خود آسمونه ، خود آسمونه ...
خود آسمونه ، خود آسمونه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو دنیای سردم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به تو فکر کردن عجب حالی داره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چون بوم بر خرابه ی دنیا نشستهایم
اهل زمانه را به تماشا نشستهایم
بر این سرای ماتم و در این دیار رنج
بیخود امید بسته و بیجا نشستهایم
ما را غم خزان و نشاط بهار نیست
آسوده همچو خار به صحرا نشستهایم
گر دست ما ز دامن مقصود ، کوته است
از پا فتادهایم ، نه از پا نشستهایم
تا هیچ منتظر نگذاریم مرگ را
ما رخت خویش بسته ، مهیا نشستهایم
یک دم ز موج حادثه ایمن نبودهایم
چون ساحلیم و بر لب دریا نشستهایم
از عمر ، جز ملال ندیدم وَ همچنان
چشم امید بسته به فردا نشستهایم
آتش به جان و خنده به لب در بساط دهر
چون شمعِ نیم مرده چه زیبا نشستهایم
ای گل ! بر این نوای غمانگیز ما ببخش
کز عالمی بریده و تنها نشستهایم
تا همچو ماهتاب بیایی به بام قصر
مانند سایه در دل شبها نشستهایم
تا با هزار ناز کنی یک نظر به ما
ما یک دل و هزار تمنا نشستهایم
چون مرغِ پر شکسته ، فریدون ! به کنج غم
سر زیر پر کشیده ، شکیبا نشستهایم ...
فریدون مشیری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چرا دجال نمیاد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود...
!?Who Cares؟!
Conjuring و Neon Deon
اون چیزی که ازشون انتظار میرفت نبود ولی خوب بود و ارزش یه بار دیدن رو داشت . مقوا نبودن همین جای خوشحالی داره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فکر و ذکرم چشای اون بودن...
!?Who Cares؟!
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 161 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 161 مهمان ها)