اکنون من بیچاره در دست تو چون مومم
بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد ...
اکنون من بیچاره در دست تو چون مومم
بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را
آن بر تو گران افند رای دگرت افتد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
جلوه ی گل بوی سنبل ناله ی چنگ بانگ بلبل
کرده صحن چمن پر ز غلغل شبنم صبح بر چهره ی گل ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میلاد ریاد زررررررر میزنی گل من زرررررر نزن گل من
وگرنه مث دیشب میشه ها گفته باشم پس دیگه ببند
مطرب آهنگ را تازه تر کن وز دل خویشتن ناله سر کن
زخم دل تار به زخمه میازار ناله ی تار کمتر برون آر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میلاد دیوث آهنگ گوش میدی یه بیت بنویس 100 تا کامنت میخونی 85 تاش واسه توئه
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزدیده ام ؟
سجاد آخرشه دیگه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بگو به ساقی ای نسیم سحری شد سپری عهد خزان
بیا به عاشقان بپیما قدحی خون دل دخت رزان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 159 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 159 مهمان ها)