گویند: بهشت و حورعین خواهدبود
و آنجا می و شیر و اَنْگَبین خواهدبودگر ما می و معشوقه گُزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهدبود ...
گویند: بهشت و حورعین خواهدبود
و آنجا می و شیر و اَنْگَبین خواهدبودگر ما می و معشوقه گُزیدیم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهدبود ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ایمان به تار زلفی از یار میفروشم
زنار می ستانم دستار می فروشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
☺
|
هر جای خونه
هر جای خونه
هر جای خونه
شــمع روشن شه
پـروانــه ها
دور تــو
میـگـردن
_______________
تو رو
وقتی نبینم
سیر میشم
از این مردن
که دنیامو گرفته
مرآت جان زدودم، از طاعت ریایی
با زاهدان بگویید، زنگار می فروشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
می گفت پیر عاکف، من نیستم مطفف
زیرا که جلوه با خلق، بسیار می فروشم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کوه ها باهمند و تنهایند
همچو ما باهمان تنهایان
شاملو
با کریستی بگویید کاندوم میفروشم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
غروب براتون یه اجرای خصوصی از معتمدی میزارم عشق کنید
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 447 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 447 مهمان ها)