باز جای شکرش باقیه بازیکن کوردوبا رو محروم نکردن !!!
گفتی که می ترسی آری ، کز عشق ها ، می گریزی
اما تو خود نفس عشقی از خود کجا می گریزی ؟
دیگر ، که ات می رهاند ، از ورطه ها ، زورق من ؟
وقتی به سودای ساحل ، از ناخدا می گریزی
با عشق نتوان اگر خفت ، باری از آن می توان گفت
از صحبت عاشقانه ، دیگر چرا می گریزی ؟
در زیر فرمان عشق اند ، هر جا و هر لحظه ، آری
با « بی زمان » می ستیزی ، از « ناکجا » می گریزی
از دور عشق ، آهوی من ! راه برون شُد نداری
بار از خُتن چون ببندی ، سوی ختا می گریزی
گفتی نمی خواهی از تو افسانه ای ساز گردد
این نیز خود ماجرایی است ، کز ماجرا می گریزی
هر سو ، شوی جاری ، افسوس ، طیفی است آلوده ی رنگ
پاک زلالم ! که چون آب از رنگ ها می گریزی
هر جا گریزی پلشتی است ، دنیای ما غرق زشتی است
شاید به جایی برون از دنیای ما ، می گریزی !
در اشتیاقت کسی نیست ، از من به تو آشناتر
سوی کدامین غریبه ، زین آشنا می گریزی ؟
همخوان ِ شور درونت ، چون من ، نی عاشقی نیست
ای روح نی ! کز نیستان ، با صد نوا می گریزی
کو خوش تر از عشق حالی ؟ وز شعر خوش تر هوایی
دیگر به سوی کدامین حال و هوا ، می گریزی ؟
حسین منزوی
دوستانی که به ادبیات میرزایی تسلط دارن بگن این الان تعریف و تمجیده یا بالعکس؟!
منبع:[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ویرایش توسط MIRLORD : 01-28-2015 در ساعت 11:14 PM
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
در حال حاضر 123 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 123 مهمان ها)