یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دلتنگی خیابان شلوغیست
که تو در میانهاش ایستاده باشی
ببینی میآیند
ببینی میروند
و تو همچنان ایستاده باشی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
Jason Bourn
ماقبل مقوا
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یا حضرت مسیح دیگه نوبتی هم باشه نوبت ظهور خودت تشریف داره ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حبس از کجا من از کجا ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سیگار های ممتد چشم انتظاری ات
سیگار های مست در آغوش بودن ات
سیگار های شعله ور از من به یک طرف
سیگار های ساحل و گرداب دامن ات
سیگار های چشم به چشم تو دوختن
سیگار های خاطره ی جنگ تن به تن
سیگار های شعله ور از تو به هر طرف
سیگار های تف به شب تلخ رفتن ات
سیگار های اینکه تو آیا بدون من؟
سیگار های این که نه هرگز بدون تو
سیگار های اینکه چگونه؟ چه می شود!
سیگار های -وای!مبادا شبی زن ات...
سیگار های چشم تو مست از شراب ناب
سیگار های اشک تو در چشم من سراب
سیگار های : خانه خرابم سراب ناب
سیگار های دل به تلنگر شکستن ات
سیگار های خیر نبینی که می کشی
سیگار های خیر ندیدم که می کشم
سیگار های سرد شد این چای سر بکش
سیگار هم بکش بکشم دست بر تن ات؟
سیگار های با هم و بی هم گریستن
سیگار های در هم و بر هم گریستن
سیگار های در بغل هم گریستن
سیگار های گریه ی رفتن گرفتن ات
سیگار های بخت من از رنگ شب سیاه
سیگار های رنگ شب از موی تو سیاه
سیگار های موی تو از دود آن سیاه
سیگار های عمر مرا دود کردن ات
سیگار های چهره ی مهتاب داری و
مهتاب نه دو نرگس در خواب داری و
در پیرهن دو نیمه ی مهتاب داری و
تشبیه ماه را به تو میباید از من ات
سیگار های میشود آیا شب آفتاب
سیگار های رنگ شب است آن دو آفتاب
سیگار های بی تو مبادا اصلا آفتاب
از ابر حوله بر تن خورشید بستن ات...
کبریت را بکش غزل ناتمام من
کبریت را بکش دل بی احترام من
کبریت را بکش به دم انهدام من
ای شوکران رسید شب سر کشیدن ات
سیگار را به عشق تو کبریت میکشم
این شعر را به عشق تو کبریت میکشم
من خویش را به عشق تو کبریت میکشم
در لحظه های مثل شعری سرودن ات....
محمدرضا حاج رستمبگلو
در حال حاضر 34 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 34 مهمان ها)