صفحه 3655 از 8550 نخستنخست ... 265531553555360536453653365436553656365736653705375541554655 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 36,541 به 36,550 از 85499

موضوع: امیـر بی گزند محسن چاوشی بهترین آلبوم سال

  1. #36541
    نیمه حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    9,086
    تشکر
    32,259
    تشکر شده : 15,200
    دیگه توی دنیا به چی اعتباره
    کسی که براش مردی دوست نداره...
    !?Who Cares؟!

  2. #36542
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    دل شکسته ی مارا بر آتش افکندند
    اگر چه خود به سوی روضه ی برین رفتند ...
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  3. #36543
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    نوشته ها
    35,920
    تشکر
    13,137
    تشکر شده : 22,290
    در شبان غم تنهایی خویش
    عابد چشم سخنگوی توام
    من در این تاریكی
    من در این تیره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گیسوی توام
    گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من
    گیسوان تو شب بی پایان
    جنگل عطرآلود
    شكن گیسوی تو
    موج دریای خیال
    كاش با زورق اندیشه شبی
    از شط گیسوی مواج تو من
    بوسه زن بر سر هر موج گذر می كردم
    كاش بر این شط مواج سیاه
    همه عمر سفر می كردم
    من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
    گیسوان تو در اندیشه من
    گرم رقصی موزون
    كاشكی پنجه من
    در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
    چشم من چشمه ی زاینده ی اشك
    گونه ام بستر رود
    كاشكی همچو حبابی بر آب
    در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
    شب تهی از مهتاب
    شب تهی از اختر

    ابر خاكستری بی باران پوشانده
    آسمان را یكسر
    ابر خاكستری بی باران دلگیر است
    و سكوت تو پس پرده ی خاكستری سرد كدورت افسوس سخت دلگیرتر است
    شوق بازآمدن سوی توام هست
    اما
    تلخی سرد كدورت در تو
    پای پوینده ی راهم بسته
    ابر خاكستری بی باران
    راه بر مرغ نگاهم بسته
    وای ، باران
    باران ؛
    شیشه ی پنجره را باران شست
    از دل من اما
    چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟
    آسمان سربی رنگ
    من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
    می پرد مرغ نگاهم تا دور
    وای ، باران
    باران ؛
    پر مرغان نگاهم را شست
    خواب رؤیای فراموشیهاست
    خواب را دریابم
    كه در آن دولت خاموشیهاست
    من شكوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
    و ندایی كه به من می گوید :
    "گر چه شب تاریك است
    دل قوی دار ، سحر نزدیك است "
    دل من در دل شب
    خواب پروانه شدن می بیند
    مهر صبحدمان داس به دست
    خرمن خواب مرا می چیند
    آسمانها آبی
    پر مرغان صداقت آبی ست
    دیده در آینه ی صبح تو را می بیند
    از گریبان تو صبح صادق
    می گشاید پر و بال

    تو گل سرخ منی
    تو گل یاسمنی
    تو چنان شبنم پاك سحری ؟
    نه
    از آن پاكتری
    تو بهاری ؟
    نه
    بهاران از توست
    از تو می گیرد وام
    هر بهار اینهمه زیبایی را
    هوس باغ و بهارانم نیست
    ای بهین باغ و بهارانم تو
    سبزی چشم تو
    دریای خیال
    پلك بگشا كه به چشمان تو دریابم باز
    مزرع سبز تمنایم را
    ای تو چشمانت سبز
    در من این سبزی هذیان از توست
    زندگی از تو و
    مرگم از توست
    سیل سیال نگاه سبزت
    همه بنیان وجودم را ویرانه كنان می كاود
    من به چشمان خیال انگیزت معتادم
    و دراین راه تباه
    عاقبت هستی خود را دادم
    آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا
    در پی گمشده ی خود به كجا بشتابم ؟
    مرغ آبی اینجاست
    در خود آن گمشده را دریابم
    و سحرگاه سر از بالش خواب بردار
    كاروانهای فرومانده خواب از چشمت بیرون كن
    باز كن پنجره را
    تو اگر بازكنی پنجره را
    من نشان خواهم داد
    به تو زیبایی را
    بگذاز از زیور و آراستگی
    من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد
    كه در آن شكوت پیراستگی
    چه صفایی دارد
    آری از سادگیش
    چون تراویدن مهتاب به شب
    مهر از آن می بارد
    باز كن پنجره را
    من تو را خواهم برد
    به عروسی عروسكهای
    كودك خواهر خویش
    كه در آن مجلس جشن
    صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس
    صحبت از سادگی و كودكی است
    چهره ای نیست عبوس
    كودك خواهر من
    در شب جشن عروسی عروسكهایش می رقصد
    كودك خواهر من
    امپراتوری پر وسعت خود را هر روز
    شوكتی می بخشد
    كودك خواهر من نام تو را می داند
    نام تو را می خواند
    گل قاصد آیا
    با تو این قصه ی خوش خواهد گفت ؟
    باز كن پنجره را
    من تو را خواهم برد
    به سر رود خروشان حیات
    آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
    بهتر آنست كه غفلت نكنیم از آغاز
    باز كن پنجره را
    صبح دمید
    چه شبی بود و چه فرخنده شبی
    آن شب دور كه چون خواب خوش از دیده پرید
    كودك قلب من این قصه ی شاد
    از لبان تو شنید :
    "زندگی رویا نیست
    زندگی زیبایی ست
    می توان
    بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
    می توان در دل این مزرعه ی خشك و تهی بذری ریخت
    می توان
    از میان فاصله ها را برداشت
    دل من با دل تو
    هر دو بیزار از این فاصله هاست "
    قصه ی شیرینی ست
    كودك چشم من از قصه ی تو می خوابد
    قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
    باز هم قصه بگو
    تا به آرامش دل
    سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
    گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت
    یادگاران تو اند
    رفته ای اینك و هر سبزه و سنگ
    در تمام در و دشت
    سوگواران تو اند

    در دلم آرزوی آمدنت می میرد
    رفته ای اینك ، اما آیا
    باز برمی گردی ؟
    چه تمنای محالی دارم
    خنده ام می گیرد
    چه شبی بود و چه روزی افسوس
    با شبان رازی بود
    روزها شوری داشت
    ما پرستوها را
    از سر شاخه به بانگ هی ، هی
    می پراندیم در آغوش فضا
    ما قناریها را
    از درون قفس سرد رها می كردیم
    آرزو می كردم
    دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را
    من گمان می كردم
    دوستی همچون سروی سرسبز
    چارفصلش همه آراستگی ست
    من چه می دانستم
    هیبت باد زمستانی هست
    من چه می دانستم
    سبزه می پژمرد از بی آبی
    سبزه یخ می زند از سردی دی
    من چه می دانستم
    دل هر كس دل نیست
    قلبها ز آهن و سنگ
    قلبها بی خبر از عاطفه اند
    از دلم رست گیاهی سرسبز
    سر برآورد درختی شد نیرو بگرفت
    برگ بر گردون سود
    این گیاه سرسبز
    این بر آورده درخت اندوه
    حاصل مهر تو بود
    و چه رویاهایی
    كه تبه گشت و گذشت
    و چه پیوند صمیمیتها
    كه به آسانی یك رشته گسست
    چه امیدی ، چه امید ؟
    چه نهالی كه نشاندم من و بی بر گردید
    دل من می سوزد
    كه قناریها را پر بستند
    و كبوترها را
    آه كبوترها را
    و چه امید عظیمی به عبث انجامید
    در میان من و تو فاصله هاست
    گاه می اندیشم
    می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
    تو توانایی بخشش داری
    دستهای تو توانایی آن را دارد
    كه مرا
    زندگانی بخشد
    چشمهای تو به من می بخشد
    شور عشق و مستی
    و تو چون مصرع شعری زیبا
    سطر برجسته ای از زندگی من هستی
    دفتر عمر مرا
    با وجود تو شكوهی دیگر
    رونقی دیگر هست
    می توانی تو به من
    زندگانی بخشی
    یا بگیری از من
    آنچه را می بخشی
    من به بی سامانی
    باد را می مانم
    من به سرگردانی
    ابر را می مانم
    من به آراستگی خندیدم
    من ژولیده به آراستگی خندیدم
    سنگ طفلی ، اما
    خواب نوشین كبوترها را در لانه می آشفت
    قصه ی بی سر و سامانی من
    باد با برگ درختان می گفت
    باد با من می گفت :
    " چه تهیدستی مرد "
    ابر باور می كرد
    من در آیینه رخ خود دیدم
    و به تو حق دادم
    آه می بینم ، می بینم
    تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
    من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
    چه امید عبثی
    من چه دارم كه تو را در خور ؟
    هیچ
    من چه دارم كه سزاوار تو ؟
    هیچ
    تو همه هستی من ، هستی من
    تو همه زندگی من هستی
    تو چه داری ؟
    همه چیز
    تو چه كم داری ؟ هیچ
    بی تو در می ابم
    چون چناران كهن
    از درون تلخی واریزم را
    كاهش جان من این شعر من است
    آرزو می كردم
    كه تو خواننده ی شعرم باشی
    راستی شعر مرا می خوانی ؟
    نه ، دریغا ، هرگز
    باورنم نیست كه خواننده ی شعرم باشی
    كاشكی شعر مرا می خواندی
    بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه
    بی تو سرگردانتر ، از پژواكم
    در كوه
    گرد بادم در دشت
    برگ پاییزم ، در پنجه ی باد
    بی تو سرگردانتر
    از نسیم سحرم
    از نسیم سحر سرگردان
    بی سرو سامان
    بی تو - اشكم
    دردم
    آهم
    آشیان برده ز یاد
    مرغ درمانده به شب گمراهم
    بی تو خاكستر سردم ، خاموش
    نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق
    نه مرا بر لب ، بانگ شادی
    نه خروش
    بی تو دیو وحشت
    هر زمان می دردم
    بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد
    و اندر این دوره بیدادگریها هر دم
    كاستن
    كاهیدن
    كاهش جانم
    كم
    كم

    چه كسی خواهد دید
    مردنم را بی تو ؟
    بی تو مردم ، مردم
    گاه می اندیشم
    خبر مرگ مرا با تو چه كس می گوید ؟
    آن زمان كه خبر مرگ مرا
    از كسی می شنوی ، روی تو را
    كاشكی می دیدم
    شانه بالازدنت را
    بی قید
    و تكان دادن دستت كه
    مهم نیست زیاد
    و تكان دادن سر را كه
    عجیب !‌عاقبت مرد ؟
    افسوس
    كاكش می دیدم
    من به خود می گویم:
    " چه كسی باور كرد
    جنگل جان مرا
    آتش عشق تو خاكستر كرد ؟ "
    باد كولی ، ای باد
    تو چه بیرحمانه
    شاخ پر برگ درختان را عریان كردی
    و جهان را به سموم نفست ویران كردی
    باد كولی تو چرا زوزه كشان
    همچنان اسبی بگسسته عنان
    سم فرو كوبان بر خاك گذشتی همه جا ؟
    آن غباری كه برانگیزاندی
    سخت افزون می كرد
    تیرگی را در دشت
    و شفق ، این شفق شنگرفی
    بوی خون داشت ، افق خونین بود
    كولی باد پریشاندل آشفته صفت
    تو مرا بدرقه می كردی هنگام غروب
    تو به من می گفتی :
    " صبح پاییز تو ، نامیومن بود ! "
    من سفر می كردم
    و در آن تنگ غروب
    یاد می كردم از آن تلخی گفتارش در صادق صبح
    دل من پر خون بود
    در من اینك كوهی
    سر برافراشته از ایمان است
    من به هنگام شكوفایی گلها در دشت
    باز برمی گردم
    و صدا می زنم :
    " آی
    باز كن پنجره را
    باز كن پنجره را
    در بگشا
    كه بهاران آمد
    كه شكفته گل سرخ
    به گلستان آمد
    باز كنپنجره را
    كه پرستو می شوید در چشمه ی نور
    كه قناری می خواند
    می خواند آواز سرور
    كه : بهاران آمد
    كه شكفته گل سرخ به گلستان آمد "
    سبز برگان درختان همه دنیا را
    نشمردیم هنوز
    من صدا می زنم :
    " باز كن پنجره ، باز آمده ام
    من پس از رفتنها ، رفتنها ؛
    با چه شور و چه شتاب
    در دلم شوق تو ، اكنون به نیاز آمده ام "داستانها دارم
    از دیاران كه سفر كردم و رفتم بی تو
    از دیاران كه گذر كردم و رفتم بی تو
    بی تو می رفتم ، می رفتن ، تنها ، تنها
    وصبوری مرا
    كوه تحسین می كرد
    من اگر سوی تو برمی گردم
    دست من خالی نیست
    كاروانهای محبت با خویش
    ارمغان آوردم

    من به هنگام شكوفایی گلها در دشت
    باز برخواهم گشت
    تو به من می خندی
    من صدا می زنم :
    " آی باز كن پنجره را "
    پنجره را می بندی
    با من اكنون چه نشتنها ، خاموشیها
    با تو اكنون چه فراموشیهاست
    چه كسی می خواهد
    من و تو ما نشویم
    خانه اش ویران باد
    من اگر ما نشویم ، تنهایم
    تو اگر ما نشوی
    خویشتنی
    از كجا كه من و تو
    شور یكپارچگی را در شرق
    باز برپا نكنیم
    از كجا كه من و تو
    مشت رسوایان را وا نكنیم
    من اگر برخیزم
    تو اگر برخیزی
    همه برمی خیزند
    من اگر بنشینم
    تو اگر بنشینی
    چه كسی برخیزد ؟
    چه كسی با دشمن بستیزد ؟
    چه كسی
    پنجه در پنجه هر دشمن دون
    آویزد
    دشتها نام تو را می گویند
    كوهها شعر مرا می خوانند
    كوه باید شد و ماند
    رود باید شد و رفت
    دشت باید شد و خواند
    در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
    در تو این قصه ی پرهیز كه چه ؟
    در من این شعله ی عصیان نیاز
    در تو دمسردی پاییز كه چه ؟
    حرف را باید زد
    درد را باید گفت
    سخن از مهر من و جور تو نیست
    سخن از تو
    متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پندار سرورآور مهر
    آشنایی با شور ؟
    و جدایی با درد ؟
    و نشستن در بهت فراموشی
    یا غرق غرور ؟
    سینه ام آینه ای ست
    با غباری از غم
    تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
    آشیان تهی دست مرا
    مرغ دستان تو پر می سازند
    آه مگذار ، كه دستان من آن
    اعتمادی كه به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد
    آه مگذار كه مرغان سپید دستت
    دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد
    من چه می گویم ، آه
    با تو اكنون چه فراموشیها
    با من اكنون چه نشستها ، خاموشیهاست
    تو مپندار كه خاموشی من
    هست برهان فرانموشی من
    من اگر برخیزم
    تو اگر برخیزی
    همه برمی خیزند ...


    حمید مصدق ...

    @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
    ویرایش توسط Milik : 07-19-2016 در ساعت 03:05 AM
    یکی هم بود
    که پنجره جمع می‌کرد
    تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...


  4. کاربر مقابل از Milik عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #36544
    فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    5,315
    تشکر
    1,892
    تشکر شده : 4,630
    نقل قول نوشته اصلی توسط R A S O O L نمایش پست ها
    به طرز عجیبی از آهنگ امین حبیبی خوشم اومده
    امین حبیبی واقعا" صدا داره صداش بینظیره 6 دانگ صدا رو داره به نظرم/ خودم اولین بار که صداشو شنیدم آهنگ معروف "اون که یه وقتی بود" سال 85. اون که یه وقتی تنها کَسم بود تنها پناه دل بی کسم بود تنهام گذاشتُ رفت از کنارم از درد دوریش من بیقرارم . پیش خودم گفتم خدایا این کیه چقدر تمیزُ و قشنگ میخونه . از اون روز دیگه هوادارش شدم از سال 85 تا الان اگه دقت کرده باشی خیلی درست کلمات ترانه هاشو میخونه ادم کِیف میکنه . اوه طومار نوشتم واست خلاصه تمومه کاراش بیسته . فول آلبوم شو دانلود کن گوش کن . طرفدارش میشی فول آلبومش ارجینال تو سایت رسمیش هست

    [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

  6. #36545
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    34,385
    تشکر
    6,995
    تشکر شده : 22,836


  7. #36546
    فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    نوشته ها
    4,183
    تشکر
    5,415
    تشکر شده : 4,663
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi نمایش پست ها

    جان تو فردا صبح خواستم املت درست کنم با گوجه اصن اینو دیدم دل زده شدم از هرچی املته حالم بهم خورد
    بهداشت کجاست نظارت کنه


    بیا پس عکس گزاشتم به اشتها بیفتی












  8. کاربر مقابل از peyman.2012 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #36547
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    34,385
    تشکر
    6,995
    تشکر شده : 22,836


  10. کاربر مقابل از Hadi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #36548
    فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    نوشته ها
    4,183
    تشکر
    5,415
    تشکر شده : 4,663
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi نمایش پست ها



    املت درست کردی جای ما رو هم خالی کن






  12. کاربر مقابل از peyman.2012 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #36549
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    34,385
    تشکر
    6,995
    تشکر شده : 22,836
    نقل قول نوشته اصلی توسط peyman.2012 نمایش پست ها


    املت درست کردی جای ما رو هم خالی کن
    ن به اون موقع که اشتهامو کور کردی نه به الان که ضعف کردم دهنت
    برو پیام داری


  14. کاربر مقابل از Hadi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #36550
    فوق حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    نوشته ها
    34,385
    تشکر
    6,995
    تشکر شده : 22,836
    الان م خو ضعف کردم بفرما ببینم چی بخورم


  16. کاربر مقابل از Hadi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 3655 از 8550 نخستنخست ... 265531553555360536453653365436553656365736653705375541554655 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 646 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 646 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •