نامه سرگشاده به رییس سابق؛
پاسخ تند "مزدور" به پولادگر
رضا مهماندوست که مورد اتهام رییس فدراسیون تکواندو قرار گرفت و حتی لقب "مزدور" به او داده شد، در نامه ای پاسخ صحبت های تند پولاگر را داد.
به گزارش "ورزش سه"، ناکامی در تکواندو رئیس این فدراسیون را به هم ریخت تا جایی که بعد از شکست نماینده ایران مقابل بازیکن ایرانی الاصل آذربایجان، پولادگر با بر زبان آوردن کلماتی نامناسب خطاب به رضا مهماندوست بازیکن و مربی سابق تیم ملی ایران او و بازیکنان ایرانی آذربایجان را "مزدور" خطاب کرد. عنوانی ناپسند که کمتر کسی فکر می کرد از زبان فردی مثل پولادگر خارج شود.
با این حال رضا مهماندوست در نامه ای سرگشاده پاسخ هایی این چنینی به پولادگر داد:
بسم الله الرحمن الرحیم
مکرو و مکراله و الله خیرالماکرین
مکر و حیله کنید، خداوند هم مکرمیکند که خداوند بهترین مکرکننده است با عرض سلام و ادب و احترام محضر مبارک و شریف ملت بزرگ ایران زمین. به استحضار هموطنان غیور و باشرف میرسانم در پی مصاحبه و لجن پراکنی بیشرمانه، رئیس فدراسیون تکواندو و تهمت و افترا به اینجانب و میلاد بیگی، باید به عرض برسانم کسی که دم از غیرت و عِرق ملی و وطن پرستی میزند در سال 1388 در اجلاس فدراسیون جهانی تکواندو در مصر با رئیس فدراسیون اشغالگر قدس، عکس یادگاری میاندازد.
در آستانه بازیهای المپیک 2012 لندن، اینجانب را فقط به دلیل مطالبه حداقل حق و حقوقی که کمیته ملی المپیک برای فرزند بیمارم در نظر گرفته بود نه تنها پرداخت نکرد بلکه اخراجم کرد و بعد آن افتضاح را در المپیک به بار آورد و با وقاحت تمام از عملکرد ضعیف مدیریتی دفاع کرد در صورتی که در آن برهه زمانی میبایستی 2 مدال طلا کسب میکردیم.
ملت شریف ایران، پولادگر در آن زمان بایستی به خاطر بیکفایتی و حرام کردن بیت المال محاکمه میشد ولی افسوس. ملت شریف ایران! استدلال پوسیده این آقا این است که بنده نمیبایستی به عنوان سرمربی تیم ملی آذربایجان روبروی تیم ایران مربیگری میکردم. اگر ایشان یک مقدار سواد ورزشی و شرافت انسانی داشت این درخواست را نمیکرد.
مردم بزرگوار! این آقا و کادر فنی در همین المپیک برزیل قول 3 مدال رنگارنگ دادند، پس چه شد آن سونامی و نابودگر؟! ظاهراً تا تکواندو ایران را نابود نکنند دستبردار نیستند.
آقای پولادگر! اگر واقعا نگران ناراحتی مردم هستید، هر چه سریعتر کاسه وکوزهتان را جمع کنید و کار را به دست اهلش بسپارید، شاید تکواندو نجات پیدا کند. ظاهرا هر کس برخلاف نظر شما حرفی بزند محو و نابودش میکنید، البته خود را نابود کردید و تکواندو ایران و احساسات 80 میلیون ایرانی را. دم از وطن پرستی میزنید، باید مجددا یادآوری کنم زمانی که جنابعالی در حال تحصیل در حوزه بودید اینجانب به عنوان یک رزمنده و سرباز وطن، خون ناچیزم را تقدیم وطن کردم و زخمهای آن را تا ابد و باافتخار یدک میکشم.
گفتهای به خاطر پول از ایران رفتهام و مزدور هستم. واقعا جای بسی تامل و خجالت دارد برای کسی که دم از اسلام و مسلمانی دارد. یادم نبود خوارج نهروان هم قرآن میخواندند و دم از مسلمانی میزدند و قرآن را سرنیزه کردند. مزدور کسانی هستند که بیت المال و حقوق مردم راضایع میکنند.
باید تاسف خورد به اعمال و افکارتان. چگونه جواب احساسات مردم با شرف ایران را خواهید داد؟ یادتان نرفته که بعد از اخراج از تیم ملی توسط جنابعالی به مدت یک سال و نیم در ایران ماندم ولی به دلیل اینکه من یک مربی بینالمللی هستم باید مشغول به کار میشدم و به دلیل کار کردن در فضای مسمومی که شما به وجود آوردید، توان کار کردن در اینجا را نداشتم و برخلاف میل باطنی مجبور شدم بروم تا از غافله جهانی عقب نمانم که الحمدلله حاصل شد.
در پایان ضمن عذرخواهی از شما ملت شریف و بزرگ ایران به مسئولان محترم و وزیرمحترم ورزش هشدار میدهم تا زمانی که امثال آقای پولادگر به عنوان مدیر در این خاک پاک مشغول به وقت تلف کردن باشند، عاقبت ورزش همین میشود که میبینید. به جز سرافکندگی در میادین ورزشی و بینالمللی چیزی عایدمان نمیشود.
سرباز کوچک وطن - رضا مهماندوست
کهنه ترین داغ جوانی من...
!?Who Cares؟!
به به چه عجب یوزرتو دیدیم بیا یه دوتا شعر قشنگ بذار از یزدانی و ناظری نباشه فقط
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
من سالهای سال مُردم
تا این که یک دم زندگی کردم
تو می توانی یک ذره ،
یک مثقال
مثل من بمیری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از دست تو در هر غزلم آه زیاد است
یوسف شدنت را چه کنم...چاه زیاد است
دلتنگ تر از شازده ی کوچک قصه،
هستی و به سیارک من راه زیاد است
تنهایم و تنهایم و تنهایم و تنها...
همدم شده کم...آدم همراه زیاد است
تقدیر قشنگیست که در بازی شطرنج؛
آیینه به دستان تو ...و شاه زیاد است
امشب شب مهتابی آقای غزل هاست
تصویر تو در مردمکم....ماه زیاد است
من شاعر چشمان قشنگت شدم اما
از دست تو در هر غزلم آه زیاد است ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 450 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 450 مهمان ها)