صبح سوار ماشین شدم برای اولین بار یکی رو دیدم که داره تو ماشین آهنگای استاد رضا یزدانی رو گوش میده تو پوست خودم نمیگنجیدم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
میلاد چه خبر از کار و کاسبی؟ خودت چطوری؟ خیلی وقته هم کلام نشدم باهات
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 301 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 301 مهمان ها)