هادی زینتی & حامد برادران & میثم ابراهیمی - یه جور خاص ...
هادی زینتی & حامد برادران & میثم ابراهیمی - یه جور خاص ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدام
داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام
واي كه در حضور شب
در بزم سوت و كور شب
شبكور وحشت تورا
قلب من آشيانه شد
من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیام راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجا بود پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت سر رام یه چاله کند
توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید اونم سرگرونی کرد
حالا یه مرداب شدم یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم تو خاک یه طرف به آسمون
خورشید از اون بالاها زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن زندگیم شده همین
با چشام مردنمو دارم اینجا می بینم
سرنوشتم همینه من اسیر زمینم
هیچی باقی نیست ازم لحظه های آخره
خاک تشنه همینم داره همراش می بره
خشک میشم تموم میشم فردا که خورشید میاد
شن جامو پر می کنه که میاره دست باد
مرده دیگه در من خورشید شهر نگاهت
چون تک درختی پیر نگاهم مونده به راهت
دلم بهم گفته که قهره با من دو چشمات
بیهوده پژمرده قلبم مثل گل تو باغ دستات
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Sing Street
فوق العاده زیبا ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 670 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 670 مهمان ها)