کیو کیو بنگ بنگ ...نوشته اصلی توسط Saber
زویا زاکاریان . . .
کیو کیو بنگ بنگ ...زویا زاکاریان . . .
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه دلشوره دیگه ساخته میشد
عجب ماه بلندی تو
که گردون را بگردانی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به هر چیزی که آسیبی کنی
آن چیزی جان گیرد
چنان گردد که از عشقش
بخیزد صد پریشانی
مروح کن دل و جان
دل تنگ پریشان را
گلستان ساز را
بر این ارواح زندانی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دختر عمته خدا حفظ کنه و با من پیوند بدهعاغا در مورد دختر عنمه من درست صحبت کنین
بهش بگو من خوشم امده ازش زن من میشه
کیو کیو بنگ بنگ ...
واقعا " زویا زاکاریان " زن و شاعر فوق العاده ای یِ !
حیف ! حیف ! من نمی فهمم چرا کسی باهاش مصاحبه نمی کنه !؟
حال و روزش چه طوره !؟
حرف حسن شماعی زاده توی برنامه ی " Greatest Hits " هیچ وقت یادم نمی ره !
گفت : من دیگه برای کسی آهنگ نمی سازم !
چون آهنگ ساختن و شعر نوشتن برای دیگران مثلِ اینِ که گلوله و اسلحه رو بدی دستِ یه نفر تا خالی کنه توی مغز خودت !
و گفت : توی موسیقی ایرانی خواننده به چشم کارمند ( زیر دست ) به شاعر و آهنگ ساز نگاه می کنه !!! نه به چشم " هم کار " !
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
از چه نظر سوپرایز کرد؟
چی به بقیه میگفتی که الان به خودت میگی؟
که کَشد کار ما به رسوایی
در حال حاضر 390 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 390 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
