یار مرا ... (اوج گرفتن های شهرام ناظری ... )
یار مرا ... (اوج گرفتن های شهرام ناظری ... )
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بخدا من یه چیزی میگم قبول کنید این فغانی سر ذوب آهن رو میبره
نمیخواد قسم بخوری قبول میکنیم
عجب حلوای قندی تو
امیر بی گزندی تو
چند وقتی لنگی ها آروم شده بودن باز از تو غار اومدن بیرون
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سیدمهدی رحمتی (گل به خودی) (پنگوعن )
در حال حاضر 650 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 650 مهمان ها)