[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
خوشم میاد راحت تورو میشه تگ زد دیگه لازم نیست زبان سیستم رو عوض کنی چون من همیشه عادت دارم یوزرو تایپ مکنم وقتی که بخوام تگ کنم
چه خبر تن جون ؟!
هههههههههه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از استکان چای تو لبریز میشوم
با حلقههای دود، گلاویز میشوم
سیگار میکشی و غزل مینویسیام
وقتی دچار حس غمانگیز میشوم
از من گذشته فصلِ شکفتن قبول کن
مثل بهار، بردهی پاییز میشوم
آنقدرها بلند نظر میکنی که من
در پیشگاه چشم تو ناچیز میشوم
حالا من از تمام خودم دور میشوم
حالا من از تمام تو ... اما نمیشوم
سالی که رفت سال غم و درد و آه بود
سالی که روزهای سپیدش سیاه بود
عشقی کبود، سهم دل غصهدار من
عشق کسی که اول ره نیمه راه بود
گفتی: که " بگذریم" گذشتم ... چه شد بگو؟! ...
این سالها تقاص کدامین گناه بود
گفتی: " ببین به چشم من این عشق تازه را"
دریافتم که عشق، فقط اشتباه بود
اردیجهنم تو دلم را شکستهاست
آن روزها چقدر دلم سر به راه بود
امسالِ من شبیه سه سال گذشته است
سالی که رفت سال غم و درد و آه بود
مرحوم سید احمد حسینی
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 464 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 464 مهمان ها)