the witch = مقوا
the witch = مقوا
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تو بیرون میکنی غم را
قفس بشکن پَرم پرواز میخواهد
لبم ساقی غزل پرداز میخواهد
دلم در این سکوت ِ یخ صدای زخمه شهناز میخواهد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
امروز از هم گسستم اگه بال و پر شکستمُ به پرتگاه غم، رسیده گامهای من
چو غرق خاطراتمو غریق بی نجاتمو بی خواب و زابه راهمو طوفان حال من
پشت این میله مگر مرگ خلاصم بکند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Cold Prey
سه گانه اینو ببین
در حال حاضر 455 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 455 مهمان ها)