[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
جااااااا اهاها هاها ها ها
ویدئو رو دیدم خیلی حالم گرفته شد
بچه های کوچیک زیر 7 سال داشتن تو کوره آجر پزی کار میکردن
شرمساریاگه ما بودیم یه ساعتم دووم نمیاوردیم
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
صدای روضه های مسجد به گوشم میرسه![]()
گُمَم در لابلای افکارم
افکاری زخمی و سرکوب شده
عُقده هایی وا نشده ، پس زده شده
مثل یک جسدی بی روح و در انتظار دوباره ی تکرار
تکرار روزهای تکراری و جبری مضحک
خسته از عادت و تیک تاک ساعت اتاق... خسته از روز مرّگی ها
خسته از تسلسل ، خسته از پریودهای دردناک زندگی
خسته از ترسیم رسیدن به انتها و باز آغازی دایره وار ...
خسته از رسیدن به اول خط ، پلّه ی اول
چه چیز را گم کرده ام که درونم این چنین آشفته است
خدایم را ؟
اتاقی سرد و خسته که مرا می پاید ...
اتاق پسرک تنها و شب های سردرگمی که او را به سُخره گرفته اند ...
علیرضا بهجتی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 595 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 595 مهمان ها)