بمان که پر نزدن حیله ی رهایی ماست ...
بمان که پر نزدن حیله ی رهایی ماست ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
منم میخوام ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حبس از کجا؟!
من از کجا؟!
مال که را دزدیده ام؟!
!?Who Cares؟!
ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در ازل داده ست مارا ساقی لعل لبت
جرعه ی جامی که من مدهوش آن جامم هنوز ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
میرود چو سایه هر دم بر در و بامم هنوز ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بچه ی غمگین شط خرمشهرم...
!?Who Cares؟!
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندر این کار دل خویش به دریا فکنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 88 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 88 مهمان ها)