من پرت میشم از لبه ی کابوس
هذیون هایی که واقعیت داره ...
من پرت میشم از لبه ی کابوس
هذیون هایی که واقعیت داره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تریاق
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
از عشقی که تموم بشه بیزارم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دنیای من شبیه خودم سرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مثل بادِ سردِ پاييز غمِ لعنتي به من زد
حتي باغبون نفهميد که چه آفتي به من زد
رگ و ريشه هام سياه شد تو تنم جوونه خشکيد
اما اين دلِ صبورم به غمِ زمونه خنديد
آسمون مستِ جنوني آسمون تشنه ي خوني
آسمون مستِ گناهي آسمون چه روسياهي
اگه زندگي عذابه يه حبابِ روي آبه
من به گريه ها مي خندم مي گم اين همش يه خوابه
آسمون تو مرگِ عشقو توي ياخته هام نوشتي
اين يه غمنامه ي تلخه که تو سر تا پام نوشتي
من به لحظه ي شکستم اگه نزديک اگه دورم
از ترحمِ تو بيزار که خودم سنگ صبورم
آسمون ريشَت شکسته من ديگه رو پام مي مونم
منو از تنم بگيري تو ترانه هام مي مونم
حالا همین شعرو مقایسه کن با خزعبلات الان
عصاره ی جونشه
در حال حاضر 677 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 677 مهمان ها)