The Whole Truth ...
عجب فیلمی بود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وقتی که شاخه گلی واسه ی عزیزی میبرم
تو میای در نظرم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شاید یک شب بیایی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
براي روز ميلاد تن من، نمي خوام پيرهن شادي بپوشي
به رسم عادت ديرينه حتي، برايم جام سرمستي بنوشي...
!?Who Cares؟!
دلم تنهاست، دلگیرم
همش حس میکنم دارم، بدون عشق میمیرم...
!?Who Cares؟!
خواب مرا ببسته ای ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شب سگ را چه کسی تجربه کرده ست هنوز ؟
شب سرما !
شب سوز !
شب پرسه !
شب شهر !
شب مادر !
شب شیر !
شب پنج توله یازده روزه !
شب روده !
شب قار !
شب قور !
شب تا کی !
شب مرگ !
شب کور !
شب پا !
خستگیُ نیستُ نبود !
شب چشم !
شب سرخ !
شب خش خش !
شب ترس !
شب پستان !
شب خالی !
شب شرم سگکی !
شب گوشت !
شب مرگ خواهر !
شب سیری !
شب جشن !
تا شبی دیگرُ جشنی دیگر !
این چنین میگذرد شب به سگی یا به سگان ...
حسین پناهی ...
ویرایش توسط Milik : 10-26-2016 در ساعت 05:41 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 180 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 180 مهمان ها)