فهمیدن دارم می رم لاشیا دارن نزدیک می شن از اونور![]()
من و این سرزمین بی شاعر
من و این کوچه های یاغی کش
من واین باتلاق بی لبخند
من و این موسم اقاقی کش
دی پنجاه و هشت بی آبی
دی پنجاه وهشت بی نانی
بادی از مرقد پدر واشد
پسری شد به نام ویرانی
دی پنجاه وهشت خورشیدی
دی پنجاه و هشت تبعیدی
اشکی از چشمهای مادر ریخت
پسری شد به نام نومیدی
پدرم دعوی خدایی کرد
مادرم تن به لن ترانی داد
خونی از شرمگاه مادر رفت
ببر مازندران به خاک افتاد
پدرم همت مضاعف کرد
که جهنم شود بهشت من
من به این خاک تیره پرت شدم
تف و لعنت به سر نوشت من
همه مستراح های جهان
پرشد از فضله و جناب پدر
پرتمان کرد مثل یک مدفوع
وسط کوچه های بابلسر
که خودم را چنین شکست دهم
که خودم را چنین مچاله کنم
پشت دیوارهای پي در پي
قرص و افیون به خود اماله کنم
پرتمان کرد توی این دنیا
تا به این آب و دانه خوش باشیم
توی این سگ سرای بی قانون
به جماع شبانه خوش باشیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تا به انکار خود بپردازیم
غزل اولی تمام شود
غزل دیگری بیاغازیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تاپی کیسه دوختن باشیم
همه در حال سوختن باشند
ما پی خود فروختن باشیم
پرتمان کرد توی این دنیا
تاسرو همسری درست کنیم
چون پدر بیرقی بیفرازیم
پسر دیگری درست کنیم
لای لایی بخواب دلبندم
که شبیه پدر بزرگ شوی
هرکجا گله ایست چوپان و
هرکجا بره ایست گرگ شوي
لای لایی بخواب دلبندم
هیچ راهی به هیچ جایی نیست
آسمان را نوشتم و دیدم
که درآن جز مگس خدایی نیست
لای لایی بخواب شورش جان
این قفس خانه نیست زندان است
مچل باغ بی درخت نشو
خانه از پای بست ویران است
اشتباه من و تو هم این بود
که در این باتلاق گل کردیم
حرفهای کبوترانه زدیم
بین مشتی کلاغ گل کردیم
لای لایی بخواب دلبندم
توسر و همسری درست نکن
بیرقت را به دست خود بنواز
پسر دیگری درست نکن
لای لایی بخواب شورش جان
جمعه را شنبه ای نمی اید
دل به این س*ک*س نیمه کاره نبند
پهلوان پنبه ای نمی آید....
یاغی![]()
ماهان معین عجب اهنگی عجب ویدیویی کف کردم
افتاده راه طالع تارم به هیچ کسدیدی وفـــا نکرد بهارَم به هیچ کس
تــو رفته ای ، دلیل ندارد بیــــان شود
جای دقیق ِ سنگ مزارم به هیچ کس
دیگر مسیر ِ طی شده فرقی نمی کند
وقتی رسیده ریل قطارم به هیـچ کس
با این کـــه خاطر تـــو برایـم عزیز بود
افسوس اعتماد ندارم به هیچ کس
فهمیده ام که غیر خدا عاشقی خطاست
یعنـــی مبـــاد دل بسپارم بــه هیـــچ کس
با بی وفایی ات بـه نتیجه رسیده ام
دیگر محلّ سگ نگذارم به هیچ کس
این شــعر، آخـرین غــزلِ من برای توست
تقدیم شد به دار و ندارم، به هیچ کس ...
امید صباغ نو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چشاش قمصر![]()
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزدیده ام ؟
در حال حاضر 92 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 92 مهمان ها)