04 - Tasnife Talkhi Nakonad Shirin Zaghanam ...
04 - Tasnife Talkhi Nakonad Shirin Zaghanam ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من بوشوم کتابه دونبال که جهانه چکونم
ای خون جگر لیلای من ..
شجریان پدر آلبوم پیام نسیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من ابر بودم
خانهام در روز روشن بود
رنگینکمانی دختر همسایهیی من بود
من ابر بودم تکهای جامانده از دریا
که خستگیهایش به تنهایی مزین بود
من ابر بودم
مرد تنهایی که میبارید
و گریههایش طن ططن طن طن مطنطن بود
(در جیبهایم برف سنگینیست برفی که
بر روی موهایت نشسته خواب میبینی)
ابری رسید و
تکیه زد به شانهیی خشکم
ابری رسید از سمت باران
ابر یک زن بود
دست زنی که چادرش ابریست پر باران
دست زنی در ابرها مشغول چیدن بود
پیراهن خورشید را هر روز وا میکرد
در لالهها
آلاله ها غرق دمیدن بود ...
مرحوم سید احمد حسینی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 71 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 71 مهمان ها)