و البته قرص زاناکس![]()
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
الی نرفته بخوابه.. فکر کرده ترامادول تقسیم میکنن![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
مرا جواب می کند
سکوت چشمهای تو
و باز تنگی نفس
و باز هم هوای تو
دوباره می زند به این
سر جنون گرفته ام
دوباره انقلاب من
دوباره کودتای تو ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 552 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 552 مهمان ها)