در تنگ قفس باز است و افسوس ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همیشه از نگاه تو با تو عبور میکنم
از اینکه عاشق توام حس غرور میکنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو اگه پرنده باشی چشای من آسمونه
راز پرکشیدنت رو کسی جز من نمیدونه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من و تو گر چه اسیرم حیفه از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سینجول دیوث گیرت بیارم یه جوری میفوکونمت که تا ابد اسمم بر کیونت حک بشه دیوث !
دیوث بگو اون ارور رو چیکار کنم؟
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 287 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 287 مهمان ها)