من خاک شوم جانا در رهگذرت افتم
آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد ...![]()
من خاک شوم جانا در رهگذرت افتم
آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی
ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی
آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گر تو همه سیمرغی از آه دل می ترس
کاتش ز دلم ناگه بر بال و پرت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
گر عاشق رویت را سرگشته همی خواهی
حقا که اگر از من سرگشته ترت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
پا بر سر درویشان از کبر منه یارا
در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 221 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 221 مهمان ها)