نوشته اصلی توسط Hadi
هی دنیا این همه گریه کردم آخرشم مث همون مخابرات دراومد
هی دنیا این همه گریه کردم آخرشم مث همون مخابرات دراومد
من اونقدر غریبم که گفتن نداره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گفتی هادی خر شانس باید میرفتم یه اسفند دود میکردم
آلاسکا چشمم زد
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
مجبور بودی مگهآخیش چشمم باز شد مُردم انقد با گوشی پست دادم
خوبم کمی خستم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
شاید دم مرگم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Oh Deat Save Me
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من به اینجا انس گرفتم کار خیلی سختیه تو این چند روز قد هزار سال برام گذشتمجبور بودی مگه
تو این چند شب یه چشمم خون بود و یه چشم اشک
تو دستت هم گلنار
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دم مرگم نباشی خودم میام میکنمت تو قبر زنده به گور دفنت میکنمشاید دم مرگم ...
در حال حاضر 58 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 58 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول