خسته ام؛
مثل در آغوش
کســی جا نشدن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
خانمان ســوٖز شـود آتـش آهی ،گاهی
نالهای می شکند پشت سپاهی،گاهی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آلبوم شهیارِ جان پلی شد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در مُردگان ِ خویش نظر می بندیم با طرح ِ خندهیی،
و نوبت ِ خود را انتظار می کشیم
بی هیچ، خندهیی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 161 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 161 مهمان ها)