پوری دیوث صندوق پیاماتو خالی کن![]()
![]()
از رهگذری مهنت بین دیدم که گذر میکردی
تو رفتی و دلم غمین شد فرین آه آتشین شد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
از آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که بر نگشتی ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 588 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 588 مهمان ها)