یه شب که سردم بود به مادر گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو می افتم ...
یه شب که سردم بود به مادر گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو می افتم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو ظل تابستون تو کوچه برف نشست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطار قلب منه چشم تو پنجره هاش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبُ زنده نگه میدارم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
منطقی نیست این همه بدشانسی پشت هم
منطقی نیست گفتی تا ابد پشتتم
منطقی نیست خودتم خوب میدونی
اگه عین تو شم من بمونم توام میمونی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کاوه هم مجوز گرفت فقط فرشید اعرابی مونده که خبری ازش بیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 256 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 256 مهمان ها)