ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روزهای شیرین در من
بی مهریِ انسانِ معاصر در توست
تنهاییِ انسانِ نخستین در من ...![]()
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من
ای حسرت روزهای شیرین در من
بی مهریِ انسانِ معاصر در توست
تنهاییِ انسانِ نخستین در من ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یار آمد باز آمد باز آمد یار آمد باز آمد
یار آمد باز یار آمد باز آمد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بخت آینه ندارم که در او مینگری
خاک بازار نیارزد که بر او میگذری ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
من چنان عاشق رویت که ز خود بی خبرم
تو چنان فتنه ی خویشی که ز ما بی خبری ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کنی و جان بین که چون همی سپرم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنقشه زار شود تربتم چو درگذرم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
بر آستان مرادت گشاده ام در چشم
که یک نظر فکنی خود فکندی از نظرم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
چه شکر گویمت ای خیلی غم عفاک الله
که روز بیکسی روزی آخر نمیروی ز سرم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 66 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 66 مهمان ها)