بابایه من یادمه یه بار بچه بودم دعوا کردم شیشه خونه یارو رو شکستم یارو باباش اومد دم خونه به بابام گفت بچت شیشه خونمو شکسته پول شیشه رو میدی یا بچتو ببرم پاسگاه بابام بهش گفت بیا وردار ببرش هرجا که خواستی بعدم درو بست و منو با یارو تنها گذاشت بعد بابای اینا براشون ماشین میخره که باعث میشه بهش بگن پدر نه بابا
ویرایش توسط *_* : 05-01-2017 در ساعت 10:33 PM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ممر فول آلبوم Epica و Tiesto رو داری ...
بزنم تو صفحه ...
ویرایش توسط Milik : 05-02-2017 در ساعت 12:04 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
باز من میگفتم بابای من داره در حقم کوتاهی می کنه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 54 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 54 مهمان ها)