به رسم یادگار
آبادم و خرابم ، دریایم و سرابم
هم آتش و هم آبم ، هم شب ، هم آفتابم
هم ماه ، هم پلنگم ، هم آب ، هم نهنگم
هم شهد ، هم شرنگم ، هم شیر ، هم شرابم
فارغ ز چند و چونم ، هم عقل ، هم جنونم
هم سکته ی سکونم ، هم نبض اضطرابم
گلزار و گلخنم من ، تاریک و روشنم من
هم جان و هم تنم من ، هم عشق ، هم عذابم
سودایی از محالم ، رؤیایی از خیالم
دنیایی از سؤالم ، دریایی از جوابم
با سادگی ، نبوغم . با تیرگی ، فروغم
هم راست ، هم دروغم ، هم چهره ، هم نقابم
هم اینم و هم آنم ، هم تیر ، هم نشانم
هم لوح آسمانم ، هم خامه ی شهابم
شرحی شگفت دارم ، هم صفر ، هم هزارم
هم هیچ در شمارم ، هم هست در حسابم
من ساز رگ بریده ، و آواز نا شنیده
هم خواب دیده گنگم ، هم گنگ ِ دیده خوابم ...
حسین منزوی ...
ویرایش توسط Milik : 07-25-2016 در ساعت 02:59 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گشنمه هوس تخم مرغ کردم گشادیم میاد و بو دود هم گرفتم ضایعس برم آشپزخونه
!?Who Cares؟!
در حال حاضر 300 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 300 مهمان ها)