من و پنجره حالمون خوب نیست
چه آرامشی پشت این پرده بود
بگو خاطراتت از اینجا برن
ببینم کسی دعوتت کرده بود؟!
خودت اومدی رفتنم حقته
با اصرار و خواهش نمی خوام تو رو
همون حال خوبم گرفتی ازم
چه تصمیم خوبی گرفتی برو
غلط کردی عاشق شدی لعنتی....
اکبر یه شعر از آهنی بزار ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به ماه بوسه میزنم
به کوه تکیه میکنم
به من نگاه کن ببین
به عشق تو چه میکنم
(داریوش - به نام من)
منو به دست من بکش
به نام من گناه کن
اگر من اشتباهتم
همیشه اشتباه کن
نگو به من گناه تو
به پای من حساب نیست
که از آرزوی من
به جز همین عذاب نیست
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
که خر شو که کر شو که کور شو دهان را ببند ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 201 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 201 مهمان ها)