صحنه هارا دیدم با روحیاتم سازگار نبود
صحنه هارا دیدم با روحیاتم سازگار نبود
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
این بار اول مطمئن شو بعد دست تو جیبت کن 30 تومن پیاده نشی بازنوشته اصلی توسط R A S O O L
اصن بدجور ذهنمو مشغول کرده
آخرین بار که دیدمش یه جوری نگام کرد ضربان قلبم رسید به 1000این بار اول مطمئن شو بعد دست تو جیبت کن 30 تومن پیاده نشی بازتا جایی که میرفت فقط به من نگاه میکرد
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یه روز دیدمت و تازه شدم از نوآخرین بار که دیدمش یه جوری نگام کرد ضربان قلبم رسید به 1000
یه روز از تو گذشت هزار سالم شد
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آخرین بار که دیدمش یه جوری نگام کرد ضربان قلبم رسید به 1000ب خودت نگیر از ادکلنِ خوشش اومده بوده
دخیل میبستم به عطر فروشی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
اصولا تو دوره ی تینیجری عطر و ادکلن جدایی میاره
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
روز بعدش یه شماره ناشناس که دختر هم بود زنگ زد چندتا هم اس ام اس داد ولی من گفتم برو خانوم مزاحم نشو
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یییییییییههههههههههههههه ...دخیل میبستم به عطر فروشی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
واقعاروز بعدش یه شماره ناشناس که دختر هم بود زنگ زد چندتا هم اس ام اس داد ولی من گفتم برو خانوم مزاحم نشوفک کنم خودش بوده ها پروندیش
در حال حاضر 612 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 612 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول