من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
نبین امروز دارم به خاطرت
دردمو توی خودم میریزم...![]()
!?Who Cares؟!
در حال حاضر 208 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 208 مهمان ها)