اندیشه در کماس...![]()
اندیشه در کماس...![]()
!?Who Cares؟!
That beautiful morning when the city was covered in fog. Downtown Dubai, seen from the 73rd floor. Canon 6d
آخرِ قصه لیلی رو دادن به پوری فِش فِشو
آرش سبحانی (گروه کیوسک) - عشق سرعت - عمو اسد الله
پوكمون گونه به دنبال تو مى رفتم و باز
تو سراپا همه شَر بودى و مى خنديدى ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
پس از مرگم تو ای زیبا نگارم
بیا با جمع خوبان بر مزارم
بیا بنشین دمی کن یاد مفتون
حالا که من در زیر خاک امیدوارم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
هر روز عمرم از دیروز بدتر
عمری که هر نفس بی غم نمیگذره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دلگیر و خسته ام بی روح و ساکتم
نبضم نمیزنه پلکم نمیپره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
میدونم امشب هم از خواب میپرم
از گریه تا سحر خوابم نمیبره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
این زنده موندن بازنده موندن
بی دوست زندگی مرگ از تو بهتر ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
اون رو به روم داره پرواز میکنه
میبینمش هنوز ار پشت پنجره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 136 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 136 مهمان ها)