به به که لحن او فرمان آتش است
در معرفت خداست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
از چند روز پیش حس کرده ام که مرگ
اجرای انتهاست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سرباز جان به کف
فرمانده از تو خواست
سرپیچی ات خطاست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وقتی که او نوشت اجرا شود تمام
تاخیر ناسزاست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دیگر نمیکشم بدجور خسته ام
تقدیر هم نخواست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
باغ نیاوران سهم مظفر است
او صاحب عزاست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
پایان ماجراست
شلیک کن رفیق
تا کاوه ناکجاست
شلیک کن رفیق ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 172 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 172 مهمان ها)