هم جا برای اینکه بمانم نبود و نیست
هم موقع سفر ، چمدانم نبود و نیست
پشت سرم ، شبِ سفر آبی نریخته‌اند
یعنی که هیچکس نگرانم نبود و نیست
رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه‌ایست
که هیچوقت قدرِ دهانم نبود و نیست
گفتند آفتاب تو در پشت ابرهاست
ابری در آسمانِ جهانم نبود و نیست
انگار هیچ وقت به دنیا نبوده‌ام
در هیچ جای شهر ، نشانم نبود و نیست
در دفتر همیشه نوی خاطرات من
چیزی برای اینکه بخوانم نبود و نیست
قصدم نوشتن غزل است و نوشته‌هام
حتی شبیه آن به گمانم نبود و نیست ...
صادق فغانی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نوشته اصلی توسط Hadi
من فک کردم داری جدی میگی .. آخه اون متاهل نمیشه گفت ..
خودم دیدم تو یه کامنت جدی گفت به من بگید شما ...تو ... نگید
خودم دیدم تو یه کامنت جدی گفت به من بگید شما ...تو ... نگیدمن که بش میگم آلاسکا
کریستی مک ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
روح تو سگت سیخ کردم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
همیشه اینجور دعواهای تو انجمن رو دوست داشتم کیف میده آخرشم به رفاقت ختم میشه
همه چی بخیر و خوشی تموم شد ...
کاور ها که هیچی امیر پاکشون کرد ... مقصر من بودم کاورها اسکن شده نبودن ... امیر فقط اسکن شده میذاره تاپیک ... اینو نمیدونستم
در حال حاضر 61 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 61 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
