كويرم يه كويرِ خشك و تنها،
كوير هم صحبتش باد و سرابه
كوير روياي دريا تو سرش نيست،
پاي قصه م بشين حالم خرابه
دريغ از يه جوونه تو وجودم،
تموم ريشه هام بي برگ و باره
از اشكاي خودم سينه م تٓرٓك خورد،
تنم از دور شبيه شوره زاره
نه كوهي دورمه تا كم ميارم،
بهش تكيه كنم آروم بگيرم
نه دريا دورمه تا غرق من شه،
نه ساحل ميشم اونجوري بميرم
جوون بودم شبيه جنگلايي،
كه الان سر راهت رو گرفتن
سر راهت تموم جنگلا سوخت،
تا چشمات رنگ دريا رو ببينن
بزن بارون دلم خيلي گرفته.......
يه شب بغضم گرفت فكرت منو برد،
از اون شب با خيالت هم نشينم
با اين حالي كه امشب تو سرم هست،
محالِ صبحِ فردا رو ببينم
يه شب چشمامو بستم خواب ديدم،
داره بارون مياد از ابر مُرده
يه روز چشمام وا كردم نبودي،
ديدم سيل اومده دنيامو برده
تو روياي يه دريا تو سرت بود،
دلم دريا شد و رفتي نديدي
تو رفتي رد بارونو بگيري،
تو رفتي و به دريا نرسيدي
كسي از خلوتم چيزي نديده،
كوير از خلوتش بيرون نميره
كوير روياي دريا تو سرش نيست
كوير تا اخر قصه كويره.....