرايه ابتذال نبسته اند!
صداي هايده و برخي از ترانه هاي "غميادانه" او در سال هاي غربت، تسکيني در خور براي مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است.
هايده، سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبي درگذشت و در گورستان "وست وود" لس آنجلس به خاک سپرده شد.
نقل از بي بي سي
مصاحبه با آقاي مهدي ذکايي سردبير مجله جوانان در امريکا در رابطه با هايده
"خانم هايده ابتدا اومده بود لندن. مدتي بعد از انقلاب اونجا زندگي کرد و کار کرد و بعد اومد آمريکا و اينجا فعاليتش رو شروع کرد. هايده شبي که در سانفرانسيسکو روي صحنه بود درگذشت. بعد از کنسرت بلافاصله دچار حمله قلبي شد و فرداي آن روز در گذشت. من فکر کنم اون موقعي که اين اتفاق براش افتاد هايده در بهترين موقعيت خوانندگي بود و هيچ ** در برابرش نبود."
" و اون موقع يادمه که تمام آلبوم ها وآهنگاش گل کرده بود و روي صحنه هم موفق بود. هايده وقتي فوت کرد که در اوج بود. وقتي که رفت ، مردم خيلي خيلي متاثر شدن. براش با شکوه ترين مراسم خاکسپاري و هفت و يادبود رو برگزار کردن که در تمام سالهاي اخير چنين مراسمي براي کسي انجام نشد و جاي هايده هميشه خاليه وصدا وآهنگاش هميشه موندنيه."
"چهل "
"هايده وقتي فوت کرد چهل و هفت سالش بود. ما ملاقاتهايي زيادي باهم داشتيم . روحيه خيلي خيلي خوبي داشت."
"ماجراي عجيب آخرين مصاحبه هايده"
مهدي ذکائي : آخرين مصاحبه هايده درست يک هفته قبل از مرگش بود. يک هفته بعد که مجله در اومد دقيقاٌ يک روز بعد از مرگش بود. يکي ازعجيب ترين اتفاقاتي که قبل از مرگ هايده افتاد اين بود که آقاي حسام ابريشمي که نقاش معروفي در آمريکا است. يک طراحي براي روي جلد مجله در کنار عکس هايده انجام دادن که چشم هايده کاملاٌ روي اين طرح خيره شده بود و درمورد با اون سوال مي کرد
"بعداً فهميدم که اين طرح در امريکاي جنوبي سمبل مرگه و تقريباً به شکل يک دلقک در حال رقصه. خاطراتي که از آخرين مصاحبه با هايده در ذهن دارم اينه که از کساني گلايه مي کرد که خيلي اذيتش کرده بودن. خيلي از شايعاتي که مطبوعات براش ساخته بودن دل آزرده بود.
ولي گفت که دوباره روي پاهام مي ايستم و مي خوام از نو شروع کنم و بسيار فعالتر از قبل باشم و کارهام رو گسترش بدم."
داداش اگه آلبومارم کیفیت بالا داری آپ کن. بزار عاشقا فیض ببرن
ممنون داداش بابت پاسخگویی سریعت
بله همین آهنگو میخواستم. ولی اصلا کیفیت نداشت!!
راستی این آهنگ مال کدوم آلبومه؟!
من تقریبا تمام آلبوماشو دارم!! ولی میدونم یکی دو تاشو ندارم.
یه آهنگ شادم هست که من ندارم و نمیدونم اصلا اسمش چیه و شعرشم الان
نمیدونم چی بوده!
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)