اگر كسي شبِ سرما
به ابرها زد و گم شد
مرا به ياد بياريد
و با ستارهء چشمم
براي راهْ بلدها
نشانه اي بگذاريد
براي اين گل قرمز
نماز مرده بخوانيد
مرا شمرده بخوانيد
براي خاكسپاري
تمام باغچه ها را
به مادرم بسپاريد
دو دانگ پيرهنم را
دو پاره از كفنم را
به اين دو چشم بدوزيد
سپس ملال تنم را
دو بال پر زدنم را
در اين كفن بگذاريد
لباس گرم بپوشيد
به اين اتاق مبادا
بهار آمده باشد.
كدام فصل از اين سال
مصمّم ايد كه امسال
سر از كدام در آريد
به همسري كه ندارم
به نقل قول بگوييد
چه دوست داشتني بود
شما آهاي شماها
شما كه همسر خود را
هميشه دوست نداريد
برادران عزيزم
شميم ملحفه هايش
كنار ميز شما بود
پدر عزيز شما بود
كسالت پدرم را
مگر به ياد نداريد
به خواهران صبورم
خبر دهيد كه فردا
تصادفاً شب يلداست
تولدم شب يلداست
مقدّر است كه فردا
بدون وقفه بباريد
زياد اميد ندارم
كه از تپيدن قلبم
گلي دوباره برويد
مگر بهار كه سر شد
كنار سنگ مزارم
دلي دوباره بكاريد
كدام قلّه كدام اوج
مني كه اين همه كوهم
از اين جهان به ستوهم
من از شكار نكردن
شما از اين كه شكارم
نبوده ايد شكاريد
غروب شد همه رفتند
در ايستگاه كسي نيست
چه خوب شد همه رفتند
چه ساده ايد كه دائم
كنار اين چمدان ها
در انتظار قطاريد
به اين اتاق مبادا
بهار سر زده باشد
بهار سر زد و سر شد
خروس خوانِ سحر شد
ستاره هاي من آيا
خيال خواب نداريد ...
حسین صفا ...