بیا کز دیده جیحونی بسازیم
بیا لیلی و مجنونی بسازیم
فریدون عزیز از دست مو رفت
بیا کز نو فریدونی بسازیم ...
بیا کز دیده جیحونی بسازیم
بیا لیلی و مجنونی بسازیم
فریدون عزیز از دست مو رفت
بیا کز نو فریدونی بسازیم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گلپونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غم ها ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گلپونه ها نامهربانی آتشم زد
گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میخواهم اکنون تا سحرگاهان بخوانم
افسرده ام دیووانه ام آزرده حالم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بیایید بیایید که جان دل ما رفت
بگریید بگریید بگریید که آن خنده گشا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دگر شمع میارید که این جمع پراکند
دگر عود مسوزید کزین بزم صفا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لب جام مبوسید که آن ساقی ما رفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چشامو میبندم میخوام هر چی غصه اس بمیره...
!?Who Cares؟!
سر راه نشستیم و نشستیم و شب افتاد
بپرسید بپرسید که آن ماه کجا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 310 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 310 مهمان ها)